جنگ موته: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:


== موته کجاس ==
== موته کجاس ==
موته سرزمینی است در مرزهای [[شام]] <ref>معجم البلدان، ج ۸، ص۱۹۰</ref> و بلقاء پایین [[دمشق]] قرار دارد. <ref>طبقات ابن سعد، ج ۲، ص۱۲۸</ref>
موته سرزمینی است در مرزهای [[شام]]<ref>معجم البلدان، ج ۸، ص۱۹۰</ref> و بلقاء پایین [[دمشق]] قرار دارد<ref>طبقات ابن سعد، ج ۲، ص۱۲۸</ref>.


موته روستایی در نزدیکی [[بلقاء]] است که حارث بن عمیر نماینده رسول خدا(صلی الله علیه) را در آنجا شهید کردند.
موته روستایی در نزدیکی [[بلقاء]] است که حارث بن عمیر نماینده رسول خدا(صلی الله علیه) را در آنجا شهید کردند.
خط ۵۰: خط ۵۰:


== علت جنگ موته ==
== علت جنگ موته ==
[[واقدی]] درمورد علت جنگ روایت می‌کند: [[رسول الله(ص)|رسول الله(صلی الله علیه)]] نامه‌ای را به وسیله حارث بن عمیر أزدی لهبی برای پادشاه [[بُصری]] <ref>بصری بر وزن کبری مرکز حوران و از توابع دمشق در شام بوده است</ref> فرستاد. او در میانه راه وقتی به موته رسید، [[شرحبیل بن عمرو غسّانی]] <ref> غسّان نیز از أزد می‌باشد، مغازی، ج ۲، ص۷۶۰</ref> که حاکم آنجا بود جلوی حارث را گرفت؛ زیرا گمان می‌کرد که از فرستادگان رسول خدا (صلی الله علیه) است.
[[واقدی]] درمورد علت جنگ روایت می‌کند: [[رسول الله(ص)|رسول الله(صلی الله علیه)]] نامه‌ای را به وسیله حارث بن عمیر أزدی لهبی برای پادشاه [[بُصری]]<ref>بصری بر وزن کبری مرکز حوران و از توابع دمشق در شام بوده است</ref> فرستاد. او در میانه راه وقتی به موته رسید، [[شرحبیل بن عمرو غسّانی]]<ref> غسّان نیز از أزد می‌باشد، مغازی، ج ۲، ص۷۶۰</ref> که حاکم آنجا بود جلوی حارث را گرفت؛ زیرا گمان می‌کرد که از فرستادگان رسول خدا (صلی الله علیه) است.


برای همین از او پرسید: گویی که از فرستادگان [[محمد]] هستی؟ حارث گفت: بله من فرستاده رسول خدا(صلی الله علیه) هستم. شرحبیل دستور داد که او را بکشند. و این در حالی بود که هیچ پیکی غیر ازاو به قتل نرسیده بود. <ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۵۶- ۷۵۵، طبقات الکبری، ج ۲، ۱۲۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۴۵</ref>
برای همین از او پرسید: گویی که از فرستادگان [[محمد]] هستی؟ حارث گفت: بله من فرستاده رسول خدا(صلی الله علیه) هستم. شرحبیل دستور داد که او را بکشند. و این در حالی بود که هیچ پیکی غیر ازاو به قتل نرسیده بود<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۵۶- ۷۵۵، طبقات الکبری، ج ۲، ۱۲۸؛ امتاع الاسماع، ج ۱، ص ۳۴۵</ref>.


همزمان با این حادثه گروه ۱۵ نفره‌ای که از سوی پیامبر برای تبلیغ به سرزمین [[ذات الطلوع]] رفته بودند نیز مورد تهاجم قرار گرفتند و جز یک نفر که مجروح شد و به [[مدینه]] برگشت همگی آنها به [[شهادت]] رسیدند. <ref> الکامل فی التاریخ ج ۲ ص ۱۵۵ و عن تاریخ الأمم و الملوک ج ۲ ص ۳۱۳ عن الواقدی</ref>
همزمان با این حادثه گروه ۱۵ نفره‌ای که از سوی پیامبر برای تبلیغ به سرزمین [[ذات الطلوع]] رفته بودند نیز مورد تهاجم قرار گرفتند و جز یک نفر که مجروح شد و به [[مدینه]] برگشت همگی آنها به [[شهادت]] رسیدند<ref> الکامل فی التاریخ ج ۲ ص ۱۵۵ و عن تاریخ الأمم و الملوک ج ۲ ص ۳۱۳ عن الواقدی</ref>.
این خبربه اطلاع رسول خدا (صلی الله علیه) رسید و بسیار ناراحت شد و به مردم دستور داد که جمع شوند. آنها در لشکرگاه جمع شدند و در جرف اردوزدند بدون اینکه فرماندهی برای آنها معین کرده باشد.
این خبربه اطلاع رسول خدا (صلی الله علیه) رسید و بسیار ناراحت شد و به مردم دستور داد که جمع شوند. آنها در لشکرگاه جمع شدند و در جرف اردوزدند بدون اینکه فرماندهی برای آنها معین کرده باشد.


== تعیین فرماندهان جنگ ==
== تعیین فرماندهان جنگ ==
پس از آنکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه) [[نماز ظهر]] را به جای آورد در جای خود نشست و اصحابش دور او نشستند. <ref>مغازی واقدی، ج ۲، ص۷۵۵- ۷۵۶</ref> در روایت [[ابان بن عثمان بجلی کوفی]] از [[امام جعفر صادق|امام صادق(صلی الله علیه)]] آمده است که آن حضرت(صلی الله علیه) [[جعفربن ابی‌طالب]] را به فرماندهی آنها انتخاب کرد و پس از او [[زید بن حارثه کلبی]] و پس از او [[عبدالله بن رواحه]] را تعیین نمود <ref> إعلام الوری، ص۲۱۲ و مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص۲۰۵</ref> و فرمود که اگر عبدالله بن رواحه هم آسیبی دید، [[مسلمانان]] خودشان فرماندهی برای خودتعیین کنند... آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه) پرچم سفیدی برای آنها که سه هزار نفر بودند بست.
پس از آنکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه) [[نماز ظهر]] را به جای آورد در جای خود نشست و اصحابش دور او نشستند<ref>مغازی واقدی، ج ۲، ص۷۵۵- ۷۵۶</ref>. در روایت [[ابان بن عثمان بجلی کوفی]] از [[امام جعفر صادق|امام صادق(صلی الله علیه)]] آمده است که آن حضرت(صلی الله علیه) [[جعفربن ابی‌طالب]] را به فرماندهی آنها انتخاب کرد و پس از او [[زید بن حارثه کلبی]] و پس از او [[عبدالله بن رواحه]] را تعیین نمود<ref> إعلام الوری، ص۲۱۲ و مناقب آل ابی‌طالب، ج ۱، ص۲۰۵</ref> و فرمود که اگر عبدالله بن رواحه هم آسیبی دید، [[مسلمانان]] خودشان فرماندهی برای خودتعیین کنند... آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه) پرچم سفیدی برای آنها که سه هزار نفر بودند بست.


[[یعقوبی]] می‌نویسد: «پیامبر(صلی الله علیه) در سال هشتم، جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را با لشکری برای [[جنگ]] روم به [[شام]] فرستاد. <ref>تاریخ‌ یعقوبی/ترجمه، ج‌۱،ص:۴۲۶ </ref>
[[یعقوبی]] می‌نویسد: «پیامبر(صلی الله علیه) در سال هشتم، جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه را با لشکری برای [[جنگ]] روم به [[شام]] فرستاد<ref>تاریخ‌ یعقوبی/ترجمه، ج‌۱،ص:۴۲۶ </ref>.


اما [[شیعه]] بر این باور بوده است که جعفر فرماندهی نخست سپاه مزبور بر عهده داشته است. <ref> المبعث و المغازی، ابان بن عثمان احمر، صص ۹۲- ۹۴</ref> ابن ابی الحدید با اشاره به عقیده شیعه می‌ گوید: او در اشعاری که ابن اسحاق آورده شواهدی بر عقیده شیعه یافته است‌. <ref> شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۶۲</ref>
اما [[شیعه]] بر این باور بوده است که جعفر فرماندهی نخست سپاه مزبور بر عهده داشته است<ref> المبعث و المغازی، ابان بن عثمان احمر، صص ۹۲- ۹۴</ref>ابن ابی الحدید با اشاره به عقیده شیعه می‌ گوید: او در اشعاری که ابن اسحاق آورده شواهدی بر عقیده شیعه یافته است‌<ref> شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۶۲</ref>.


همچنین علامه جعفر مرتضی قسمت آخر روایت که در صورت کشته شدن هر سه فرمانده مسلمانان از میان خودشان یکی را انتخاب کنند را مردود دانسته‌اند. <ref>الصحیح من السیرة النبی الأعظم، مرتضی العاملی ،ج‌۱۹،ص:۲۸۰</ref>
همچنین علامه جعفر مرتضی قسمت آخر روایت که در صورت کشته شدن هر سه فرمانده مسلمانان از میان خودشان یکی را انتخاب کنند را مردود دانسته‌اند<ref>الصحیح من السیرة النبی الأعظم، مرتضی العاملی ،ج‌۱۹،ص:۲۸۰</ref>.


== سخنرانی پیامبر اکرم ==
== سخنرانی پیامبر اکرم ==
پس ازآنکه آماده حرکت شدند، مردم به بدرقه آنها رفتند و با آنها خداحافظی کرده و برایشان [[دعا]] کردند و [[رسول خدا(ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] در خطابه‌ای فرمود:  
پس ازآنکه آماده حرکت شدند، مردم به بدرقه آنها رفتند و با آنها خداحافظی کرده و برایشان [[دعا]] کردند و [[رسول خدا(ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] در خطابه‌ای فرمود:  


«شما را به [[تقوی]] و خیر و نیکی نسبت به مسلمانانی که با شما هستند توصیه می‌کنم... با نام [[خدا]] و در راه خدا حرکت کنید و با کسی که به خدا [[کفر]] می‌ورزد بجنگید و پیمان‌شکنی و خیانت نکنید و بچه‌ها را به قتل نرسانید و هنگامی که با دشمن مواجه می‌شوید، آنها را به یکی از این امور دعوت کنید که اگر به هر کدام پاسخ دادند بپذیرید و از آنها دست بکشید. آنها رابه [[اسلام]] دعوت کنید که اگر پذیرفتند از ایشان قبول کنید و آنها را رها کنید. اگر این را نپذیرفتند، آنها را به پرداخت [[جزیه]] دعوت کنید. و اگر قبول کردند، از آنها بپذیرید ودست از ایشان بردارید. اگراین را هم نپذیرفتند از خدا کمک بخواهید و با آنها بجنگید. <ref>ظاهرا این توصیه بعد از نماز ظهر در مسجد و خطاب به فرماندهان و به خصوص جعفر طیار بوده است.</ref>
«شما را به [[تقوی]] و خیر و نیکی نسبت به مسلمانانی که با شما هستند توصیه می‌کنم... با نام [[خدا]] و در راه خدا حرکت کنید و با کسی که به خدا [[کفر]] می‌ورزد بجنگید و پیمان‌شکنی و خیانت نکنید و بچه‌ها را به قتل نرسانید و هنگامی که با دشمن مواجه می‌شوید، آنها را به یکی از این امور دعوت کنید که اگر به هر کدام پاسخ دادند بپذیرید و از آنها دست بکشید. آنها رابه [[اسلام]] دعوت کنید که اگر پذیرفتند از ایشان قبول کنید و آنها را رها کنید. اگر این را نپذیرفتند، آنها را به پرداخت [[جزیه]] دعوت کنید. و اگر قبول کردند، از آنها بپذیرید ودست از ایشان بردارید. اگراین را هم نپذیرفتند از خدا کمک بخواهید و با آنها بجنگید<ref>ظاهرا این توصیه بعد از نماز ظهر در مسجد و خطاب به فرماندهان و به خصوص جعفر طیار بوده است.</ref>.


آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه) لشکر اسلام را تا [[ثنیة الوداع]] <ref>ثنیة الوداع در جهت شام قرار داشته است </ref> بدرقه کرد و در آنجا ایستاد و لشکریان هم اطراف آن حضرت (صلی الله علیه) ایستادند و او خطاب به آنها فرمود: «با نام خدا حرکت کنید و با دشمن خدا و دشمن خودتان در [[شام]] بجنگید. درآنجا افرادی را می‌بینید که در [[صومعه‌]]ها به عبادت مشغولند، متعرض آنها نشوید وافرادی را می‌بینید که سرشان آشیانه [[شیطان]] است، پس آن سرها را با شمشیر از تن جداکنید، زنان، بچه‌ها، پیران را نکشید، نخل‌ها را به آتش نکشید، درخت‌ها را قطع نکنید و خانه‌ها را خراب نکنید» <ref>المغازی، ج ۲، صص ۷۵۸- ۷۵۷؛ امتاع الاسماع، ج ۱، صص ۳۴۶- ۳۴۵</ref>
آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه) لشکر اسلام را تا [[ثنیة الوداع]]<ref>ثنیة الوداع در جهت شام قرار داشته است </ref> بدرقه کرد و در آنجا ایستاد و لشکریان هم اطراف آن حضرت (صلی الله علیه) ایستادند و او خطاب به آنها فرمود: «با نام خدا حرکت کنید و با دشمن خدا و دشمن خودتان در [[شام]] بجنگید. درآنجا افرادی را می‌بینید که در [[صومعه‌]]ها به عبادت مشغولند، متعرض آنها نشوید وافرادی را می‌بینید که سرشان آشیانه [[شیطان]] است، پس آن سرها را با شمشیر از تن جداکنید، زنان، بچه‌ها، پیران را نکشید، نخل‌ها را به آتش نکشید، درخت‌ها را قطع نکنید و خانه‌ها را خراب نکنید<ref>المغازی، ج ۲، صص ۷۵۸- ۷۵۷؛ امتاع الاسماع، ج ۱، صص ۳۴۶- ۳۴۵</ref>.


== تاریخ جنگ موته ==
== تاریخ جنگ موته ==
تاریخ این جنگ جمادی الاول سال هشتم بوده است. <ref> سیره ابن هشام، ج ۴، ص۱۵ و إعلام الوری، ج ۱، ص۲۱۲ و مناقب آل أبی‌طالب، ج ۱، ص۲۰۶- ۲۰۵</ref>
تاریخ این جنگ جمادی الاول سال هشتم بوده است<ref> سیره ابن هشام، ج ۴، ص۱۵ و إعلام الوری، ج ۱، ص۲۱۲ و مناقب آل أبی‌طالب، ج ۱، ص۲۰۶- ۲۰۵</ref>.


== شهدای جنگ موته ==
== شهدای جنگ موته ==
غیراز سه شهید جعفر، زید و عبدالله بن رواحه خزرجی، افراد دیگری از [[قریش]] به [[شهادت]] رسیدند که عبارت بودند از: مسعود بن أسود عدوی و وهب بن سعد بن أبی سرح، برادر عبدالله بن سعد بن ابی سرح.
غیراز سه شهید جعفر، زید و عبدالله بن رواحه خزرجی، افراد دیگری از [[قریش]] به [[شهادت]] رسیدند که عبارت بودند از: مسعود بن أسود عدوی و وهب بن سعد بن أبی سرح، برادر عبدالله بن سعد بن ابی سرح.
و از [[بنی نجار]] از [[قبیله خزرج]] عبارت بودند از: سراقة بن عمرو، جابر بن عمرو و برادرش ابو کلاب یا کلیب، عمرو بن سعد و برادرش عامر و حارث بن نعمان بن أساف <ref>سیره ابن هشام، ج ۴، ص۲۵</ref> یا یساف. <ref>مغازی واقدی، ج ۲، ص۷۶۹</ref>
و از [[بنی نجار]] از [[قبیله خزرج]] عبارت بودند از: سراقة بن عمرو، جابر بن عمرو و برادرش ابو کلاب یا کلیب، عمرو بن سعد و برادرش عامر و حارث بن نعمان بن أساف<ref>سیره ابن هشام، ج ۴، ص۲۵</ref> یا یساف<ref>مغازی واقدی، ج ۲، ص۷۶۹</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
confirmed، مدیران
۳۳٬۱۲۹

ویرایش