حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۲۱: خط ۲۱:


1. مراد از حکمت، [[نبوت]] است. <ref>مجمع البیان، ج 2، ص 151، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، 1415ق</ref> چنان‌که در آیه شریفه آمده: «و [[داود]]، [[جالوت]] را کشت و [[خدا]] به او فرمانروایى و حکمت(نبوت) داد».
1. مراد از حکمت، [[نبوت]] است. <ref>مجمع البیان، ج 2، ص 151، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات، 1415ق</ref> چنان‌که در آیه شریفه آمده: «و [[داود]]، [[جالوت]] را کشت و [[خدا]] به او فرمانروایى و حکمت(نبوت) داد».
   
 
2. مقصود، شرایع(علم [[حلال]] و [[حرام]]<ref>ر.ک:مقاله حرام</ref>) است. <ref>همان، ص 298</ref> و در آیه شریفه نیز آمده است: «و او را کتاب و حکمت(علم حلال و حرام) و [[تورات]] می‌آموزد». <ref>بقره، 251</ref>
2. مقصود، شرایع(علم [[حلال]] و [[حرام]]<ref>ر. ک:مقاله حرام</ref>) است. <ref>همان، ص 298</ref> و در آیه شریفه نیز آمده است: «و او را کتاب و حکمت(علم حلال و حرام) و [[تورات]] می‌آموزد». <ref>بقره، 251</ref>
 
 
3. منظور از حکمت، دانش قرآن و آگاهى از [[ناسخ]] و [[منسوخ]]، [[محکم]] و [[متشابه]]، مقدّم و مؤخر و... است. <ref>مجمع البیان، ص 194</ref> و در آیه شریفه آمده است: «حکمت(علم قرآن) را به هر که خواهد می‌دهد و هر که را حکمت دهد، به راستى او را نیکی‌هایى فراوان داده‌اند». <ref> آل عمران، 48</ref>
3. منظور از حکمت، دانش قرآن و آگاهى از [[ناسخ]] و [[منسوخ]]، [[محکم]] و [[متشابه]]، مقدّم و مؤخر و... است. <ref>مجمع البیان، ص 194</ref> و در آیه شریفه آمده است: «حکمت(علم قرآن) را به هر که خواهد می‌دهد و هر که را حکمت دهد، به راستى او را نیکی‌هایى فراوان داده‌اند». <ref> آل عمران، 48</ref>
   
 
4. منظور، رسیدن به حقیقت پیام خدا در میدان‌هاى گفتار و عمل است. <ref> بقره، 269</ref>
4. منظور، رسیدن به حقیقت پیام خدا در میدان‌هاى گفتار و عمل است. <ref> بقره، 269</ref>
   
 
5. مقصود، دانش گسترده دین است. <ref> مجمع البیان، ص 194</ref>
5. مقصود، دانش گسترده دین است. <ref> مجمع البیان، ص 194</ref>
 
 
6. مفهوم این واژه، فهم و دریافت درست دین است.
6. مفهوم این واژه، فهم و دریافت درست دین است.
   
 
7. «حکمت»، دانشى است که سود و بهره آن سرشار و انسان‌ساز است.
7. «حکمت»، دانشى است که سود و بهره آن سرشار و انسان‌ساز است.
   
 
8. حکمت، عبارت است از: محکم و متقن بودن صورت علمى. <ref>طباطبایى، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوى همدانى، ج 2، ص 351، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى، 1363ش</ref> که به نظر می‌رسد این معنا می‌تواند جامع نظریات گذشته باشد. در حقیقت همه اقوال به عنوان مصادیقی از این معنا هستند؛ چون کلمه «محکمه»، «حکمت» و مانند آن، نشانگر معناى استوارى، استحکام و غیر قابل زوال بودن، است. <ref>جوادى آملى، عبدالله، قرآن در قرآن، ج 1، ص 297، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ش</ref>
8. حکمت، عبارت است از: محکم و متقن بودن صورت علمى. <ref>طباطبایى، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه، موسوى همدانى، ج 2، ص 351، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى، 1363ش</ref> که به نظر می‌رسد این معنا می‌تواند جامع نظریات گذشته باشد. در حقیقت همه اقوال به عنوان مصادیقی از این معنا هستند؛ چون کلمه «محکمه»، «حکمت» و مانند آن، نشانگر معناى استوارى، استحکام و غیر قابل زوال بودن، است. <ref>جوادى آملى، عبدالله، قرآن در قرآن، ج 1، ص 297، قم، اسراء، چاپ اول، 1378ش</ref>


خط ۴۰: خط ۴۰:
اما کلمه «علم» 105 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده، البته مشتقات آن در قرآن، بسیار زیاد است. این واژه در قرآن گاه به معناى دانستن آمده است: «قد عَلم کلّ اناسٍ مشربهم». <ref> بقره، 6</ref> گاهى به معناى اظهار و روشن کردن است: «ثم بعثنا هُم لنعلم اى الحزبین احصى لما لبثوا امداً». <ref>کهف، 12</ref> برخی از مفسران ذیل «لنعلم اى الحزبین» می‌گویند: مراد علم فعلى است و آن ظهور شی‏ء و حضورش به وجود خاصّ نزد خدا است. و «علم» به این معنا، در قرآن زیاد به کار رفته است. و گاهى به معناى دلیل و حجت است. <ref> کهف، 4 - 5</ref>
اما کلمه «علم» 105 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده، البته مشتقات آن در قرآن، بسیار زیاد است. این واژه در قرآن گاه به معناى دانستن آمده است: «قد عَلم کلّ اناسٍ مشربهم». <ref> بقره، 6</ref> گاهى به معناى اظهار و روشن کردن است: «ثم بعثنا هُم لنعلم اى الحزبین احصى لما لبثوا امداً». <ref>کهف، 12</ref> برخی از مفسران ذیل «لنعلم اى الحزبین» می‌گویند: مراد علم فعلى است و آن ظهور شی‏ء و حضورش به وجود خاصّ نزد خدا است. و «علم» به این معنا، در قرآن زیاد به کار رفته است. و گاهى به معناى دلیل و حجت است. <ref> کهف، 4 - 5</ref>


در مجموع، وقتى به بررسى آیات و کاربرد این ماده و مشتقاتش می‌پردازیم، چنین ظاهر می‌شود که تمامى موجودات داراى علم هستند. چنان‌که در تفسیر آیه: «و ان من شى‏ء الاّ یسبح بحمده، و لکن لا تفقهون تسبیحهم»، گفته‌اند جمله: «ولى تسبیح آنها را نمی‌فهمید»؛ بهترین دلیل است بر این‌که منظور از تسبیح موجودات، تسبیح ناشى از علم، و به زبان قال است؛ چون اگر مراد زبان حال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، دیگر معنا نداشت بفرماید: شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید. <ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 609</ref> و آیات دیگرى بر این معنا دلالت می‌نمایند؛ مانند: «در این روز کره زمین اخبار خود را در میان می‌گذارد، چون پروردگار تو به او وحى کرده است».[23] از این قبیل است آیاتى که دلالت می‌کند بر شهادت دادن اعضاى بدن انسان‌ها و به زبان آمدن و سخن گفتنشان با خدا، و پاسخ دادن به سؤالات بارى تعالى. البته باید توجه نمود که علم داراى مراتب است.
در مجموع، وقتى به بررسى آیات و کاربرد این ماده و مشتقاتش می‌پردازیم، چنین ظاهر می‌شود که تمامى موجودات داراى علم هستند. چنان‌که در تفسیر آیه: «و ان من شى‏ء الاّ یسبح بحمده، و لکن لا تفقهون تسبیحهم»، گفته‌اند جمله: «ولى تسبیح آنها را نمی‌فهمید»؛ بهترین دلیل است بر این‌که منظور از تسبیح موجودات، تسبیح ناشى از علم، و به زبان قال است؛ چون اگر مراد زبان حال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، دیگر معنا نداشت بفرماید: شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید. <ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 609</ref> و آیات دیگرى بر این معنا دلالت می‌نمایند؛ مانند: «در این روز کره زمین اخبار خود را در میان می‌گذارد، چون پروردگار تو به او وحى کرده است». [23] از این قبیل است آیاتى که دلالت می‌کند بر شهادت دادن اعضاى بدن انسان‌ها و به زبان آمدن و سخن گفتنشان با خدا، و پاسخ دادن به سؤالات بارى تعالى. البته باید توجه نمود که علم داراى مراتب است.


=فرق حکمت با علم=
=فرق حکمت با علم=
خط ۵۰: خط ۵۰:
گاهى این دو واژه، به [[ممکن الوجود]] داراى عقل(انسان) نسبت داده می‌شود. که حکمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن کارهاى خیر و پسندیده است. <ref> مفردات راغب، ماده «حکم»</ref> به تعبیر دیگر؛ معرفت ارزش‌ها و معیارهایى که انسان به وسیله آن بتواند، حق را بشناسد و [[باطل]] را در هر لباسى تشخیص دهد، حکمت است و این همان است که بعضى از [[فلاسفه]] به «کمال قوه نظریه» تعبیر کرده‌اند. <ref>تفسیر نمونه، ج 15، ص 399</ref>
گاهى این دو واژه، به [[ممکن الوجود]] داراى عقل(انسان) نسبت داده می‌شود. که حکمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن کارهاى خیر و پسندیده است. <ref> مفردات راغب، ماده «حکم»</ref> به تعبیر دیگر؛ معرفت ارزش‌ها و معیارهایى که انسان به وسیله آن بتواند، حق را بشناسد و [[باطل]] را در هر لباسى تشخیص دهد، حکمت است و این همان است که بعضى از [[فلاسفه]] به «کمال قوه نظریه» تعبیر کرده‌اند. <ref>تفسیر نمونه، ج 15، ص 399</ref>


پس حکیم کسى است که اهل معرفت و داراى فهم عمیق و عقل سلیم است، که [[امام موسى بن جعفر(ع)]] به [[هشام بن حکم]] فرمود: «مراد از حکمت، فهم و عقل است». <ref>همان، ج 17، ص 37</ref> در نتیجه، «حکمت» یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که متوقف به علم است که حقیقت آن، مال خدا است، بلکه چنان‌که [[امام صادق(ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام صادق(ع)</ref> فرمود: «خداوند، خود علم است که جهل در آن راه ندارد»، <ref>عاملی، شیخ حر، الفصول المهمة فی اصول الائمة، محقق، مصحح، قائنی، محمد بن محمد حسین، ج 1، ص 228، قم، ‌مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، چاپ اول، 1418ق</ref> همان حقیقتى که لقمان از ناحیه خدا دریافت نموده بود. <ref>لقمان، 12</ref>
پس حکیم کسى است که اهل معرفت و داراى فهم عمیق و عقل سلیم است، که [[امام موسى بن جعفر(ع)]] به [[هشام بن حکم]] فرمود: «مراد از حکمت، فهم و عقل است». <ref>همان، ج 17، ص 37</ref> در نتیجه، «حکمت» یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که متوقف به علم است که حقیقت آن، مال خدا است، بلکه چنان‌که [[امام صادق(ع)]]<ref>ر. ک:مقاله امام صادق(ع)</ref> فرمود: «خداوند، خود علم است که جهل در آن راه ندارد»، <ref>عاملی، شیخ حر، الفصول المهمة فی اصول الائمة، محقق، مصحح، قائنی، محمد بن محمد حسین، ج 1، ص 228، قم، ‌مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)، چاپ اول، 1418ق</ref> همان حقیقتى که لقمان از ناحیه خدا دریافت نموده بود. <ref>لقمان، 12</ref>


جمعى از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر، ایجاد علم و دانش نمی‌کند، بلکه روح انسانى را براى پذیرش معقولات آماده می‌سازد و هنگامى که روح انسانى آماده پذیرش شد، فیض علم از خالق متعال بر روح انسان پاشیده می‌شود. <ref>تفسیر نمونه، ج 16، ص 349</ref> آن‌گاه در مرحله عمل، حالت و خصیصه درک و تشخیص براى انسان حاصل می‌گردد. پس به عبارتى، عمل انسان علت است بر آماده‌سازى روح جهت پذیرش علم و پذیرش علم، مقدمه و علت ایجاد حالت روحى انسان است براى تشخیص حق از باطل، و درک موانع و مفاسد.
جمعى از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر، ایجاد علم و دانش نمی‌کند، بلکه روح انسانى را براى پذیرش معقولات آماده می‌سازد و هنگامى که روح انسانى آماده پذیرش شد، فیض علم از خالق متعال بر روح انسان پاشیده می‌شود. <ref>تفسیر نمونه، ج 16، ص 349</ref> آن‌گاه در مرحله عمل، حالت و خصیصه درک و تشخیص براى انسان حاصل می‌گردد. پس به عبارتى، عمل انسان علت است بر آماده‌سازى روح جهت پذیرش علم و پذیرش علم، مقدمه و علت ایجاد حالت روحى انسان است براى تشخیص حق از باطل، و درک موانع و مفاسد.
خط ۶۰: خط ۶۰:
حکمت از نگاه قرآن و حدیث، به سه نوع تقسیم می‌شود:
حکمت از نگاه قرآن و حدیث، به سه نوع تقسیم می‌شود:
   
   
#حکمت علمی
# حکمت علمی
#حکمت عملی
# حکمت عملی
#حکمت حقیقی
# حکمت حقیقی


==حکمت علمی==
== حکمت علمی ==


مقصود از حکمت علمی، هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام [[انسان]] کامل، ضروری است. به سخن دیگر، هم دانش مربوط به [[عقاید]]، «حکمت» است، هم دانش مربوط به اخلاق، و هم دانش مربوط به اعمال. از این رو، قرآن کریم، پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصه‌های [[اعتقادی]]، اخلاقی و عملی، همه آنها را حکمت می‌نامد:«ذلِک مِمَّا أَوْحی إِلَیک رَبُّک مِنَ الْحِکمَةِ. <ref>اسراء: آیه 39</ref> اینها از حکمت‌هایی است که پروردگارت به تو [[وحی]] کرده است».
مقصود از حکمت علمی، هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام [[انسان]] کامل، ضروری است. به سخن دیگر، هم دانش مربوط به [[عقاید]]، «حکمت» است، هم دانش مربوط به اخلاق، و هم دانش مربوط به اعمال. از این رو، قرآن کریم، پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصه‌های [[اعتقادی]]، اخلاقی و عملی، همه آنها را حکمت می‌نامد:«ذلِک مِمَّا أَوْحی إِلَیک رَبُّک مِنَ الْحِکمَةِ. <ref>اسراء: آیه 39</ref> اینها از حکمت‌هایی است که پروردگارت به تو [[وحی]] کرده است».
خط ۷۲: خط ۷۲:
بی گمان، [خدا] بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان، منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به ایشان، کتاب و حکمت می‌آموزد، هرچند پیش از آن، در گم‌راهی آشکاری بوده‌اند».
بی گمان، [خدا] بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان، منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به ایشان، کتاب و حکمت می‌آموزد، هرچند پیش از آن، در گم‌راهی آشکاری بوده‌اند».


==حکمت عملی==
== حکمت عملی ==


حکمت عملی، برنامه عملی رسیدن به مرتبه انسان کامل است. از نگاه قرآن و [[احادیث]] اسلامی، دانش و عملی که مقدّمه تکامل انسان باشد، «حکمت» نامیده می‌شود، با این تفاوت که دانش، پلّه نخست [[تکامل]]، و عمل، پلّه دوم آن است. احادیثی که حکمت را به فرمانبری از خداوند متعال، مدارا با مردم، دوری از گناهان و اجتناب از نیرنگْ تفسیر کرده‌اند، به حکمت عملی اشاره دارند.
حکمت عملی، برنامه عملی رسیدن به مرتبه انسان کامل است. از نگاه قرآن و [[احادیث]] اسلامی، دانش و عملی که مقدّمه تکامل انسان باشد، «حکمت» نامیده می‌شود، با این تفاوت که دانش، پلّه نخست [[تکامل]]، و عمل، پلّه دوم آن است. احادیثی که حکمت را به فرمانبری از خداوند متعال، مدارا با مردم، دوری از گناهان و اجتناب از نیرنگْ تفسیر کرده‌اند، به حکمت عملی اشاره دارند.


==حکمت حقیقی==
== حکمت حقیقی ==


حکمت حقیقی، نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل می‌گردد. در واقع، حکمت علمی، مقدّمه حکمت عملی، و حکمت عملی، سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیمِ حقیقی نیست، هر چند بزرگ‌ترین استاد حکمت باشد.
حکمت حقیقی، نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل می‌گردد. در واقع، حکمت علمی، مقدّمه حکمت عملی، و حکمت عملی، سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیمِ حقیقی نیست، هر چند بزرگ‌ترین استاد حکمت باشد.
خط ۸۴: خط ۸۴:
این اثر، در کلام [[پیامبر خدا]]، عیناً بر حکمت حقیقی نیز مترتّب شده است، چنان که می‌فرماید: خَشیةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کلِّ حِکمَةٍ. <ref>الفردوس: ج 2 ص 193 ح 2964 عن أنس بن مالک، کنز العمّال: ج 3 ص 141 ح 5872</ref> بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتی است.
این اثر، در کلام [[پیامبر خدا]]، عیناً بر حکمت حقیقی نیز مترتّب شده است، چنان که می‌فرماید: خَشیةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کلِّ حِکمَةٍ. <ref>الفردوس: ج 2 ص 193 ح 2964 عن أنس بن مالک، کنز العمّال: ج 3 ص 141 ح 5872</ref> بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتی است.


حکمت حقیقی، جاذبه ای عقلانی و ضدّ کشش‌های نفسانی است که هر اندازه در جان قوّت یابد، به همان اندازه، تمایلات نفسانی در انسان، ضعیف می‌شود، تا آنجا که کاملًا از بین می‌رود. در آن حال، عقل به طور کامل، زنده می‌گردد و زمام انسان را به دست نمی‌گیرد و از آن پس، زمینه ای برای انجام دادن کارهای ناشایست در وجود او باقی نمی‌مانَد. در نتیجه، حکمت، با [[عصمت]]<ref>ر.ک:مقاله عصمت</ref>، همراه می‌گردد و در نهایت، همه ویژگی‌های حکیم و عالِم حقیقی برای آدمی حاصل می‌گردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت، به والاترین درجات خودشناسی، [[خداشناسی]]، [[امامت]] و رهبری دست می‌یابد. <ref>دانش‏نامه عقاید اسلامى: ج 2 ص 353 بخش پنجم: حکمت</ref>
حکمت حقیقی، جاذبه ای عقلانی و ضدّ کشش‌های نفسانی است که هر اندازه در جان قوّت یابد، به همان اندازه، تمایلات نفسانی در انسان، ضعیف می‌شود، تا آنجا که کاملًا از بین می‌رود. در آن حال، عقل به طور کامل، زنده می‌گردد و زمام انسان را به دست نمی‌گیرد و از آن پس، زمینه ای برای انجام دادن کارهای ناشایست در وجود او باقی نمی‌مانَد. در نتیجه، حکمت، با [[عصمت]]<ref>ر. ک:مقاله عصمت</ref>، همراه می‌گردد و در نهایت، همه ویژگی‌های حکیم و عالِم حقیقی برای آدمی حاصل می‌گردد و در بالاترین مراتب علم و حکمت، به والاترین درجات خودشناسی، [[خداشناسی]]، [[امامت]] و رهبری دست می‌یابد. <ref>دانش‏نامه عقاید اسلامى: ج 2 ص 353 بخش پنجم: حکمت</ref>


بر این پایه، [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان که به قلّه حکمت علمی و عملی و حقیقی دست یافته اند، از جانب خداوند متعال، مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شده‌اند.
بر این پایه، [[انبیای الهی]] و اوصیای آنان که به قلّه حکمت علمی و عملی و حقیقی دست یافته اند، از جانب خداوند متعال، مأمور آموختن علم و حکمت به جامعه بشر شده‌اند.
خط ۹۲: خط ۹۲:
[[خواجه طوسی]] در کتاب [[اخلاق ناصری]] حکمت را به دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می‌نماید و هر شاخه به زیربخش‌های کوچکتری به صورت زیر تقسیم می‌نماید:
[[خواجه طوسی]] در کتاب [[اخلاق ناصری]] حکمت را به دو شاخه حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می‌نماید و هر شاخه به زیربخش‌های کوچکتری به صورت زیر تقسیم می‌نماید:


==حکمت نظری==
== حکمت نظری ==


در دانستن موجوداتی ‌است که وجود آنها وابسته به حرکات ارادی افراد بشر نباشد.
در دانستن موجوداتی ‌است که وجود آنها وابسته به حرکات ارادی افراد بشر نباشد.
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
"علم طبیعی": جز با مخالطت ماده معلوم نباشد.
"علم طبیعی": جز با مخالطت ماده معلوم نباشد.


==حکمت عملی==
== حکمت عملی ==


در دانستنِ صلاحِ اموری ‌است که به اراده و کردارهای انسان وابسته ‌است.
در دانستنِ صلاحِ اموری ‌است که به اراده و کردارهای انسان وابسته ‌است.
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: مفاهیم اسلامی]]
[[رده:مفاهیم اسلامی]]
۴٬۹۳۳

ویرایش