حکمت وجود آیات متشابه در قرآن از منظر فریقین

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۳ توسط Roudbari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « <sub> <div class="wikiInfo"> {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | |- !عنوان مقاله!! data-type="au...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عنوان مقاله حکمت وجود ایات متشابه در قران از منظرفریقین
زبان مقاله فارسی
نویسنده سید مصطفی حسینی رودباری


حکمت وجود ایات متشابه در قران از منظرفریقین

نکته ای که در ادامه بحث محکم ومتشابه بیانش ضروری است حکمت وجود ایات متشابه در قران است . در اینجا دیدگاه برخی از عالمان فریقین را بیان می کنیم :


دیدگاه فخر رازی در زمینه حکمت وجود متشابه درقران

ایشان تحت عنوان "المسألة الرابعة : في الفوائد التي لأجلها جعل بعض القرآن محكماً وبعضه متشابهاً " نخست شبهه برخی از ملحدین را درزمینه وجود متشابهات درقران مطرح نموده و سپس به پاسخ ان از منظر مفسرین می پردازد. گفتار فخررازی در بیان شبهه برخی ملاحده بشرح ذیل می باشد: برخی از ملاحده نسبت به وجود ایات متشابه در قران ایراد گرفته و می گویند یک از عوامل پیدایش فرق گوناگون در اسلام وجود ایات متشابه است بدین معنا که هر یک از صاحبان فرق برغم تضادی که با یکدیگر دارند مذهبشان را مبتنی بر قران دانسته و به استناد می کنند . بنابر این هرگاه قران فاقد ایات متشابه می بود مانع از پیدایش اختلافات مذهبی می گردید .


حاصل شبهه مذکور ان است که تمام اختلافات بین فرق اسلامی به وجود ایات متشابه در قران برمی گردد .


پاسخهای پنجگانه فخر رازی به شبهه ملاحده – در چرائی وجود متشابهات در قران -

ایشان در پاسخ شبهه مذکور می گوید: عالمان دینی در پاسخ چرائی وجود متشابهات درقران وجوهی را ذکر نموده اند. پاسخ اول: با وجود متشابهات درقران رسیدن به حقیقت سخت گردیده و این امر سبب ثواب بیشتر برای حقیقت جویان خواهد شد .


پاسخ دوم : هر گاه مجموعه ایات قران از محکمات بود مانع پیدایش مذاهب مختلف گردیده و تنها منطبق بر مذهب خاص می شد در اینصورت برای برای صاحبان مذاهب راه اجتهاد مسدود می شد در حالی که تعدد مذاهب سبب تلاش ارباب مذاهب در اثبات برتری مذهب خویش بر دیگران بوده و این سبب رشد بیشتر انان خواهد بود .


پاسخ سوم: وجود متشابهات در قران سبب رشد عقلی بشر گردیده و انان را از ظلمت تقلید خارج خواهد کرد بدین معنا که هرگاه تمامی قران از محکمات بود انسانها از تمسک به دلائل عقلی بی نیاز گردیده و در ظلمت جهل و تقلید باقی می ماندند .


پاسخ چهارم : وجود متشابهات در قران سبب پیدایش علوم مختلف جهت تاویل انها گردیده است در حالی که هرگاه تمامی قران از محکمات می بود چنین تحولی در علوم ایجاد نمی شد.


ایشان بعد از بیان پاسخهای چهارگانه ، وجه پنجمی را هم ذکر می کند که از منظرشان نسبت به وجوه سابق قوی تر می باشد :


پاسخ پنجم : : از انجا که قران برای همه اقشار – اعم از عوام و خواص – نازل شده است از طرفی برای قشر عوام درک برخی از مفاهیم ومعارف سخت و دشوار است از اینرو لازم است این بخش از معارف با الفاظی بظاهر ساده اما امیخته به نکات عمیق باشد که عوام نیز در حدی انرا درک نموده و انگاه بعد از تامل و تدبر در ایات متشابه حقائق بیشتری برایشان روشن گردیده که در نتیجه متشابهات برایشان تبدیل به محکمات می گردد . - .


دیدگاه مولف کتاب "مقدمه فی اصول التفسیر "-از اعلام اهل سنت – در حکمت وجود متشابه در قران  : مولف این کتاب تحت عنوان "الحكمة في تنوع القرآن إلى محكم ومتشابه"مدعی است هدف از وجود ایات متشابه در قران امتحان بندگان بوده تا انها که زیغ در قلوبشان می باشد مشخص گردد


سید محمد باقر حکیم

ایشان در کتاب علوم القران تحت عنوان “الحكمة في وجود المتشابه في القرآن الكريم “ مدعی است که ایات متشابه به دو نوع کلی تقسیم می شود :

نوع اول : متشابهی که جز خداوند کسی علم به تاویل او نخواهد داشت .


نوع دوم : متشابهی که خداوند و راسخان در علم – به تعلیم الهی – اگاهی از ان دارند .


مضمون گفتار ایشان در حکمت وجود متشابه قسم اول این است که از انجا که هدف قران ارتقاءایمان و رشد معنوی بشر در جهت نیل به کمال مطلق می باشد ازاینرو بهره گیری از این نوع ایات متشابه - که بیانگر معارفی از عوالم غیب می باشد - امری لازم خواهد بود .


ایشان در زمینه علت وجود نوع دوم ایات متشابه – که علم به تاویلش نزد خداوند وراسخان درعلم می باشد – اظهار می دارد فایده این نوع از ایات متشابه ارتقاء فکری بشر و تهییج او در تدبر و تعمق بیشتر در موضوعات گوناگون هستی می باشد .


ایشان درادامه به اهمیت ایات متشابه نوع دوم در عصر کنونی اشاره کرده و می نویسد :


در عصر کنونی به ارزش ایاتی که در بردارنده حقائق علمی مهمی است پی می بریم ، حقائقی که راه بشر را در ترقی و تحقیق در طبیعت گشوده است . بنابر این از منظر مولف کتاب علوم القران حکمت وجود متشابه – نوع اول - درقران ، ارتقاء سطح ایمانی و معنوی و هدف از متشابه نوع دوم ، ارتقاء سطح فکری و معرفتی بشر و نیز ایجاد روحیه تدبر در انسانها نسبت به قضایای گوناگون علمی و ...مطرح شده در قران می باشد .


دیدگاه علامه طباطبائی در زمینه حکمت وجود متشابه درقران

ایشان ضمن بیان پاسخهائی که در زمینه حکمت وجود متشابه توسط برخی از مفسران فریقین داده شده است همه انها را مورد نقد و بررسی قرار داده و برخی از انها را در شان قران کریم نمی داند . از جمله انکه برخی از وجوه پنجگانه ای که فخر رازی انها را نقل کرده است را سخیف دانسته و بی نیاز از جواب می داند .


ایشان در بین پاسخ های داده شده سه پاسخ ذیل را قابل بیان و نقد می داند :

پاسخ نخست :

خداى تعالى قرآن را مشتمل بر متشابهات كرد تا دلهاى مؤمنين را بيازمايد ، و درجات تسليم آنان را معين سازد ، و معلوم شود چه كسى تسليم گفتار خدا و مؤمن به گفته او است ، چه اينكه گفته او را بفهمد يا نفهمد ، و چه كسى تنها تسليم آياتى است كه برايش قابل درك است ، زيرا اگر همه آيات قرآن صريح و روشن بود ايمان آوردن به آن جنبه خضوع در برابر خدا و تسليم در برابر رسولان خدا نمىداشت .


ایشان در نقد این وجه می نویسد :

ولى اين پاسخ درستى نيست ، براى اينكه خضوع ، يك نوع انفعال و تاثر قلبى است ، كه در فرد ضعيف ، آنجا كه در برابر فرد قوى قرار مىگيرد پيدا مىشود ، و انسان در برابر چيزى خاضع مىشود كه يا به عظمت آن پى برده باشد ، و يا عظمت آن ، درك او را عاجز ساخته باشد ، نظير قدرت و عظمت غير متناهيه خداى سبحان ، و ساير صفاتش ، كه وقتى عقل با آنها روبرو مىشود عقب نشينى مىكند ، زيرا احساس مىكند كه از احاطه به آنها عاجز است .


و اما چيزهايى كه عقل آدمى اصلا آنها را درك نمىكند ، و تنها باعث فريب خوردن آنان مىشود ، يعنى باعث مىشود كه خيال كنند آنها را مىفهمند برخورد با اين گونه امور خضوع آور نيست ، و خضوع در آنها معنا ندارد ، مانند آيات متشابهى كه عقل در فهم آن سرگردان است ، و خيال مىكند آن را مىفهمد در حالى كه نمىفهمد .


ایشان وجه دوم حکمت وجود متشابه درقران را اینگونه نقل می کند : گفته‌اند قرآن بدين جهت در بر دارنده آيات متشابه است كه تا عقل را به بحث و تفحص وا دارد و به اين وسيله عقلها ورزيده و زنده گردند ، بديهى است كه اگر سر و كار عقول تنها با مطالب روشن باشد ، و عامل فكر در آن مطالب به كار نيفتد ، عقل مهمل و مهملتر گشته و در آخر بوته مرده اى مىشود ، و حال آنكه عقل عزيزترين قواى انسانى است ، كه بايد با ورزش دادن تربيتش كرد .


علامه در نقد این پاسخ می فرماید : اين وجه نیز تمام نیست براى اينكه خداى تعالى آن قدر آيات آفاقى ( در طبيعت ) و انفسى ( در بدن انسان ) خلق كرده كه اگر انسانهاى امروز و فردا و ميليونها سال ديگر در آن دقت كنند به آخرين اسرارش نمىرسند . و در كلام مجيدش هم به تفكر در آن آيات امر فرموده ، هم امر اجمالى كه فرموده ( در آيات آفاق و أنفس فكر كنيد ) ، و هم بطور تفصيل كه در مواردى خلقت آسمانها و زمين و كوه ها و درختان و جنبندگان و انسان و اختلاف زبانهاى انسانها و الوان آنان را خاطرنشان ساخته است .


و نيز سفارش فرموده تا در زمين سير نموده در احوال گذشتگان تفكر نمايند ، و در آياتى بسيار تعقل و تفكر را ستوده ، و علم را مدح كرده ، پس ديگر احتياج نبود كه با مغلق گويى و آوردن متشابهات عقول را به تفكر وا دارد ، و در عوض فهم و عقل مردم را دچار گمراهى سازد ، و در نتيجه فهمها و افكار بلغزد ، و مذاهب مختلفى درست شود ..


پاسخ سومی که علامه از قول برخی نقل می کند این است :


گفته‌اند انبيا ( ع ) مبعوث شده‌اند براى همه مردم ، و در بين مردم همه رقم افراد وجود دارد ، هم انسان باهوش ، و هم كودن ، هم عالم و هم جاهل .


از سوى ديگر همه معارف در قياس با فهم مردم يكسان نيستند ، و بعضى از معارف است كه نمىشود آن را با عبارتى روشن ادا كرد بطورى كه همه كس آن را بفهمد ، در امثال اين معارف بهتر آن است طورى ادا شود كه تنها خواص از مردم آن را از راه كنايه و تعريض بفهمند ، و بقيه مردم مامور شوند كه آن معارف را نفهميده بپذيرند ، و به آن ايمان آورده ، علم آن را به خدا واگذار كنند .


نقد علامه به جواب سوم :

اين وجه نيز درست نيست ، براى اينكه كتاب خدا همانطور كه آيات متشابه دارد ، محكمات نيز دارد ، محكماتى كه بايد معناى متشابهات را از آنها خواست و لازمه اين مطلب آنست كه در متشابهات مطلبى زايد بر آنچه محكمات از آنها درمىآورد نبوده باشد ، آن وقت اين سؤال بىپاسخ مىماند ، كه پس چرا در كلام خدا آياتى متشابه گنجانده شده ، وقتى معانى آنها در محكمات بوده ، ديگر چه حاجت به متشابهات بود ؟


دیدگاه نهائی علامه طباطبائی ره

علامه بعد از نقد و بررسی پاسخ های داده شده دیدگاه خویش را در فلسفه وجود متشابه بیان می کند .


بطور کلی ایشان معتقد است  : وجود متشابهات در قران امری ضروری و طبیعی است و این امر – وجود کلمات متشابه - در تمامی اقوام و اصناف گوناگون بشر جریان دارد بدین معنا که همانطور که در فرهنگهای گوناگون بشری ، برای تبیین برخی از معانی ، تمثیلاتی ذکرشده و جهت رفع ابهام کلماتشان راههائی را پیش بینی کرده اند .


در قران کریم هم برای بیان معانی و معارف عالیه اش گاه مطلب بگونه ای تنزل داده می شود تا قابل فهم برای مردم باشد و در همین راستا گاه ممکن است برای برخی این امر موجب سوء استفاده شود از اینرو با قرار دادن محکمات این ابهامات رفع می گردد در واقع محکمات بمنزله معاجمی است که برای فهم متشابهات بدان رجوع می گردد .


دراین قسمت پاسخ تفصیلی علامه به علت وجود متشابهات در قران را از تفسیر المیزان بیان می کنیم : ایشان ضمن تحلیلی منشا اشتباه پاسخ های ذکر شده را این می داند که از منظر پاسخ دهندگان ، متشابه و محکم دو مفهوم متبائن بوده ومعتقدند محکمات ایاتی است که برای خواص و عوام علم به مفاد ان میسور است بخلاف متشابهات که علم بدان تنها مختص خداوند و اولیای خاصش – اهل بیت ع – می باشد در حالی که بر اساس ایات قران تمامی ایات متشابه با ارجاع به محکمات قابل درک است.


ایشان در ادامه می فرماید : اساسا وجود ایات متشابه درقران امری ضروری است و این بدان جهت است که کل ایات قران مشتمل بر تاویل – به معنائی که گفته شد – بوده که این امر مستلزم تفسیر بعض ایات ببعض دیگر خواهد بود.


علامه در ادامه جهت تبیین بیشتر مطلب  مذکور پنج نکته مهم را - درراستای پاسخ تفصیلی نسبت به حکمت وجود متشابه در قران-  بیان می کند : 

نکته اول : خداى سبحان در كتاب مجيدش فرموده : اين كتاب تاويلى دارد كه معارف و احكام و قوانين و ساير محتويات آن دائر مدار آن تاويل است ، و اين تاويلى كه تمامى آن بيانات متوجه آن است امرى است كه فهم مردم معمولى چه تيزهوش و چه كودن از درك آن عاجز است ، و كسى نمىتواند آن را دريابد ، بجز نفوس پاكى كه خداى عز و جل پليدى را از آنها دور كرده است ،


و تنها اين گونه نفوس مىتوانند به تاويل قرآن دست يابند ، و اين نقطه نهايى آن هدفى است كه خداى عز و جل براى انسان در نظر گرفته ، خدايى كه دعاى بشر را مستجاب نموده ، اگر بخواهند در ناحيه علم ، به علم كتابش هدايتشان كند دعايشان را مىپذيرد ، كتابى كه بيانگر هر حقيقتى است ، و كليد اين استجابت همان تطهير الهى است ، هم چنان كه خودش فرمود :


« ما يُرِيدُ اللَّه لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ ، وَلكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ » و در اين فرمايش خود اعلام كرد كه نقطه نهايى هدف از خلقت انسانها همان تشريع دين ، و بدنبالش تطهير الهى است . و اين كمال انسانى مانند ساير كمالات كه خدا و عقل به سوى آن دعوت مىكنند چيزى نيست كه تمامى افراد به آن برسند ، و جز افرادى مخصوص به آن دست نمىيابند هر چند كه از همه بشر دعوت شده تا بسوى آن حركت كنند


نکته دوم : قرآن قاطعانه اعلام مىدارد كه تنها راه رسيدن انسانها به اين هدف اين است كه نفس انسان را به انسان بشناسانند ، و به اين منظور او را در ناحيه علم و عمل تربيت كنند .


در ناحيه علم به اين قسم كه حقايق مربوط به او را از مبدأ گرفته تا معاد به او تعليم دهند ، تا هم حقائق عالم ، و هم نفس خود را ، كه مرتبط با حقايق و واقعيات عالم است بشناسد و در اين صورت شناختى حقيقى نسبت به نفس خود مىيابد .


و اما در ناحيه عمل به اين قسم كه قوانين صالح اجتماعى را بر او تحميل كنند تا شؤون زندگى اجتماعيش صالح گردد ، و مفاسد زندگى اجتماعى ، او را از برخوردارى از علم و عرفان باز ندارد ، و بعد از تحميل آن قوانين يك عده تكاليف عبادى بر او تحميل كنند ، كه در اثر تكرار و مواظبت بر عمل به آن ، نفسش و سويداى دلش متوجه مبدأ و معاد شود ، و به عالم معنا و طهارت نزديك و مشرف گردد ، و از آلودگى به ماديات و پليديهاى آن پاك شود .


نکته سوم : اساس هدايت اسلام ( در مقابل ساير هدايتها ) بر اساس علم و معرفت است ، نه تقليد كوركورانه . دين خدا مىخواهد تا جايى كه افراد بشر ظرفيت و استعداد دارند علم را در دلهايشان متمركز كند ، چون همانطور كه در گفتار قبلى گفتيم غرض دين ، معرفت است ، و اين غرض حاصل نمىشود مگر از راه علم ، و چگونه اينطور نباشد ؟ با اينكه در ميان كتب وحى هيچ كتابى ، و در بين اديان آسمانى هيچ دينى نيست كه مثل قرآن و اسلام مردم را به سوى تحصيل علم تحريك و تشويق كرده باشد .


و همين اساس باعث شده است كه قرآن كريم ، اولا : حقايقى از معارف را بيان نموده ، و در ثانى : احكام عمليه اى را هم كه تشريع كرده همه را به آن معارف مرتبط سازد ،


نکته چهارم : چهارم اينكه فهم عامه بشر بيشتر با محسوسات سر و كار دارد و لذا نمىتواند ما فوق محسوسات را به آسانى درك كند ، و مرغ فكر خود را تا بام طبيعت پرواز دهد . افراد انگشت شمارى هم كه از راه رياضتهاى علمى توانسته‌اند فهم خود را ترقى داده به ادراك معانى و كليات قواعد و قوانين موفق شوند وضعشان به خاطر اختلاف وسائل اين توفيق ، مختلف است و به همين جهت فهم آنان در درك معانى خارج از حس و محسوسات ، بشدت مختلف شده است و اين اختلاف از نظر مراتب ، دامنه عريضى دارد كه احدى نمىتواند اين اختلاف را انكار كند .


اين نيز قابل انكار نيست كه هر معنا از معانى كه به انسان القا شود ، تنها و تنها از راه معلومات ذهنى او صورت مىگيرد ، ( مانند معلوماتى كه در خلال زندگيش كسب نموده ) ، حال اگر معلومات ذهنى او همه از قماش محسوسات باشد ، و ذهن او تنها با محسوسات مانوس باشد ، ما نيز مىتوانيم مساله معنوى خود را ، از طريق محسوسات به او القا كنيم ، و تازه اين القا به مقدار كشش فكريش در محسوسات امكان پذير است ، ... پس دسته اول ، معانى را هم با بيان حسى درك مىكنند ، و هم با بيان عقلى ، ولى دسته دوم تنها با بيان حسى مىتوانند معانى را درك نمايند .


ایشان ادامه می دهد : از آنجايى كه هدايت دينى اختصاص به يك طايفه و دو طايفه ندارد ، و بايد تمامى مردم و همه طبقات از آن برخوردار شوند ، و نيز از آنجايى كه قرآن مشتمل بر تاويل بود ، لذا اين سه خصوصيت باعث شد بيانات قرآن كريم جنبه مثل به خود بگيرد .


به اين معنا كه ، قرآن كريم آنچه از معانى كه معروف و شناخته شده ذهن مردم است گرفته ، معارفى را كه براى مردم شناخته شده نيست در قالب آن معانى در مىآورد ، تا مردم آن معارف را بفهمند ،


نکته پنجم : از بيان سابق اين به دست آمد كه بيانات لفظى قرآن ، مثلهايى است براى معارف حقه الهيه ، و خداى تعالى براى اينكه آن معارف را بيان كند ، آنها را تا سطع افكار عامه مردم تنزل داده ، و چاره اى هم جز اين نيست ، چون عامه مردم جز حسيات را درك نمىكنند ، ناگزير معانى كليه را هم بايد در قالب حسيات و جسمانيات به خورد آنان داد .-


ایشان با اشاره به وجود محذوراتی که قران کریم در راستای بیان معانی و معارف عالی برای توده مردم وجود دارد ادامه می دهد : هيچ راه گريزى از اين دو محذور ندارد ، مگر اينكه معانيى را كه مىخواهد ممثل و مجسم كند در بين مثلهايى مختلف متفرق نموده ، در قالبهايى متنوع در آورد ، تا خود آن قالبها مفسر و بيانگر خود شود ، و بعضى بعض ديگر را توضيح دهد ، در نتيجه شنونده بتواند با معارضه انداختن بين قالبها :


اولا : بفهمد كه بيانات و قالبها همه مثلهايى است كه در ما وراى خود حقايقى ممثل دارد ، و منظور و مراد گوينده منحصر در آنچه از لفظ محسوس مىشود نيست .


ثانيا : بعد از آنكه فهميد عبارات و قالبها مثلهايى براى معانى است ، بفهمد چه مقدار از خصوصيات ظاهر كلام را بايد طرد كند ، و چه مقدارش را محفوظ بدارد ، و اين نكته را از ظاهر كلام بفهمد ، به اين معنا كه كلام طورى باشد كه روشن سازد كه فلان خصوصيت كه در آن جمله ديگر است ، منظور نيست ، و آن جمله بفهماند فلان خصوصيت در اين ، زيادى است .


ایشان در مقام نتیجه گیری از نکات مذکور می نویسد : .... پس تا اينجا روشن شد كه قرآن كريم هم مانند هر كلامى ديگر بايد مشتمل بر آيات متشابه باشد ، و بايد تشابهى را كه به حكم ضرورت در يك آيه هست در آيه اى ديگر از آيات محكمات ، آن تشابه را بر طرف سازد ،


بنظر می رسد در بین دیدگاههای مطرح شده در حکمت وجود متشابه درقران جامع ترین انها دیدگاهی است که از علامه طباطبائی ره نقل گردید.


نتائج

1 – در معنای محکم و متشابه اقوال مختلفی بین فریقین وجود دارد .قول مشهور بین الفریقین ان است که ایات محکم ایاتی است که معانی شان واضح و ایمان و عمل به انها نیز لازم است و متشابه ان ایاتی است که ظواهرش ، مراد واقعی نبوده و تاویل ان نزد خداوند می باشد. بنابر این ، ایات متشابه تفسیر بردار نبوده و فقط ایمان به انها لازم است.


2 – در بین دیدگاههای مطرح شده در حکمت وجود متشابه در قران بیان علامه طباطبائی از جامعیت بیشتری برخوردار است .از منظر ایشان اساسا وجود ایات متشابه درقران امری ضروری است و این بدان جهت است که کل ایات قران مشتمل بر تاویل بوده که این امر مستلزم تفسیر بعض ایات ببعض دیگر خواهد بود.


3- محكم و متشابه بودن ، دو وصف نسبى است ، بنابر این ممكن است آيه ای براى جمعی متشابه و براى جمعی دیگر محكم باشد ،


منابع

پانویس