حکمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
جز (تمیزکاری)
خط ۲۰: خط ۲۰:
=خیانت در سپاه امام علی علیه السلام و قبول حکمیت=
=خیانت در سپاه امام علی علیه السلام و قبول حکمیت=


حیله معاویه هنگامی بود که مالک اشتر پیروزی‌هایی را به دست آورد و نزدیک بود نتیجه نبرد را به نفع سپاه عراق پایان دهد. اما امام على علیه السلام که از هر طرف تحت فشار شدید طرفداران حکمیت بود، یزید بن هانى را به دنبال مالک فرستاد و پیام داد: «نزدم بیا». مالک گفت: برگرد و به امام بگو: اکنون وقتش نیست که مرا از سنگرم برگردانی. عجله نفرما؛ زیرا من امیدوارم که خدا به زودی ما را سازد! یزید نزد امام برگشت … طرفداران حکمیت به امام گفتند: به او فرمانی صریح و محکم بده تا نزدت باز گردد و گرنه به خدا سوگند تو را عزل می‌کنیم! امام مجدداً یزید را نزد مالک فرستاد و او دستور امام را رساند. مالک پرسید: آیا به سبب بالا بردن قرآنها چنین کرده‌اند؟! گفت: آرى! مالک گفت: به خدا سوگند! آن دم که قرآنها را بالا آوردند؛ هرگز نمی‌پنداشتم که بر اثر آن اختلاف نظر و پراکندگى روى دهد. آیا مددى را که خداوند به ما رسانده می‌بینى؟ آیا سزا است که این فرصت دست‌نیافتنی را رها کنیم و برگردیم؟! پیک امام گفت: آیا خواهی پذیرفت که تو در خط مقدم پیروز شوى، اما در عقبه خیانت‌کاران امیر‌مؤمنان را در خیمه‌اش تنها گذاشته و او را به دشمن تسلیم کنند؟! مالک گفت: سبحان الله، به خدا چنین نمی‌خواهم. ابن هانی گفت: آن خائنان به امام گفتند: به دنبال مالک بفرست تا نزدت بیاید و گرنه همان‌گونه که عثمان را کشتیم تو را نیز کشته و یا به دشمن تسلیم می‌کنیم. به دنبال آن بود که مالک دست از نبرد کشید و به عقب برگشت<ref> نصر بن مزاحم، وقعه صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص ۴۹۰- ۴۹۱، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.</ref>.
حیله معاویه هنگامی بود که مالک اشتر پیروزی‌هایی را به دست آورد و نزدیک بود نتیجه نبرد را به نفع سپاه عراق پایان دهد. اما امام على علیه السلام که از هر طرف تحت فشار شدید طرفداران حکمیت بود، یزید بن هانى را به دنبال مالک فرستاد و پیام داد: «نزدم بیا». مالک گفت: برگرد و به امام بگو: اکنون وقتش نیست که مرا از سنگرم برگردانی. عجله نفرما؛ زیرا من امیدوارم که خدا به زودی ما را سازد! یزید نزد امام برگشت … طرفداران حکمیت به امام گفتند: به او فرمانی صریح و محکم بده تا نزدت باز گردد و گرنه به خدا سوگند تو را عزل می‌کنیم! امام مجدداً یزید را نزد مالک فرستاد و او دستور امام را رساند. مالک پرسید: آیا به سبب بالا بردن قرآنها چنین کرده‌اند؟! گفت: آرى! مالک گفت: به خدا سوگند! آن دم که قرآنها را بالا آوردند؛ هرگز نمی‌پنداشتم که بر اثر آن اختلاف نظر و پراکندگى روى دهد. آیا مددى را که خداوند به ما رسانده می‌بینى؟ آیا سزا است که این فرصت دست‌نیافتنی را رها کنیم و برگردیم؟! پیک امام گفت: آیا خواهی پذیرفت که تو در خط مقدم پیروز شوى، اما در عقبه خیانت‌کاران امیر‌مؤمنان را در خیمه‌اش تنها گذاشته و او را به دشمن تسلیم کنند؟! مالک گفت: سبحان الله، به خدا چنین نمی‌خواهم. ابن هانی گفت: آن خائنان به امام گفتند: به دنبال مالک بفرست تا نزدت بیاید و گرنه همان‌گونه که عثمان را کشتیم تو را نیز کشته و یا به دشمن تسلیم می‌کنیم. به دنبال آن بود که مالک دست از نبرد کشید و به عقب برگشت<ref> نصر بن مزاحم، وقعه صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص ۴۹۰- ۴۹۱، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.</ref>.


=دلیل پذیرفتن حکمیت توسط امام علی علیه السلام=
=دلیل پذیرفتن حکمیت توسط امام علی علیه السلام=
خط ۳۱: خط ۳۱:
=انتخاب ابوموسی اشعری=
=انتخاب ابوموسی اشعری=


همان‌گونه که بیان شد، اصل پذیرش حکمیت از سوی امام علی علیه السلام تحت اجبار گروه وسیعی از سپاهیانش بود، اما کار به این‌جا نیز خاتمه نیافت. امام در ابتدا خواست [[ابن عباس]]<ref> یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۹، بیروت، دارصادر، چاپ اول، بی‌تا.</ref> و یا [[مالک اشتر]]<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ ج ۵، ص ۱۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.</ref> را به حکمیت برگزیند که هر دو مورد مخالفت آنها را به همراه داشت و آنان خواهان این بودند که خود حَکَم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آنها ابوموسی اشعری بود. امام خطاب به آنان چنین گفت: «شما در آغاز این کار از من سرپیچی کردید؛ پس اکنون دیگر گوش فرا دهید. رأى من آن نیست که ابوموسى را برگزینم». آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی می‌شویم. امام علیه السلام گفت: «وای بر شما! ‌او انسان قابل اعتمادی نیست؛ مردم را از من دور می‌کرد و کارها علیه من انجام داده است»<ref> مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۲، ص ۳۹۱، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>.
همان‌گونه که بیان شد، اصل پذیرش حکمیت از سوی امام علی علیه السلام تحت اجبار گروه وسیعی از سپاهیانش بود، اما کار به این‌جا نیز خاتمه نیافت. امام در ابتدا خواست [[ابن عباس]]<ref> یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۸۹، بیروت، دارصادر، چاپ اول، بی‌تا.</ref> و یا [[مالک اشتر]]<ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم، ‏ ج ۵، ص ۱۲۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.</ref> را به حکمیت برگزیند که هر دو مورد مخالفت آنها را به همراه داشت و آنان خواهان این بودند که خود حَکَم را انتخاب کنند و شخص مورد نظر آنها ابوموسی اشعری بود. امام خطاب به آنان چنین گفت: «شما در آغاز این کار از من سرپیچی کردید؛ پس اکنون دیگر گوش فرا دهید. رأى من آن نیست که ابوموسى را برگزینم». آنان گفتند: ما تنها به ابوموسی اشعری راضی می‌شویم. امام علیه السلام گفت: «وای بر شما! ‌او انسان قابل اعتمادی نیست؛ مردم را از من دور می‌کرد و کارها علیه من انجام داده است»<ref> مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج ۲، ص ۳۹۱، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>.
اما در نهایت با اصرار آنها ابوموسی به حکمیت انتخاب شد، در حالی‌که از مخالفان امام بود و همین انتخاب پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: «من دیروز فرمانده و امیر شما بودم، ولى امروز فرمانم می‌دهند، دیروز باز دارنده بودم که امروز مرا باز می‌دارند»<ref> شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه، ۲۰۸، ص ۳۲۴، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.</ref>.
اما در نهایت با اصرار آنها ابوموسی به حکمیت انتخاب شد، در حالی‌که از مخالفان امام بود و همین انتخاب پیروزی طرف مقابل را هموارتر کرد. امام در بیان این حادثه چنین فرمودند: «من دیروز فرمانده و امیر شما بودم، ولى امروز فرمانم می‌دهند، دیروز باز دارنده بودم که امروز مرا باز می‌دارند»<ref> شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه، ۲۰۸، ص ۳۲۴، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.</ref>.
انتخاب ابوموسی ناشی از چند عامل بود که یکی از آنها وجهه اجتماعی او نزد اهل کوفه بود؛ زیرا او مدت زیادی فرمانروای این شهر بود. عامل دیگر، اصرار اهل [[یمن]] بود که حکم باید یَمَنی باشد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج ۳، ص ۵۴۷، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>.
انتخاب ابوموسی ناشی از چند عامل بود که یکی از آنها وجهه اجتماعی او نزد اهل کوفه بود؛ زیرا او مدت زیادی فرمانروای این شهر بود. عامل دیگر، اصرار اهل [[یمن]] بود که حکم باید یَمَنی باشد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج ۳، ص ۵۴۷، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:


مذاکرات طولانی و مختلفی میان ابوموسی و عمرو صورت گرفت که در این‌جا به مختصری از آن اشاره می‌کنیم:
مذاکرات طولانی و مختلفی میان ابوموسی و عمرو صورت گرفت که در این‌جا به مختصری از آن اشاره می‌کنیم:
عمرو بن عاص گفت: اى ابوموسى! می‌دانى که عثمان به ستم کشته شد؟ گفت: بله. گفت: می‌دانى که معاویه و خاندان معاویه اولیاى او هستند؟ گفت: بله. گفت: خداوند فرموده: «وَ من قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً»<ref> «… و آن‌کس که مظلوم کشته شده، براى ولیش سلطه [و حق قصاص] قرار دادیم»؛ اسراء، ۳۳٫.</ref>. حال اى ابو موسى! چه مانعى دارد معاویه را که ولىّ خون عثمان است به خلافت برگزینی که خاندان وى در میان قریش چنان است که می‌دانى. اگر بیم دارى دیگران بگویند؛ معاویه‌ای را خلیفه کرد که در اسلام سابقه‌اى ندارد؛ می‌توانی این‌گونه دلیل بیاوری که او ولىّ خون خلیفه مظلوم و خونخواه وى بود؛ او سیاست‌مدار و با تدبیر است؛ برادرِ ام‌حبیبه همسر پیامبر و یکی از صحابه پیامبر بود. همچنین توجه داشته باش؛‌ اگر معاویه خلیفه شود تو را چنان معتبر کند که هیچ خلیفه دیگر نکرده باشد.
عمرو بن عاص گفت: اى ابوموسى! می‌دانى که عثمان به ستم کشته شد؟ گفت: بله. گفت: می‌دانى که معاویه و خاندان معاویه اولیاى او هستند؟ گفت: بله. گفت: خداوند فرموده: «وَ من قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً»<ref> «… و آن‌کس که مظلوم کشته شده، براى ولیش سلطه [و حق قصاص] قرار دادیم»؛ اسراء، ۳۳٫.</ref>. حال اى ابو موسى! چه مانعى دارد معاویه را که ولىّ خون عثمان است به خلافت برگزینی که خاندان وى در میان قریش چنان است که می‌دانى. اگر بیم دارى دیگران بگویند؛ معاویه‌ای را خلیفه کرد که در اسلام سابقه‌اى ندارد؛ می‌توانی این‌گونه دلیل بیاوری که او ولىّ خون خلیفه مظلوم و خونخواه وى بود؛ او سیاست‌مدار و با تدبیر است؛ برادرِ ام‌حبیبه همسر پیامبر و یکی از صحابه پیامبر بود. همچنین توجه داشته باش؛ ‌ اگر معاویه خلیفه شود تو را چنان معتبر کند که هیچ خلیفه دیگر نکرده باشد.


ابوموسى گفت: اى عمرو! از خداوند بترس؛ آنچه درباره بزرگی خاندان معاویه‏ گفتى، بدان خلافت را برای بزرگی خاندان به شخصی نمی‌دهند؛ زیرا در غیر این صورت، خاندان ابرهة بن صباح باید خلافت را به دست می‌گرفتند! خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است، اگر می‌خواستم آن‌را به معتبرترین قریشى بدهم به على بن ابی‌طالب می‌دادم. این‌که گفتى “معاویه ولىّ خون عثمان است این خلافت را به او بده”، من کسى نیستم که کار را به معاویه دهم و مهاجران نخستین را واگذارم. این‌که درباره قدرت یافتن من سخن آوردى، به خدا! اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد خلافت را به او نمی‌دهم و درباره حکم خدا رشوه نمی‌گیرم.
ابوموسى گفت: اى عمرو! از خداوند بترس؛ آنچه درباره بزرگی خاندان معاویه‏ گفتى، بدان خلافت را برای بزرگی خاندان به شخصی نمی‌دهند؛ زیرا در غیر این صورت، خاندان ابرهة بن صباح باید خلافت را به دست می‌گرفتند! خلافت از آن مردم دیندار و صاحب فضیلت است، اگر می‌خواستم آن‌را به معتبرترین قریشى بدهم به على بن ابی‌طالب می‌دادم. این‌که گفتى “معاویه ولىّ خون عثمان است این خلافت را به او بده”، من کسى نیستم که کار را به معاویه دهم و مهاجران نخستین را واگذارم. این‌که درباره قدرت یافتن من سخن آوردى، به خدا! اگر همه قدرت خویش را به من واگذارد خلافت را به او نمی‌دهم و درباره حکم خدا رشوه نمی‌گیرم.
خط ۶۲: خط ۶۲:
حکمیت به پایان رسید؛ شامیان بر بیعت خود با معاویه باقی ماندند. در مقابل امام علی علیه السلام حکم حکمیت را خلاف قرآن دانست و در نتیجه آن‌را نپذیرفت و فرمود: «همانا رأى بزرگانتان بر این قرار گرفت که دو نفر را براى داورى انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالی‌که آن‌را به خوبى می‌دیدند، چون ستمگرى با هواپرستى آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داورى ظالمانه‌شان با آنها شرط کردیم که به عدالت داورى کنند و بر اساس حق حکم نمایند، امّا به آن پایبند نماندند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷، ص ۱۸۵٫.</ref>.
حکمیت به پایان رسید؛ شامیان بر بیعت خود با معاویه باقی ماندند. در مقابل امام علی علیه السلام حکم حکمیت را خلاف قرآن دانست و در نتیجه آن‌را نپذیرفت و فرمود: «همانا رأى بزرگانتان بر این قرار گرفت که دو نفر را براى داورى انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالی‌که آن‌را به خوبى می‌دیدند، چون ستمگرى با هواپرستى آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داورى ظالمانه‌شان با آنها شرط کردیم که به عدالت داورى کنند و بر اساس حق حکم نمایند، امّا به آن پایبند نماندند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷، ص ۱۸۵٫.</ref>.


در نتیجه؛‌ معاویه از شکست در [[صفین]] رها شد؛‌ با فریب‌های دیگر و [[شهادت]] امام علی علیه السلام حکومتی قدرتمند تشکیل داد که تمام سرزمین‌های اسلامی را در بر می‌گرفت و از سایه مرگ در صفین به تخت حکومت بر [[جهان اسلام]] رسید. در مقابل؛ سپاه کوفه از پیروزی در صفین به فتنه بزرگ خوارج رسید؛ فتنه‌ای که جنگی دیگر برای امام علی علیه السلام رقم زد و در نهایت سپاه بزرگ کوفه را به اضمحلال کشاند. قضیه حکمیت برای جاهلان کوفی، نه تنها عبرت نشد، بلکه سرآغاز فتنه‌های بعدی گشت.
در نتیجه؛ ‌ معاویه از شکست در [[صفین]] رها شد؛ ‌ با فریب‌های دیگر و [[شهادت]] امام علی علیه السلام حکومتی قدرتمند تشکیل داد که تمام سرزمین‌های اسلامی را در بر می‌گرفت و از سایه مرگ در صفین به تخت حکومت بر [[جهان اسلام]] رسید. در مقابل؛ سپاه کوفه از پیروزی در صفین به فتنه بزرگ خوارج رسید؛ فتنه‌ای که جنگی دیگر برای امام علی علیه السلام رقم زد و در نهایت سپاه بزرگ کوفه را به اضمحلال کشاند. قضیه حکمیت برای جاهلان کوفی، نه تنها عبرت نشد، بلکه سرآغاز فتنه‌های بعدی گشت.


=منبع=
=منبع=
خط ۷۳: خط ۷۳:
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}


[[رده: مفاهیم اسلامی]]
[[رده:مفاهیم اسلامی]]
[[رده: تاریخ]]
[[رده:تاریخ]]
[[رده: واقعه‌های تاریخی]]
[[رده:واقعه‌های تاریخی]]
۴٬۹۳۳

ویرایش