داعی کبیر

حسن‌ بن زید بن محمد، ملقب به داعی کبیر، بنیان‌گذار سلسله علویان طبرستان در سده سوم، از سادات بنی الحسن می‌باشد[۱].

داعی کبیر
داعی.jpg
نام کاملحسن‌ بن زید بن محمد
نام‌های دیگرداعی کبیر
اطلاعات شخصی
محل تولدمدینه
روز درگذشت3 رجب 270ق
محل درگذشتآمل
دیناسلام، شیعه
فعالیت‌هابنیانگذار سلسله علویان طبرستان

پدر و مادر

پدرش زید بن محمد بن اسماعیل بن زید بن حسن از سادات بنی الحسن ساکن در مدینه و مادرش دختر عبداللّه‌ بن عبیدالله اعرج بود[۲].

دوران جوانی

حسن بن زید نیز روزگار جوانی خود را در مدینه به سر برد[۳]. وی احتمالا در قیام یحیی بن عمر شرکت داشته است. بعد از سرکوب این قیام و تشدید سیاست‌های ضد علوی متوکل، خلیفه عباسی، سادات حجاز و عراق به نواحی مرکزی ایران مهاجرت کردند؛ ظاهراً در همین اوان بود که حسن بن زید به ری رفت و در آن‌جا اقامت گزید[۴][۵][۶].

رهبری علویان طبرستان

بعد از وقوع شورشی در طبرستان در سال ۲۵۰ گروهی از اهالی به راهنمایی یکی از علویان ساکن در طبرستان به ری رفته و از حسن‌ بن زید دعوت کردند تا رهبری آنان را بپذیرد. وی نیز از ری به طبرستان رفت و بیش‌تر مردم طبرستان و امیران محلی دیلم، چون جَستانیان، با وی در رمضان ۲۵۰ بیعت کردند[۷][۸][۹][۱۰]..

سیطره بر طبرستان

حسن‌ بن زید برای بیرون راندن طاهریان از طبرستان، نخست به آمل حمله کرد. پس از تصرف آمل، رو به ساری نهاد و با تصرف ساری، سراسر طبرستان به سیطره حسن‌ بن زید درآمد[۱۱][۱۲][۱۳]

فتح ری

اندکی بعد، حسن‌ بن زید سپاهی به فرماندهی یکی از خویشانش، که همنام او بود، برای فتح ری فرستاد. این فرمانده به شهر وارد شد و حاکم طاهری آن‌جا را بیرون راند و محمد بن جعفر علوی را به حکومت ری گمارد و خود به طبرستان بازگشت. حکومت محمد بن جعفر دوامی نداشت و نارضایتی مردم زمینه بازگشت طاهریان را به ری فراهم کرد، اما بزودی سرداران حسن‌ بن زید ری را گرفتند[۱۴]. به‌ این ترتیب، تمام طبرستان و بخش وسیعی از دیلم و ری به تصرف حسن‌ بن زید درآمد[۱۵][۱۶].

تبلیغ آیین زیدی

وی سپس، به تبلیغ آیین خویش (زیدی) پرداخت و داعیانش را به دماوند، فیروزکوه و حدود ری فرستاد[۱۷].

درگیری حسن بن زید با دشمنان

گسترش متصرفات حسن‌ بن زید و محبوبیت او در بین مردم کوفه و سامرا، موجب هراس خلیفه عباسی، معتز، شد. او در سال ۲۵۳، برای سرکوبی حسن‌ بن زید، سپاهی به فرماندهی موسی بن بُغا به سوی طبرستان فرستاد[۱۸][۱۹].موسی بن بغا در همدان مستقر شد و مُفْلِح را برای تصرف ری روانه کرد. مفلح پس از گرفتن قزوین و ری در ۲۵۵، وارد طبرستان شد.

شکست حسن بن زید

در نبرد مفلح و حسن‌ بن زید، حسن‌ بن‌ زید شکست خورد و به دیلم گریخت. مفلح به آمل رفت و پس از سوزاندن خانه‌های علویان، در پی حسن‌ بن زید روانه دیلم شد. در همین هنگام، موسی بن بغا به مفلح پیغام داد که از تعقیب حسن‌ بن زید دست بردارد و در ری به وی بپیوندد. ظاهراً برکناری معتز از خلافت و مرگ او دلیل این تصمیم بود[۲۰][۲۱][۲۲].

بازپس‌گیری ری

با رفتن موسی بن بغا و مفلح به سامرا در ۲۵۵، حسن‌ بن زید به آمل بازگشت و سال بعد، ری را گرفت. او همچنین در ۲۵۷ گرگان و در ۲۵۹ قومس را ضمیمه متصرفات خود کرد[۲۳][۲۴][۲۵].

حمله یعقوب لیث به طبرستان

حسن‌ بن زید در ۲۶۰ با حمله یعقوب لیث به طبرستان روبه‌رو شد. بهانه یعقوب برای حمله به طبرستان دستگیری عبداللّه‌ بن محمد سجزی بود که بر او شوریده بود. یعقوب نخست ری را گرفت. ظاهراً یعقوب به حسن‌ بن زید پیغام داده بود تا عبداللّه‌ بن محمد سِجزی را تحویل دهد. چون حسن‌ بن‌ زید سرباز زد، یعقوب لیث آهنگ نبرد با وی را کرد. در آغاز جنگ، حسن‌ بن زید گریخت و به کوهستان‌های دیلم پناه برد. یعقوب ساری و آمل را گرفت و در پی حسن‌ بن زید به کوه‌های دیلم رفت. موقعیت جغرافیایی و آب و هوایی دیلم، کار را برای سپاهیان یعقوب دشوار ساخته بود. سرانجام بارانی که چهل روز پیاپی بارید، یعقوب را ناگزیر به عقب‌نشینی کرد[۲۶]..

بازگشت به طبرستان

حسن‌ بن زید در ۲۶۱، پس از رفتن یعقوب به سیستان، به طبرستان بازگشت. به دستور او، علویان به انتقام همراهی مردم چالوس با یعقوب، آن شهر را به آتش کشیدند[۲۷].در این هنگام، اوضاع طبرستان ناآرام بود و در گرگان که برادر حسن‌ بن زید، محمد، بر آن حکومت می‌کرد، گروهی از دیلمیان نافرمانی می‌کردند؛ از این‌رو، به‌ دستور حسن‌ بن زید، دست و پای هزار مرد دیلمی را، برای عبرت دیگران، بریدند. او همچنین در آمل گروهی از مخالفان خود را به قتل رساند[۲۸][۲۹]. به‌ این ترتیب، طبرستان را آرام کرد و تا سال ۲۶۶، بدون دغدغه، بر آن‌جا حکومت راند.

حمله خجستانی به گرگان

در این سال، احمد بن عبداللّه خُجستانی، از امرای صفاری، به گرگان حمله کرد. حسن‌ بن زید، که غافلگیر شده بود، شکست خورد و به آمل رفت. در همین هنگام، حسن عقیقی، نایب حسن‌ بن زید در ساری، ادعا کرد که حسن‌ بن زید کشته شده است و برای خود از مردم بیعت گرفت. حسن‌ بن زید به ساری رفت و حسن عقیقی را کشت[۳۰]. حسن‌ بن زید پیش از مرگ، برادرش محمد را به جانشینی خود برگزید.

درگذشت

او در رجب یا شعبان ۲۷۰، بر اثر بیماری، درگذشت[۳۱][۳۲][۳۳].

فرزند

تنها فرزند او دختری بوده که پیش از سن ازدواج درگذشته است[۳۴][۳۵][۳۶].

داماد

ابن‌ اسفندیار[۳۷] ابوالحسین احمد بن محمد بن ابراهیم را داماد حسن بن زید معرفی کرده، که به معنای شوهر خواهر وی است.

خصوصیات اخلاقی

گردیزی[۳۸] و ابن‌ اثیر[۳۹] وی را مردی معتقد، بخشنده و فقیه ذکر کرده‌اند که همه ساله هزار دینار برای مرد پارسایی در بغداد می‌فرستاد تا وی آن را میان علویان شهر تقسیم کند[۴۰] همچنین حسن بن زید به برپایی شعائر شیعی توجه فراوانی داشت، از جمله دستور داد تا عبارت «حیَّ علی خیرِالعمل» در اذان ذکر شود، از « مسح بر خُفَّیْن» نهی کرد و با دیدگاه‌های جبری و تشبیهی و عقیده به قِدَم قرآن به تندی برخورد می‌کرد و در این‌باره بخشنامه‌ای به نواحی مختلف تحت حکومت خود فرستاده بود[۴۱][۴۲].

درگیری زباره با حسن بن زید

رفتار وی با مخالفانش نیز گاهی تند بوده است [۴۳] و از این حیث بر او انتقاد کرده‌اند. [۴۴][۴۵] در سنّت رسمی زیدیه نیز وی امام شناخته نمی‌شود[۴۶][۴۷]. ظاهرا به دلیل همین رفتارها بود که گروهی از زیدیان طبرستان نامه‌ای به ابوجعفر زُباره، جدّ خاندان بنو زباره نیشابور در مدینه، نگاشتند و ضمن شکایت از رفتارهای حسن بن زید، از او خواستند تا برای امامت زیدیان به آن‌جا برود[۴۸]. ابوجعفر زباره نیز به طبرستان رفت، اما در آن‌جا با پیمان‌شکنی روبه‌رو شد و در نبردهایی که میان وی و حسن بن زید درگرفت، شکست خورد و راهی آبه (آوه) شد و در آن‌جا سکنا گزید[۴۹].

خصوصیات جسمانی

حسن‌ بن زید از نظر جسمی، فردی قوی[۵۰] و مشهور به حالب/ جالب‌الحجاره بوده است[۵۱] بیهقی [۵۲] این لقب را با توضیحاتی درباره معانی آن از آنِ اسماعیل بن حسن بن زید نیای حسن بن زید دانسته است.

شاعری

صَفَدی[۵۳]احتمالاً به نقل از کتاب اخبارالخلفاء صولی، حسن‌ بن زید را شاعر و آگاه به نقد شعر معرفی کرده و اشعاری نیز از وی نقل کرده است.

پانویس

  1. داعی کبیر
  2. علی بن زید بیهقی، لباب‌الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ج۱، ص۲۵۶، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰
  3. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۴، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  4. ابراهیم‌ بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتاب المعروف بالتاجی فی اخبار الدولة الدیلمیة، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، ج۱، ص۱۸، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷
  5. همان، ص۲۰
  6. محسن‌ بن محمد حاکم جِشُمی، نُخَب من کتاب جلاءالابصار، ج۱، ص۱۲۷، نقلها احمد بن سعدالدین مسوری فی کتاب تحفة‌الأبرار، در اخبار ائمةالزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷
  7. محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۲۷۱
  8. حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک ‌الأرض و الأنبیاء علیهم الصلاة والسلام، ج۱، ص۱۷۰، بیروت: دارمکتبة الحیاة، (بی تا)
  9. حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک ‌الأرض و الأنبیاء علیهم الصلاة والسلام، ج۱، ص۱۷۴، بیروت: دارمکتبة الحیاة، (بی تا)
  10. ابراهیم‌ بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتاب المعروف بالتاجی فی اخبار الدولة الدیلمیة، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، ج۱ٍ، ص ۲۰، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۲۷۱ـ۲۷۲
  12. ابراهیم‌ بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتاب المعروف بالتاجی فی اخبار الدولة الدیلمیة، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، ج۱، ص۲۱، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷
  13. ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۱۳۲-۱۳۳
  14. محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۲۷۵
  15. همان
  16. مسعودی، مروج، ج ۵، ص ۶۶ (بیروت)
  17. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۳۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۳۷۰
  19. همان، ص۳۷۳
  20. همان، ص۳۸۲
  21. همان، ص۳۸۹
  22. همان، ص۴۰۶
  23. همان، ص۴۷۴
  24. همان، ص۵۰۶
  25. ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۴۸
  26. محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۵۰۸ـ۵۰۹
  27. ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۲۸۸
  28. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۴۳، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  29. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۴۷ـ۲۴۸، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  30. ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۳۵
  31. محمد بن جریر طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۶۶
  32. ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۴۰۷
  33. عبداللّه‌ بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض‌العلماء و حیاض‌الفضلاء، ج۱، ص۱۸۸، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱
  34. ابونصر سهل‌ بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلةالعلویّة، ج۱، ص۲۶، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/ ۱۹۶۲
  35. علی بن زید بیهقی، لباب‌الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ج۱، ص۲۵۶، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰
  36. عبداللّه‌ بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض‌العلماء و حیاض‌الفضلاء، ج۱، ص۱۸۹، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱
  37. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۴۹، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  38. عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۱۸۵، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش
  39. ابن‌ اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۴۰۷-۴۰۸
  40. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۵ که این عمل را به محمد بن زید نسبت داده است، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  41. محسن‌ بن محمد حاکم جِشُمی، نُخَب من کتاب جلاءالابصار، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۲۹، نقلها احمد بن سعدالدین مسوری فی کتاب تحفة‌الأبرار، در اخبار ائمةالزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷
  42. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۴۰ـ ۲۴۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  43. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۴۲، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  44. ابونصر سهل‌ بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلةالعلویّة، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/ ۱۹۶۲
  45. علی بن محمد عمری، المجدی فی انساب‌الطالبیین، ج۱، ص۲۱۸، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم ۱۳۸۰ش
  46. احمد بن موسی طبری، المنیر علی مذهب الامام الهادی یحیی بن الحسین علیهماالسلام، ج۱، ص۱۷۲، چاپ علی سراج‌الدین عدلان، صعده، یمن ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰
  47. احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، ج۱، ص۶۰۳، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲
  48. علی بن زید بیهقی، لباب‌الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ج۲، ص۴۹۲، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰
  49. علی بن زید بیهقی، لباب‌الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ج۲، ص۴۹۲، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰
  50. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۲۰
  51. ابن‌ اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۴، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران (۱۳۲۰ش)
  52. علی بن زید بیهقی، لباب‌الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ج۱، ص۲۴۶، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۰
  53. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۲، ص۲۰ـ۲۲