دیوبندیه مماتی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
محمد طاهر پنج پیری و جماعت وی در باب توحید الوهی متأثر از تفکرات ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و محمّد بن عبد الوهاب بوده و دیوبندیان، آنان را ملحق به وهابیت می کنند.[10] محمد طاهر با این اندیشه شاگردان زیادی را در مناطق پیشاور پاکستان و افغانستان تربیت کرد. شاگردان این مکتب در اواخر عمر محمد طاهر در حدود سه هزار نفر بوده که بعد از وفات پنج پیری و با در دست گرفتن زعامت این جماعت توسط محمد طیب طاهری و ادامه دادن کرسی درس پدر، تعداد دانش آموختان این مکتب به شش هزار نفر رسیده است.[11] گرچه خود محمد طاهر در کتاب نیل السائرین تصریح دارد که در حدود چهل هزار نفر از کرسی درس وی بهره بردهاند[12].
محمد طاهر پنج پیری و جماعت وی در باب توحید الوهی متأثر از تفکرات ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه و محمّد بن عبد الوهاب بوده و دیوبندیان، آنان را ملحق به وهابیت می کنند.[10] محمد طاهر با این اندیشه شاگردان زیادی را در مناطق پیشاور پاکستان و افغانستان تربیت کرد. شاگردان این مکتب در اواخر عمر محمد طاهر در حدود سه هزار نفر بوده که بعد از وفات پنج پیری و با در دست گرفتن زعامت این جماعت توسط محمد طیب طاهری و ادامه دادن کرسی درس پدر، تعداد دانش آموختان این مکتب به شش هزار نفر رسیده است.[11] گرچه خود محمد طاهر در کتاب نیل السائرین تصریح دارد که در حدود چهل هزار نفر از کرسی درس وی بهره بردهاند[12].


شمس الدین محمّد افغانی که خود قبلاً در این جماعت بوده و از شاگردان محمد طاهر محسوب می­شد، این گروه از دیوبندیه را از نزدیکترین گروه به وهابیت در باب توحید میخواند.[13] پنج پیری همانند ابن عبد الوهاب کفر و شرک مسلمین اهل زمانه خود را از مشرکین عرب های دوران جاهلیت بدتر دانسته[14]و  به صرف این ادّعا که مشرکین زمان پیامبراکرم خداوند را فقط در شدائد ندا میدادند، امّا مشرکین زمان ما در همه امور غیرالله را ندا میدهند از مشرکان زمان پیامبر بدترند.[15]
شمس الدین محمّد افغانی که خود قبلاً در این جماعت بوده و از شاگردان محمد طاهر محسوب می­شد، این گروه از دیوبندیه را از نزدیکترین گروه به وهابیت در باب توحید میخواند.[13] پنج پیری همانند ابن عبد الوهاب کفر و شرک مسلمین اهل زمانه خود را از مشرکین عرب های دوران جاهلیت بدتر دانسته[14]و  به صرف این ادّعا که مشرکین زمان پیامبراکرم خداوند را فقط در شدائد ندا میدادند، امّا مشرکین زمان ما در همه امور غیرالله را ندا میدهند از مشرکان زمان پیامبر بدترند.[15]


امّا با این حال «پنجپیریه» یا «اشاعة التوحید والسنة» همگی صوفیان نقشبندی مسلک بوده[16] و بدین منظور شاگردان خود را توصیه به ورود به طرق تصوف میکنند.[17] این گروه همانند دیگر گروههای دیوبندیه در باب صفات الهی پیرو اندیشه ماتریدی هستند و در مدارس خود کتب ماتریدان را تعلیم میدهند و در مسائل فقهی حنفی مذهب بوده و در پیروی از مذهب خود تعصب دارند و عدول از مذهب حنفی به مذاهب دیگر فقهی را جایز نمیدانند[18] و در این مسأله با جماعت غیرمقلد و اهل حدیث در مناطق خود رابطه خصمانهای دارند به طوریکه این جماعت را برادران قادیانیه خطاب میکنند.[19]
امّا با این حال «پنجپیریه» یا «اشاعة التوحید والسنة» همگی صوفیان نقشبندی مسلک بوده[16] و بدین منظور شاگردان خود را توصیه به ورود به طرق تصوف میکنند.[17] این گروه همانند دیگر گروههای دیوبندیه در باب صفات الهی پیرو اندیشه ماتریدی هستند و در مدارس خود کتب ماتریدان را تعلیم میدهند و در مسائل فقهی حنفی مذهب بوده و در پیروی از مذهب خود تعصب دارند و عدول از مذهب حنفی به مذاهب دیگر فقهی را جایز نمیدانند[18] و در این مسأله با جماعت غیرمقلد و اهل حدیث در مناطق خود رابطه خصمانهای دارند به طوریکه این جماعت را برادران قادیانیه خطاب میکنند.[19]
خط ۱۸: خط ۱۸:
برخلاف دیوبندی های حیاتی که قائل به حیات دنیوی و عنصری برای پیامبراکرم و دیگر انبیاء هستند، دیوبندی های مماتی این اندیشه را نپذیرفته و حیات انبیاء را صرفاً برزخی قلمداد میکنند که هیچ ارتباطی با دنیا ندارند. غلام الله خان در تفسیر آیه ﴿فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ﴾[20] قائل است که ارواح انبیاء در بدنهایشان بعد از موتشان وجود ندارد و موت آنان به نحو حقیقی بوده و حیاتشان در قبور به نحو حیات برزخی میباشد نه دنیوی و ناسوتی؛ لذا انبیاء نه از اتّفاقات اطراف خود خبری دارند و نه این که کلام بندگان را می­شنوند.[21]
برخلاف دیوبندی های حیاتی که قائل به حیات دنیوی و عنصری برای پیامبراکرم و دیگر انبیاء هستند، دیوبندی های مماتی این اندیشه را نپذیرفته و حیات انبیاء را صرفاً برزخی قلمداد میکنند که هیچ ارتباطی با دنیا ندارند. غلام الله خان در تفسیر آیه ﴿فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ﴾[20] قائل است که ارواح انبیاء در بدنهایشان بعد از موتشان وجود ندارد و موت آنان به نحو حقیقی بوده و حیاتشان در قبور به نحو حیات برزخی میباشد نه دنیوی و ناسوتی؛ لذا انبیاء نه از اتّفاقات اطراف خود خبری دارند و نه این که کلام بندگان را می­شنوند.[21]


مماتی ها که به پنج پیریها مشهورند، درباره حدیث متفق علیه بخاری و مسلم: «إن المیت لیسمع قرع نعالهم»[22] و همچنین حدیث «قلیب بدر»[23] و احادیث دیگر که دلالت بر شنیدن اموات در قبر دارد، قائلند که این روایات از اخبار آحاد و ظنی الصدور هستند و دلالت آنان مخالف با آیات قطعی الصدور که دالّ بر عدم سماع اموات است و برفرض قبول این روایات، رویات ظنی بوده و در مباحث اعتقادی ظنیات هیچ اعتباری ندارد.[24]
مماتی ها که به پنج پیریها مشهورند، درباره حدیث متفق علیه بخاری و مسلم: «إن المیت لیسمع قرع نعالهم»[22] و همچنین حدیث «قلیب بدر»[23] و احادیث دیگر که دلالت بر شنیدن اموات در قبر دارد، قائلند که این روایات از اخبار آحاد و ظنی الصدور هستند و دلالت آنان مخالف با آیات قطعی الصدور که دالّ بر عدم سماع اموات است و برفرض قبول این روایات، رویات ظنی بوده و در مباحث اعتقادی ظنیات هیچ اعتباری ندارد.[24]


   
   
confirmed
۸٬۰۶۲

ویرایش