رادیکالیسم دینی در مصر و ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جمال الدین' به 'جمال‌الدین'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جمال الدین' به 'جمال‌الدین')
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''رادیکالیسم دینی در مصر و ایران''' در کنار اندیشه اصلاحی اعتدالی، یکی از جریان های فکری مهم و تاثیرگذار در جنبش احیای اندیشه دینی معاصر در [[ایران]] و [[مصر]] بوده است. ناکارآمدی فرهنگ سکولار غربی در تامین جهانی امن برای بشریت و ایجاد جنگ و خونریزی، عامل تقویت جنبش رادیکال دینی در کشورها شده بود.
'''رادیکالیسم دینی در مصر و ایران''' در کنار اندیشه اصلاحی اعتدالی، یکی از جریان‌های فکری مهم و تاثیرگذار در جنبش احیای اندیشه دینی معاصر در [[ایران]] و [[مصر]] بوده است. ناکارآمدی فرهنگ سکولار غربی در تامین جهانی امن برای بشریت و ایجاد جنگ و خون‌ریزی، عامل تقویت جنبش رادیکال دینی در کشورها شده بود.


=جریان ملی سکولار در مصر=
=جریان ملی سکولار در مصر=
جریان ملی سکولار مصر، اسلام و فرهنگ بومی و دینی را به چالش می‌کشید و در اخراج [[اسلام]] از کلیه عرصه‌های حیات اجتماعی می‌کوشید در حالی که از تحقق آرمان‌های خود در ساختن مصری آباد و آزاد و عمل به وعده‌های خود به جامعه عمیقا باورمند به سنت‌های دینی، ناتوان بود. به این ترتیب مصر در سال‌های میان دو جنگ، یک بار دیگر شاهد فعال شدن شکاف‌های عمیق در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک بود.
جریان ملی سکولار مصر، اسلام و فرهنگ بومی و دینی را به چالش می‌کشید و در اخراج [[اسلام]] از کلیه عرصه‌های حیات اجتماعی می‌کوشید در حالی که از تحقق آرمان‌های خود در ساختن مصری آباد و آزاد و عمل به وعده‌های خود به جامعه عمیقا باورمند به سنت‌های دینی، ناتوان بود. به این ترتیب مصر در سال‌های میان دو جنگ، یک بار دیگر شاهد فعال شدن شکاف‌های عمیق در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک بود.


==ناتوانی گفتمان سکولار در حل مشکلات مصر==
== ناتوانی گفتمان سکولار در حل مشکلات مصر ==
ناتوانی گفتمان سکولار غرب‌گرا در ارائه راهی برای برون‌رفت از بحران‌های مذکور و پاسخگویی به مطالبات و خواسته‌های اجتماعی، فرصت مناسبی برای بروز و ظهور جریان احیاء، اما این بار در هیئتی اعتراضی و رادیکال با ماهیتی بنیادگرایانه بود.
ناتوانی گفتمان سکولار غرب‌گرا در ارائه راهی برای برون‌رفت از بحران‌های مذکور و پاسخگویی به مطالبات و خواسته‌های اجتماعی، فرصت مناسبی برای بروز و ظهور جریان احیاء، اما این بار در هیئتی اعتراضی و رادیکال با ماهیتی بنیادگرایانه بود.


=مصر در اوایل قرن بیست از نگاه حسن البنا=
=مصر در اوایل قرن بیست از نگاه حسن البنا=
تصویری که حسن البناء از اوضاع مصر در دهه بیست قرن بیستم ارائه می‌دهد، در واقع روایتی از شرایط سیاسی - اجتماعی مصر از منظر [[مسلمان]] متعصبی است که حاصل حدود یک قرن تعامل مثبت با فرهنگ و مدنیت غرب را برای اعتقادات و زندگی مردم خود، مصیبت‌بار ارزیابی می‌کند. او در کتاب [[مذکرات الدعوه و الداعیه]] وضعی را تصویر می‌کند که به موجب آن موج فروپاشی روانی و ذهنی و نفی عقاید دینی به نام آزادی عقل و مدنیت و پیشرفت تمامی عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی را فرا گرفته است: «جریان قدرتمند الحاد و اباحی‌گری هیچ چیز را در برابر خود سالم نمی‌گذارد و حوادث و شرایط نیز به مدد آن آمده است. در ترکیه مصطفی کمال پاشا الغای خلافت و جدایی دین و دولت را در جامعه‌ای که تا چند سال پیش همه جهانیان آن را مقر امیرالمؤمنین می‌شناختند، اعلام کرده است. معاهد و مدارس بومی به دانشگاه‌های دولتی تبدیل شده که کاملا مضمون و صورتی غربی دارند. دانشگاه رسالت خود را در گسترش سکولاریسم و هجوم به دین و مبارزه با آداب و سنن اجتماعی متأثر از دین می‌داند و در پی تفکر مادی غرب روان است. در «مجمع فکری» خطابات و سخنرانی‌ها در تهاجم علیه دین قدیم و مژده به وحی جدید است. کتاب‌ها و مجلاتی منتشر می‌شود که تمامی مقالات و محتوای آن هدفی جز تضعیف دین و نابودی آن ندارند و به‌طور خلاصه غرب بی‌رحم و مسلح با تمامی سلاح‌های کشنده و تمامی ابزارهای قدرت در همه جا قابل مشاهده است.»<ref>بناء، مذکرات الدعوه والداعیه: ۵۷</ref>
تصویری که حسن البناء از اوضاع مصر در دهه بیست قرن بیستم ارائه می‌دهد، در واقع روایتی از شرایط سیاسی - اجتماعی مصر از منظر [[مسلمان]] متعصبی است که حاصل حدود یک قرن تعامل مثبت با فرهنگ و مدنیت غرب را برای اعتقادات و زندگی مردم خود، مصیبت‌بار ارزیابی می‌کند. او در کتاب [[مذکرات الدعوه و الداعیه]] وضعی را تصویر می‌کند که به موجب آن موج فروپاشی روانی و ذهنی و نفی عقاید دینی به نام آزادی عقل و مدنیت و پیشرفت تمامی عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی را فراگرفته است: «جریان قدرتمند الحاد و اباحی‌گری هیچ چیز را در برابر خود سالم نمی‌گذارد و حوادث و شرایط نیز به مدد آن آمده است. در ترکیه مصطفی کمال پاشا الغای خلافت و جدایی دین و دولت را در جامعه‌ای که تا چند سال پیش همه جهانیان آن را مقر امیرالمؤمنین می‌شناختند، اعلام کرده است. معاهد و مدارس بومی به دانشگاه‌های دولتی تبدیل شده که کاملا مضمون و صورتی غربی دارند. دانشگاه رسالت خود را در گسترش سکولاریسم و هجوم به دین و مبارزه با آداب و سنن اجتماعی متأثر از دین می‌داند و در پی تفکر مادی غرب روان است. در «مجمع فکری» خطابات و سخنرانی‌ها در تهاجم علیه دین قدیم و مژده به وحی جدید است. کتاب‌ها و مجله‌های منتشر می‌شود که تمامی مقالات و محتوای آن هدفی جز تضعیف دین و نابودی آن ندارند و به‌طور خلاصه غرب بی‌رحم و مسلح با تمامی سلاح‌های کشنده و تمامی ابزارهای قدرت در همه جا قابل مشاهده است.»<ref>بناء، مذکرات الدعوه والداعیه: ۵۷</ref>


چنین رویکرد و نگاهی به اندازه کافی برانگیزاننده احساسات دینی تحقیر شده ملتی بود که در اعتماد به ایدئولوژی‌های جدید برای حل مشکلات و دستیابی به اقتدار و عزت و استقلال شدیدا احساس شکست و ناکامی می‌کرد و به این باور رسیده بود که با تعامل مثبت با مدنیت غرب طی یکصد سال گذشته نه‌تنها به پیشرفت مادی دست نیافته، بلکه استقلال و هویت فرهنگی تاریخی و دینی خود را نیز در معرض نابودی می‌بیند.
چنین رویکرد و نگاهی به اندازه کافی برانگیزاننده احساسات دینی تحقیر شده ملتی بود که در اعتماد به ایدئولوژی‌های جدید برای حل مشکلات و دستیابی به اقتدار و عزت و استقلال شدیدا احساس شکست و ناکامی می‌کرد و به این باور رسیده بود که با تعامل مثبت با مدنیت غرب طی یکصد سال گذشته نه‌تنها به پیشرفت مادی دست نیافته، بلکه استقلال و هویت فرهنگی تاریخی و دینی خود را نیز در معرض نابودی می‌بیند.


=مصر در اوایل قرن بیست از نگاه حسنین هیکل=
=مصر در اوایل قرن بیست از نگاه حسنین هیکل=
محمد حسنین هیکل در عبارتی کوتاه تصویر نسبتا جامعی از وضعیت سیاسی، اجتماعی و فکری مصر در سال‌های پس از جنگ ترسیم می‌کند: «جنگ، مصر را به یکی از مهمترین صحنه‌های نبرد تبدیل کرد. نبرد العلمین که از مشهورترین نبردهای جنگ دوم جهانی بود، در خاک مصر به وقوع پیوست. لشکرهای فراوانی که همچون وزش توفان‌ها به خاک مصر سرازیر شدند...سمبل‌هایی از یک کشمکش عظیم و هولناک بود؛ کشمکشی که به تسویه‌حساب‌های یک مرحله از تاریخ گذشته بسنده نمی‌کرد، بلکه درها را به روی یک مرحله تازه از تاریخ آینده می‌گشود. مرحله‌ای که با داد و ستد مجموعه‌های متراکمی از ارزش‌های نوین و اصول و گرایش‌ها و موضع‌گیری‌ها [شکل می‌گرفت]...مصر در جوش و خروش بود. جای خود را در این دنیای تازه جستجو می‌کرد...چرا که با شواهد روزمره روشن شده بود که رژیم پادشاهی شبه فئودالی و طبقه بزرگ مالکان...دیگر به عنوان پایه و اساس یک سلطه حکومتی کافی نیست. طرح‌ها و دیدگاه‌هایی پیاپی به مصر که در جستجو بود، عرضه می‌شد. رؤیاهای بزرگی درباره دموکراسی، عدالت اجتماعی.... در همین مرحله بود که مصر برای نخستین بار و به شیوه‌ای باز از مانیفست کمونیستی مارکس و انگلس که نظم اجتماعی بری از بهره‌کشی را مژده می‌داد، مطلع شد. در همین مرحله مصر شاهد رشد [[اخوان المسلمین|جنبش اخوان]] بود.» <ref>هیکل، ۱۳۶۴: ۱۵-۱۶</ref>
محمد حسنین هیکل در عبارتی کوتاه تصویر نسبتا جامعی از وضعیت سیاسی، اجتماعی و فکری مصر در سال‌های پس از جنگ ترسیم می‌کند: «جنگ، مصر را به یکی از مهمترین صحنه‌های نبرد تبدیل کرد. نبرد العلمین که از مشهورترین نبردهای جنگ دوم جهانی بود، در خاک مصر به وقوع پیوست. لشکرهای فراوانی که همچون وزش توفان‌ها به خاک مصر سرازیر شدند...سمبل‌هایی از یک کشمکش عظیم و هولناک بود؛ کشمکشی که به تسویه‌حساب‌های یک مرحله از تاریخ گذشته بسنده نمی‌کرد، بلکه درها را به روی یک مرحله تازه از تاریخ آینده می‌گشود. مرحله‌ای که با داد و ستد مجموعه‌های متراکمی از ارزش‌های نوین و اصول و گرایش‌ها و موضع‌گیری‌ها [شکل می‌گرفت]...مصر در جوش و خروش بود. جای خود را در این دنیای تازه جستجو می‌کرد...چرا که با شواهد روزمره روشن شده بود که رژیم پادشاهی شبه فئودالی و طبقه بزرگ مالکان...دیگر به عنوان پایه و اساس یک سلطه حکومتی کافی نیست. طرح‌ها و دیدگاه‌هایی پیاپی به مصر که در جستجو بود، عرضه می‌شد. رؤیاهای بزرگی درباره دموکراسی، عدالت اجتماعی.... در همین مرحله بود که مصر برای نخستین بار و به شیوه‌ای باز از مانیفست کمونیستی مارکس و انگلس که نظم اجتماعی بری از بهره‌کشی را مژده می‌داد، مطلع شد. در همین مرحله مصر شاهد رشد [[اخوان‌المسلمین|جنبش اخوان]] بود.» <ref>هیکل، ۱۳۶۴: ۱۵-۱۶</ref>


=جنبش رادیکال بنیادگرای دینی در مصر=
=جنبش رادیکال بنیادگرای دینی در مصر=
در این دوره در مصر و در واکنش به حضور قدرتمند فرهنگ و مدنیت غرب که می‌کوشید افکار و ارزش‌های خود را به شیوه‌های مستقیم و غیرمستقیم از طریق همفکران و متحدان بومی خود ترویج و تحمیل کند، از این رو به تدریج جنبش دینی جدیدی شکل گرفت که به لحاظ نظری ماهیتی بنیادگرا و به لحاظ اجتماعی خصلتی پوپولیستی دارد و در پی نفی کامل غرب و مبارزه با هر آن چیزی است که رنگ و نشانی از تفکر مدرن دارد.
در این دوره در مصر و در واکنش به حضور قدرتمند فرهنگ و مدنیت غرب که می‌کوشید افکار و ارزش‌های خود را به شیوه‌های مستقیم و غیرمستقیم از طریق همفکران و متحدان بومی خود ترویج و تحمیل کند، از این رو به تدریج جنبش دینی جدیدی شکل گرفت که به لحاظ نظری ماهیتی بنیادگرا و به لحاظ اجتماعی خصلتی پوپولیستی دارد و در پی نفی کامل غرب و مبارزه با هر آن چیزی است که رنگ و نشانی از تفکر مدرن دارد.


دعوت به بازگشت به اسلام به مفهوم [[سلفیت گرایی|سلفی]] آن، اعتقاد به خود‌بسندگی اسلام در تمامی زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی از ویژگی‌های جریان بنیادگرای جدید بود. بازگشت به اسلام در نظر رهبران جنبش بنیاد‌گرای جدید با آنچه که [[سید جمال الدین اسد آبادی|سید جمال]] و [[محمد عبده|عبده]] بدان می‌خواندند، تفاوت ماهیتی داشت. از نظر آنان دعوت‌های گذشته سرشتی جزئی‌نگر داشتند و از حد اصلاح سیاسی مانند آنچه سید جمال در پی آن بود و یا اصلاح اجتماعی و تربیتی مانند آنچه عبده در نظر داشت، فراتر نمی‌رفت. در حالیکه ایشان دعوت خود را همه‌جانبه و کامل می‌دانستند. جنبش بنیاد‌گرای جدید به عنوان رهیافتی دینی برای رهایی از افسون مدنیت غرب در واکنش به جریان سکولار غرب‌گرا که به دنیوی کردن هرآنچه دینی بود، می‌اندیشید، در سودای دینی کردن هرآن چیزی بود که دنیوی تلقی می‌شد، زیرا شمولیت و جامعیت دین را چنان می‌دانست که هر آنچه دنیوی است، از جمله علوم، فرهنگ، آداب و رسوم و... را در بر می‌گیرد. تلاش‌های تئوریک برای تبیین علم سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی، جامعه‌شناسی اسلامی، مدیریت اسلامی... در میان بخش وسیعی از متفکران مسلمان سنی رادیکال تحت تاثیر همین گفتمان صورت می‌گرفت.<ref>عبدالرازق، ۱۹۹۵،ج۱: ۴۲۴</ref>
دعوت به بازگشت به اسلام به مفهوم [[سلفیت گرایی|سلفی]] آن، اعتقاد به خود‌بسندگی اسلام در تمامی زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی از ویژگی‌های جریان بنیادگرای جدید بود. بازگشت به اسلام در نظر رهبران جنبش بنیاد‌گرای جدید با آنچه که [[سید جمال‌الدین اسد‌آبادی|سید جمال]] و [[محمد عبده|عبده]] بدان می‌خواندند، تفاوت ماهیتی داشت. از نظر آنان دعوت‌های گذشته سرشتی جزئی‌نگر داشتند و از حد اصلاح سیاسی مانند آنچه سید جمال در پی آن بود و یا اصلاح اجتماعی و تربیتی مانند آنچه عبده در نظر داشت، فراتر نمی‌رفت. در حالیکه ایشان دعوت خود را همه‌جانبه و کامل می‌دانستند. جنبش بنیاد‌گرای جدید به عنوان رهیافتی دینی برای رهایی از افسون مدنیت غرب در واکنش به جریان سکولار غرب‌گرا که به دنیوی کردن هرآنچه دینی بود، می‌اندیشید، در سودای دینی کردن هرآن چیزی بود که دنیوی تلقی می‌شد، زیرا شمولیت و جامعیت دین را چنان می‌دانست که هر آنچه دنیوی است، از جمله علوم، فرهنگ، آداب و رسوم و... را در بر می‌گیرد. تلاش‌های تئوریک برای تبیین علم سیاست اسلامی، اقتصاد اسلامی، جامعه‌شناسی اسلامی، مدیریت اسلامی... در میان بخش وسیعی از متفکران مسلمان سنی رادیکال تحت تاثیر همین گفتمان صورت می‌گرفت.<ref>عبدالرازق، ۱۹۹۵،ج۱: ۴۲۴</ref>


=ناکارآمدی معنوی سکولار، عامل تقویت جنبش رادیکال دینی=
=ناکارآمدی معنوی سکولار، عامل تقویت جنبش رادیکال دینی=
خط ۲۶: خط ۲۶:


=تفاوت جنبش رادیکال دینی و جنبش اصلاح دینی=
=تفاوت جنبش رادیکال دینی و جنبش اصلاح دینی=
اندیشه‌های بنیاد‌گرایانه حسن البناء، در نیمه دوم قرن بیستم به دست سید قطب تحولی اساسی یافت و روند تدریجی تبدیل موضع انتقادی سلبی علیه مدنیت غرب به موضعی تهاجمی علیه آن به دست وی کامل شد. جنبش بنیاد‌گرایی اسلامی در این مرحله تحت تاثیر افکار سید قطب با اعتماد به نفسی زایدالوصف و با نگاهی تحقیرآمیز به مدنیت غرب می‌نگریست و به سقوط آن امیدوار بود، هرچند این نگرش و امید از حد شعار و بیان کلیات فراتر نمی‌رفت. این واقعیت وجه تمایز دیگری را برای جنبش بنیادگرای دینی در مقایسه با جنبش اصلاح دینی موجب می‌شد. رهبران جنبش بنیادگرای دینی دیگر خود را محدود به مقاومت در برابر مدنیت غرب که از نظر آن‌ها مدنیتی فاسد و مبتنی بر شهوت و مادیت بود، نمی‌دیدند، بلکه رسالت خود را تهاجم علیه آن و نابودی آن می‌دانستند. این رویکرد تهاجمی را به صراحت می‌توان در مواضع و اظهارات رهبران این جریان مشاهده کرد. سید قطب معتقد بود:«ما در این جا نخواهیم ایستاد، بلکه پس از اخراج غرب از سرزمین خود در عمق خانه و مقرش بدان حمله خواهیم برد تا تمامی جهانیان نام پیامبر اسلام را فریاد زنند و به تعالیم اسلام یقین آورند. در سایه اسلام زمین سرسبز و آرزوی مسلمانان برآورده شود، فتنه از میان رخت بربندد و تمامی دین از آن خداوند شود.»
اندیشه‌های بنیاد‌گرایانه حسن البناء، در نیمه دوم قرن بیستم به دست سید قطب تحولی اساسی یافت و روند تدریجی تبدیل موضع انتقادی سلبی علیه مدنیت غرب به موضعی تهاجمی علیه آن به دست وی کامل شد. جنبش بنیاد‌گرایی اسلامی در این مرحله تحت تاثیر افکار سید قطب با اعتماد به نفسی زایدالوصف و با نگاهی تحقیرآمیز به مدنیت غرب می‌نگریست و به سقوط آن امیدوار بود، هرچند این نگرش و امید از حد شعار و بیان کلیات فراتر نمی‌رفت. این واقعیت وجه تمایز دیگری را برای جنبش بنیادگرای دینی در مقایسه با جنبش اصلاح دینی موجب می‌شد. رهبران جنبش بنیادگرای دینی دیگر خود را محدود به مقاومت در برابر مدنیت غرب که از نظر آنها مدنیتی فاسد و مبتنی بر شهوت و مادیت بود، نمی‌دیدند، بلکه رسالت خود را تهاجم علیه آن و نابودی آن می‌دانستند. این رویکرد تهاجمی را به صراحت می‌توان در مواضع و اظهارات رهبران این جریان مشاهده کرد. سید قطب معتقد بود:«ما در این جا نخواهیم ایستاد، بلکه پس از اخراج غرب از سرزمین خود در عمق خانه و مقرش بدان حمله خواهیم برد تا تمامی جهانیان نام پیامبر اسلام را فریاد زنند و به تعالیم اسلام یقین آورند. در سایه اسلام زمین سرسبز و آرزوی مسلمانان برآورده شود، فتنه از میان رخت بربندد و تمامی دین از آن خداوند شود.»
 


=تحول جنبش اصلاح اعتدالی به جنبش رادیکال دینی در ایران=
=تحول جنبش اصلاح اعتدالی به جنبش رادیکال دینی در ایران=
خط ۳۵: خط ۳۴:
شکست جنبش ملی در ایران به رهبری دکتر مصدق و پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حاکمیت مجدد استبداد این روند را تسریع کرد. از این پس شاهد یکی از پر اُفت و خیزترین و دشوارترین دوره‌های مبارزه سیاسی در ایران هستیم.
شکست جنبش ملی در ایران به رهبری دکتر مصدق و پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حاکمیت مجدد استبداد این روند را تسریع کرد. از این پس شاهد یکی از پر اُفت و خیزترین و دشوارترین دوره‌های مبارزه سیاسی در ایران هستیم.


==عوامل تقویت مواضع جنبش رادیکال دینی در ایران==
== عوامل تقویت مواضع جنبش رادیکال دینی در ایران ==
اعمال خشونت و حاکمیت جو خفقان پلیسی از سوی رژیم استبدادی وابسته، جریان تحولات فکری سیاسی را به سوی مواضع رادیکال و انقلابی علیه استعمار غرب و نظام تحت حمایت آن سوق می‌داد. جریان روشنفکری دینی برخلاف دوره اول نهضت بیداری که فقط وجه تمدن‌ساز غرب را می‌دید، در این دوره چهره سرکوب و غارتگری تمدن غرب را آشکارا تجربه می‌کرد.<ref>کاظمی، ۱۳۸۳: ۶۷</ref>
اعمال خشونت و حاکمیت جو خفقان پلیسی از سوی رژیم استبدادی وابسته، جریان تحولات فکری سیاسی را به سوی مواضع رادیکال و انقلابی علیه استعمار غرب و نظام تحت حمایت آن سوق می‌داد. جریان روشنفکری دینی برخلاف دوره اول نهضت بیداری که فقط وجه تمدن‌ساز غرب را می‌دید، در این دوره چهره سرکوب و غارتگری تمدن غرب را آشکارا تجربه می‌کرد.<ref>کاظمی، ۱۳۸۳: ۶۷</ref>


خط ۶۲: خط ۶۱:
عبدالرازق، احمد محمد جاد، فلسفه المشروع الحضاری بین الاحیاء الاسلامی و التحدیث الغربی، ۲ج، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۵
عبدالرازق، احمد محمد جاد، فلسفه المشروع الحضاری بین الاحیاء الاسلامی و التحدیث الغربی، ۲ج، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، ۱۹۹۵


کاظمی، عباس، جامعه شناسی روشنفکری دینی در ایران، تهران، طرح نو، ۱۳۸۳
کاظمی، عباس، جامعه‌شناسی روشنفکری دینی در ایران، تهران، طرح نو، ۱۳۸۳


هیکل، حسنین، مطبوعات و سیاست، ترجمه محمد کاظم موسایی، شرکت الفبا، ۱۳۶۴
هیکل، حسنین، مطبوعات و سیاست، ترجمه محمد کاظم موسایی، شرکت الفبا، ۱۳۶۴


[[رده: جریان های جهان اسلام]]
[[رده:جریان‌های جهان اسلام]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش