رافع بن هرثمه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۶۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - '{{جعبه اطلاعات اشخاص' به '{{جعبه اطلاعات شخصیت'
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''رافع بن هرثمة''' یا ابن نومَرْد، یکی از سرداران آل طاهر و حاکم خراسان من جانب محمد بن طاهر سال ۲۷۱ ه، بود. وی بر طبرستان در سال ۲۷۷ دوران موفق عباسی چیره شد. ==معرفی== رافع، در آن هنگام که یعقوب بن لیث بر نیشابور استیلا یافت، و هنگام زوال د...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - '{{جعبه اطلاعات اشخاص' به '{{جعبه اطلاعات شخصیت')
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''رافع بن هرثمة''' یا ابن نومَرْد، یکی از سرداران آل طاهر و حاکم [[خراسان]] من جانب محمد بن طاهر سال ۲۷۱ ه، بود. وی بر [[طبرستان]] در سال ۲۷۷ دوران موفق عباسی چیره شد.
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان = رافع بن هرثمه
| تصویر = سکه رافع.jpg
| نام = رافع بن هرثمه الیساری
| نام‌های دیگر = ابن نومَرْد
| سال تولد =
| تاریخ تولد =
| محل تولد = بلخ، افغانستان
| سال درگذشت = 283 ق
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = خوارزم
| استادان =
| شاگردان =
| دین = اسلام
| مذهب = اهل سنت
| آثار =
| وبگاه =
| فعالیت‌ها = والی خراسان
}}
 
'''رافع بن هرثمة''' یا ابن نومَرْد، یکی از سرداران آل طاهر و حاکم [[خراسان]] از جانب محمد بن طاهر در سال ۲۷۱ ه بود. وی بر [[طبرستان]] در سال ۲۷۷ دوران موفق عباسی چیره شد.


==معرفی==
==معرفی==
خط ۲۲: خط ۴۲:


رافع بن هرثمه در خراسان با عمرو بن لیث برخورد کرد که با تمام جماعت خود به عنوان والی در آن دیار استقرار یافته بود. در ابتدا رافع برادر خود محمد بن هرثمه را نزد محمد بن زید فرستاد و از او یاری خواست، پس با محمد بن زید مصالحه کرد و به نام او در سال ۲۸۲ در طبرستان خطبه خوانده شد، بدین شرط که چهار هزار سپاهی از دیلم به یاری او فرستد. با آن که میانشان پیمان بود، محمد بن زید به یاری‌اش نیامد. چون خبر آشتی و مصالحه محمد بن زید با رافع به عمرو بن لیث رسید، عمرو به محمد بن زید پیغام داد که او مردی خائن و غدار است اگر کارش استوار شود به تو خیانت خواهد کرد کارهای گذشته او را هم یادآوری کرد محمد از یاری او با لشکر دیلم منصرف شد. چون عمرو در جنگ پیروز شد، به عنوان پاداش، طبرستان را به محمد بن زید واگذار کرد<ref>ابن اثیر، علی، الکامل، ج‌۷، ص۴۵۸</ref><ref>موالی، محمد، تاریخ ‌سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار، ص۲۵۱، به همت محمد رمضانی، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶</ref>.
رافع بن هرثمه در خراسان با عمرو بن لیث برخورد کرد که با تمام جماعت خود به عنوان والی در آن دیار استقرار یافته بود. در ابتدا رافع برادر خود محمد بن هرثمه را نزد محمد بن زید فرستاد و از او یاری خواست، پس با محمد بن زید مصالحه کرد و به نام او در سال ۲۸۲ در طبرستان خطبه خوانده شد، بدین شرط که چهار هزار سپاهی از دیلم به یاری او فرستد. با آن که میانشان پیمان بود، محمد بن زید به یاری‌اش نیامد. چون خبر آشتی و مصالحه محمد بن زید با رافع به عمرو بن لیث رسید، عمرو به محمد بن زید پیغام داد که او مردی خائن و غدار است اگر کارش استوار شود به تو خیانت خواهد کرد کارهای گذشته او را هم یادآوری کرد محمد از یاری او با لشکر دیلم منصرف شد. چون عمرو در جنگ پیروز شد، به عنوان پاداش، طبرستان را به محمد بن زید واگذار کرد<ref>ابن اثیر، علی، الکامل، ج‌۷، ص۴۵۸</ref><ref>موالی، محمد، تاریخ ‌سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار، ص۲۵۱، به همت محمد رمضانی، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶</ref>.
اصحاب و غلامان رافع از گردش پراکنده شدند. هم چنین محمد بن‌هارون نیز با او قطع رابطه کرد، و به اسماعیل بن احمد سامانی که در بخارا بود، پیوست در سال ۲۸۳ رافع از طبرستان به نیشابور لشکر کشید. عمرو بن لیث با او جنگید و رافع منهزم شده به ابی‌ورد رفت. عمرو دو فرزند برادر خود را معدل و لیث دو پسر علی بن لیث را برد. آنها پس از مرگ پدر خود نزد رافع مانده بودند. چون رافع وارد ابی‌ورد شد خواست به هرات یا مرو برود. عمرو با خبر شد راه را در سرخس بر او بست. چون رافع دانست که عمرو از نیشابور خارج شده از راه‌های سخت و تنگنا و کوره راه‌ها که غیر طریق لشکرکشی بود، لشکر کشید و داخل شهر نیشابور شد و به شهر داخل شد<ref>ابن اثیر، علی، الکامل، ج‌۷، ص۴۵۸</ref><ref>موالی، محمد، تاریخ ‌سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار، ص۲۵۲، به همت محمد رمضانی، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶</ref>.عمرو بن لیث او را در نیشابور به محاصره درآورد. رافع برای نبرد با عمرو از شهر خارج شد. بعضی از سردارانش از عمرو امان طلبیدند و رافع و یارانش منهزم شدند. رافع از محمد بن زید (محمد بن وهب) مدد خواست، او نیز چنان که شرط کرده بود به یاری‌اش برخاست؛ ولی عمرو بن لیث، محمد بن زید را از این کار بر حذر داشت. او نیز در کار درنگ کرد تا اصحاب و غلامان رافع از گردش پراکنده شدند. شمار غلامان او چهار هزار تن بودند. رافع هم سوار جمازه شد و به خوارزم گریخت. هر چه مال و ذخیره داشت با عده کم حمل کرد و رفت. چون به محل «رباط جیوه» رسید، خوارزم شاه ابو سعید درغانی را برای استقبال او فرستاد. ابو سعید دید که عده اتباع و محافظین مال او کم است، به مال او طمع کرد و به وی خیانت نمود، و او را در اول شوال سال ۲۸۳ کشت و سرش را برید و نزد عمرو بن لیث فرستاد و عمرو هم سر رافع را برای معتضد بالله (خلیفه) فرستاد<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج ‌الذهب، ج‌۴، ص۱۷۱، تهران، علمی‌فرهنگی، ۱۳۷۴</ref>. خلیفه نیز برای او خلعت‌ها و علم‌ها فرستاد و امارت ماوراءالنهر را از او طلب نمود و منشور امارت آن دیار را او فرستاد و خراسان یکسره تا کناره رود جیحون تحت امارت عمرو بن لیث درآمد<ref>ابن اثیر، علی، الکامل، ج‌۷، ص۴۵۹</ref><ref>ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ج‌۵، ص۳۲۸</ref>.
اصحاب و غلامان رافع از گردش پراکنده شدند. هم چنین محمد بن‌هارون نیز با او قطع رابطه کرد، و به اسماعیل بن احمد سامانی که در بخارا بود، پیوست در سال ۲۸۳ رافع از طبرستان به نیشابور لشکر کشید. عمرو بن لیث با او جنگید و رافع منهزم شده به ابی‌ورد رفت. عمرو دو فرزند برادر خود را معدل و لیث دو پسر علی بن لیث را برد. آنها پس از مرگ پدر خود نزد رافع مانده بودند. چون رافع وارد ابی‌ورد شد خواست به هرات یا مرو برود. عمرو با خبر شد راه را در سرخس بر او بست. چون رافع دانست که عمرو از نیشابور خارج شده از راه‌های سخت و تنگنا و کوره راه‌ها که غیر طریق لشکرکشی بود، لشکر کشید و داخل شهر نیشابور شد و به شهر داخل شد<ref>ابن اثیر، علی، الکامل، ج‌۷، ص۴۵۸</ref><ref>موالی، محمد، تاریخ ‌سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار، ص۲۵۲، به همت محمد رمضانی، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶</ref>.عمرو بن لیث او را در نیشابور به محاصره درآورد. رافع برای نبرد با عمرو از شهر خارج شد. بعضی از سردارانش از عمرو امان طلبیدند و رافع و یارانش منهزم شدند. رافع از محمد بن زید (محمد بن وهب) مدد خواست، او نیز چنان که شرط کرده بود به یاری‌اش برخاست؛ ولی عمرو بن لیث، محمد بن زید را از این کار بر حذر داشت. او نیز در کار درنگ کرد تا اصحاب و غلامان رافع از گردش پراکنده شدند. شمار غلامان او چهار هزار تن بودند. رافع هم سوار جمازه شد و به خوارزم گریخت. هر چه مال و ذخیره داشت با عده کم حمل کرد و رفت. چون به محل «رباط جیوه» رسید، خوارزم شاه ابو سعید درغانی را برای استقبال او فرستاد. ابو سعید دید که عده اتباع و محافظین مال او کم است، به مال او طمع کرد و به وی خیانت نمود، و او را در اول شوال سال ۲۸۳ کشت و سرش را برید و نزد عمرو بن لیث فرستاد و عمرو هم سر رافع را برای معتضد بالله (خلیفه) فرستاد<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج ‌الذهب، ج‌۴، ص۱۷۱، تهران، علمی‌فرهنگی، ۱۳۷۴</ref>. خلیفه نیز برای او خلعت‌ها و علم‌ها فرستاد و امارت ماوراءالنهر را از او طلب نمود و منشور امارت آن دیار را او فرستاد و خراسان یکسره تا کناره رود جیحون تحت امارت عمرو بن لیث درآمد<ref>ابن اثیر، علی، الکامل، ج‌۷، ص۴۵۹</ref><ref>ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ‌ابن ‌خلدون، ج‌۵، ص۳۲۸</ref><ref>موالی، محمد، تاریخ ‌سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار، ص۲۵۳، به همت محمد رمضانی، تهران، کلاله خاور، ۱۳۶۶</ref><ref>ذهبی، شمس الدین، تاریخ ‌الاسلام، ج‌۲۱، ص۱۴، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۱</ref>.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{پانویس|2}}
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]