رجال: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود'
جز (جایگزینی متن - 'می کند' به 'می‌کند')
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
خط ۸: خط ۸:
</div>
</div>


'''علم رجال''' دانشی است که در آن از شرایط قبول قول [[راوی]] بحث می شود. به عبارت دیگر علم رجال به شناخت ظاهری یعنی نام و کنیه و...، و باطنی یعنی اوصاف ذاتی مانند وثاقت و ممدوحیت راوی یا عدم آن می پردازد.  
'''علم رجال''' دانشی است که در آن از شرایط قبول قول [[راوی]] بحث می‌شود. به عبارت دیگر علم رجال به شناخت ظاهری یعنی نام و کنیه و...، و باطنی یعنی اوصاف ذاتی مانند وثاقت و ممدوحیت راوی یا عدم آن می پردازد.  
    
    
علم رجال دانش مطالعۀ روش‌های شناخت اشخاص و [[قضاوت]] در بارۀ صلاحیت آنهاست. رجال‌شناسی به معنای عام علم شناخت رجال یا همان شناخت مردان. خصوصاً بزرگ مردان است؛ اما در معنای اصطلاحی در [[علوم دینی]] علم شناخت «سلسله راویان حدیث» است. خصوصاً شناخت صفاتی که در اعتماد پذیری [[احادیث]] شان مؤثر است.
علم رجال دانش مطالعۀ روش‌های شناخت اشخاص و [[قضاوت]] در بارۀ صلاحیت آنهاست. رجال‌شناسی به معنای عام علم شناخت رجال یا همان شناخت مردان. خصوصاً بزرگ مردان است؛ اما در معنای اصطلاحی در [[علوم دینی]] علم شناخت «سلسله راویان حدیث» است. خصوصاً شناخت صفاتی که در اعتماد پذیری [[احادیث]] شان مؤثر است.
خط ۲۴: خط ۲۴:
در قرن سوم هجری بر اثر شیوع کتب حدیث و رواج [[اصول]] و مصنفات این علم، فن رجال نیز بالتبع رونق گرفت و کتب بالنسبه زیادی در این فن تدوین و تالیف شد که برخی از آنها تاکنون موجود است و از آثار گران‌بهای شیعه در این علم به شمار می‌رود.
در قرن سوم هجری بر اثر شیوع کتب حدیث و رواج [[اصول]] و مصنفات این علم، فن رجال نیز بالتبع رونق گرفت و کتب بالنسبه زیادی در این فن تدوین و تالیف شد که برخی از آنها تاکنون موجود است و از آثار گران‌بهای شیعه در این علم به شمار می‌رود.


از آن جمله است: کتاب [[طبقات الرجال]] تالیف [[احمد بن ابی عبدالله برقی]] <ref>الذریعه (ج 10،ص 99 و الاسناد المصفی ص 79) آنچه درباره مؤلف این کتاب گفته شد،نظر علامه تهرانی است در کتاب ارجمند و معروف الذریعه و هم در رساله مشیخه ایشان که به الاسناد المصفی معروف است.و او نیز در این نظر،دنباله رو نجاشی و شاید بعضی دیگر از ائمه رجال است.گروه دیگری این کتاب را به پدر وی،ابو عبدالله محمد بن خالد البرقی،منسوب کرده‌اند.ولی محقق رجالی،معاصر شیخ محمد تقی شوشتری،صاحب کتاب قاموس الرجال،این هر دو قول را مردود شمرده و مؤلف طبقات الرجال را به قرینه طبقه روایتی،عبدالله بن احمد البرقی-از مشایخ روایت کلینی-یا احمد بن عبدالبرقی-از مشایخ صدوق ثانی-دانسته و باز در میان این دو احتمال،دومین را به صواب نزدیکتر شمرده است.برای تفصیل ر.ک.قاموس الرجال،ج 1،ص 31-32</ref> که نسخه ناقصی از آن تاکنون باقی است و کتاب ابو محمد عبدالله بن جبلة بن حیان بن ابجر الکنانی، (متوفا به سال 219) <ref>فهرست نجاشی،چاپ سربی،تهران 160.این تاریخ در قاموس الرجال به نقل از فهرست نجاشی 229 ضبط شده که با مراجعه به دو نسخه چاپی نجاشی و هم برخی کتب دیگر که آن را از نجاشی نقل کرده‌اند مانند:الذریعه و تاسیس الشیعه،اطمینان به وقوع اشتباه برای صاحب قاموس یا مامقانی صاحب رجال (که قاموس تقریبا حاشیه ای بر آن است) حاصل می شود.</ref> که شیخ طوسی در کتاب رجال او را از اصحاب [[امام کاظم (ع)]] شمرده و [[نجاشی]] کتب متعددی از جمله کتابی در رجال را بدو نسبت داده است.
از آن جمله است: کتاب [[طبقات الرجال]] تالیف [[احمد بن ابی عبدالله برقی]] <ref>الذریعه (ج 10،ص 99 و الاسناد المصفی ص 79) آنچه درباره مؤلف این کتاب گفته شد،نظر علامه تهرانی است در کتاب ارجمند و معروف الذریعه و هم در رساله مشیخه ایشان که به الاسناد المصفی معروف است.و او نیز در این نظر،دنباله رو نجاشی و شاید بعضی دیگر از ائمه رجال است.گروه دیگری این کتاب را به پدر وی،ابو عبدالله محمد بن خالد البرقی،منسوب کرده‌اند.ولی محقق رجالی،معاصر شیخ محمد تقی شوشتری،صاحب کتاب قاموس الرجال،این هر دو قول را مردود شمرده و مؤلف طبقات الرجال را به قرینه طبقه روایتی،عبدالله بن احمد البرقی-از مشایخ روایت کلینی-یا احمد بن عبدالبرقی-از مشایخ صدوق ثانی-دانسته و باز در میان این دو احتمال،دومین را به صواب نزدیکتر شمرده است.برای تفصیل ر.ک.قاموس الرجال،ج 1،ص 31-32</ref> که نسخه ناقصی از آن تاکنون باقی است و کتاب ابو محمد عبدالله بن جبلة بن حیان بن ابجر الکنانی، (متوفا به سال 219) <ref>فهرست نجاشی،چاپ سربی،تهران 160.این تاریخ در قاموس الرجال به نقل از فهرست نجاشی 229 ضبط شده که با مراجعه به دو نسخه چاپی نجاشی و هم برخی کتب دیگر که آن را از نجاشی نقل کرده‌اند مانند:الذریعه و تاسیس الشیعه،اطمینان به وقوع اشتباه برای صاحب قاموس یا مامقانی صاحب رجال (که قاموس تقریبا حاشیه ای بر آن است) حاصل می‌شود.</ref> که شیخ طوسی در کتاب رجال او را از اصحاب [[امام کاظم (ع)]] شمرده و [[نجاشی]] کتب متعددی از جمله کتابی در رجال را بدو نسبت داده است.


برخی دیگر از کتب رجالی قرن سوم عبارتند از:[[رجال حسن بن علی بن فضال]] (متوفا به سال 224) که گویا در عصر نجاشی، معروف و شاید در اختیار خود او بوده است، کتاب رجال حسن بن محبوب (متوفا به سال 224) به نام [[معرفة رواة الاخبار]] <ref>معالم العلماء.تالیف محمد بن علی بن شهر آشوب (متوفا به سال 588) چاپ عباس اقبال ص 28.ولی در فهرست شیخ طوسی فقط از مشیخه یاد شده و از این کتاب ذکری نرفته است.</ref> و این غیر از کتاب دیگر اوست در مشیخه که ابوجعفر اودی آن را به ترتیب نام رجال فصل بندی کرده است. دیگر کتاب رجال ابراهیم بن محمد بن سعید ثقفی <ref>الذریعه،ج 10،ص 147</ref> متوفا به سال 283) ،و کتاب رجال حافظ ابو محمد عبدالرحمن بن یوسف بن خراش المروزی البغدادی <ref>الذریعه،ج 10،ص 154</ref> متوفا به سال 283) .
برخی دیگر از کتب رجالی قرن سوم عبارتند از:[[رجال حسن بن علی بن فضال]] (متوفا به سال 224) که گویا در عصر نجاشی، معروف و شاید در اختیار خود او بوده است، کتاب رجال حسن بن محبوب (متوفا به سال 224) به نام [[معرفة رواة الاخبار]] <ref>معالم العلماء.تالیف محمد بن علی بن شهر آشوب (متوفا به سال 588) چاپ عباس اقبال ص 28.ولی در فهرست شیخ طوسی فقط از مشیخه یاد شده و از این کتاب ذکری نرفته است.</ref> و این غیر از کتاب دیگر اوست در مشیخه که ابوجعفر اودی آن را به ترتیب نام رجال فصل بندی کرده است. دیگر کتاب رجال ابراهیم بن محمد بن سعید ثقفی <ref>الذریعه،ج 10،ص 147</ref> متوفا به سال 283) ،و کتاب رجال حافظ ابو محمد عبدالرحمن بن یوسف بن خراش المروزی البغدادی <ref>الذریعه،ج 10،ص 154</ref> متوفا به سال 283) .


از آنچه گفتیم روشن می شود که گفته [[سیوطی]] در کتاب [[الاوائل]] که نخستین مؤلف در علم رجال،شعبة بن الحجاج-از ائمه [[اهل سنت]] و متوفا به سال 160-است، <ref>تاسیس الشیعة لفنون الاسلام،تالیف علامه سید حسن صدر (متوفا به سال 1354 قمری) ص 233.علامه نامبرده از آنجا که به سهو القلم،وفات شعبه را 260 ذکر کرده،وی را متاخر از ابن جبله پنداشته و عبدالله بن جبله را نخستین مؤلف علم رجال دانسته است.</ref> به حقیقت و تحقیق مقرون نیست،چه همان طور که دانستیم، فن رجال در قرن نخستین سرآغاز گرفته و بیشتر از یک قرن پیش از شعبه کتابی در این رشته به وسیله عبیدالله بن ابی رافع فراهم آمده است.
از آنچه گفتیم روشن می‌شود که گفته [[سیوطی]] در کتاب [[الاوائل]] که نخستین مؤلف در علم رجال،شعبة بن الحجاج-از ائمه [[اهل سنت]] و متوفا به سال 160-است، <ref>تاسیس الشیعة لفنون الاسلام،تالیف علامه سید حسن صدر (متوفا به سال 1354 قمری) ص 233.علامه نامبرده از آنجا که به سهو القلم،وفات شعبه را 260 ذکر کرده،وی را متاخر از ابن جبله پنداشته و عبدالله بن جبله را نخستین مؤلف علم رجال دانسته است.</ref> به حقیقت و تحقیق مقرون نیست،چه همان طور که دانستیم، فن رجال در قرن نخستین سرآغاز گرفته و بیشتر از یک قرن پیش از شعبه کتابی در این رشته به وسیله عبیدالله بن ابی رافع فراهم آمده است.


نظیر این اشتباه و بسی فاحشتر از آن، از نویسنده ارزشمند معاصر مصری، [[شیخ محمد ابو زهره]]، در کتاب مغتنم و مفیدش [[الامام الصادق]] سرزده که بی گمان ناشی از عدم تتبع کافی در مصادر و مآخذ شیعی است نه از گرایش های فرقه ای و تعصب آمیز. وی کتاب فهرست شیخ طوسی را نخستین کتاب رجالی شیعه پنداشته و او را از این رهگذر که گشاینده راهی نو در افق فرهنگ شیعی است، مورد ستایش و تمجید فراوان قرار داده است. <ref>الامام الصادق،چاپ مصر،ص 458</ref>  
نظیر این اشتباه و بسی فاحشتر از آن، از نویسنده ارزشمند معاصر مصری، [[شیخ محمد ابو زهره]]، در کتاب مغتنم و مفیدش [[الامام الصادق]] سرزده که بی گمان ناشی از عدم تتبع کافی در مصادر و مآخذ شیعی است نه از گرایش های فرقه ای و تعصب آمیز. وی کتاب فهرست شیخ طوسی را نخستین کتاب رجالی شیعه پنداشته و او را از این رهگذر که گشاینده راهی نو در افق فرهنگ شیعی است، مورد ستایش و تمجید فراوان قرار داده است. <ref>الامام الصادق،چاپ مصر،ص 458</ref>  
خط ۳۸: خط ۳۸:
مثلا ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید معروف به [[ابن عقده]] (متوفا به سال 332 یا 333) <ref>سال وفات او را شیخ در الفهرست،333 و در کتاب رجال،332 ذکر کرده و محقق شوشتری در قاموس الرجال قول اول را به صواب نزدیک دانسته است.قاموس،ج 1،ص 397</ref> ،چنانکه یاد کردیم، کتابی مشتمل بر رجال [[امام صادق (ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام صادق (ع)</ref> فراهم آورد و در آن از چهار هزار نفر تشرف یافته به صحبت و روایت آن حضرت نام برده است.
مثلا ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید معروف به [[ابن عقده]] (متوفا به سال 332 یا 333) <ref>سال وفات او را شیخ در الفهرست،333 و در کتاب رجال،332 ذکر کرده و محقق شوشتری در قاموس الرجال قول اول را به صواب نزدیک دانسته است.قاموس،ج 1،ص 397</ref> ،چنانکه یاد کردیم، کتابی مشتمل بر رجال [[امام صادق (ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام صادق (ع)</ref> فراهم آورد و در آن از چهار هزار نفر تشرف یافته به صحبت و روایت آن حضرت نام برده است.


ابوالحسین احمد بن الحسین بن عبیداله غضائری دو کتاب درباره مؤلفان شیعه (که اصطلاحا به آنها فهرست اطلاق می شود) نگاشت و کتاب دیگری مشتمل بر نام راویان ضعیف و غیر موثق به نام الضعفاء نوشت <ref>این کتاب را نخستین بار جمال الدین ابوالفضائل احمد بن طاووس حلی (متوفا به سال 673) کشف کرد و در کتاب حل الاشکال خود که مجموعه ای است شامل این کتاب و اصول چهارگانه علم رجال مندرج ساخت.بعدها مولی عبدالله تستری (متوفا به سال 1021) آن را از حل الاشکال استخراج و جداگانه تدوین کرد.برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به الذریعه،ج 10.</ref> ،و قاضی ابوبکر محمد بن عمرالجعانی البغدادی (متوفا به سال 355) که در حدیث و رجال سرآمد زمان خود بود، <ref>قاموس الرجال،ج 8،ص 323.به نقل از انساب سمعانی</ref> کتاب بزرگی به نام الشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم در طبقات راویان شیعه تالیف کرد که شیخ نجاشی آن را سماع کرده است و کتاب دیگری در شرح طبقات اصحاب حدیث در [[بغداد]] <ref>الذریعه،ج 1،ص 323</ref> و چند کتاب دیگر در موضوعات محدود مربوط به روایان حدیث فراهم آورد. <ref>الفهرست،چاپ نجف،ص 178 و قاموس،ج 8،ص 322</ref>
ابوالحسین احمد بن الحسین بن عبیداله غضائری دو کتاب درباره مؤلفان شیعه (که اصطلاحا به آنها فهرست اطلاق می‌شود) نگاشت و کتاب دیگری مشتمل بر نام راویان ضعیف و غیر موثق به نام الضعفاء نوشت <ref>این کتاب را نخستین بار جمال الدین ابوالفضائل احمد بن طاووس حلی (متوفا به سال 673) کشف کرد و در کتاب حل الاشکال خود که مجموعه ای است شامل این کتاب و اصول چهارگانه علم رجال مندرج ساخت.بعدها مولی عبدالله تستری (متوفا به سال 1021) آن را از حل الاشکال استخراج و جداگانه تدوین کرد.برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به الذریعه،ج 10.</ref> ،و قاضی ابوبکر محمد بن عمرالجعانی البغدادی (متوفا به سال 355) که در حدیث و رجال سرآمد زمان خود بود، <ref>قاموس الرجال،ج 8،ص 323.به نقل از انساب سمعانی</ref> کتاب بزرگی به نام الشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم در طبقات راویان شیعه تالیف کرد که شیخ نجاشی آن را سماع کرده است و کتاب دیگری در شرح طبقات اصحاب حدیث در [[بغداد]] <ref>الذریعه،ج 1،ص 323</ref> و چند کتاب دیگر در موضوعات محدود مربوط به روایان حدیث فراهم آورد. <ref>الفهرست،چاپ نجف،ص 178 و قاموس،ج 8،ص 322</ref>


'''برخی دیگر از کتابهای رجالی معروف قرن چهارم بدین قرار است''':
'''برخی دیگر از کتابهای رجالی معروف قرن چهارم بدین قرار است''':
خط ۵۶: خط ۵۶:
و کتاب فهرست معروف به رجال نجاشی، تالیف احمد بن علی نجاشی (متوفا به سال 450).<ref>این قول معروف درباره سال وفات شیخ نجاشی است که مؤلفان متاخر همچون علامه مامقانی و علامه تهرانی و جز ایشان نیز همان را ذکر کرده‌اند.برخی دیگر همین تاریخ را با تعبیر«ده سال پیش از شیخ »بیان کرده‌اند.فقط محقق شوشتری،صاحب قاموس الرجال،این قول را تخطئه کرده است،با این استدلال که نجاشی در کتاب خود محمد بن الحسن بن حمزة بن ابی یعلی را عنوان کرده و گفته که وی در سال 463 وفات یافته است.پس نجاشی باید در این تاریخ زنده باشد و پس از آن وفات یافته باشد (قاموس،ج 1،ص 347) ،ولی فاضل محقق بزرگوار،سید موسی شبیری زنجانی،در این مورد نظری متکی به استدلالی متین ابراز داشته و سخن مؤلف قاموس را مردود ساخته است.اظهار معزی الیه عینا چنین است:
و کتاب فهرست معروف به رجال نجاشی، تالیف احمد بن علی نجاشی (متوفا به سال 450).<ref>این قول معروف درباره سال وفات شیخ نجاشی است که مؤلفان متاخر همچون علامه مامقانی و علامه تهرانی و جز ایشان نیز همان را ذکر کرده‌اند.برخی دیگر همین تاریخ را با تعبیر«ده سال پیش از شیخ »بیان کرده‌اند.فقط محقق شوشتری،صاحب قاموس الرجال،این قول را تخطئه کرده است،با این استدلال که نجاشی در کتاب خود محمد بن الحسن بن حمزة بن ابی یعلی را عنوان کرده و گفته که وی در سال 463 وفات یافته است.پس نجاشی باید در این تاریخ زنده باشد و پس از آن وفات یافته باشد (قاموس،ج 1،ص 347) ،ولی فاضل محقق بزرگوار،سید موسی شبیری زنجانی،در این مورد نظری متکی به استدلالی متین ابراز داشته و سخن مؤلف قاموس را مردود ساخته است.اظهار معزی الیه عینا چنین است:


از اینکه نجاشی،وفات شیخ طوسی (متوفا به سال 460) را در کتاب خود ضبط نکرده و از کتابهای معروف شیخ مانند مبسوط و تبیان نام نبرده،می توان مطمئن شد که تاریخ مزبور (یعنی تاریخ فوت محمد بن الحسن بن حمزه که در کتاب نجاشی مضبوط است) یا اشتباه است و صحیح آن 436 است،یا اینکه از خطوط الحاقی است که نظیر آن در اثر خلط حاشیه به متن،در بسیاری از کتب اتفاق افتاده است.از این قبیل است تاریخ وفات عبدالکریم قشیری (متوفا به سال 465) که در بعضی از نسخ تاریخ بغداد، تالیف خطیب-که خود در سال 463 فوت کرده است-ثبت شده است.و خطوط الحاقی در فهرست ابن ندیم (متوفا به سال 380 یا 385) بسیار زیاد است و به گمان قوی احتمال دوم صحیح است،چنانکه با مراجعه به فرحة الغری،تالیف عبدالکریم بن طاووس معلوم می شود.</ref> این چهار کتاب در طول قرن های متعددی که از تالیف آنها گذشته، همواره مورد توجه و استفاده و مراجعه خبرگان این فن قرار داشته و چنانکه به تفصیل خواهیم دید، کارهایی از قبیل ترتیب و تبویب و جمع و تفصیل براساس آنها انجام گرفته است.
از اینکه نجاشی،وفات شیخ طوسی (متوفا به سال 460) را در کتاب خود ضبط نکرده و از کتابهای معروف شیخ مانند مبسوط و تبیان نام نبرده،می توان مطمئن شد که تاریخ مزبور (یعنی تاریخ فوت محمد بن الحسن بن حمزه که در کتاب نجاشی مضبوط است) یا اشتباه است و صحیح آن 436 است،یا اینکه از خطوط الحاقی است که نظیر آن در اثر خلط حاشیه به متن،در بسیاری از کتب اتفاق افتاده است.از این قبیل است تاریخ وفات عبدالکریم قشیری (متوفا به سال 465) که در بعضی از نسخ تاریخ بغداد، تالیف خطیب-که خود در سال 463 فوت کرده است-ثبت شده است.و خطوط الحاقی در فهرست ابن ندیم (متوفا به سال 380 یا 385) بسیار زیاد است و به گمان قوی احتمال دوم صحیح است،چنانکه با مراجعه به فرحة الغری،تالیف عبدالکریم بن طاووس معلوم می‌شود.</ref> این چهار کتاب در طول قرن های متعددی که از تالیف آنها گذشته، همواره مورد توجه و استفاده و مراجعه خبرگان این فن قرار داشته و چنانکه به تفصیل خواهیم دید، کارهایی از قبیل ترتیب و تبویب و جمع و تفصیل براساس آنها انجام گرفته است.


=تعریف علم رجال=
=تعریف علم رجال=
خط ۸۸: خط ۸۸:
==تفاوت علم رجال با علم تراجم==
==تفاوت علم رجال با علم تراجم==


در علم‌ رجال شخص راوى موضوعیت دارد؛ اگرچه داراى شخصیت اجتماعى نباشد، ولى موضوع علم تراجم بررسى شخصیت اجتماعى راوى است، مانند شاعر بودن، ادیب‌ بودن و... .به عبارت دیگر موضوع در علم رجال، [[محدث]] است (مثلا در رجال از [[زراره]] بحث می شود که اخباری که از او نقل می شود چه حکمی‌دارد.) ولی موضوع در علم تراجم به خصوص محدث کاری ندارد بلکه به شخصیت‌ها کار دارد چه محدث باشند یا نه.  
در علم‌ رجال شخص راوى موضوعیت دارد؛ اگرچه داراى شخصیت اجتماعى نباشد، ولى موضوع علم تراجم بررسى شخصیت اجتماعى راوى است، مانند شاعر بودن، ادیب‌ بودن و... .به عبارت دیگر موضوع در علم رجال، [[محدث]] است (مثلا در رجال از [[زراره]] بحث می‌شود که اخباری که از او نقل می‌شود چه حکمی‌دارد.) ولی موضوع در علم تراجم به خصوص محدث کاری ندارد بلکه به شخصیت‌ها کار دارد چه محدث باشند یا نه.  


واضح است که گاه چیزی در علم رجال قابل طرح است ولی در [[علم تراجم]] نیست مثلا شخصیتی است که در سند یک حدیث وارد شده است که حدیث مزبور هم محتوای مهمی ندارد مثلا در مورد یک مسأله ی [[استحبابی]] جزئی است. آن شخصیت را در علم رجال بحث می‌کنند ولی چون شخصیت مهمی نیست و مضمون حدیث هم به گونه‌ای نیست که حکم مهمی را در بر داشته باشد، از آن فرد در علم تراجم بحث نمی‌شود.
واضح است که گاه چیزی در علم رجال قابل طرح است ولی در [[علم تراجم]] نیست مثلا شخصیتی است که در سند یک حدیث وارد شده است که حدیث مزبور هم محتوای مهمی ندارد مثلا در مورد یک مسأله ی [[استحبابی]] جزئی است. آن شخصیت را در علم رجال بحث می‌کنند ولی چون شخصیت مهمی نیست و مضمون حدیث هم به گونه‌ای نیست که حکم مهمی را در بر داشته باشد، از آن فرد در علم تراجم بحث نمی‌شود.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش