رژیم صهیونیستی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۲٬۱۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ ژوئن ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۱: خط ۷۱:


=شکل‌گیری صهیونیسم تا تشکیل دولت اسرائیل=
=شکل‌گیری صهیونیسم تا تشکیل دولت اسرائیل=
 
<ref>ث</ref>
ایجاد جنبش صهیونیسم موجب موج دوم مهاجرت به خاورمیانه شد (۱۹۰۴–۱۹۱۴) و بیش از ۴۰۰۰۰ یهودی به آن سرزمین مهاجرت کردند. در سال ۱۹۱۷ وزیر خارجه بریتانیا آرتور جی بالفور اعلامیه مشهوری را منتشر کرد که از در نظر گرفتن فلسطین به عنوان سرزمینی برای یهودی‌ها پشتیبانی شده بود. در ۱۹۲۰ فلسطین به‌عنوان عضوی از جامعه ملل تحت قیمومیت بریتانیا پذیرفته شد. مهاجرت یهودیان در موج سوم (۱۹۱۹–۱۹۲۳) و چهارم (۱۹۲۴–۱۹۲۹) پس از جنگ اول جهانی ادامه یافت. در شورش اعراب در ۱۹۲۹ در فلسطین، ۱۳۳ یهودی و از جمله ۶۷ نفر در هبرون کشته شدند. در پایان جنگ دوم جهانی، جمعیت یهودیان در فلسطین بیش از ۶۰۰۰۰۰ نفر بود.
در سال 1895 «تئودور هرتزل»، که به گواهی تاریخ نه زبان عبری می دانست و نه از تاریخ یهود آگاهی داشت، با استفاده از جریان «آلفرد دریفوس»، در فرانسه کتابی تحت عنوان «دولت یهود» منتشر کرد و از یهودیان خواست برای تشکیل یک «موطن یهودی» تلاش کنند. هرتزل خبرنگار روزنامه «نیوفری» چاپ بوداپست و ساکن این شهر بود و اغلب به پاریس رفت و آمد می کرد. وی در سال 1897 م روزنامه «دی ولت» ارگان رسمی افکار صهیونی را انتشار داد. در همین سال همراه با دیگر رهبران صهیونیست در شهر «بال» سوئیس گرد آمده و «سازمان صهیونیست جهانی» را که بالاترین مرجع آن «کنگرۀ صهیونیسم» بود ایجاد نمودند. هرتزل در مورد نتایج کنفرانس بال چنین نوشت:
 
«اگر بخواهیم نتیجه کنگره بال را در یک جمله خلاصه کنیم که من هرگز آن را افشا نخواهم ساخت باید بگویم من در بال دولت یهود را پایه گذاری کردم.» <ref> وزیر کرمانی، مهندس محمدحسن، اسرائیل، فاشیسم جدید، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359.</ref><br>
در سال ۱۹۳۹، بریتانیا «نامه سفید (گزارش دولت) سال ۱۹۳۹» خود را منتشر نمود و در آن مهاجرت یهودیان و خرید زمین توسط آن‌ها را محدود نمود که شاید علت آن شورش‌های اعراب در فاصله سال‌های ۱۹۳۶–۱۹۳۹ بوده‌است. از دیدگاه انجمنهای یهودی و صهیونیست‌ها، این «نامه سفید» خیانت به اعلامیه ۱۹۱۷ بالفور بود. ضمن آنکه اعراب نیز از این تصمیم راضی نبودند و خواهان توقف کامل مهاجرت یهودیان به این سرزمین بودند. اما این «نامه سفید» خط دهنده سیاست بریتانیا تا انتهای دوران قیمومیت بر آن سرزمین بود.
بنابراین کنفرانس بال دارای دو مصوبه سری و غیرسری بود:
 
طبق مصوبات غیرسری کنفرانس بال، می بایست یک «کانون ملی یهودی» ایجاد شود در این مصوبات از به کار بردن لفظ کشور خودداری شد زیرا اگر صریحاً خواستار ایجاد یک کشور یهودی می شد با اعتراضات اعراب و مسلمانان مواجه می گردید. اما مصوبات سری آن مشتمل بر تلاش مداوم صهیونیستها با استفاده از کلیه وسایل و امکانات برای اشغال فلسطین و تشکیل دولت صهیونیستی بود. اما قبل از انجام این عملیات بایستی راه ورود به فلسطین را هموار می کردند.
برحسب طرح تقسیم ارائه‌شده توسط سازمان ملل قرار بر این بود که این منطقه بین اعراب و یهودیان به‌طور مساوی تقسیم گردد و [[بیت‌المقدس]](اورشلیم) نیز محدودهٔ تحت نظارت سازمان ملل قرار گیرد، تا از ایجاد برخورد جلوگیری شود. اما یهودی‌ها به طرح قانع نبودند و مناطق دیگری را نیز به اشغال درآورده و ضمیمه خاک خود کردند. اعراب نیز با تشکیل حاکمیتی یهودی به هر نحو مخالف بودند و مخالفت خود را اعلام کردند.
صهیونیستها به دولتهایی که دارای خط مشی های سیاسی متفاوت و گاه متضاد بودند رجوع می کردند و با دادن قول همکاری، از آنها تقاضای کمک می نمودند. هرتزل تا سال 1904 م با هفت دولت اروپایی تماس گرفت و به هر یک قول داد که در صورت همکاری آنها، صهیونیسم حافظ منافعشان خواهد بود. <br>
وی در نامه ای به «لرد سالیسبوری» نخست وزیر انگلستان اظهار داشت که اگر انگلیس خط آهنی از مدیترانه به خلیج فارس بکشد نفع زیادی نصیبش خواهد شد. وی ادامه داد که تشکیل دولت یهودی منافع انگلیس را بهتر حفظ خواهد نمود. همچنین قول داد که مطلب را فاش نسازد. <ref> همان ص15.</ref>
هرتزل در سال 1899 در دیدار با امپراطور آلمان از ایجاد شرکتی که فلسطین را زیر چتر حمایتی و استعماری آلمان درمی آورد سخن گفت و او را مطمئن ساخت که مطلب را فاش نخواهد کرد. <ref> همان ص15-16.</ref><br>
سپس به سوی امپراطوری عثمانی رفت و از شخص امپراطور تقاضا نمود اجازه دهد یهودیان به فلسطین مهاجرت کرده و به خرید و آبادانی زمینهای آنجا بپردازند. وی برای جلب موافقت امپراطور به او گفت:
«اگر اعلیحضرت سلطان عثمانی فلسطین را به ما واگذارد ما حسابهای مالی آن را کاملاً تسویه خواهیم کرد و در آن جا برای اروپا سدی در مقابل آسیا به وجود خواهیم آورد.» <ref> رودنسون، ماکسیم: وایزاک دویچرد: دربارة فلسطین، ترجمة منوچهر هزارخانی، انتشارات رواق، تهران، 1357، ص 31 به نقل از کتاب دولت یهود، تئودور هرتزل.</ref><br>
ولی سلطان عبدالحمید در پاسخ گفت:
«امپراطوری ترک به من تعلق ندارد... من نمی توانم کوچک ترین قطعه ای از آن را ببخشم. یهودیان میلیاردهاشان را برای خودشان نگه دارند وقتی امپراطوری من تقسیم شد آنها می توانند فلسطین را مجانی به دست آورند ولی فقط جسد ما را می توانند قطعه قطعه کنند من بریدن عضو را نخواهم پذیرفت.» <ref> همان ص41.</ref><br>
به دنبال این پاسخ منفی سلطان عبدالحمید، صهیونیستها تبلیغات زیادی علیه امپراطوری عثمانی انجام دادند که نهایتاً منجر به ایجاد شورشهایی علیه امپراطوری گردید. <br>
در سال 1902 دولت انگلیس سرزمین «اوگاندا» را برای ایجاد موطن موقت یهودی به «سازمان صهیونیسم جهانی» پیشنهاد کرد. در کنگره ششم صهیونیسم در سال 1903 هرتزل موافقت خود را با ایجاد دولت صهیونیستی در اوگاندا که «چمبرلین» پیشنهاد می کرد اعلام داشت. «وایزمن» در این باره نوشته است که پروژه اوگاندا به نحو شدیدی مورد علاقه بازرگانانی بود که معتقد بودند هیچ اهمیتی نخواهد داشت که یهودیان در کجا دست به تشکیل موطن ملی بزنند. آنها فکر می کردند که مهم آن است که یک مهاجرنشین یهودی ایجاد شود حال هر کجا می خواهد باشد، در آرژانتین، صحرای سینا، اوگاندا یا کنیا. اما کنگره هفتم صهیونیسم تأکید نمود که دولت یهود باید در فلسطین ایجاد شود. <br>
هرتزل همچنین برای در اختیار گرفتن قبرس با «چمبرلین» وزیر مستعمرات انگلیس گفتگو نموده و پیشنهاد کرده بود که حاضر است پنج میلیون پوند به اهالی آن بپردازد تا قبرس را ترک گویند. اما چمبرلین پاسخ داده بود که برای این کار باید مردم سفیدپوست را از آنجا بیرون کرد و او این کار را نمی کند. <ref> منوهین، موشه: منتقدان یهودی صهیونیسم، ترجمه وارزیک درساهاکیان، بی نا، بی تا، تهران، صص 31 ـ 29.</ref><br>
وی برای به دست آوردن تریپولی (لیبی) به پادشاه ایتالیا نیز مراجعه کرده و او نیز امتناع نموده بود.14 در آن زمان لیبی مستعمره ایتالیا بود.
تا آغاز جنگ جهانی اول صهیونیستها از یک طرف خود را حامی منافع انگلیس نشان می دادند و از طرف دیگر به دولت آلمان نزدیک می شدند تا از وعده های آنان نیز بهره گیرند. <br>
«ماکس بودنهایمر» از مقامات ارشد صندوق ملی یهود در یادداشتی به وزارت خارجه آلمان نوشت:
«...یهودیان با همکاری آلمان می توانند کفه (ترازو) را (به نفع آلمان) بر هم بزنند... پیدایش دولت یهود برای امپراطوری آلمان ضرورت حیاتی دارد زیرا از تهدید دائمی حکومت روسیه آزاد می گردد.» <br>
به دنبال این یادداشت دیدارهایی بین مارشال «فون هیندنبورگ» و چند رهبر صهیونیستی صورت گرفت. نامبرده از طرح صهیونیستها شدیداً دفاع نمود و حمایت خود را به صورت کتبی به آنان اعلام داشت. <br>
با آغاز جنگ، رفته رفته انگلیس نقش جدی تر در جریانات مربوط به فلسطین به عهده گرفت. در سال 1915 «هربرت ساموئل» یهودی صهیونیست، که یکی از وزرای دولت انگلیس بود. لایحه ای بنام «فلسطین ـ پنج اختیار» را به تصویب کابینه رساند، لایحه به ضرورت سلطه انگلیس بر فلسطین تأکید کرده و راه این سلطه را یهودی سازی فلسطین بیان می داشت و خواستار مهاجرت یهودیان به این سرزمین و خودمختاری آنان بود. این لایحه مورد موافقت وزیران متنفذی چون «لوید جرج» و «لرد بالفور» قرار گرفت و اساس سیاست انگلیس در آینده شد. در این لایحه ریشه های اعلامیه بالفور دیده می شود. <br>
در بهار 1917 پس از شرکت آمریکا در جنگ جهانی اول به نفع جبهه ضدآلمان، که به دلیل وعده های انگلیس به صهیونیستهای آمریکایی و در نتیجه استفاده آنها از نفوذ خود برای ورود آمریکا به جنگ صورت گرفته بود، «لرد بالفور» وزیر خارجه انگلیس از «لرد روتشیلد» و «وایزمن» تقاضا نمود فرمولی برای پیام دولت انگلیس در زمینة حمایت از آرمان صهیونیسم تهیه کنند. لرد روتشیلد طی نامه ای در ژوئن 1917 به بالفور پاسخ داد:
«... فرمولی که درخواست کرده بودید به شرح زیر تقدیم می دارم و خاطرنشان می سازم که چنانچه دولت انگلیس پاسخ خود را مبنی بر تأیید آن برایم ارسال دارد بلافاصله مجمع صهیونیستها را در جریان امر قرار داده رئوس آن را نیز در یک گردهمایی اعلام خواهم کرد. فرمول موردنظر به این قرار است: <br>
1ـ دولت انگلیس این اصل را می پذیرد که فلسطین باید به عنوان وطن ملی یهودیان درآید. <br>
2ـ دولت انگلیس تمام مساعی حسنه خود را برای تأمین این هدف به کار خواهد برد و در جهت یافتن روشهای مورد لزوم با سازمان صهیونیستها به مذاکره خواهد پرداخت. <br>
پس از مدتی مذاکره، کابینه انگلیس در جلسه 31 اکتبر 1917 به لرد بالفور وزیر خارجه مأموریت داد تا اعلامیه ای به شرح زیر حاکی از اظهار علاقة خود به موافقت با خواست صهیونیستها صادر کند:
«... دولت اعلیحضرت تأسیس وطن ملی برای یهودیان در فلسطین را با نظر موافق تلقی می کند و برای رسیدن به این هدف مساعی حسنه خود را به کار خواهد برد مشروط بر اینکه هیچ نوع اقدامی که به حقوق ملی و مذهبی جماعات غیریهودی در فلسطین و یا به حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر لطمه بزند انجام نگیرد.» <br>
لازم به توضیح است که اشاره دولت انگلیس به حقوق ملی و مذهبی جوامع غیریهودی فلسطین صرفاً به دلیل جلوگیری از اغتشاشات مردم فلسطین بوده است. حرکات بعدی دولت انگلیس در فلسطین و سخنان رهبران این کشور این نکته را به خوبی آشکار می سازد. در روز 2 نوامبر 1917 «لرد بالفور» عین این اعلامیه را همراه یک نامه برای لرد روتشیلد ارسال کرد:
«لرد روتشیلد عزیز، در کمال خرسندی از طرف دولت انگلیس مراتب ذیل را که در کابینة به نفع جنبش صهیونیسم طرح و تصویب شده به اطلاع شما می رسانم: (عین مطلب بالا) ـ آرتور جیمز بالفور. <br>
بنابراین صدور اعلامیه بالفور، دارای انگیزه استعماری بود، مناخیم بگین نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در کتاب معروفش به نام «انقلاب» (داستان ایرگون) در مورد علل صدور اعلامیه بالفور نوشت:
«... انگلیسی ها طالب اسرائیل بودند چرا که اسرائیل در سمت شرقی دریای مدیترانه بر سر راه سه قاره قرار دارد و می تواند بر یکی از دو کرانه کانال سوئز سیطره یابد... ولی آیا اگر دولتی بزرگ، کشوری را بدین گونه می خواست بگیرد می توانست؟ هرگز، بدین دلیل انگلیس دولتی هوشمند است...» <br>
سیر تحولات ورود صهیونیستها به سرزمین فلسطین در کنار این سخنان مناخیم بگین به خوبی مؤید پیام صریح و آشکار امام خمینی در مورد ماهیت و عملکرد صهیونیسم و حمایتهای استعمار و امپریالیسم از آن می باشد. امام در آبان ماه 1351 می فرمایند:
«... اسرائیل با تبانی و همفکری دولتهای استعماری غرب و شرق زاییده شد و برای سرکوبی و استعمار ملل اسلامی بوجود آمد و امروز از طرف همه استعمارگران حمایت و پشتیبانی می شود. انگلیس و آمریکا با تقویت نظامی و سیاسی و با گذاشتن اسلحه های مرگبار در اختیار اسرائیل، آن را به تجاوزات پی در پی علیه اعراب و مسلمین و ادامه اشغال فلسطین و دیگر سرزمینهای اسلامی تحریص و وادار می سازند.» <ref> صحیفه امام، جلد 2، ص 438.</ref><br>
انگلیسی ها 27 روز پس از صدور اعلامیه بالفور وارد بیت المقدس شدند. آنها برای کنترل فلسطین یک فرماندهی نظامی ـ که از سوی ژنرال «آلن بی» فرمانده نیروهای انگلیس در مصر و فاتح بیت المقدس که بعداً کمیسر عالی انگلیس در مصر شد برگزیده می شد ـ تشکیل دادند. در 26 آوریل 1920 در کنفرانس «سان رمو» ایتالیا، که با شرکت انگلیس، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، یونان و بلژیک تشکیل گردید، قرار شد قیمومیت بر سوریه و لبنان به فرانسه و قیمومیت بر اردن، فلسطین و عراق به انگلیس واگذار گردد. و چون در تصویب نامه کنفرانس «سان رمو» در مورد قیمومیت انگلیس بر فلسطین، متن اعلامیه بالفور نیز گنجانده شده بود این امر باعث شد سیل تلگراف و نامه از سوی سازمانهای یهودی در سراسر جهان به عنوان تبریک به «دولت مردمی انگلیس کبیر!» و نامه هایی اعتراض آمیز نسبت به این امر از سوی بعضی از مسلمانان به وزارت خارجه انگلیس سرازیر شود. <br>
در روز 30 ژوئن 1920 «سرهربرت ساموئل» یهودی انگلیسی از سوی دولت انگلیس با سمت کمیسر عالی وارد فلسطین شد تا یک حکومت غیرنظامی24 بر فلسطین را سازمان دهد. انتصاب او باعث گسترش تشنج از سوی مسلمانان شد وی قبل از ترک لندن برای عزیمت به محل مأموریتش در فلسطین در بیانیه ای هدف خود یعنی همکاری با صهیونیستها را صریحاً اعلام کرده بود. در بخشی از این بیانیه آمده است:
... بر اساس تصمیم متفقین و قدرتهای وابسته زمینه مناسب برای تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین فراهم خواهد شد...
«ساموئل» یهودیان دیگری را در پستهای حساس به ویژه اداره مهاجرت قرار داد و بدین ترتیب تسهیلات زیادی برای مهاجرت یهودیان به فلسطین قائل شد؛ به طوری که در ظرف 30 سال سلطه انگلیس بر فلسطین، حدود 600 هزار نفر یهودی به فلسطین انتقال داده شدند. از سوی دیگر انگلیس به دلیل اجتناب مردم از فروش زمین به مهاجران یهودی، 50 هزار هکتار از زمینهای دولتی را به یهودیان داده و از محصولات مسلمانان مالیاتهای سنگین می گرفت تا ورشکست شده و زمینهایشان را به یهودیان واگذار کنند. با این حال، در ظرف مدت 30 سال سلطه دولت قیمومیت انگلیس بر فلسطین، در مجموع فقط حدود 5/6% از خاک فلسطین یعنی 160 هزار هکتار به یهودیان منتقل شده بود که 000/65 هکتار آن را قبل از قیمومیت خریده و 50 هزار هکتار را نیز از دولت انگلیس گرفته و 25000 هکتارش را نیز از مالکینی که اکثراً در خارج زندگی می کردند خریداری کرده بودند. <br>
در این دوره زبان عبری رسمیت داده شد و بر روی تمبرهای فلسطین در کنار لغات عربی و انگلیسی و عبری فلسطین دو حرف «الف» و «یود» قرار داده شد که معنایش به عبری عبارت بود از «سرزمین اسرائیل». این امر نوعی شناسایی رسمی هدف اصلی یهودیان یعنی تشکیل دولت صهیونیستی از سوی انگلیس بود که همواره آن را از ترس شورشهای مردم تکذیب می کرد. شخص ساموئل در نامه ای که در شرح این ماجرا برای وزارت خارجة انگلیس نوشت اعتراف نمود که این عمل بنا به درخواست یهودیان صورت گرفته و برای اینکه باعث شورش بین مسلمانان نگردد با مشورت افراد مطلع تصمیم گرفته به جای نوشتن سرزمین اسرائیل به عبری، از دو حرف اول آن یعنی الف و یود استفاده کند. <br>
در دوره ساموئل برای تقویت بنیه اقتصادی یهودیان امکانات و تسهیلات زیادی از جمله در زمینه صدور محصولاتشان در نظر گرفته شد؛ در حالی که برای صدور محصولات اعراب تضییقات زیادی صورت می گرفت. هربرت ساموئل امتیاز کارخانه برق توربینی فلسطین و امتیاز مهمتر استخراج نمک بحرالمیت را برای 75 سال به یهودیان داد. میزان درآمد این امتیاز دوم را 300 میلیارد تومان به ارزش آن زمان برآورد کرده اند. برای اینکه فلسطین تحت قیمومیت رسمی انگلیسی قرار گیرد باید جامعه ملل نیز آن را تصویب می کرد. در 24 ژوئن 1922 جامعه فوق سند قیمومیت انگیس بر فلسطین را از تصویب نهایی گذراند و از 22 سپتامبر همان سال این سند به مورد اجرا نهاده شد. در مقدمه این سند، انگلیس مأمور اجرای وعده بالفور گردید و طبق مفاد ماده چهارم آن «یک کارگزار یهودی مناسب آژانس یهود به عنوان طرف اصلی یهودیان برای مشاوره و همکاری با حکومت فلسطین در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سایر اموری که به تأسیس وطن ملی یهود و منافع یهودیان در فلسطین مربوط می شود انتخاب خواهد شد.»
=غیرقانونی بودن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر اراضی اشغالی=
اما قیمومیت بر فلسطین از نظر حقوق بین الملل امری غیرقانونی بوده است. زیرا «اولاً به دلیل تصدیق اعلامیه بالفور و تشکیل یک وطن ملی یهودی در فلسطین، حاکمیت مردم فلسطین و استقلال آنها را نقض کرده است و ثانیاً این قیمومیت با ماده 22 میثاق جامعه ملل نیز مغایر است. زیرا میثاق فوق قیمومیت را برای توسعه و رفاه مردم سرزمینهای زیر سلطه قیمومیت تجویز می کند اما حکم قیمومیت از انگلیس می خواهد شرایط را برای ایجاد وطن برای بیگانگان آماده کند و از مشورت یهودیان در این رابطه نیز بهره گیرد. از سوی دیگر، ماده 22 میثاق جامعه ملل هدف از قیمومیت را مشورت و همکاری موقت می داند اما سازندگان سند قیمومیت به انگلیس قدرت کامل قانونگذاری و اجرایی در فلسطین اعطا کردند. همچنین طبق مقررات ماده فوق باید رضایت و خواست مردم سرزمین قیمومی نقش اساسی را در انتخاب قیم داشته باشد و مردم فلسطین به کمیسیونهای بین المللی گفته بودند که نیاز به قیم ندارند...» <ref> کتان، هنری: فلسطین و حقوق بین الملل، ترجمه غلامرضا فدایی عراقی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1354، ص 48.</ref>
=به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی توسط کشورهای اروپایی=
حدود 5 تا 9 دقیقه پس از تشکیل رژیم صهیونیستی «ترومن» رئیس جمهور آمریکا این دولت را به صورت «دوفاکتو» (defacto) به رسمیت شناخت و حمایت کشورش را از آن اعلام کرد. سپس سیل کمکهای نظامی و اقتصادی را به سوی این رژیم سرازیر ساخت. گواتمالا و شوروی به ترتیب در 15 و 18 می در حالی که ارتش های عربی وارد فلسطین شده بودند رسمیت شناختند. نماینده شوروی در سازمان ملل اولین کسی بود که به شناسایی دولت اشغالگر رأی داد. شوروی اجازه داد که تسلیحات چکسلواکی نیازهای ارتش این رژیم را تأمین کند. پیش از آن نیز استالین سلاحهای زیادی در اختیار صهیونیستها قرار داده بود و نماینده اش در سازمان ملل به طرح «تقسیم فلسطین» رأی مثبت داده بود.
صهیونیستها پس از اعلام موجودیت رژیم خود، از مجموع 475 روستای مسلمانان 385 روستا را ویران نمودند. همچنین 200 مسجد را تخریب کردند و کلیه زمین ها و اموال مردم رانده شده را که شامل باغهای پرتقال و موز و زیتون و سایر زمینهای کشاورزی و منازل و مراتع و جواهرات و حسابهای مسدود شده اعراب را که در بانک انگلیس مقیم فلسطین بود مصادره کردند. ارزش این اموال طبق صورت تنظیمی اتحادیه عرب در آن زمان بالغ بر 2825 میلیون لیره می شد. بدین ترتیب مردم مسلمان فلسطین به دنبال قتل عامها و کشتارهای فجیع، به کشورهای اطراف فراری شدند. صهیونیستها رفته رفته اصولاً منکر این امر شدند که فلسطینیان در فلسطین بوده اند.  


=بعد از تشکیل دولت اسرائیل=
=بعد از تشکیل دولت اسرائیل=
خط ۱۴۸: خط ۱۸۶:
اما از سوی دیگر مدافعان اسرائیل از جمله کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی مدعی هستند که ارقامی همچون کمک ۱۰۸ میلیارد دلار کمک از آغاز تشکیل اسرائیل تاکنون، آماری نیست که موجب سازندگی و آبادانی و حاصل پیشرفت‌های گسترده یک کشور درگیر جنگ در زمینه‌های مختلف بوده باشد، بلکه تلاش خود ملت و ابتکار و میهن‌پرستی و سخت کوشی مردمان آن عامل دستاوردهای گسترده علمی، صنعتی، کشاورزی، بهداشتی، پزشکی، هنری و ادبی آن بوده‌است.
اما از سوی دیگر مدافعان اسرائیل از جمله کمیته روابط عمومی آمریکایی اسرائیلی مدعی هستند که ارقامی همچون کمک ۱۰۸ میلیارد دلار کمک از آغاز تشکیل اسرائیل تاکنون، آماری نیست که موجب سازندگی و آبادانی و حاصل پیشرفت‌های گسترده یک کشور درگیر جنگ در زمینه‌های مختلف بوده باشد، بلکه تلاش خود ملت و ابتکار و میهن‌پرستی و سخت کوشی مردمان آن عامل دستاوردهای گسترده علمی، صنعتی، کشاورزی، بهداشتی، پزشکی، هنری و ادبی آن بوده‌است.


گفتنی است که امروزه اسرائیل به نسبت جمعیت خود دارای صادرات قابل توجهی است و تکنولوژی و محصولاتی با تکنولوژی بالا را حتی به کشورهای ایالات متحده آمریکا و کشورهای بزرگی چون [[هند]] و [[چین]] صادر می‌کند.


=گردشگری=
=گردشگری=