زید بن حارثه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '[[خدیجه دختر خویلد' به '[[خدیجه بنت خویلد'
جز (جایگزینی متن - '[[امام علی' به '[[علی بن ابی طالب')
جز (جایگزینی متن - '[[خدیجه دختر خویلد' به '[[خدیجه بنت خویلد')
خط ۲۴: خط ۲۴:


== اسارت و بردگی زید ==
== اسارت و بردگی زید ==
در دوران [[جاهلیت]]، در جنگ میان دو کشور یا دو قبیله، قوم پیروز، افزون بر آن‌که همه اموال به دست آمده را غارت می‌کرد، همه افراد دستگیر شده را با نام بَرده به کار می‌گرفت. هم‌چنین اگر صلاح می‌دید، آنان را می‌فروخت. زیدبن حارثه، در کودکی همراه با مادرش به دیدن بستگان‌شان رفت. در آن زمان، طایفه «بنی‌قین» که با خویشاوندان مادری زید دشمنی داشتند به آنان حمله کردند. در این ماجرا، زید [[اسیر]] شد و غارت‌گران، او را برای فروش به بازار عکاظ آوردند. [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده حضرت خدیجه (علیه‌السلام) که از سفر [[شام]] باز می‌گشت، او را برای عمه‌اش خدیجه(علیه‌السلام) خرید و با خود به [[مکه]] آورد. وقتی خدیجه (علیه‌السلام) به دیدن حکیم رفت، وی گفت: «عمه جان، دو غلام خریده ام. هر یک را می‌پسندی برای خود بردار». حضرت خدیجه (علیه‌السلام) نیز زید را برگزید و با خود به خانه آورد. در همان برخورد نخست، رسول خدا(صلی الله علیه) از این کودک خوشش آمد. وقتی [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه(سلام الله علیه)]] موضوع را دریافت، او را به رسول خدا (صلی الله علیه) بخشید.
در دوران [[جاهلیت]]، در جنگ میان دو کشور یا دو قبیله، قوم پیروز، افزون بر آن‌که همه اموال به دست آمده را غارت می‌کرد، همه افراد دستگیر شده را با نام بَرده به کار می‌گرفت. هم‌چنین اگر صلاح می‌دید، آنان را می‌فروخت. زیدبن حارثه، در کودکی همراه با مادرش به دیدن بستگان‌شان رفت. در آن زمان، طایفه «بنی‌قین» که با خویشاوندان مادری زید دشمنی داشتند به آنان حمله کردند. در این ماجرا، زید [[اسیر]] شد و غارت‌گران، او را برای فروش به بازار عکاظ آوردند. [[حکیم بن حزام]]، برادرزاده حضرت خدیجه (علیه‌السلام) که از سفر [[شام]] باز می‌گشت، او را برای عمه‌اش خدیجه(علیه‌السلام) خرید و با خود به [[مکه]] آورد. وقتی خدیجه (علیه‌السلام) به دیدن حکیم رفت، وی گفت: «عمه جان، دو غلام خریده ام. هر یک را می‌پسندی برای خود بردار». حضرت خدیجه (علیه‌السلام) نیز زید را برگزید و با خود به خانه آورد. در همان برخورد نخست، رسول خدا(صلی الله علیه) از این کودک خوشش آمد. وقتی [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه(سلام الله علیه)]] موضوع را دریافت، او را به رسول خدا (صلی الله علیه) بخشید.


== پسرخوانده پیامبر خدا(صلی الله علیه) ==
== پسرخوانده پیامبر خدا(صلی الله علیه) ==
خط ۵۷: خط ۵۷:
از این روی همواره پس از بعثت به یاد ام ایمن بود و به خانه او رفته، به امورات زندگی‌اشرسیدگی می‌کرد.
از این روی همواره پس از بعثت به یاد ام ایمن بود و به خانه او رفته، به امورات زندگی‌اشرسیدگی می‌کرد.


پیامبر همیشه با ام ایمن مهربان بود و به وی احترام می‌گذاشت. وقتی که حضرت رسول (صلی الله علیه) با [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه کبری (علیه‌السلام)]] ازدواج کرد، او را آزاد ساخت و پس از مدتی وی را به همسری «عبیده» درآورد. خداوند به آن دو، پسری عنایت کرد که نامش را «ایمن» گذاشتند. از این روی او را ام ایمن می‌خواندند. ولی طول نکشید که عبیده درگذشت و ام ایمن بیوه شد. رسول خدا (صلی الله علیه) که همواره در فکر مادر خوانده‌اش بود. او را به همسری زیدبن حارثه درآورد. حاصل این پیوند، «اسامه بن زید» بود. او پنج سال پس از بعثت، در سرزمین مکه و در خانواده‌ای پاک، دیده به جهان گشود. اسامه نیز مانند پدرش، کانون علاقه و توجه ویژه پیامبر (صلی الله علیه) بود. روزی آن حضرت از [[جنگ بدر]] باز می‌گشت. در یکی از کوچه‌های مدینه اسامه را با گروهی از کودکان سرگرم بازی دید. پیامبر او را در آغوش کشید و بوسید. آنگاه فرمود: «آفرین بر دوستم و فرزند دوستم».
پیامبر همیشه با ام ایمن مهربان بود و به وی احترام می‌گذاشت. وقتی که حضرت رسول (صلی الله علیه) با [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه کبری (علیه‌السلام)]] ازدواج کرد، او را آزاد ساخت و پس از مدتی وی را به همسری «عبیده» درآورد. خداوند به آن دو، پسری عنایت کرد که نامش را «ایمن» گذاشتند. از این روی او را ام ایمن می‌خواندند. ولی طول نکشید که عبیده درگذشت و ام ایمن بیوه شد. رسول خدا (صلی الله علیه) که همواره در فکر مادر خوانده‌اش بود. او را به همسری زیدبن حارثه درآورد. حاصل این پیوند، «اسامه بن زید» بود. او پنج سال پس از بعثت، در سرزمین مکه و در خانواده‌ای پاک، دیده به جهان گشود. اسامه نیز مانند پدرش، کانون علاقه و توجه ویژه پیامبر (صلی الله علیه) بود. روزی آن حضرت از [[جنگ بدر]] باز می‌گشت. در یکی از کوچه‌های مدینه اسامه را با گروهی از کودکان سرگرم بازی دید. پیامبر او را در آغوش کشید و بوسید. آنگاه فرمود: «آفرین بر دوستم و فرزند دوستم».
این ابراز علاقه پیامبر (صلی الله علیه) به اسامه، زبانزد مسلمانان بود و چندین بار، در موارد گوناگون تکرار شد؛ به گونه‌ای که در مدینه به عنوان «دوست و زاده دوست پیامبر» شهرت یافت<ref>سید علی خان مدنی، الدرجات الرفیعه، ص 440؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص 641؛ یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج1، ص34.</ref>.
این ابراز علاقه پیامبر (صلی الله علیه) به اسامه، زبانزد مسلمانان بود و چندین بار، در موارد گوناگون تکرار شد؛ به گونه‌ای که در مدینه به عنوان «دوست و زاده دوست پیامبر» شهرت یافت<ref>سید علی خان مدنی، الدرجات الرفیعه، ص 440؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج1، ص 641؛ یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر القرطبی المالکی، الاستیعاب فی الاسماء الاصحاب، ج1، ص34.</ref>.


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش