|
|
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{Mbox
| | {{جعبه اطلاعات شخصیت |
| | type = notice | | | عنوان = زید بن علی |
| | class = ambox-In_use | | | تصویر = زید بن علی.jpg |
| | image = [[File:Ambox clock.svg|48px|alt=|link=]] | | | نام = زید بن علی |
| | css = margin: 1px | | | نامهای دیگر = حلیف القرآن |
| | text = این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|[[راهنما:بخجعفر طیار ش|بخش]]|{{#switch:{{NAMESPACE}} | | | سال تولد = |
| | {{ns:0}} = مقاله | | | تاریخ تولد = ۷۵ یا ۷۸ یا ۸۰ق. |
| | بحث = [[راهنما:صفحه بحث|صفحه بحث]] | | | محل تولد = [[مدینه]] |
| | ردهبندی = [[ویکیپدیا:ردهبندی|رده]] | | | سال درگذشت = ۱۲۲ق. |
| | راهنما = [[راهنما:فهرست|فهرست]] | | | تاریخ درگذشت = |
| | درگاه = [[ویکیپدیا:درگاه|درگاه]] | | | محل درگذشت = |
| | الگو = [[ویکیپدیا:فضای نام الگو|الگو]] | | | استادان = |
| | کاربر = [[ویکیپدیا:صفحههای کاربری|صفحه کاربری]] | | | شاگردان = |
| | بحث کاربر = [[ویکیپدیا:صفحههای کاربری|صفحه بحث کاربری]] | | | دین = [[اسلام]] |
| | ویکیپدیا = [[ویکیپدیا:فضای نام ویکیپدیا|صفحه ویکیپدیا]]
| | | مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]] |
| | بحث ویکیپدیا = [[ویکیپدیا:فضای نام ویکیپدیا|صفحه بحث ویکیپدیا]] | | | آثار = |
| }}}} هماکنون برای {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|{{{2|مدتی کوتاه}}}|{{{1|مدتی کوتاه}}}}} '''تحت ویرایش عمده''' است. این برچسب برای جلوگیری از [[راهنما:تعارض ویرایشی|تعارض ویرایشی]] اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|بخش|صفحه}} انجام ندهید.<br> | | | فعالیتها = قیام علیه خلیفه [[بنی امیه|اموی]] [[هشام بن عبدالملک]] |
| <small>{{#if:{{{زمان|}}}|این پیام در {{{زمان|}}} اضافه شده است.|}} این صفحه آخرینبار در {{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}} ({{کوچک}}ساعت هماهنگ جهانی{{پایان کوچک}}) ({{Time ago|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر [{{fullurl:{{FULLPAGENAME}}|action=history}} ویرایش نشده است]، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید.</small> | | | وبگاه = |
| <includeonly>{{#ifeq:{{{category}}}|no||{{#switch:{{NAMESPACE}}
| | }} |
| | کاربر
| | '''زید بن علی بن الحسین(علیهالسلام)''' فرزند [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام سجاد(علیهالسلام)]] از شخصیتهای ممتاز [[شیعه]] و [[جهان اسلام]] است. |
| | بحث کاربر = <!-- no category -->
| | زید بن علی بن الحسین(علیهالسلام) را به سبب انس زیادش با [[قرآن]] به <big>حلیف القرآن</big> (همپیمان با [[قرآن]]) لقب دادهاند. |
| | [[رده:صفحههای سخت در دست ویرایش]]}}}}</includeonly>
| | زید در سال 120، 121 و یا 122 هجری علیه خلیفه [[بنی امیه|اموی]] [[هشام بن عبدالملک]] قیام کرد؛ گروهی با او [[بیعت]] کردند و در جنگی که در شهر [[کوفه]] میان او و لشگریان [[خلیفه]] درگرفت به [[شهادت]] رسید. |
| }}<noinclude>
| | قیام زید از بزرگترین قیامهایی است که علیه نظام جائر [[اموی]] صورت گرفته است. این قیام که در سال صد و بیست و یک هجری و به منظور [[امر به معروف و نهی از منکر]] و نیز انتقام از قاتلین شهدای [[کربلا]] در کوفه به وقوع پیوست، توانست ضربه ای مهلک بر مبانی مشروعیت [[بنیامیه|خلفای اموی]] وارد آورد. |
| </noinclude>
| |
|
| |
|
| <div class="wikiInfo">[[پرونده:زید بن علی.jpg |جایگزین=زید بن علی|زید بن علی]]
| | == ولادت زید شهید == |
| {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| | اگرچه تاریخ دقیق ولادت زید مشخص نیست اما از تاریخ [[شهید|شهادت]] و سن او در هنگام شهادت میتوان حدس زد که زید در چه سالی متولد شده است. چون زید در سال ١٢٠ یا ١٢١ به شهادت رسیده و از سوی دیگر [[شیخ مفید]]<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص٣٨۶</ref> سن او را در هنگام شهادت چهلودو سال میداند، پس روشن میشود که وی در حدود سال 78 هجری پا به عرصه وجود نهاده است. |
| !نام
| |
| !زید بن علی
| |
| |-
| |
| |کنیه
| |
| |ابوالحسین
| |
| |-
| |
| |القاب
| |
| |زید شهید • حلیف القرآن • زید الازیاد
| |
| |-
| |
| |زادروز
| |
| |۷۵ یا ۷۸ یا ۸۰ هجری
| |
| |-
| |
| |نام پدر
| |
| |[[امام سجاد (ع)]]
| |
| |-
| |
| |نام مادر
| |
| |جیدا
| |
| |- | |
| |زادگاه
| |
| |[[مدینه]]
| |
| |-
| |
| |درگذشت
| |
| |۱۲۲هجری
| |
| |-
| |
| |محل دفن
| |
| |[[عراق]] • [[کوفه]]
| |
| |-
| |
| |}
| |
| </div> | |
|
| |
|
| '''زید بن على بن الحسین(ع)''' فرزند [[امام سجاد(ع)]]، از شخصیتهای ممتاز [[شیعه]] و [[جهان اسلام]] است.
| | [[ابنادریس]] چنین نقل میکند: |
| زید بن على بن الحسین(ع) را به سبب انس زیادش با [[قرآن]] به <big>حلیف القرآن</big> (همپیمان با قرآن) لقب دادهاند.
| |
|
| |
|
| زید شهید، در سال 120، 121 و یا 122 هجری علیه خلیفهی اموی، [[هشام بن عبدالملک]] قیام کرد؛ گروهی با او [[بیعت]] کردند و در جنگی که در شهر [[کوفه]] میان او و لشگریان [[خلیفه]] درگرفت به [[شهادت]] رسید.
| | بعضی از [[صحابه|اصحاب]] ما نقل کردهاند که گفت: [[علی بن الحسین (زین العابدین)|علی بن الحسین (علیهالسلام)]] و سیره و روش ایشان این بود که هرگاه [[نماز صبح]] میخواند، دیگر هیچ سخن نمیگفت تا آفتاب طلوع کند. پس روزی خدمتش آمده او را به ولادت زید بشارت دادند. امام رو به یاران خویش کرده فرمود: به نظر شما نام این فرزند را چه بگذارم؟ هر یک از یاران نامی را پیشنهاد کردند. امام به غلام خود فرمود: ای غلام! کتاب خدا را برایم بیاور. وقتی [[قرآن]] را آوردند، آن را در دامان خویش گذارده باز کرد. پس اولین آیهای که در نظرش افتاد این آیه بود: {{متن قرآن |وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا |سوره = نساء |آیه = ٩۵ }} سپس قرآن را بست و بار دیگر آن را باز کرد که این آیه آمد: {{متن قرآن |إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا |سوره = توبه |آیه = ١١١ }} اینجا بود که امام دومرتبه فرمود: به خدا [[قسم|سوگند]] که این نوزاد همان زید است<ref> ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref>. |
|
| |
|
| قیام زید از بزرگترین قیامهایی که علیه نظام جائر [[اموی]] صورت گرفته است، قیام زید بن علی بن الحسین (ع) است؛ این قیام که در سال صد و بیست و یک هجری و به منظور [[امر به معروف]] و نهی از منکر و نیز انتقام از قاتلین شهدای [[کربلا]] در کوفه به وقوع پیوست، توانست ضربه ای مهلک بر مبانی مشروعیت [[خلفای اموی]] وارد آورد.
| | == ویژگیهای زید بن علی == |
| | در [[تاریخ اسلام]] سخن درباره این چهره برجسته و مقدس فراوان است و [[زهد]] و [[عبادت]] و خداترسی از اوصاف و ویژگیهای ایشان شمرده شده است. برخی دیگر از اوصافی که زبانزد عام و خاص و دوست و دشمن بود به قرار ذیل است: |
|
| |
|
| =ولادت زيد شهيد= | | === مونس و همپیمان با قرآن === |
| | مرحوم [[شیخ مفید|شیخ مفید (رحمه الله)]] از [[زیاد بن منذر]] نقل میکند: به [[مدینه|مدينه منوره]] وارد شدم و از هر کس که درباره زید بن علی پرسیدم به من گفت: <big>ذاک حلیف القرآن</big>؛ او همعهد با [[قرآن کریم]] است. <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> |
|
| |
|
| اگرچه تاريخ دقيق ولادت زيد مشخص نيست، اما از تاريخ شهادت و سن او در هنگام شهادت مىتوان حدس زد که زيد در چه سالى متولد شده است. چون زيد در سال ١٢٠ يا ١٢١ به شهادت رسيده و از سوى ديگر [[شیخ مفید]] <ref>شيخ مفيد، الارشاد، ص٣٨۶</ref> سن او را در هنگام شهادت چهلودو سال مىداند، پس روشن مىشود که وى در حدود سال 78 هجرى پا به عرصه وجود نهاده است.
| | === گریه از ترس خدا === |
| | در [[ارشاد مفید]] آمده است که هشیم روایت کرده که گفت: از [[خالد بن صفوان]] از زید بن علی پرسیدم و او ما را چنین [[حدیث]] کرد. پس از او پرسیدم که او را در کجا ملاقات کردی؟ گفت: در رصافه. <ref> منطقهای است در شهر بغداد</ref> گفتم: او را چگونه یافتی؟ گفت: تا جایی که میدانم ترس از خدا به حدی در او اثر گذاشته بود که اشکش جاری است! <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> |
|
| |
|
| [[ابنادريس]] چنين نقل مىکند: | | === داناترین بنیهاشم پس از امام === |
| | امّا [[یحیی بن زید]] که خود از شخصیتهای بزرگ و از شهدای راه اسلام به شمار میرود درباره پدرش فرموده است که وی هرگز امام نبوده؛ بلکه از زاهدان عصر خویش و از مجاهدان راه خدا و از فقهیان [[بنیهاشم]] بوده است. |
|
| |
|
| بعضى از [[اصحاب]] ما نقل کردهاند که گفت: [[على بن الحسين (ع)]] و سيره و روش ايشان اين بود که هرگاه [[نماز صبح]] مىخواند، ديگر هيچ سخن نمىگفت تا آفتاب طلوع کند. پس روزى خدمتش آمده او را به ولادت زيد بشارت دادند. امام رو به ياران خويش کرده فرمود: به نظر شما نام اين فرزند را چه بگذارم؟ هر يک از ياران نامى را پيشنهاد کردند. امام به غلام خود فرمود: اى غلام! [[کتاب خدا]] را برايم بياور. وقتى [[قرآن]] را آوردند، آن را در دامان خويش گذارده، باز کرد. پس اولين آيهاى که در نظرش افتاد،
| | و به [[متوکل عباسی|متوکل عباسی]] گفت: ای عبدالله! بدان که پدرم امام نبوده؛ بلکه از [[سادات]] کریم و از زاهدانشان بوده است. پدرم از مجاهدان راه خدا بود. |
| اين آيه بود:
| |
| (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا) . <ref>سوره نساء، آيه ٩۵</ref> سپس قرآن را بست و بار ديگر آن را باز کرد که اين آيه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ يُقٰاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِيلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا) . <ref>سوره توبه، آيه ١١١</ref> اينجا بود که امام دومرتبه فرمود: به خدا [[سوگند]] که اين نوزاد، همان زيد است. <ref> ابن ادريس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref>
| |
|
| |
|
| =ويژگىهاى زيد بن على (ع)=
| | عرض کردم ای فرزند رسول خدا! بدان که پدرت ادعای [[امامت]] کرده و در راه خدا [[جهاد]] کرده؛ در حالی که از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا]] (احادیثی) درباره مدعی [[دروغ]] به امامت آمده است. |
|
| |
|
| در [[تاريخ اسلام]]، سخن درباره اين چهره برجسته و مقدس فراوان است و [[زهد]] و [[عبادت]] و خداترسى از اوصاف و ويژگىهاى ايشان شمرده شده است. برخى ديگر از اوصافى که زبانزد عام و خاص و دوست و دشمن بود، به قرار ذيل است: | | یحیی گفت: آرام باش ای بنده خدا؛ پدرم بسیار عاقلتر از آن بود که چیزی را که حقی در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه میگفت: من شما را به [[علی بن ابی طالب بن موسی الرضا|الرضا من آلمحمد]] دعوت میکنم و مقصودش عمویم [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق (علیهالسلام)]] بود که امروز او صاحب و ولی امر است. سپس گفت: آری پدرم داناترین بنیهاشم بود<ref>بحارالأنوار، ج۴۶، ص١٩٩</ref>. |
|
| |
|
| =مونس و همپيمان با [[قرآن]]= | | === پدرم یکی از عابدان بود === |
| | یحیی بن زید بن علی نیز درباره پدرش گفت: خدای رحمت کند پدرم زید را؛ به خدا سوگند که او یکی از عابدانی بود که شبها روی پای خود ایستاده [[نماز]] میخواند و روزها روزهدار بود و در راه خدا نهایت تلاش و [[جهاد]] خود را داشت. |
|
| |
|
| مرحوم [[شیخ مفید]] رحمه الله از [[زياد بن منذر]] نقل مىکند: به [[مدينه منوره]] وارد شدم و از هر کس که درباره زيد بن على پرسيدم، به من گفت: <big>ذاک حليف القران</big> ؛ او همعهد با [[قرآن کريم]] است. <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref>
| | === نماز و مناجات با خدا === |
| | پیش از این گفتیم که زید بن علی جامع علم و اخلاق و فضیلت و جهاد بود. او همانند پدرش [[علی بن الحسین (زین العابدین)|امام زینالعابدین(علیهالسلام)]] هنگام [[مناجات]] با خدا، غرق مناجات میشد. محمد بن خالد این حالت عرفانی را در راه [[مکه]] و مدینه از او دیده است و برای [[سعید بن جبیر]] نقل کرده است که گفت: به محمد بن خالد عرض کردم که زید را در قلب مردم [[عراق]] چگونه یافتی؟ گفت: من از مردم عراق برای تو سخن نمیگویم؛ بلکه با تو از مردی به نام نازلی که در [[مدینه]] بود، سخن میگویم. نازلی گوید: در سفری با زید بن علی به مکه همراه او بودم. او را دیدم که نخست [[نماز]] واجب را میخواند و سپس بین نماز تا نماز دیگر پیوسته نماز میخواند. همچنین تمام شب را نماز میخواند و بسیار تسبیح میگفت و این آیه را مرتب بر زبان جاری میساخت: {{متن قرآن |وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ |سوره = ق |آیه = ١٩ }} پس شبی برای ما نماز خواند و پیوسته همین آیه را تا نیمهشب تکرار کرد. |
|
| |
|
| ==گريه از ترس خدا==
| | وقتی که از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرده میگوید: الهی! عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهای زد. از جای برخاسته، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! این ناله و گریه که از تو در این شب دیدم، هرگز ندیده بودم. فرمود: وای بر تو ای نازلی! امشب در [[سجده]] در خواب میدیدم گروهی از مردم که بر تنشان لباسهایی بود که تاکنون هیچ چشمی آن را ندیده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها که دیگران از او فرمانبری میکردند گفت: آیا این همان است؟ گفتند: آری. او گفت بشارتت باد ای زید که تو در راه خدا کشته خواهی شد و به دار آویخته و سوزانده خواهی شد. و از آنپس هیچگاه آتش به سوی تو نخواهد آمد. ای نازلی! من از خواب بیدار شدم در حالی که به خدا به شدت وحشتزده بودم. ای نازلی! دوست دارم که به آتش سوزانده میشدم و بار دیگر به آتش سوزانده میشدم، ولی خداوند امر این امت را اصلاح فرماید<ref>تفسیر فرات کوفی، ص١۶۶</ref>. |
|
| |
|
| در [[ارشاد مفيد]] آمده است که هشيم روايت کرده که گفت: از [[خالد بن صفوان]] از زيد بن على پرسيدم و او ما را چنين [[حديث]] کرد. پس از او پرسيدم که او را در کجا ملاقات کردى؟ گفت: در رصافه. <ref> منطقهاى است در شهر بغداد</ref> گفتم: او را چگونه يافتى؟ گفت: تا جايى که مىدانم، ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود که اشکش جارى است! <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> | | == شهادت زید == |
| | پس از مجروحیت یاران زید او را به منزل یکی از اصحابش به نام حران بن ابی کریمه برده<ref> مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186</ref>، برای معالجه اش طبیب آوردند؛ اما متأسفانه تلاش طبیب برای مداوای زید ثمری نداشت و او پس از بیرون کشیده شدن تیر از پیشانیاش<ref>انساب والاشراف، پیشین، ص251 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186</ref> در [[روز جمعه]] سوم [[صفر المظفر|صفر]] سال صد و بیست و یک هجری<ref>مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139</ref> در سن چهل و دو <ref>ابن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، 1993، ج5، ص251 و شیخ مفید؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، ج2، ص174 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص127</ref> یا چهل و شش سالگی به شهادت رسید<ref>محلی، حمید بن احمد؛ الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیه، مکتبة بدر، صنعاء، چاپ اول، 1423 و زید بن علی؛ مسند امام زید علیهالسلام، بیروت، دارمکتبة الحیاة، ص10</ref>. |
|
| |
|
| ==داناترين بنىهاشم پس از امام (ع)==
| | یاران زید پس از مشورت با یکدیگر تصمیم گرفتند برای اینکه جسدش بدست مأموران اموی نیفتند او را تا <big>عباسیه</big> ببرند و در آنجا دفن کنند. آنها کنار جوی آبی فرود آمدند و پس از انحراف آب نهر از مسیرش جسد زید را در بستر نهر دفن کردند سپس آب را در مسیر خود جاری ساختند تا دشمن متوجه بدن نگردد<ref>تاریخ الطبری، پیشین، ص186 و تجارب الامم، پیشین، ص147 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137</ref>؛ اما غلامی سندی که همراه آنان بود حکم بن صلت را از موضوع باخبر کرده آنان را به محل قبر راهنمایی کرد<ref>انساب الاشراف، پیشین، ص250 و تاریخ الطبری، پیشین، ص187</ref>. |
|
| |
|
| امّا [[يحيى بن زيد]] که خود از شخصيتهاى بزرگ و از شهداى راه اسلام به شمار مىرود، درباره پدرش فرموده است که وى هرگز امام نبوده؛ بلکه از زاهدان عصر خويش و از مجاهدان راه خدا و از فقهيان بنىهاشم بوده است.
| | [[امویان]] جسد را بیرون کشیده سرش را بریدند و نزد [[یوسف بن عمر]] فرستادند سپس به دستور یوسف بن عمر بدن زید و تنی چند از یارانش را در محله کناسه به دار زدند<ref> تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص138</ref>. سر زید را هم برای [[هشام بن عبدالملک بن مروان|هشام]] فرستادند، آن سر بر دروازه [[شام]] آویخته و بعد از آن به [[مدینه]] فرستاده شد<ref>تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ</ref> و یک شبانه روز سر زید را نزدیک قبر مقدس پیامبر(صلی الله علیه) نصب کردند<ref>ابنعنبه؛ عمدة الطالب، تحقیق و تصحیح محمدحسن آل الطالقانی، چاپ دوم، 1961، نجف، منشورات حیدریه، ص258</ref>. بر اثر اعتراض مردم والی [[مدینه]] سر را به [[مصر]] فرستاد تا در [[مسجد جامع]] مصر نصب شود؛ اما مردم مصر آن سر را شبانه دزدیدند و با احترام دفن کردند<ref>زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج3، ص59</ref>. |
|
| |
|
| و به [[متوکل عباسى]] گفت: اى عبدالله! بدان که پدرم امام نبوده؛ بلکه از [[سادات]] کريم و از زاهدانشان بوده است. پدرم از مجاهدان راه خدا بود. | | بدن زید چهار سال بر سر دار ماند<ref> ابن عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج19، ص479 والبدایه والنهایه، پیشین، ص331 و ذهبی، شمس الدین محمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1993، ج8، ص106</ref> تا اینکه هشام درگذشت و [[ولید بن عبدالملک]] به حکومت رسید. به دستور او بدن مطهر زید را پایین کشیده آتش زدند و خاکسترش را در [[فرات]] ریختند<ref> تاریخ الطبری، پیشین، ص189 والکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139</ref>. |
|
| |
|
| عرض کردم اى فرزند رسول خدا! بدان که پدرت ادعاى امامت کرده و در راه خدا [[جهاد]] کرده؛ در حالى که از [[رسول خدا]] (احاديثى) درباره مدعى [[دروغ]] به امامت آمده است.
| | == پانویس == |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| يحيى گفت: آرام باش اى بنده خدا؛ پدرم بسيار عاقلتر از آن بود که چيزى را که حقى در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه مىگفت: من شما را به [[الرضا من آلمحمد]] دعوت مىکنم و مقصودش عمويم [[امام جعفر صادق (ع)]] بود که امروز او صاحب و ولى امر است. سپس گفت: آرى، پدرم داناترين بنىهاشم بود. <ref>بحارالأنوار، ج۴۶، ص١٩٩</ref>
| | [[رده:شخصیتها]] |
| | | [[رده:تاریخ]] |
| ==پدرم يکى از عابدان بود==
| | [[رده:تاریخ اسلام]] |
| | |
| يحيى بن زيد بن على نيز درباره پدرش گفت: خداى رحمت کند پدرم زيد را؛ به خدا سوگند که او يکى از عابدانى بود که شبها روى پاى خود ايستاده نماز مىخواند و روزها روزهدار بود و در راه خدا نهايت تلاش و جهاد خود را داشت.
| |
| | |
| ==نماز و مناجات با خدا==
| |
| | |
| پيش از اين گفتيم که زيد بن على جامع علم و اخلاق و فضيلت و جهاد بود. او همانند پدرش [[امام زينالعابدين (ع)]] هنگام [[مناجات]] با خدا، غرق مناجات مىشد. محمد بن خالد اين حالت عرفانى را در راه [[مکه]] و مدينه از او ديده است و براى [[سعيد بن جبير]] نقل کرده است که گفت: به محمد بن خالد عرض کردم که زيد را در قلب مردم [[عراق]] چگونه يافتى؟ گفت: من از مردم عراق براى تو سخن نمىگويم؛ بلکه با تو از مردى به نام نازلى که در مدينه بود، سخن مىگويم. نازلى گويد: در سفرى با زيد بن على به مکه همراه او بودم. او را ديدم که نخست [[نماز]] واجب را مىخواند و سپس بين نماز تا نماز ديگر پيوسته نماز مىخواند. همچنين تمام شب را نماز مىخواند و بسيار تسبيح مىگفت و اين آيه را مرتب بر زبان جارى مىساخت: (وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ) . <ref>سوره ق، آيه ١٩</ref> پس شبى براى ما نماز خواند و پيوسته همين آيه را تا نيمهشب تکرار کرد.
| |
| | |
| وقتى که از خواب بيدار شدم، ديدم هنوز دستهاى خود را به سوى آسمان بلند کرده مىگويد: الهى! عذاب دنيا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهاى زد. از جاى برخاسته، عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! اين ناله و گريه که از تو در اين شب ديدم، هرگز نديده بودم. فرمود: واى بر تو اى نازلى! امشب در [[سجده]] در خواب مىديدم گروهى از مردم که بر تنشان لباسهايى بود که تاکنون هيچ چشمى آن را نديده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها که ديگران از او فرمانبرى مىکردند گفت: آيا اين همان است؟ گفتند: آرى. او گفت بشارتت باد اى زيد که تو در راه خدا کشته خواهى شد و به دار آويخته و سوزانده خواهى شد. و از آنپس هيچگاه آتش به سوى تو نخواهد آمد. اى نازلى! من از خواب بيدار شدم در حالى که به خدا به شدت وحشتزده بودم. اى نازلى! دوست دارم که به آتش سوزانده مىشدم و بار ديگر به آتش سوزانده مىشدم، ولى خداوند امر اين امت را اصلاح فرمايد. <ref>تفسير فرات کوفى، ص١۶۶</ref>
| |
| | |
| =شهادت زید=
| |
| | |
| پس از مجروحیت، یاران زید او را به منزل یکی از اصحابش به نام [[حران بن ابی کریمه]] برده، <ref> مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186</ref> برای معالجه اش طبیب آوردند؛ اما متأسفانه تلاش طبیب برای مداوای زید ثمری نداشت و او پس از بیرون کشیده شدن تیر از پیشانیاش، <ref>انساب والاشراف، پیشین، ص251 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137 و تاریخ الطبری، پیشین، ص186</ref> در [[روز جمعه]] سوم صفر سال صد و بیست و یک هجری، <ref>مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139</ref> در سن چهل و دو <ref>ابن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، 1993، ج5، ص251 و شیخ مفید؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413، ج2، ص174 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص127</ref> یا چهل و شش سالگی به شهادت رسید. <ref>محلی، حمید بن احمد؛ الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیه، مکتبة بدر، صنعاء، چاپ اول، 1423 و زید بن علی؛ مسند امام زید علیه السلام، بیروت، دارمکتبة الحیاة، ص10</ref>
| |
| | |
| یاران زید پس از مشورت با یکدیگر تصمیم گرفتند، برای اینکه جسدش بدست مأموران اموی نیفتند او را تا <big>عباسیه</big> ببرند و در آنجا دفن کنند. آنها کنار جوی آبی فرود آمدند و پس از انحراف آب نهر از مسیرش جسد زید را در بستر نهر دفن کردند، سپس آب را در مسیر خود جاری ساختند تا دشمن متوجه بدن نگردد؛ <ref>تاریخ الطبری، پیشین، ص186 و تجارب الامم، پیشین، ص147 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص137</ref> اما غلامی سندی که همراه آنان بود، [[حکم بن صلت]] را از موضوع باخبر کرده، آنان را به محل قبر راهنمایی کرد. <ref>انساب الاشراف، پیشین، ص250 و تاریخ الطبری، پیشین، ص187</ref>
| |
| | |
| [[امویان]] جسد را بیرون کشیده سرش را بریدند و نزد [[یوسف بن عمر]] فرستادند، سپس به دستور یوسف بن عمر بدن زید و تنی چند از یارانش را در محله کناسه به دار زدند. <ref> تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص138</ref> سر زید را هم برای [[هشام]] فرستادند، آن سر بر دروازه [[شام]] آویخته و بعد از آن به [[مدینه]] فرستاده شد <ref>تجارب الامم، پیشین، ص147 و الکامل فی التاریخ</ref> و یک شبانه روز سر زید را نزدیک قبر مقدس [[پیامبر (ص)]] نصب کردند. <ref>ابنعنبه؛ عمدة الطالب، تحقیق و تصحیح محمدحسن آل الطالقانی، چاپ دوم، 1961، نجف، منشورات حیدریه، ص258</ref> بر اثر اعتراض مردم والی [[مدینه]] سر را به [[مصر]] فرستاد تا در [[مسجد جامع]] مصر نصب شود؛ اما مردم مصر آن سر را شبانه دزدیدند و با احترام دفن کردند.<ref>زرکلی، خیرالدین؛ الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1986، ج3، ص59</ref>
| |
| | |
| بدن زید چهار سال بر سر دار ماند <ref> ابن عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج19، ص479 والبدایه والنهایه، پیشین، ص331 و ذهبی، شمس الدین محمد؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1993، ج8، ص106</ref> تا اینکه هشام درگذشت و [[ولید بن عبدالملک]] به حکومت رسید، به دستور او بدن مطهر زید را پایین کشیده آتش زدند و خاکسترش را در [[فرات]] ریختند. <ref> تاریخ الطبری، پیشین، ص189 والکامل فی التاریخ، پیشین، ص246 و مقاتل الطالبیین، پیشین، ص139</ref>
| |
| | |
| =پانویس=
| |
| {{پانویس|4}}
| |
| | |
| [[رده:امامان زیدیه]] | |
| [[رده:امامزادهها]] | |
| [[رده:علویان]] | |