سادات حسنی آشنایی با سر سلسله های خاندان عبدالله بن حسن مثنی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۹: خط ۶۹:
===1.1.محمد بن عبدالله محض: (93/100ـ145)===
===1.1.محمد بن عبدالله محض: (93/100ـ145)===
وي محمّد بن عبد اللّه با کنيه«ابو عبد اللّه» و لقب مهدي بود. مادر او هند دختر ابو عبيده اسدي بود. او را «صريح قريش» مى‌گفتند؛  زيرا علاوه بر پدران در ميان مادران او تا قريش،  كنيزى وجود نداشت و در نامه اش به منصور به‌اين مطلب افتخار کرده است.  او را «نفس زكيه» و «مقتول احجار زيت» نيز ناميده‌اند. لقب نفس زکيه برخي براساس روايتي از پيامبر درباره کشته شدن يکي از فرزندانش ؛ «نفس زكيه» در «احجار الزيت».؛ يا پس از مرگش . يا پدرش يا بخاطر شدت زهد و عبادت به «نفس زكيه» گرفته است.   
وي محمّد بن عبد اللّه با کنيه«ابو عبد اللّه» و لقب مهدي بود. مادر او هند دختر ابو عبيده اسدي بود. او را «صريح قريش» مى‌گفتند؛  زيرا علاوه بر پدران در ميان مادران او تا قريش،  كنيزى وجود نداشت و در نامه اش به منصور به‌اين مطلب افتخار کرده است.  او را «نفس زكيه» و «مقتول احجار زيت» نيز ناميده‌اند. لقب نفس زکيه برخي براساس روايتي از پيامبر درباره کشته شدن يکي از فرزندانش ؛ «نفس زكيه» در «احجار الزيت».؛ يا پس از مرگش . يا پدرش يا بخاطر شدت زهد و عبادت به «نفس زكيه» گرفته است.   
گفته شده که مادرش چهارسال بر او حامله بود؛ در حاليکه پدرمادرش اين تظاهر به حاملگي را از ترس اين مي دانست که عبدالله محض بعد از هند با زني ديگر ازدواج کند.
گفته شده که مادرش چهارسال بر او حامله بود؛ در حاليکه پدرمادرش اين تظاهر به حاملگي را از ترس اين مي دانست که عبدالله محض بعد از هند با زني ديگر ازدواج کند. <ref>مقاتل الطالبيين،207</ref>
  به خاطر خال بزرگي که ميان دو کتف خود داشت ابتدا در ميان خانواده و سپس  با توجه به نام او پدرش و نيز به خاطر علم و دانش و ديگر فضايلش نزد همگان از جمله بسياري از بني هاشم به مهدي اهل بيت شناخته مي شد، لقبي که به نظر مي رسد تنها با سکوت و کمر با تاييد صريح او مواجه شده است.  
  به خاطر خال بزرگي که ميان دو کتف خود داشت ابتدا در ميان خانواده و سپس  با توجه به نام او پدرش و نيز به خاطر علم و دانش و ديگر فضايلش نزد همگان از جمله بسياري از بني هاشم به مهدي اهل بيت شناخته مي شد، لقبي که به نظر مي رسد تنها با سکوت و کمر با تاييد صريح او مواجه شده است.<ref>همان و ص212  ؛مناهل الضرب ص182</ref>
عبدالله محض از همان خردسالى، او را  به همراه برادرش ابراهيم براى تعليم نزد عبد اللّه بن طاووس برده شد تا علم حديث بياموزد. از خود محمّد روايت شده است كه براى تحصيل علم،  به خانه انصار مى‌رفت و گاهى پشت در منزل آن‌ها مى‌خفت و برخى گمان مى‌كردند برده صاحب‌خانه است.   
عبدالله محض از همان خردسالى، او را  به همراه برادرش ابراهيم براى تعليم نزد عبد اللّه بن طاووس برده شد تا علم حديث بياموزد. از خود محمّد روايت شده است كه براى تحصيل علم،  به خانه انصار مى‌رفت و گاهى پشت در منزل آن‌ها مى‌خفت و برخى گمان مى‌كردند برده صاحب‌خانه است.<ref>همان 211</ref>  
او پس از قيام و دعوت به خود، در مدينه طي نامه اي به منصور عباسي ، خلافتش را ميراثي از امام علي (ع) و براساس قويتر بودن پيوندهاي نسبي و سببي اش با رسول خدا(ص) دانست و منصور را به وفاداري با بيعتي خواند که پيش از سقوط بني اميه با محمد انجام داده بود.  
او پس از قيام و دعوت به خود، در مدينه طي نامه اي به منصور عباسي ، خلافتش را ميراثي از امام علي (ع) و براساس قويتر بودن پيوندهاي نسبي و سببي اش با رسول خدا(ص) دانست و منصور را به وفاداري با بيعتي خواند که پيش از سقوط بني اميه با محمد انجام داده بود.<ref>أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:100؛مناهل الضرب ،ص182</ref>
وي سرانجام در 25 رجب يا رمضان سال 145 پس از قيام و جنگي شجاعانه و جوانمردانه با لشکرمنصور عباسي ،پس از اينکه هفتاد نفر را با دست خود به هلاکت رساند و شجاعتش  به شجاعت حمزه سيد الشهدا تشبيه مي شد،در محلي به نام «احجار زيت» در مدينه کشته شد.  
وي سرانجام در 25 رجب يا رمضان سال 145 پس از قيام و جنگي شجاعانه و جوانمردانه با لشکرمنصور عباسي ،پس از اينکه هفتاد نفر را با دست خود به هلاکت رساند و شجاعتش  به شجاعت حمزه سيد الشهدا تشبيه مي شد،در محلي به نام «احجار زيت» در مدينه کشته شد.<ref>الاعلام،6،ص220؛مقاتل 207</ref>
فرزندانش شامل طاهر، ابراهيم، حسن،علي ، يحيي، ابراهيم ، فاطمه ،زينب ، ام کلثوم، ام سلمه ، ام سلمه صغري بودند ولي نسل وي تنها از پسرش عبدالله باقيماند که ابومحمد الاشتر خواند مي شود و پس از مرگ پدر خود را به سند رساند ولي آنجا کشته شد.  
فرزندانش شامل طاهر، ابراهيم، حسن،علي ، يحيي، ابراهيم ، فاطمه ،زينب ، ام کلثوم، ام سلمه ، ام سلمه صغري بودند ولي نسل وي تنها از پسرش عبدالله باقيماند که ابومحمد الاشتر خواند مي شود و پس از مرگ پدر خود را به سند رساند ولي آنجا کشته شد.<ref>مناهل الضرب،ص186</ref>
  ابراهيم بن عبدالله محض(97- 145 ه_) :
  ابراهيم بن عبدالله محض(97- 145 ه_) :
يکي از اميران شجاع بني هاشم و عالمان و شاعران آنان بود.در اول رمضان سال ه- 145در بصره عليه منصور عباسي قيام کرد و چهارهزار نفر با او بيعت کردند و صد هزار نفر در ديوانش ثبت نام نمودند. منصور از بيم شورش او به کوفه رفت. قيام ابراهيم چنان شدت گرفت که بر بصره و شهرهاي اطراف مانند اهواز و فارس  و اسط مسلط شد و پس از آن به کوفه حمله کرد. درگيريي هاي شديدي ميان وي و لشکر عباسيان به فرماندهي حميد بن قحطه رخداد تا اينکه در 25 ذي القعده سال 145 بدست حميد به شهادت رسيد وسرش را براي منصور بردند و بدنش در باخمرا دفن شد.از جمله ياري دهندگان وي ابو حنيفه پيشواي احناف بود که همه مبلغي که نزد  خود نگهداري مي کرد، براي وي فرستاد.  
يکي از اميران شجاع بني هاشم و عالمان و شاعران آنان بود.در اول رمضان سال ه- 145در بصره عليه منصور عباسي قيام کرد و چهارهزار نفر با او بيعت کردند و صد هزار نفر در ديوانش ثبت نام نمودند. منصور از بيم شورش او به کوفه رفت. قيام ابراهيم چنان شدت گرفت که بر بصره و شهرهاي اطراف مانند اهواز و فارس  و اسط مسلط شد و پس از آن به کوفه حمله کرد. درگيريي هاي شديدي ميان وي و لشکر عباسيان به فرماندهي حميد بن قحطه رخداد تا اينکه در 25 ذي القعده سال 145 بدست حميد به شهادت رسيد وسرش را براي منصور بردند و بدنش در باخمرا دفن شد.از جمله ياري دهندگان وي ابو حنيفه پيشواي احناف بود که همه مبلغي که نزد  خود نگهداري مي کرد، براي وي فرستاد.. <ref>براي قيام ابراهيم رک: أنساب‏الأشراف،ج‏3،ص:123 ؛ الكامل،ج‏5،ص:566؛الأعلام،ج‏1،ص:49‏ ؛سفينة البحار ؛ ج‏1 ؛ ص292‏ و نيز کتاب ابراهيم بن عبدالله حسني از همين نويسنده مراجعه کنيد</ref>
===2.1. يحيي بن عبدالله محض===
===2.1. يحيي بن عبدالله محض===
او از بزرگان طالبيان در زمان موسي و هارون عباسي بود و امام صادق او را در مدينه پرورده بود و يحيي اهل حديث و فقه بود. او در قيام فخ در سال 169 با حسين بن علي حسني همراهي کرد و عامل شتاب زدگي او در قيامش شد  ولي پس از شکست‌اين قيام نجات يافت و خود به پا خواست و بسياري از مردم حرمين و يمن و مصر با او بيعت کردند. پس از آن براي مدتي به يمن و مصر و مغرب رفت و ناشناس به شرق بازگشت و به ماوراء النهر رفت و در‌اين مدت هارون تلاش بسياري براي دست يابي به وي انجام داد ولي به يحيي که به همراه 170 تن از يارانش به مدت دو سال و نيم نزد خاقان پادشاه ترکستان باقيمانده بود دست نيافت تا‌اينکه يحيي در سال 176/175 در طبرستان قيام کرد ولي پس از ناکامي در قيام امان نامه هارون که با خط او بود پذيرفت تا انيکه هارون بر خلاف تعهد خود او را زنداني کرد  و به گزارشي در زندان از گرسنگي از پاي در آمد  يا به گزارشي ديگر ناپديد گشت.  بنابه گزارشي ديگر يحيي با توطئه حاکم زبيري مدينه بکار بن عبدالله زنداني و مسموم شده بود ولي با مباهله يا قسم دادني که با او انجام داد از زندان هارون رها شد.  البته‌اين حکايتي است که درباره موسي بن عبدالله برادر يحيي نيز ذکر شده  و با توجه به اختلافات فراواني که در سرنوشت يحيي و عاقبت وي در دربار هارون ديده مي‌شود،  به نظر مي‌رسد در مورد موسي باشد.
او از بزرگان طالبيان در زمان موسي و هارون عباسي بود و امام صادق او را در مدينه پرورده بود و يحيي اهل حديث و فقه بود. او در قيام فخ در سال 169 با حسين بن علي حسني همراهي کرد و عامل شتاب زدگي او در قيامش شد  ولي پس از شکست‌اين قيام نجات يافت و خود به پا خواست و بسياري از مردم حرمين و يمن و مصر با او بيعت کردند. پس از آن براي مدتي به يمن و مصر و مغرب رفت و ناشناس به شرق بازگشت و به ماوراء النهر رفت و در‌اين مدت هارون تلاش بسياري براي دست يابي به وي انجام داد ولي به يحيي که به همراه 170 تن از يارانش به مدت دو سال و نيم نزد خاقان پادشاه ترکستان باقيمانده بود دست نيافت تا‌اينکه يحيي در سال 176/175 در طبرستان قيام کرد ولي پس از ناکامي در قيام امان نامه هارون که با خط او بود پذيرفت تا انيکه هارون بر خلاف تعهد خود او را زنداني کرد  و به گزارشي در زندان از گرسنگي از پاي در آمد  يا به گزارشي ديگر ناپديد گشت.  بنابه گزارشي ديگر يحيي با توطئه حاکم زبيري مدينه بکار بن عبدالله زنداني و مسموم شده بود ولي با مباهله يا قسم دادني که با او انجام داد از زندان هارون رها شد.  البته‌اين حکايتي است که درباره موسي بن عبدالله برادر يحيي نيز ذکر شده  و با توجه به اختلافات فراواني که در سرنوشت يحيي و عاقبت وي در دربار هارون ديده مي‌شود،  به نظر مي‌رسد در مورد موسي باشد.
۱۶۰

ویرایش