۱۶۰
ویرایش
Bageri1334 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Bageri1334 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
==همسر موسي== | ==همسر موسي== | ||
أمّ سلمة بنت محمّد بن طلحة بن عبد اللّه بن عبد الرحمن بن أبي بكر نواده خليفه اول ابوبکر و مادر دو پسرش عبدالله رضا و ابراهيم بود. <ref>تاريخ بغداد ؛ ج13 ؛ ص27الشجرة المباركة، الفخر الرازي ، ص:21</ref> گويا در مدتي که موسي در عراق بود براي همسر ام سلمه که از نوادگان ابوبکر بود نامه نوشت و او را به آمدن به عراق خواند و در شعري به شوخي تهديد کرد که اگر مرا در عراق که کشور بي وفايي و خيانت است تنها بگذاري بعيد نيست که من هووي برايت بگيرم که در برابر پدرانت بايستد و فضل و برتري آنان را نپذيرد و با هويي که با هووهاي ديگر خود نباشد و تنها به دنبال راضي کردن همسر و همدمش باشد. <ref>مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهاني ، ص:337 تاريخ بغداد ؛ ج13 ؛ ص27</ref> در پاسخ بهاين شعر موسي ربيع بن سليمان که آزاد شده محمد و ابراهيم برادران موسي بود در شعري به وي پاسخ دادايا دختر ابوبکر را با هوو فريب ميدهي به جان خود سوگند که قصد گناهي بزرگ کردهاي. موسي خواست تا هداياي که ربيع به ام سلمه داده بود باز پس داده شود ولي همسرش سوگند خورد تاموسي هداياي که از ربيع گرفته را به دو برابر قيمت جبران نکنداين کار را نپذيرد و موسي خواسته او را پذيرفت.<ref>مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهاني ، ص:338 تاريخ مدينة دمشق، ج60، ص: 448 ربيع الأبرار و نصوص الأخيار، زمخشرى ؛ ج5 ؛ ص250</ref> | أمّ سلمة بنت محمّد بن طلحة بن عبد اللّه بن عبد الرحمن بن أبي بكر نواده خليفه اول ابوبکر و مادر دو پسرش عبدالله رضا و ابراهيم بود. <ref>تاريخ بغداد ؛ ج13 ؛ ص27الشجرة المباركة، الفخر الرازي ، ص:21</ref> گويا در مدتي که موسي در عراق بود براي همسر ام سلمه که از نوادگان ابوبکر بود نامه نوشت و او را به آمدن به عراق خواند و در شعري به شوخي تهديد کرد که اگر مرا در عراق که کشور بي وفايي و خيانت است تنها بگذاري بعيد نيست که من هووي برايت بگيرم که در برابر پدرانت بايستد و فضل و برتري آنان را نپذيرد و با هويي که با هووهاي ديگر خود نباشد و تنها به دنبال راضي کردن همسر و همدمش باشد. <ref>مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهاني ، ص:337 تاريخ بغداد ؛ ج13 ؛ ص27</ref> در پاسخ بهاين شعر موسي ربيع بن سليمان که آزاد شده محمد و ابراهيم برادران موسي بود در شعري به وي پاسخ دادايا دختر ابوبکر را با هوو فريب ميدهي به جان خود سوگند که قصد گناهي بزرگ کردهاي. موسي خواست تا هداياي که ربيع به ام سلمه داده بود باز پس داده شود ولي همسرش سوگند خورد تاموسي هداياي که از ربيع گرفته را به دو برابر قيمت جبران نکنداين کار را نپذيرد و موسي خواسته او را پذيرفت.<ref>مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهاني ، ص:338 تاريخ مدينة دمشق، ج60، ص: 448 ربيع الأبرار و نصوص الأخيار، زمخشرى ؛ ج5 ؛ ص250</ref> | ||
به نقل مدايني، روزي ام سلمه از موسي خشمگين شد و به کنيزانش دستور داد او را نگهدارند و کتک بزنند ولي موسي از دستشان گريخت و ماجرا را براي برادر بزرگترش ابراهيم گفت. ابراهيم به او به خانه اش آمد و به او گفت بايد تازيانه بگيري و الا با تو سخن نخواهم گفت. در همين حال ابراهيم بر در خانهايستاد و خطاب به کنيزان گفتاي فاسق ها به خدا اگر يکي از شما مانع شد خود وارد خواهم شد و به موسي گفت برو و همسرت را با تازيانه بزن واو را به درد بياور . | به نقل مدايني، روزي ام سلمه از موسي خشمگين شد و به کنيزانش دستور داد او را نگهدارند و کتک بزنند ولي موسي از دستشان گريخت و ماجرا را براي برادر بزرگترش ابراهيم گفت. ابراهيم به او به خانه اش آمد و به او گفت بايد تازيانه بگيري و الا با تو سخن نخواهم گفت. در همين حال ابراهيم بر در خانهايستاد و خطاب به کنيزان گفتاي فاسق ها به خدا اگر يکي از شما مانع شد خود وارد خواهم شد و به موسي گفت برو و همسرت را با تازيانه بزن واو را به درد بياور .<ref>نوادر المخطوطات، کتاب المردفات من قريش ج1، ص: 78</ref> | ||
اختلاف خانوادگي در ميان خاندان عبدالله محض | اختلاف خانوادگي در ميان خاندان عبدالله محض | ||
نقل است که عاتکه يکي از همسران عبدالله محض و مادر عيسي و سليمان و ادريس پس از شهادت عبدالله و در زماني که منصور به حج رفته بود در حين طواف به منصور رسيد و به او گفت يتيمان عبدالله را درياب که پدرشان در زندانت مرده و فرمان دادهاي تا زمين هايشان را ضبط کنند. منصورفرمان داد تا زمين ها را به آنها بر گردانند. پس ازاينکه زمينهاي عبدالله در اختيار خاندانش قرار گرفت بر سراينکهاين زمين ها فقط متعلق به فرزندان عاتکه است زيرا خليفه به خواهش او زمين ها را به خواهش او بازگردانده يا مانند ساير اموال ميان همه وارثان تقسيم شود، اختلاف شد. وارثان ديگر از جمله موسي اصرار داشتند که در آمد زمين ها بر اساس تقسيم عبدالله در اختيارشان قرار گيرد. آنان محروم شدن ازاين اموال را بهتر از تغيير شرايط عبدالله مي دانستند. اين ماجرا پس از فرمان منصور نسبت به تاييد تقسيم عبدالله پايان يافت. | نقل است که عاتکه يکي از همسران عبدالله محض و مادر عيسي و سليمان و ادريس پس از شهادت عبدالله و در زماني که منصور به حج رفته بود در حين طواف به منصور رسيد و به او گفت يتيمان عبدالله را درياب که پدرشان در زندانت مرده و فرمان دادهاي تا زمين هايشان را ضبط کنند. منصورفرمان داد تا زمين ها را به آنها بر گردانند. پس ازاينکه زمينهاي عبدالله در اختيار خاندانش قرار گرفت بر سراينکهاين زمين ها فقط متعلق به فرزندان عاتکه است زيرا خليفه به خواهش او زمين ها را به خواهش او بازگردانده يا مانند ساير اموال ميان همه وارثان تقسيم شود، اختلاف شد. وارثان ديگر از جمله موسي اصرار داشتند که در آمد زمين ها بر اساس تقسيم عبدالله در اختيارشان قرار گيرد. آنان محروم شدن ازاين اموال را بهتر از تغيير شرايط عبدالله مي دانستند. اين ماجرا پس از فرمان منصور نسبت به تاييد تقسيم عبدالله پايان يافت.<ref>مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهاني ، ص:339</ref> | ||
2.جعفر بن الحسن مثني | 2.جعفر بن الحسن مثني | ||
جعفر پدر حسن بزرگترين پسران حسن مثني بود و او را از جمله خطيبان سخنور بني هاشم معرفي کرده اند که سخنان او نقل شده است. | جعفر پدر حسن بزرگترين پسران حسن مثني بود و او را از جمله خطيبان سخنور بني هاشم معرفي کرده اند که سخنان او نقل شده است. <ref><ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:165</ref> او با برادرش داود از يک مادر کنيز بودند.<ref>أنساب الأشراف، ج3، ص:75</ref> | ||
ابو الفرج و به تبع او ابن اثير به خطا جعفر بن حسن مثني را نيز جز نجات يافتگان از زندان معرفي ميکند و ابن عنبه ميافزايد که جعفر در مدينه در سن هفتاد سالگي از دنيا رفت. | ابو الفرج و به تبع او ابن اثير به خطا جعفر بن حسن مثني را نيز جز نجات يافتگان از زندان معرفي ميکند <ref>مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهاني ، ص:174 ؛ الكامل، ج5، ص:527</ref> و ابن عنبه ميافزايد که جعفر در مدينه در سن هفتاد سالگي از دنيا رفت. <ref>عمدة الطالب، ابن عنبة ، ص:165</ref> که منابع ديگر نيز گفته اند. <ref>المجدي، ابن الصوفي ، ص:271</ref> ولي زنده ماندن جعفر تا زندان هاشميه برخلاف شواهد و گزارش هايي است که از مرگ او به هنگام احتجاج با زيد بن علي درباره موقوفات امام علي (ع) خبر ميدهند <ref>أنساب الأشراف، ج3، ص:231</ref> و به نظر ميرسد وي دراين زمان در سن هفتادسالگي در مدينه از دنيا رفته باشد و پس از اوست که عبدالله محض به جاي او از سادات حسني دراين مناقشات وکالت ميکند. محمد و جعفرفرزندان سليمان بن علي عباسي،حاکم بصره به هنگام قيام حسنيان ، نوه هاي جعفر از دخترش ام الحسن بودند که با ابراهيم بن عبدالله محض درگير شدند. | ||
==.2.1.حسن بن جعفر بن الحسن== | ==.2.1.حسن بن جعفر بن الحسن== | ||
نسل جعفر از وي باقيماند و فرزندان بسيار در نقاط مختلف از او برجاي ماندند. او يکي از راويان و شاگردان امام صادق و شخصيتهاي مولف شيعه و داراي تاليفاتي است که نجاشي رجالي معروف شيعه وثاقت او را گواهي داده است. او در واقعه فخ مانند امام کاظم (ع) از از معدود هاشمياني است که از شرکت و همراهي قيام عذرخواهي کرد. نسل وي از پسرانش عبد اللّه و جعفر الغدار و محمد السيلق باقي ماند که به سيلقيون معروفند اوداماد عمويش داود بن حسن بود. | نسل جعفر از وي باقيماند و فرزندان بسيار در نقاط مختلف از او برجاي ماندند. او يکي از راويان و شاگردان امام صادق و شخصيتهاي مولف شيعه و داراي تاليفاتي است که نجاشي رجالي معروف شيعه وثاقت او را گواهي داده است. او در واقعه فخ مانند امام کاظم (ع) از از معدود هاشمياني است که از شرکت و همراهي قيام عذرخواهي کرد. نسل وي از پسرانش عبد اللّه و جعفر الغدار و محمد السيلق باقي ماند که به سيلقيون معروفند اوداماد عمويش داود بن حسن بود. |
ویرایش