سقیفه بنی ساعده: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۶: خط ۳۶:


=== هشدارهای پیش از رحلت ===
=== هشدارهای پیش از رحلت ===
هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود:
هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود:
«لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>.
«لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>.
پیامبر(صلی الله علیه) با آگاهی از فعالیت‌های برخی از صحابه برای به دست گرفتن خلافت، تصمیم گرفت برای جلوگیری از انحراف خلافت و بروز دو دستگی در بین مسلمانان، خلافت علی(علیه‌السلام) را قبل از رحلت تثبیت کند. به همین منظور- با وجود تأکیدهای فراوانش و بیان فضیلت‌های علی(علیه‌السلام)- در آخرین لحظات حیات با حالت تب و بیماری به [[مسجد]] آمد و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده می‌شد، یک بار دیگر «[[حدیث ثقلین]]» را تکرار فرمود.
پیامبر (صلی الله علیه) با آگاهی از فعالیت‌های برخی از صحابه برای به دست گرفتن خلافت، تصمیم گرفت برای جلوگیری از انحراف خلافت و بروز دو دستگی در بین مسلمانان، خلافت علی (علیه‌السلام) را قبل از رحلت تثبیت کند. به همین منظور- با وجود تأکیدهای فراوانش و بیان فضیلت‌های علی (علیه‌السلام)- در آخرین لحظات حیات با حالت تب و بیماری به [[مسجد]] آمد و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده می‌شد، یک بار دیگر [[حدیث ثقلین]] را تکرار فرمود.
[[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت]] در کتابش، «[[عبقات الانوار]]» نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رساله‌ای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref>تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسینی، ص 298، تهران، چ1، 1373ش.</ref>.
[[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] در کتابش، [[عبقات الانوار]] نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رساله‌ای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref>تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسینی، ص 298، تهران، چ1، 1373ش.</ref>.


آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود:
آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود:
«شما زیاد می‌شوید، ولی انصار زیاد نمی‌شوند، انصار تکیه‌گاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نیکانشان را گرامی بدارید و از بدانشان درگذرید<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 227.</ref>.»
«شما زیاد می‌شوید، ولی انصار زیاد نمی‌شوند، انصار تکیه‌گاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نیکانشان را گرامی بدارید و از بدانشان درگذرید<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 227.</ref>.»
پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر(صلی الله علیه) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه) در حالی که تب و بیماری‌اش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان می‌گوید. [[قرآن]] ما را کفایت می‌کند<ref>صحیح بخاری، ج1، ص 22.</ref>.»
پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر (صلی الله علیه) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه) در حالی که تب و بیماری‌اش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان می‌گوید. [[قرآن]] ما را کفایت می‌کند<ref>صحیح بخاری، ج1، ص 22.</ref>.»
رسول خدا (صلی الله علیه)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر(صلی الله علیه) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت.
رسول خدا (صلی الله علیه)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر (صلی الله علیه) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت.


== علت تجمع انصار در سقیفه ==
== علت تجمع انصار در سقیفه ==
confirmed، مدیران
۳۲٬۹۸۱

ویرایش