سید محمد محقق داماد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خاطره ای' به 'خاطره‌ای'
جز (جایگزینی متن - 'خانواده ای ' به 'خانواده‌ای ')
جز (جایگزینی متن - 'خاطره ای' به 'خاطره‌ای')
خط ۶۵: خط ۶۵:
به گمان برخی ناآگاهان، ایشان با سیاست و فلسفه مخالفت داشتند، اما با نگاهی گذرا به تربیت شدگان درس ایشان، بلندنظری آیت‌الله محقق دامادآشکار می‌گردد؛ زیرا، کسانی که زانوی تلمذ نزد ایشان زده‌اند، اکثراً از ارکان حرکت اسلامی ـ شیعی ایران بودند که منجر به انقلابی با صلابت در سطح جهان شده است.
به گمان برخی ناآگاهان، ایشان با سیاست و فلسفه مخالفت داشتند، اما با نگاهی گذرا به تربیت شدگان درس ایشان، بلندنظری آیت‌الله محقق دامادآشکار می‌گردد؛ زیرا، کسانی که زانوی تلمذ نزد ایشان زده‌اند، اکثراً از ارکان حرکت اسلامی ـ شیعی ایران بودند که منجر به انقلابی با صلابت در سطح جهان شده است.


در مورد عدم مخالفت ایشان با حکمت به نقل خاطره ای از فرزند برومند ایشان، دکتر آیت‌الله سید مصطفی محقق داماد اکتفا می‌کنیم. دکتر محقق دامادمی‌گوید: «در سال ۴۵ که سال‌های آخر دانشگاه را طی می‌کردم، علاقه‌مند شدم [[فلسفه]] بخوانم. پدرم با فلسفه آشنایی نداشت، اما مخالف هم نبود. [معتقد بود] اگر می خواهی فلسفه بخوانی، پیش استادش بخوان، پیش کسی که این چیزها را خوب می داند. من منطق منظومه را در قم پیش استاد متخصصی خواندم. مرحوم پدرم به من گفت: اگر می خواهی فلسفه بخوانی یا پیش حاج آقا مهدی(حائری یزدی) بخوان یا پیش آقای مطهری.
در مورد عدم مخالفت ایشان با حکمت به نقل خاطره‌ای از فرزند برومند ایشان، دکتر آیت‌الله سید مصطفی محقق داماد اکتفا می‌کنیم. دکتر محقق دامادمی‌گوید: «در سال ۴۵ که سال‌های آخر دانشگاه را طی می‌کردم، علاقه‌مند شدم [[فلسفه]] بخوانم. پدرم با فلسفه آشنایی نداشت، اما مخالف هم نبود. [معتقد بود] اگر می خواهی فلسفه بخوانی، پیش استادش بخوان، پیش کسی که این چیزها را خوب می داند. من منطق منظومه را در قم پیش استاد متخصصی خواندم. مرحوم پدرم به من گفت: اگر می خواهی فلسفه بخوانی یا پیش حاج آقا مهدی(حائری یزدی) بخوان یا پیش آقای مطهری.


آن وقت دایی ام، مهدی حائری یزدی در کانادا بودند. من خدمت آقای مطهری رسیدم. در سال ۴۷ ـ ۴۸ شهید مطهری مرا به محبت پذیرفتند؛ چون، ایشان یکی از شاگردان پدرم بودند. پیغام پدرم را دادم. نزد آقای مطهری به طور خصوصی فلسفه را شروع کردم.».
آن وقت دایی ام، مهدی حائری یزدی در کانادا بودند. من خدمت آقای مطهری رسیدم. در سال ۴۷ ـ ۴۸ شهید مطهری مرا به محبت پذیرفتند؛ چون، ایشان یکی از شاگردان پدرم بودند. پیغام پدرم را دادم. نزد آقای مطهری به طور خصوصی فلسفه را شروع کردم.».
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش