سید محمد محقق داماد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '[[حضرت معصومه' به '[[فاطمه بنت موسی بن جعفر'
جز (جایگزینی متن - '[[حضرت معصومه' به '[[فاطمه بنت موسی بن جعفر')
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۵: خط ۲۵:
او قبل از تولد فرزندش محمد به شوق زیارت اجدادش رهسپار [[عراق]] گشت. اما این آخرین سفر بود و در همین سفر، روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست<ref>مجله ی نور علم، نشریه ی جامعه ی مدرسین، شماره ی ۱۷، صفحه ی ۹۷٫</ref>. محمد که سایه پدر را درک نکرده بود، به دست مادر عالم و پارسایش تربیت شد و شاکله شخصیتی او به بار نشست تا این که آفتاب زندگی مادر نیز پس از مدتی کوتاه غروب کرد.
او قبل از تولد فرزندش محمد به شوق زیارت اجدادش رهسپار [[عراق]] گشت. اما این آخرین سفر بود و در همین سفر، روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست<ref>مجله ی نور علم، نشریه ی جامعه ی مدرسین، شماره ی ۱۷، صفحه ی ۹۷٫</ref>. محمد که سایه پدر را درک نکرده بود، به دست مادر عالم و پارسایش تربیت شد و شاکله شخصیتی او به بار نشست تا این که آفتاب زندگی مادر نیز پس از مدتی کوتاه غروب کرد.


سید محمدمانند جد بزرگوارش [[حضرت محمد (ص)|رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)]]، قبل از ولادت پدر را از دست داد و در شش سالگی  مادرش از دنیا رفت. پس از آن محمد عمدتاً نزد خانواده پدری بزرگ شد.
سید محمدمانند جد بزرگوارش [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)]]، قبل از ولادت پدر را از دست داد و در شش سالگی  مادرش از دنیا رفت. پس از آن محمد عمدتاً نزد خانواده پدری بزرگ شد.


== آغاز تحقیق ==
== آغاز تحقیق ==
خط ۷۳: خط ۷۳:


== درگذشت==
== درگذشت==
این عارف عظیم‌الشأن که در روزهای آخر عمر از عارضه سکته قلبی رنج می‌برد، از اوایل ماه مبارک [[رمضان]] در بستر بیماری به سر می‌برد. وقتی شاگردان و یا خواص به عیادت وی می‌رفتند و ساعت معمول درس ایشان فرا می‌رسید، چون خود را محروم از این فیض عظیم می‌دید، به آرامی اشک می‌ریخت و این جملات پر ارزش را می‌فرمود: «من از مرگ نمی ترسم، ولی از این می‌ترسم که وجود عاطل و باطلی باشم و نتوانم انجام وظیفه شرعی کنم<ref>مجله ی نور علم؛ ش ۱۷؛ ص ۹۸؛ درس‌هایی از مکتب اسلام، سال دهم، ش ۴، ص ۲۲۶٫</ref>.»
این عارف عظیم‌الشأن که در روزهای آخر عمر از عارضه سکته قلبی رنج می‌برد، از اوایل [[رمضان|ماه مبارک رمضان]] در بستر بیماری به سر می‌برد. وقتی شاگردان و یا خواص به عیادت وی می‌رفتند و ساعت معمول درس ایشان فرا می‌رسید، چون خود را محروم از این فیض عظیم می‌دید، به آرامی اشک می‌ریخت و این جملات پر ارزش را می‌فرمود: «من از مرگ نمی ترسم، ولی از این می‌ترسم که وجود عاطل و باطلی باشم و نتوانم انجام وظیفه شرعی کنم<ref>مجله ی نور علم؛ ش ۱۷؛ ص ۹۸؛ درس‌هایی از مکتب اسلام، سال دهم، ش ۴، ص ۲۲۶٫</ref>.»


به دنیا و ما‌فی‌ها چشمی ندوخته بود تا بگویند: «چشم بر جهان فروبست» و آخرت و جهان برتر آن چنان درآمیخته با جوهره لحظه‌های مبارک زندگی دنیوی اش بود که هرگز نمی‌توان گفت: «به دیار باقی شتافت». شاید بتوان این گونه فریاد کرد که روحی بزرگ که بیش از نیم قرن در حصار کالبدی کوچک اسیر بود، از این خاک پرواز کرد تا در جوار اولیای حق منزل گزیند.
به دنیا و ما‌فی‌ها چشمی ندوخته بود تا بگویند: «چشم بر جهان فروبست» و [[آخرت]] و جهان برتر آن چنان درآمیخته با جوهره لحظه‌های مبارک زندگی دنیوی اش بود که هرگز نمی‌توان گفت: «به دیار باقی شتافت». شاید بتوان این گونه فریاد کرد که روحی بزرگ که بیش از نیم قرن در حصار کالبدی کوچک اسیر بود، از این خاک پرواز کرد تا در جوار اولیای حق منزل گزیند.


روز چهارشنبه دوم [[ذی الحجه|ذوالحجه]] الحرام سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری قمری، آیت‌الله سید محمد محقق دامادیزدی پس از تحمل هفتاد و پنج روز بیماری در اثر سکته قلبی، روحش به دیدار یار شتافت تا در کنار اجدادش آرام گیرد. مردم مؤمن [[قم]] عصر همان روز، پیکر پاک ایشان را با چشمانی اشکبار و اندوهی فراوان تشییع کردند و در مقبره ای از مقابر شرقی صحن مطهر [[حضرت معصومه|کریمه اهل‌بیت(علیها السلام)]]، مقابل ایوان آینه به خاک سپردند.
روز چهارشنبه دوم [[ذی الحجه|ذوالحجه]] الحرام سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجری قمری، آیت‌الله سید محمد محقق دامادیزدی پس از تحمل هفتاد و پنج روز بیماری در اثر سکته قلبی، روحش به دیدار یار شتافت تا در کنار اجدادش آرام گیرد. مردم مؤمن [[قم]] عصر همان روز، پیکر پاک ایشان را با چشمانی اشک‌بار و اندوهی فراوان تشییع کردند و در مقبره ای از مقابر شرقی صحن مطهر [[فاطمه بنت موسی بن جعفر|کریمه اهل‌بیت(علیها السلام)]]، مقابل ایوان آینه به خاک سپردند.


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش