شهید ثانی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:


== درگذشت ==
== درگذشت ==
در میان دانشمندان شیعه که در هزار سال گذشته همیشه پاسدار آئین پاک تشیع بوده‌اند، بسیاری به درجه عالیه شهادت رسیده‌اند. [[عبدالحسین امینی|علامه امینی]] در کتاب <sub>شهداء الفضیله</sub> یکصد و سی تن از آنان را نام برده و با اجمال و تفصیل علل و چگونگی شهادت آنها را شرح داده است که همه به جرم [[تشیع]] یا به عنوان ریاست جامعه شیعه و دفاع از حق و عدالت شربت شهادت نوشیدند.
در میان دانشمندان شیعه که در هزار سال گذشته همیشه پاسدار آئین پاک تشیع بوده‌اند، بسیاری به درجه عالیه شهادت رسیده‌اند. [[عبدالحسین امینی|علامه امینی]] در کتاب <sub>شهداء الفضیله</sub> یکصد و سی تن از آنان را نام برده و با اجمال و تفصیل علل و چگونگی شهادت آنها را شرح داده است که همه به جرم [[مذهب شیعه|تشیع]] یا به‌عنوان ریاست جامعه [[مذهب شیعه|شیعه]] و دفاع از حق و عدالت شربت [[شهید|شهادت]] نوشیدند.


معروف‌ترین و بزرگ‌ترین آنها، [[شهید اول]] و شهید ثانی هستند که هر دو از علمای طراز اول شیعه و هر دو نیز از مردم جبل عامل بوده‌اند و تقریباً به فاصله یکصد و پنجاه سال می‌زیسته‌اند و اینک علت و کیفیت شهادت شهید ثانی:
معروف‌ترین و بزرگ‌ترین آنها، [[شهید اول]] و شهید ثانی هستند که هر دو از علمای طراز اول شیعه و هر دو نیز از مردم جبل عامل بوده‌اند و تقریباً به فاصله یکصد و پنجاه سال می‌زیسته‌اند و اینک علت و کیفیت شهادت شهید ثانی:
خط ۲۲۶: خط ۲۲۶:
طبق نوشته [[علامه نوری]] در <sup>خاتمه مستدرک</sup> سید علی صائغ شاگرد دانشمند شهید در آخر جلد سوم شرح شرایع به خط خود نوشته است: شهید هنگام [[طواف]] [[خانه خدا]] در [[مسجد‌الحرام]] ([[مکه معظمه]]) اسیر شد، آنگاه او را به اسلامبول بردند و روز [[جمعه]] در [[ماه رجب]] سال 966 در حالی که [[قرآن]] تلاوت می‌نمود به جرم تشیع شهید شد، با این که وی در آن موقع مهاجر الی الله و غریب بود<ref>مستدرک وسائل، جلد 3، ص428</ref>.
طبق نوشته [[علامه نوری]] در <sup>خاتمه مستدرک</sup> سید علی صائغ شاگرد دانشمند شهید در آخر جلد سوم شرح شرایع به خط خود نوشته است: شهید هنگام [[طواف]] [[خانه خدا]] در [[مسجد‌الحرام]] ([[مکه معظمه]]) اسیر شد، آنگاه او را به اسلامبول بردند و روز [[جمعه]] در [[ماه رجب]] سال 966 در حالی که [[قرآن]] تلاوت می‌نمود به جرم تشیع شهید شد، با این که وی در آن موقع مهاجر الی الله و غریب بود<ref>مستدرک وسائل، جلد 3، ص428</ref>.


محدث عالیقدر شیخ [[شیخ حر عاملی|حر عاملی]] در <sup>امل الآمل</sup> به تفصیل درباره علت و چگونگی شهادت شهید به نقل از استادش سخن گفته است که اجمال آن و سایر شواهد دیگر بدین قرار است: شهید به واسطه دانش بسیار و اعتقاد و تشیع، مورد رشک دانشمندان متعصب اهل‌تسنن قرار گرفته بود.
محدث عالیقدر شیخ [[شیخ حر عاملی|حر عاملی]] در <sup>امل الآمل</sup> به تفصیل درباره علت و چگونگی شهادت شهید به نقل از استادش سخن گفته است که اجمال آن و سایر شواهد دیگر بدین قرار است: شهید به واسطه دانش بسیار و اعتقاد و تشیع، مورد رشک دانشمندان متعصب [[اهل سنت و جماعت|اهل‌تسنن]] قرار گرفته بود.


پیوسته آزارش می‌دادند و او هم غالباً در بیم و هراس به سر می‌برد، در عین حال سرگرم کار خود بود. تا این که روزی دو نفر را برای قضاوت نزد او آوردند و شهید یکی از آنها را محکوم کرد. محکوم از شهید نزد قاضی صیدا به نام معروف که مردی متعصب بود شاکی شد، قاضی هم از فرصت استفاده نموده و به سلطان سلیمان [[عثمانی]] پادشاه [[روم]] (عثمانی) که در آن موقع [[لبنان]] و [[سوریه]] هم جزو قلمرو او بود، نوشت که مردی شیعی در دیار ما مردم را به تشیع و گمراهی! می‌کشاند و از مذاهب چهارگانه [[اهل سنت و جماعت]] خارج است و در دین خدا بدعت می‌گذارد! سلطان سلیمان هم مأموری برای دستگیری شهید به جبل عامل فرستاد. شهید برای فرار از اسارت به دست دشمن آهنگ [[حج]] کرد و برای چندمین بار به زیارت خانه خدا رفت. مأمور پس از ورود به جبل عامل و اطلاع از مسافرت شهید به [[مکه]] او را دنبال کرد تا این که در میان راه بر وی دست یافت.
پیوسته آزارش می‌دادند و او هم غالباً در بیم و هراس به سر می‌برد، در عین حال سرگرم کار خود بود. تا این که روزی دو نفر را برای قضاوت نزد او آوردند و شهید یکی از آنها را محکوم کرد. محکوم از شهید نزد قاضی صیدا به نام معروف که مردی متعصب بود شاکی شد، قاضی هم از فرصت استفاده نموده و به سلطان سلیمان عثمانی پادشاه [[روم]] (عثمانی) که در آن موقع [[لبنان]] و [[سوریه]] هم جزو قلمرو او بود، نوشت که مردی شیعی در دیار ما مردم را به تشیع و گمراهی! می‌کشاند و از مذاهب چهارگانه [[اهل سنت و جماعت]] خارج است و در دین خدا بدعت می‌گذارد! سلطان سلیمان هم مأموری برای دستگیری شهید به جبل عامل فرستاد. شهید برای فرار از اسارت به دست دشمن آهنگ [[حج]] کرد و برای چندمین بار به زیارت خانه خدا رفت. مأمور پس از ورود به جبل عامل و اطلاع از مسافرت شهید به [[مکه]] او را دنبال کرد تا این که در میان راه بر وی دست یافت.


شهید به مأمور گفت: با من باش تا حج کنیم سپس مأموریت خود را انجام بده. پس از انجام مراسم حج با مأمور به روم ([[ترکیه]]) رفت. در میان راه مردی به مأمور برخورد نمود و از وی پرسید این کیست؟ گفت: مردی از علمای شیعه امامیه است که سلطان او را احضار کرده است. مرد مزبور گفت: نمی ترسی که سلطان به واسطه قصوری که در فرمان او نموده‌ای تو را به قتل رساند. بهتر است او را به قتل رسانی و سر بریده‌اش را برای سلطان ببری.
شهید به مأمور گفت: با من باش تا حج کنیم سپس مأموریت خود را انجام بده. پس از انجام مراسم حج با مأمور به روم ([[ترکیه]]) رفت. در میان راه مردی به مأمور برخورد نمود و از وی پرسید این کیست؟ گفت: مردی از علمای شیعه امامیه است که سلطان او را احضار کرده است. مرد مزبور گفت: نمی ترسی که سلطان به واسطه قصوری که در فرمان او نموده‌ای تو را به قتل رساند. بهتر است او را به قتل رسانی و سر بریده‌اش را برای سلطان ببری.
confirmed، مدیران
۳۲٬۹۱۵

ویرایش