عبدالرحمن بن عوف: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
|-
|-
|مهاجر/انصار
|مهاجر/انصار
|مهاجر
|[[مهاجران|مهاجر]]
|-
|-
|[[دین]] و [[مذهب]]
|[[دین]] و [[مذهب]]
خط ۳۰: خط ۳۰:
|-
|-
|حضور در جنگ‌ها
|حضور در جنگ‌ها
|حضور در تمام غزوات
|حضور در تمام [[غزوه|غزوات]]
|-
|-
|هجرت به
|هجرت به
خط ۴۹: خط ۴۹:
|}
|}
</div>
</div>
'''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنی‌زهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابو‌محمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز می‌گفتند و [[پیامبر اکرم(ص)]] او را عبدالرحمن نامید. او مردی بلند‌قد و خوش چهره بود و پوستی بشاش و چهره‌ای سفید داشت و رنگش به سرخی آمیخته، شانه‌هایش اندکی خمیده بود و موهای سفید سر و صورت خود را خضاب نمی‌کرد.  
'''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنی‌زهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابو‌محمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز می‌گفتند و [[پیامبر اکرم(ص)]] او را عبدالرحمن نامید. او مردی بلند‌قد و خوش چهره بود و پوستی بشاش و چهره‌ای سفید داشت و رنگش به سرخی آمیخته، شانه‌هایش اندکی خمیده بود و موهای سفید سر و صورت خود را خضاب نمی‌کرد.  


مادرش، شفاء بنت عوف بن عبد بن حارث بن زهره است. عبدالرحمن ده سال بعد از [[عام الفیل]] به دنیا آمده؛ یعنی ده سال بعد از زاده شدن پیامبر اکرم(ص) به دنیا آمده است. عبدالرحمن از اولین کسانی بود که به دین مقدس [[اسلام]] گروید و او را جزو هشت نفر اول می‌شمارند که اسلام را پذیرفت.  
مادرش، شفاء بنت عوف بن عبد بن حارث بن زهره است. عبدالرحمن ده سال بعد از [[عام الفیل]] به دنیا آمده؛ یعنی ده سال بعد از زاده شدن پیامبر اکرم(ص) به دنیا آمده است. عبدالرحمن از اولین کسانی بود که به دین مقدس [[اسلام]] گروید و او را جزو هشت نفر اول می‌شمارند که اسلام را پذیرفت.  


=معرفی اجمالی عبدالرحمن بن عوف=
== معرفی اجمالی عبدالرحمن بن عوف ==
 
«عبدالرّحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن الحارث بن زهرة بن کلاب»، ‏ <ref>ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ‌ ص 376، بیروت، دارالفکر، 1409ق</ref> در سال دهم عام الفیل به دنیا آمد. <ref>ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 290، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق</ref> نام مادرش «شفاء»، دختر «عوف بن عبد بن حارث بن زهره» بود. <ref>ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 844، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق</ref> در زمان جاهلیت، اسم او عبد عمرو بود و پس از [[مسلمان]] شدن، پیامبر(ص) او را عبدالرحمن نامید. <ref> ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم، ‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 33، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref>
«عبدالرّحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن الحارث بن زهرة بن کلاب»، ‏ <ref>ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ‌ ص 376، بیروت، دارالفکر، 1409ق</ref> در سال دهم عام الفیل به دنیا آمد. <ref>ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 290، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق</ref> نام مادرش «شفاء»، دختر «عوف بن عبد بن حارث بن زهره» بود. <ref>ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 844، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق</ref> در زمان جاهلیت، اسم او عبد عمرو بود و پس از [[مسلمان]] شدن، پیامبر(ص) او را عبدالرحمن نامید. <ref> ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم، ‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 33، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref>


خط ۶۵: خط ۶۳:
نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگ‌های پیامبر(ص) حضور داشت <ref>صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 318، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق</ref> و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.
نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگ‌های پیامبر(ص) حضور داشت <ref>صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 318، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق</ref> و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.


=سریه دومة الجندل=
== سریه دومة الجندل ==
 
روزی پیامبر اسلام(ص) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن، عمامه‌اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن‌را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر این‌گونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به [[جهاد]] برو و فقط در راه خدا با [[کافران]] بجنگ، مکر و فریب مکن، و هیچ کودکى را نکش». <ref> ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>
روزی پیامبر اسلام(ص) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن، عمامه‌اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن‌را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر این‌گونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به [[جهاد]] برو و فقط در راه خدا با [[کافران]] بجنگ، مکر و فریب مکن، و هیچ کودکى را نکش». <ref> ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>


خط ۷۳: خط ۷۰:
بر اساس برخی نقل‌ها خود پیامبر(ص) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن». <ref>ابن سید الناس‏، عیون الاثر، ج 2، ص 149، بیروت، دارالقلم‏، چاپ اول، 1414ق</ref> به هر حال روشن است که این دستور برای محکم‌تر شدن پیمان میان طرفین بود.
بر اساس برخی نقل‌ها خود پیامبر(ص) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن». <ref>ابن سید الناس‏، عیون الاثر، ج 2، ص 149، بیروت، دارالقلم‏، چاپ اول، 1414ق</ref> به هر حال روشن است که این دستور برای محکم‌تر شدن پیمان میان طرفین بود.


=اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف=
== اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف ==
 
برخی از منابع اهل‌سنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کرده‌اند:
برخی از منابع اهل‌سنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کرده‌اند:
[در راه یکی از جنگ‌ها] [[رسول خدا(ص)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر(ص) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست‌هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالی‌که امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر(ص) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید». <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، ‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا</ref> مشابه این مطلب به گونه‌های دیگر نیز نقل شده است. <ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بی‌تا</ref>
[در راه یکی از جنگ‌ها] [[رسول خدا(ص)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر(ص) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست‌هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالی‌که امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر(ص) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید». <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، ‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا</ref> مشابه این مطلب به گونه‌های دیگر نیز نقل شده است. <ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بی‌تا</ref>
خط ۸۰: خط ۷۶:
در فرض پذیرش این‌ حکایت، پرسشی پدید می‌آید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر(ص) اثبات می‌کنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای [[خلافت]] اثبات نمی‌کنند؟! <ref> برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر. ک: 9051؛ امام جماعت قرار دادن ابوبکر</ref>
در فرض پذیرش این‌ حکایت، پرسشی پدید می‌آید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر(ص) اثبات می‌کنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای [[خلافت]] اثبات نمی‌کنند؟! <ref> برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر. ک: 9051؛ امام جماعت قرار دادن ابوبکر</ref>


=عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر(ص)=
== عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر ==
 
برخی منابع، ‌ عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنی‌هاشم]] و تهدید [[حضرت زهرا(س)]] به شمار آورده‌اند. <ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا</ref>
برخی منابع، ‌ عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنی‌هاشم]] و تهدید [[حضرت زهرا(س)]] به شمار آورده‌اند. <ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا</ref>


خط ۹۲: خط ۸۷:
او فرزندان بسیاری داشت و در برخی منابع او را پدر بیست پسر و هشت دختر دانسته‌اند. <ref>المنتظم، ج ‏5، ص 34</ref>
او فرزندان بسیاری داشت و در برخی منابع او را پدر بیست پسر و هشت دختر دانسته‌اند. <ref>المنتظم، ج ‏5، ص 34</ref>


=فوت عبدالرحمن=
== فوت عبدالرحمن ==
 
عبدالرحمن در نهایت به سال 32 هجری فوت کرد و در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد. <ref>تاریخ ‏الإسلام، ج‏ 3، ص 396</ref>
عبدالرحمن در نهایت به سال 32 هجری فوت کرد و در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد. <ref>تاریخ ‏الإسلام، ج‏ 3، ص 396</ref>


=منبع=
=پانویس=
{{پانویس|3}}


== منبع ==
[https://www.islamquest.net/fa/archive/fa67586 برگرفته ازسایت عبدالرحمن بن عوف؛ ‌ صحابی پیامبر اسلام(ص) چگونه فردی بود ...]
[https://www.islamquest.net/fa/archive/fa67586 برگرفته ازسایت عبدالرحمن بن عوف؛ ‌ صحابی پیامبر اسلام(ص) چگونه فردی بود ...]


=پانویس=
{{پانویس|3}}
[[رده:اصحاب پیامبر ص]]
[[رده:اصحاب پیامبر ص]]
   
   
[[رده:عشره مبشره]]
[[رده:عشره مبشره]]
confirmed، مدیران
۳۳٬۱۲۹

ویرایش