عبدالرحمن بن عوف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
 
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان = عبدالرحمن بن عوف
| تصویر = عبدالرحمن بن عوف.jpg
| نام = عبدالرحمن بن عوف بن عبد عوف
| نام‌های دیگر = عَبْدُالرَّحْمن بن عَوْف
| سال تولد = سال دهم [[عام الفیل]]
| تاریخ تولد =
| محل تولد = [[مکه]]
| سال درگذشت = ۳۲ق.
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = [[مدینه]]
| استادان =
| شاگردان =
| دین = [[اسلام]]
| مذهب = [[اهل‌سنت]]
| آثار =
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه عمودی |فرماندهی سریه دومه الجندل |حضور در شورای شش نفره برای انتخاب [[عثمان بن عفان|خلیفه سوم]] }}
| وبگاه =
}}
'''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنی‌زهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابو‌محمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز می‌گفتند و [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم)]] او را عبدالرحمن نامید. او مردی بلند‌قد و خوش چهره بود و پوستی بشاش و چهره‌ای سفید داشت و رنگش به سرخی آمیخته، شانه‌هایش اندکی خمیده بود و موهای سفید سر و صورت خود را خضاب نمی‌کرد.
مادرش، شفاء بنت عوف بن عبد بن حارث بن زهره است. عبدالرحمن ده سال بعد از [[عام الفیل]] به دنیا آمده؛ یعنی ده سال بعد از زاده شدن پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمده است. عبدالرحمن از اولین کسانی بود که به دین مقدس [[اسلام]] گروید و او را جزو هشت نفر اول می‌شمارند که اسلام را پذیرفت.


<div class="wikiInfo">[[پرونده:عبدالرحمن بن عوف.jpg|جایگزین=عبدالرحمن بن عوف]]
== معرفی اجمالی عبدالرحمن بن عوف ==
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
«عبدالرّحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن الحارث بن زهرة بن کلاب<ref>ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ‌ ص 376، بیروت، دارالفکر، 1409ق</ref>»، در سال دهم عام الفیل به دنیا آمد<ref>ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 290، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق</ref>. نام مادرش «شفاء»، دختر «عوف بن عبد بن حارث بن زهره» بود<ref>ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 844، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق</ref>. در زمان جاهلیت، اسم او عبد عمرو بود و پس از [[مسلمان]] شدن، پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) او را عبدالرحمن نامید<ref> ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم، ‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 33، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref>.
!نام
!عَبْدُالرَّحْمن بن عَوْف
|-
|نام کامل
|عبدالرحمن بن عوف بن عبد عوف
|-
|کنیه
|ابومحمد
|-
|لقب
|من هاجر هجرتین
|-
|تولد
|سال دهم [[عام الفیل]]
|-
|محل تولد
|[[مکه]]
|-
|مهاجر/انصار
|مهاجر
|-
|[[دین]] و [[مذهب]]
|[[مسلمان]] [[اهل سنت]]
|-
|نحوه [[اسلام]] آوردن
|توسط [[ابوبکر]]
|-
|حضور در جنگ‌ها
|حضور در تمام غزوات
|-
|هجرت به
|هجرت به [[حبشه]] و [[مدینه]]
|-
|نقش‌های برجسته
|فرماندهی سریه دومه الجندل، حضور در شورای شش نفره برای انتخاب [[خلیفه]] سوم
|-
|جزو
|[[عشره مبشره]]
|-
|درگذشت
|سال ۳۲ هجری قمری
|-
|محل دفن
|[[قبرستان بقیع]] - مدینه
|-
|}
</div>


'''عبدالرحمن بن عوف''' از [[قریش|قبیله قریش]] و از طایفه بنی‌زهره بوده است. در زمان [[جاهلیت]] کنیه او ابو محمد و نام او عبدعمرو بود و به او عبدالکعبه نیز می‌گفتند و [[پیامبر اکرم(ص)]] او را عبدالرحمن نامید. او مردی بلند قد و خوش چهره بود و پوستی بشاش و چهره‌ای سفید داشت و رنگش به سرخی آمیخته، شانه‌هایش اندکی خمیده بود و موهای سفید سر و صورت خود را خضاب نمی‌کرد.  
وی از اولین مسلمانانی بود که از طریق [[ابوبکر]] اسلام آورد<ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 163، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>.
عبدالرحمن از جمله ده نفری است که نامش در [[روایت]] [[عشره مبشره]] آمده است<ref> ر. ک: 38389؛ بررسی روایت «بشارت بهشت به ده نفر از صحابه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم)»</ref>. وی هم‌چنین جزو گروهی بود که دو [[هجرت]] داشت؛ یعنی در سفر [[حبشه]] همراه مسلمانان بود و بعد از برگشت به [[مکه]] پس از مدتی به [[مدینه]] هجرت کرد<ref>. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏3، ص 92</ref>.


مادرش، شفاء بنت عوف بن عبد بن حارث بن زهره است. عبدالرحمن ده سال بعد از [[عام الفیل]] به دنیا آمده؛ یعنی ده سال بعد از زاده شدن پیامبر اکرم) به دنیا آمده است. عبدالرحمن از اولین کسانی بود که به دین مقدس [[اسلام]] گروید و او را جزو هشت نفر اول می‌شمارند که اسلام را پذیرفت.  
پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به مدینه، ‌میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد؛ منابع [[اهل‌سنت]] معتقدند میان عبدالرحمن و سعد بن ربیع، عقد اخوت برقرار گردید<ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج 3، ص 392، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ ‌ بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 3، ص 53، بیروت، دارطوق النجاة، چاپ اول، 1422ق</ref>. اما ‌برخی منابع [[شیعه]] آورده‌اند که این پیمان برادری میان عبدالرحمن و عثمان بود<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ‏ ج 2، ص 109، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 184، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق</ref>.


=معرفی اجمالی عبدالرحمن بن عوف=
نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگ‌های پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشت<ref>صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 318، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق</ref>. و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.


«عبدالرّحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن الحارث بن زهرة بن کلاب»،‏ <ref>ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3،‌ ص 376، بیروت، دارالفکر، 1409ق</ref> در سال دهم عام الفیل به دنیا آمد. <ref>ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 290، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق</ref> نام مادرش «شفاء»، دختر «عوف بن عبد بن حارث بن زهره» بود. <ref>ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 844، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق</ref> در زمان جاهلیت، اسم او عبد عمرو بود و پس از [[مسلمان]] شدن، پیامبر(ص) او را عبدالرحمن نامید. <ref> ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج ص 33، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref>
== سریه دومة الجندل ==
روزی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن عمامه‌اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن‌را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر این‌گونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به [[جهاد]] برو و فقط در راه خدا با [[کافران]] بجنگ، مکر و فریب مکن و هیچ کودکى را نکش<ref> ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>».


وی از اولین مسلمانانی بود که از طریق [[ابوبکر]] اسلام آورد. <ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 163، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>
عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آن‌جا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا می‌خواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و [[مسیحى]] بود، مسلمان شد. در پی آن عبدالرحمن نامه‌اى براى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت و در ضمن آن به حضرت‌شان اطلاع داد که می‌خواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق</ref>.
عبدالرحمن از جمله ده نفری است که نامش در [[روایت]] [[عشره مبشره]] آمده است. <ref> ر.ک: 38389؛ بررسی روایت «بشارت بهشت به ده نفر از صحابه پیامبر اسلام(ص)»</ref> وی همچنین جزو گروهی بود که دو [[هجرت]] داشت؛ یعنی در سفر [[حبشه]] همراه مسلمانان بود و بعد از برگشت به [[مکه]] پس از مدتی به [[مدینه]] هجرت کرد. <ref>. الطبقات ‏الکبرى، ج ‏3، ص 92</ref>


پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه،‌ میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد؛ منابع [[اهل‌سنت]] معتقدند میان عبدالرحمن و سعد بن ربیع، عقد اخوت برقرار گردید. <ref>ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج 3، ص 392، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛‌ بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 3، ص 53، بیروت، دارطوق النجاة، چاپ اول، 1422ق</ref> اما ‌برخی منابع [[شیعه]] آورده‌اند که این پیمان برادری میان عبدالرحمن و عثمان بود. <ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب،‏ ج 2، ص 109، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 184، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق</ref>
بر اساس برخی نقل‌ها خود پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن<ref>ابن سید الناس‏، عیون الاثر، ج ص 149، بیروت، دارالقلم‏، چاپ اول، 1414ق</ref>». به هر حال روشن است که این دستور برای محکم‌تر شدن پیمان میان طرفین بود.


نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگ‌های پیامبر(ص) حضور داشت <ref>صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 318، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق</ref> و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.
== اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف ==
برخی از منابع [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] از [[مغیرة بن شعبه]] چنین نقل کرده‌اند:
[در راه یکی از جنگ‌ها] [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست‌هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالی‌که امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم)(صحیح مسلم)، محقق، ‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا</ref>». مشابه این مطلب به گونه‌های دیگر نیز نقل شده است<ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بی‌تا</ref>.


=سریه دومة الجندل=
== عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر ==
برخی منابع عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنی‌هاشم]] و تهدید [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا (سلام الله علیها)]] به شمار آورده‌اند<ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا</ref>.


روزی پیامبر اسلام(ص) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست [[خداوند]]، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن، عمامه‌اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن‌را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر این‌گونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به [[جهاد]] برو و فقط در راه خدا با [[کافران]] بجنگ، مکر و فریب مکن، و هیچ کودکى را نکش». <ref> ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>
اما به یقین مهم‌ترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای ‌شورای شش نفره‌ای بود که خلیفه دوم آن‌را برای انتخاب [[خلیفه]] بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهم‌ترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید می‌کرد؛ خلیفه [[مسلمانان]] می‌شد. در نهایت نیز رأی او بود که [[عثمان]] را خلیفه مسلمانان کرد.


عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آن‌جا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا می‌خواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و [[مسیحى]] بود، مسلمان شد. در پی آن، عبدالرحمن نامه‌اى براى پیامبر(ص) نوشت و در ضمن آن به حضرتشان اطلاع داد که می‌خواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر(ص) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد. <ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق</ref>
از برخی منابع تاریخی به دست می‌آید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود پشیمان شد:‌»پس از [[شهادت]] [[ابوذر]] در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] خطاب به عبدالرحمن می‌گوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر می‌خواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرط‌ها به او دادم؛ مخالفت کرده است<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ص 546، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>».


بر اساس برخی نقل‌ها خود پیامبر(ص) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن». <ref>ابن سید الناس‏، عیون الاثر، ج 2، ص 149، بیروت، دارالقلم‏، چاپ اول، 1414ق</ref> به هر حال روشن است که این دستور برای محکم‌تر شدن پیمان میان طرفین بود.
عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقل‌هایی پیرامون ثروت او وجود دارد<ref> مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیت‌های مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها [[وصیت]] کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند<ref>الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 3، ص 100</ref>.


=اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف=
او فرزندان بسیاری داشت و در برخی منابع او را پدر بیست پسر و هشت دختر دانسته‌اند<ref>المنتظم، ج ‏5، ص 34</ref>.


برخی از منابع اهل‌سنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کرده‌اند:
== فوت عبدالرحمن ==
[در راه یکی از جنگ‌ها] [[رسول خدا(ص)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر(ص) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست‌هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالی‌که [[امام جماعت]] بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر(ص) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید». <ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق،‌ عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی‌تا</ref> مشابه این مطلب به گونه‌های دیگر نیز نقل شده است. <ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بی‌تا</ref>
عبدالرحمن در نهایت به سال 32 هجری فوت کرد و در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد<ref>تاریخ ‏الإسلام، ج‏ 3، ص 396</ref>.


در فرض پذیرش این‌ حکایت، پرسشی پدید می‌آید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر(ص) اثبات می‌کنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای [[خلافت]] اثبات نمی‌کنند؟! <ref> برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر.ک: 9051؛  امام جماعت قرار دادن ابوبکر</ref>
== پانویس ==
{{پانویس}}


=عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر(ص)=
== منابع ==
 
[https://www.islamquest.net/fa/archive/fa67586 برگرفته ازسایت عبدالرحمن بن عوف؛ ‌ صحابی پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه فردی بود ...]
برخی منابع،‌ عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنی‌هاشم]] و تهدید [[حضرت زهرا(س)]] به شمار آورده‌اند. <ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا</ref>
 
 
اما به یقین مهم‌ترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پُررنگی داشت و مسیر [[تاریخ اسلام]]، با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای ‌شورای شش نفره‌ای بود که خلیفه دوم، آن‌را برای انتخاب [[خلیفه]] بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهم‌ترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید می‌کرد؛ خلیفه [[مسلمانان]] می‌شد. در نهایت نیز رأی او بود که [[عثمان]] را خلیفه مسلمانان کرد.
 
از برخی منابع تاریخی به دست می‌آید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود، پشیمان شد:‌ »پس از [[شهادت]] [[ابوذر]] در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ [[علی(ع)]] خطاب به عبدالرحمن می‌گوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر می‌خواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرط‌ها به او دادم؛ مخالفت کرده است». <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 546، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>
 
عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقل‌هایی پیرامون ثروت او وجود دارد. <ref> مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref> ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیت‌های مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها [[وصیت]] کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند. <ref>الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 3، ص 100</ref>
 
او فرزندان بسیاری داشت و در برخی منابع او را پدر بیست پسر و هشت دختر دانسته‌اند. <ref>المنتظم، ج ‏5، ص 34</ref>
 
=فوت عبدالرحمن=
 
عبدالرحمن در نهایت به سال 32 هجری فوت کرد و در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد. <ref>تاریخ ‏الإسلام، ج‏ 3، ص 396</ref>
 
=منبع=
 
[https://www.islamquest.net/fa/archive/fa67586 برگرفته ازسایت عبدالرحمن بن عوف؛‌ صحابی پیامبر اسلام(ص) چگونه فردی بود ...]
 
=پانویس=
{{پانویس|3}}


[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:اهالی مکه]]
[[رده:عشره مبشره]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش