عبد السلام یاسین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
{{جعبه اطلاعات شخصیت
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
| عنوان = عبدالسلام یاسین
<br>
| تصویر = عبدالسلام یاسین.jpg
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
| نام = عبدالسلام یاسین
| نام‌های دیگر =
| سال تولد = 1956 م
| تاریخ تولد =
| محل تولد = [[مراکش]]
| سال درگذشت = 1434 ق
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = [[مراکش]]
| استادان =
| شاگردان =
| دین = [[اسلام]]
| مذهب =
| آثار =
| فعالیت‌ها = همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
| وبگاه =
}}
'''عبدالسلام یاسین''' واعظ اسلامی اهل [[مراکش]] ([[مغرب]]) و مؤسس (گروه عدل و احسان)<ref>این گروه در سال 1987 میلادی تاسیس و شعار آنها آیه شریفه: (إن الله يأمر بالعدل والاحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون) می‌باشد.</ref> است. وی در چهارم ربیع الثانی 1347 هجری قمری برابر با 19/9/1928 میلادی متولد شد و از خانواده‌ای که از اشراف ادریسی بود در شهر اولوز در منطقه سوس در جنوب [[مغرب]] زندگی می‌کردند. ایشان به مربی با فضیلت شهرت داشت.


'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
== تحصیلات ==
<br>
وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهل‌سنت]] را به دور از بدعت‌ها آموخت. او بین سال‌های 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمت‌های عالی آموزشی و اداری رسید و بین سال‌های 1965 - 1967 میلادی به‌عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 میلادی به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاه‌های اداری بازنشسته شد.
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛


<noinclude>
== افتخار به هویت عربی ==
</div>
او به هویت عربی خود بسیار افتخار می‌کرد و می‌گفت: من خود را عرب می‌دانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت می‌کنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عرب‌ها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس می‌کنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث برده‌اند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی اسلام افزوده‌ای فطری بر [[ناسیونالیسم]] عربی است.
<div class="wikiInfo">[[پرونده:عبدالسلام یاسین.jpg|جایگزین=عبدالسلام یاسین|بندانگشتی|عبدالسلام یاسین]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام


!نام
== الگوگیری از حسن البنا ==
|عبدالسلام یاسین
ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام [[حسن البنا]] با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت. او [[جهاد]] را ترک نکرد و این تصور را که [[اسلام]] با شمشیر گسترش یافته بود را رد کرد و گفت: اسلام با خشونت قیام نکرده و نخواهد قیام کرد، بلکه روش [[اسلام]] را بر رفعت و حکمت، و عقاید خود را در کتاب (الإسلام غداً) گردآوری نمود که در آن به بیان اسلام و نهضت نبوی پرداخته است و دو کتاب خود (الإسلام بين الدعوة والدولة) و (المنهاج النبوي: تربيةً وتنظيماً وزحفاً) را درباره این موضوع نگاشته است.
|-
|زاده
|1956 م / [[مراکش]]
|-
|درگذشت
|1434 قمری/ [[مراکش]]
|-
|دین و مذهب
|[[اسلام]]، [[تسنن]]
|-
|فعالیت‌ها
|همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
|}
</div>
'''عبدالسلام یاسین''' واعظ اسلامی اهل [[مراکش]] ([[مغرب]])، و مؤسس (گروه عدل  و احسان) <ref>این گروه در سال 1987 میلادی تاسیس و شعار آنها آیه شریفه: (إن الله يأمر بالعدل والاحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون) می‌باشد.</ref> است. وی در چهارم ربیع الثانی 1347 هجری قمری (19/9/1928 میلادی) متولد شد و از خانواده‌ای که از اشراف ادریسی بود در شهر [[اولوز]] در منطقه [[سوس]] در جنوب [[مغرب]] زندگی می کردند. ایشان به مربی با فضیلت شهرت داشت.<br>


= تحصیلات =
== آثار ==
وی در سال 1947 میلادی در [[مراکش]] به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس [[تصوف]] و [[عرفان]] [[اهل‌سنت]] را به دور از بدعت‌ها آموخت. او بین سال‌های 1948 -  1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمت‌های عالی آموزشی و اداری رسید و بین سال‌های 1965 - 1967 میلادی به عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاه‌های اداری بازنشسته شد.<br>
او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله:
= افتخار به هویت عربی =
او به هویت عربی خود بسیار افتخار می‌کرد و می‌گفت: من خود را عرب می دانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت می‌کنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عرب‌ها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس می‌کنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث برده‌اند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی اسلام افزوده‌ای فطری بر [[ناسیونالیسم]] عربی است.<br>
 
= الگوگیری از حسن البنا =
ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام [[حسن البنا]] با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت.او [[جهاد]] را ترک نکرد، و این تصور را که [[اسلام]] با شمشیر گسترش یافته بود را رد کرد و گفت: اسلام با خشونت قیام نکرده و نخواهد قیام کرد، بلکه روش [[اسلام]] را بر رفعت و حکمت، و عقاید خود را در کتاب (الإسلام غداً) گردآوری نمود که در آن به بیان اسلام و نهضت نبوی پرداخته است. و دو کتاب خود را(الإسلام بين الدعوة والدولة) و (المنهاج النبوي: تربيةً وتنظيماً وزحفاً) درباره این موضوع نگاشته است.<br>


= آثار =
* نظرات فی الفقه والتاريخ؛
او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله:
* مقدّمات فی المنهاج؛
* نظرات في الفقه والتاريخ؛  
* شذرات؛
* مقدّمات في المنهاج؛
* شذرات؛  
* المنظومة الوعظيّة؛
* المنظومة الوعظيّة؛
* الإسلام وتحدي الماركسيّة اللينينيّة؛
* الإسلام وتحدی الماركسيّة اللينينيّة؛
* الإسلام والقوميّة العلمانيّة؛
* الإسلام والقوميّة العلمانيّة؛
* محنة العقل المسلم بين سيادة الوحي وسيطرة الهوى؛  
* محنة العقل المسلم بين سيادة الوحی وسيطرة الهوى؛
* حوار مع الفضلاء الديمقراطيين؛  
* حوار مع الفضلاء الديمقراطيين؛
* في الاقتصاد والبواعث الإيمانيّة والضوابط الشرعيّة؛  
* فی الاقتصاد والبواعث الإيمانيّة والضوابط الشرعيّة؛
* الشورى والديمقراطية؛
* الشورى والديمقراطية؛
* حوار الماضي والمستقبل؛  
* حوار الماضي والمستقبل؛
* المنهاج النبوی؛  
* المنهاج النبوی؛
* الإحسان؛
* الإحسان؛
* تنوير المؤمنات؛  
* تنوير المؤمنات؛
* الإسلام والملك.<br>
* الإسلام والملك.
 
= نامه‌نگاری =
وی از طریق نامه‌هایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامه‌ای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال 1394/1974م. دو راه پیش روی اوست: یا عصر توبه، و بازگشت به سوی خدا، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات خشونت آمیز بود، زیرا او به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری شد، او نامه ای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد.<br>
پس از آزادی، او با آموزش سربازان خدا، حکومت (ملت) را تأسیس کرد، که با تأسیس (أسرة الجماعة) شروع شد، که مشخصه مرحله آن توسعه چهارچوب نظری عمل بود که در برنامه درسی نبوی نشان داده شده بود. آموزش، سازماندهی و تجاوز و ایجاد چارچوب قانونی با ایجاد (الجمعيّة الخيريّة) و بستر رسانه ای که مواضع و نظرات خود را بیان می کند روزنامه (الصباح) در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) است. در سال 1984 که از شماره اول آنها و (مجله العدل و احسان) مصادره شد و آن و ادبیات آن از جمله نشریات مستوجب قانون مراکش تلقی شد.
 
او در سال 1983 پس از انتشار مقاله ای تحت عنوان: گفتن و کردار که در آن به پیام شاه حسن دوم به مناسبت قرن پانزدهم هجری پاسخ داد، دوباره دستگیر شد. در سال 1407/1987، این گروه شعار عدالت و نیکوکاری را مطرح کرد که باعث کاهش پروژه اجتماعی و برنامه حمایتی آن شد. مصیبت رهبری، برخلاف آنچه مخالفانش امیدوار بودند، به ورود این گروه به مرحله جدیدی کمک کرد که مشخصه آن حضور قوی در خیابان مراکش بود. در سال 1990/1411 درخواست این گروه مبنی بر تبدیل شدن به یک حزب سیاسی رد شد و گروه کتابهای صادر شده توسط راهنمای مؤسس در این مرحله شکلی از ظهور به عنوان یک جنبش علمی و آموزشی در جامعه مراکش را تشکیل می داد.
مردم به عنوان راه حلی برای مصیبت های اجتماعی خود به اسلام نمی آیند، بلکه در پاسخ به ندایی که از اعماق جان انسان ها سرچشمه می گیرد، به سراغ اسلام می آیند و می پرسد: نمی دانم آن فاجعه چیست؟ این فرد غربی این حس را که به او امکان درک امور معنوی را می دهد، از دست می دهد، بنابراین فقط عناصر تحلیل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای او باقی مانده است.
 
فرمود: غرب دين خود را از دست داده است، پس دين براى آن خاطره شده است; شما هنوز واتیکان دارید، و پروتستانتیسم هنوز پر جنب و جوش است، اما این فرهنگ سکولار و مادی است که بر شما مسلط است، در حالی که اساس همه چیز برای ما این سؤال اساسی است: آیا خدا وجود دارد یا نه؟
 
اگر در شکل گیری و فرهنگ خود، به عنوان غربی ها، الوهیت را صرفاً به نفع دیالکتیک انسانی کنار گذاشته اید، به این ترتیب فراموش می کنید که این دیالکتیک بخشی از پروژه الهی است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت بیان می کند:
 
وی بیان کرد: غرب بزرگترین چالشی بود که آنها را تهدید می کرد، چیزی بود که گوهر اسلام را تهدید می کرد، به همین دلیل شروع به صحبت از زبان سیاست کردند و سپس روند صیقل دادن گفتمان اسلامی شکل گرفت.


وی امام حسن البناء را مثال زد که فرمود:
== نامه‌نگاری ==
وی از طریق نامه‌هایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامه‌ای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه [[مراکش]] در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او می‌باشد: یا [[توبه]] و بازگشت به سوی [[خدا]]، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونت‌آمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامه‌ای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد.


گفتار او را هرگز نمی توان با یک گفتمان سکولار مقایسه کرد، زیرا او مردی خدایی است که برای خدا صحبت می کرد و در تمام مراحل خود مشغول بود مانند تربیت سربازانش با زندگی معنوی. با آنها بیشتر از آن شخصیت (سکولار) کمتر از یک زندگی معنوی، اما همه آنها سیاستمدارانی هستند که ایمان و اعتقاد اسلامی را پذیرفته اند تا از آن به عنوان یک ایدئولوژی استفاده کنند.
== تأسیس أسرة الجماعة ==
پس از آزادی، او با آموزش سربازان (أسرة الجماعة) را تأسیس کرد که درآنجا آموزش، سازماندهی و ایجاد چهارچوب قانونی را فراهم می‌ساخت و نیز به تأسیس بستری رسانه‌ای که بتواند در آنجا مواضع و نظرات خود را بیان کند، همت گماشت و روزنامه (الصباح) را در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) را راه‌اندازی نمود.


و در شرح حال خود نوشته است: فتح الله رسلان (عبدالسلام یاسین: محاصره مرد یا محاصره ندا).
== درگذشت ==
= درگذشت =
شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434 قمری درگذشت.
شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434ق دار فانی را وداع گفت.<br>


= منبع =
== پانویس ==
{{پانویس}}


*ر.ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].
== منابع ==
= پانویس =
* ر. ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکی‌اخوان؛ [http://ikhwanwiki.com ikhwanwiki.com.].


[[رده: شخصیت‌های اخوان‌المسلمین]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده: شخصیت‌های جهان اسلام]]
[[رده:اخوان المسلمین]]
[[رده: اخوان‌المسلمین]]
[[رده:اعضای اخوان المسلمین‎‏]]
[[رده: شخصیت‌ها]]
[[رده:مراکش]]
[[رده: مراکش]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۴

عبدالسلام یاسین
عبدالسلام یاسین.jpg
نام کاملعبدالسلام یاسین
اطلاعات شخصی
سال تولد1956 م، ۱۳۳۴ ش‌، ۱۳۷۵ ق
محل تولدمراکش
سال درگذشت1434 ق، ۱۳۹۱ ش‌، ۲۰۱۳ م
محل درگذشتمراکش
دیناسلام
فعالیت‌هاهمکاری با اخوان‌المسلمین

عبدالسلام یاسین واعظ اسلامی اهل مراکش (مغرب) و مؤسس (گروه عدل و احسان)[۱] است. وی در چهارم ربیع الثانی 1347 هجری قمری برابر با 19/9/1928 میلادی متولد شد و از خانواده‌ای که از اشراف ادریسی بود در شهر اولوز در منطقه سوس در جنوب مغرب زندگی می‌کردند. ایشان به مربی با فضیلت شهرت داشت.

تحصیلات

وی در سال 1947 میلادی در مراکش به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال 1965 میلادی از شیخ عباس تصوف و عرفان اهل‌سنت را به دور از بدعت‌ها آموخت. او بین سال‌های 1948 - 1963 میلادی مشغول به کار شد و به سمت‌های عالی آموزشی و اداری رسید و بین سال‌های 1965 - 1967 میلادی به‌عنوان مدیر مرکز آموزش بازرسان در رباط منصوب شد. او در سال 1968 میلادی از کار تعلیق و در سال 1987 میلادی به دلیل پایبندی شدید به اصول، جسارت، صراحت شدید و انتقاد از مراکز فساد در دستگاه‌های اداری بازنشسته شد.

افتخار به هویت عربی

او به هویت عربی خود بسیار افتخار می‌کرد و می‌گفت: من خود را عرب می‌دانم، حتی اگر اصالتاً بربری باشم، به زبان عربی صحبت می‌کنم. من در دل و جان و زبان، عرب هستم. کسانی که عرب نیستند بیشتر از عرب‌ها اهمیت و ماهیت زبان عربی و عربیت را احساس می‌کنند. و اینکه تمام ملت نسبت به اعراب احساس احترامی دارند که از اجداد خود به ارث برده‌اند. او روشنفکران عرب را سرزنش کرد که با اسلام به گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی اسلام افزوده‌ای فطری بر ناسیونالیسم عربی است.

الگوگیری از حسن البنا

ایشان یک مربی فاضل بود که با الهام از روش دینی و اجتماعی امام حسن البنا با اهتمام ویژه به تربیت معنوی، تصوف را با کنش سیاسی سازمان یافته اسلامی در هم آمیخت و آن را سرلوحه اقدامات اسلامی قرار داد. او مشکل کشورهای ضعیف مسلمان که در کمین یکدیگر بودند، را در بیان اختلافات رهبران مستبد و ناتوانی آنها در اتخاذ سیاست قدرت، و پراکندگی اراده ملت در دستان کسانی که افسار سیاست را در دست دارند، یافت. او جهاد را ترک نکرد و این تصور را که اسلام با شمشیر گسترش یافته بود را رد کرد و گفت: اسلام با خشونت قیام نکرده و نخواهد قیام کرد، بلکه روش اسلام را بر رفعت و حکمت، و عقاید خود را در کتاب (الإسلام غداً) گردآوری نمود که در آن به بیان اسلام و نهضت نبوی پرداخته است و دو کتاب خود (الإسلام بين الدعوة والدولة) و (المنهاج النبوي: تربيةً وتنظيماً وزحفاً) را درباره این موضوع نگاشته است.

آثار

او تولیدات فکری و آثار علمی بسیاری داشت از جمله:

  • نظرات فی الفقه والتاريخ؛
  • مقدّمات فی المنهاج؛
  • شذرات؛
  • المنظومة الوعظيّة؛
  • الإسلام وتحدی الماركسيّة اللينينيّة؛
  • الإسلام والقوميّة العلمانيّة؛
  • محنة العقل المسلم بين سيادة الوحی وسيطرة الهوى؛
  • حوار مع الفضلاء الديمقراطيين؛
  • فی الاقتصاد والبواعث الإيمانيّة والضوابط الشرعيّة؛
  • الشورى والديمقراطية؛
  • حوار الماضي والمستقبل؛
  • المنهاج النبوی؛
  • الإحسان؛
  • تنوير المؤمنات؛
  • الإسلام والملك.

نامه‌نگاری

وی از طریق نامه‌هایی که خطاب به مقامات ارشد کشوری از جمله نامه‌ای که در صد صفحه با عنوان (اسلام یا سیل) خطاب به پادشاه مراکش در سال 1974 میلادی نوشت؛ وبیان داشت که دو راه پیش روی او می‌باشد: یا توبه و بازگشت به سوی خدا، و اداره کشور تحت لوای اسلامی، و یا سیل یا امت اسلامی. پاسخ مقامات، خشونت‌آمیز بود، زیرا او را به مدت سه سال در بیمارستان روانی بستری کردند، او نامه‌ای به پادشاه محمد ششم فرستاد و از او خواست که ثروتی را که پدرش در اختیار داشت، بازگرداند و او را پادشاه فقرا توصیف کرد.

تأسیس أسرة الجماعة

پس از آزادی، او با آموزش سربازان (أسرة الجماعة) را تأسیس کرد که درآنجا آموزش، سازماندهی و ایجاد چهارچوب قانونی را فراهم می‌ساخت و نیز به تأسیس بستری رسانه‌ای که بتواند در آنجا مواضع و نظرات خود را بیان کند، همت گماشت و روزنامه (الصباح) را در سال 1362 و سپس روزنامه (الخطاب) را راه‌اندازی نمود.

درگذشت

شیخ عبدالسلام یاسین در 28 محرم الحرام 1434 قمری درگذشت.

پانویس

  1. این گروه در سال 1987 میلادی تاسیس و شعار آنها آیه شریفه: (إن الله يأمر بالعدل والاحسان وإيتاء ذي القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكّرون) می‌باشد.

منابع

  • ر. ک: مدخل عبد السلام یاسین در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..