عبد الغنی طنطاوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class="references" style="margin: 0px 0px 10px 0px; max-height: 300px; overflow: auto; padding: 3px; font-size:95%; background: #FFA500; line-height:1.4em; padding-bottom: 7px;"><noinclude>
[[پرونده:Ambox clock.svg|60px|بندانگشتی|راست]]
<br>
'''''نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است. '''''<br>
'''یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید. '''
<br>
''آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ''{{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}؛


<noinclude>
<noinclude>
خط ۳۳: خط ۲۵:


= تحصیلات =
= تحصیلات =
وی در دانشگاه [[سوریه]] در رشته ریاضیات تحصیل کرد و در سال 1938 میلادی فارغ‌التحصیل شد و در تمام تحصیلات خود اولین نفر بود و برای اخذ درجه دکترا به [[فرانسه]] اعزام شد و در دانشگاه سوربن تحصیل کرد و از محضر استادان زیادی بهره برد. اما شروع [[جنگ جهانی دوم]] او را از تکمیل تحصیل باز داشت. چون در تعطیلات در [[دمشق]] بود، نتوانست به [[پاریس]] بازگردد. او ریاضیات را در [[حمص]] تدریس کرد، سپس به عنوان بازرس ریاضیات در وزارت آموزش [[سوریه]] منصوب شد. او مجدداً به [[مصر]] اعزام شد و در سال 1952 میلادی از آنجا دو مدرک فوق‌ لیسانس و دکترا گرفت و اولین فردی بود که در این رشته در [[شام]] دکترا گرفت. پس از بازگشت به دمشق، در دانشگاه آن به تدریس پرداخت و از سال 1960 تا 1963 میلادی به دانشگاه [[لیبی]] اعزام شد، سپس به عنوان استاد دانشگاه ام القری در [[مکه مکرمه]] از سال 1978 تا 1987 میلادی به عربستان سعودی معرفی شد. و به دانشگاه ملک عبدالعزیز [[جده]] نقل مکان کرد و تا سال 1996 میلادی در آنجا به تدریس ادامه داد. وی دارای کتاب: (اصول تحلیل ریاضی) است و به سه زبان فرانسوی، انگلیسی و آلمانی تسلط دارد. برادر بزرگترش، عالم و نویسنده شیخ ''علی الطنطاوی''، ایشان را چنین توصیف کرده است: او در [[پاریس]] الگوی دانش آموز مسلمان و الگوی تدریس معلم خلاق بود.
وی در دانشگاه [[سوریه]] در رشته ریاضیات تحصیل کرد و در سال 1938 میلادی فارغ‌التحصیل شد و در تمام تحصیلات خود اولین نفر بود و برای اخذ درجه دکترا به [[فرانسه]] اعزام شد و در دانشگاه سوربن تحصیل کرد و از محضر استادان زیادی بهره برد. اما شروع [[جنگ جهانی دوم]] او را از تکمیل تحصیل باز داشت. چون در تعطیلات در [[دمشق]] بود، نتوانست به [[پاریس]] بازگردد. او ریاضیات را در [[حمص]] تدریس کرد، سپس به عنوان بازرس ریاضیات در وزارت آموزش [[سوریه]] منصوب شد. او مجدداً به [[مصر]] اعزام شد و در سال 1952 میلادی از آنجا دو مدرک فوق‌ لیسانس و دکترا گرفت و اولین فردی بود که در این رشته در [[شام]] دکترا گرفت. پس از بازگشت به دمشق، در دانشگاه آن به تدریس پرداخت و از سال 1960 تا 1963 میلادی به دانشگاه [[لیبی]] اعزام شد، سپس به عنوان استاد دانشگاه ام القری در [[مکه مکرمه]] از سال 1978 تا 1987 میلادی به عربستان سعودی معرفی شد. و به دانشگاه ملک عبدالعزیز [[جده]] نقل مکان کرد و تا سال 1996 میلادی در آنجا به تدریس ادامه داد. وی دارای کتاب: (اصول تحلیل ریاضی) است و به سه زبان فرانسوی، انگلیسی و آلمانی تسلط دارد. برادر بزرگترش، عالم و نویسنده شیخ ''علی طنطاوی''، ایشان را چنین توصیف کرده است: او در [[پاریس]] الگوی دانش آموز مسلمان و الگوی تدریس معلم خلاق بود.<br>
 


عالم و آموزگار عبدالرحمن البنی به شرح آن پرداخت و گفت: او یکی از باهوش ترین های جهان است، با صداقت، امانت کامل و استوار بر حق، در [[دمشق]] برای جانشینی برخی از فرزندان فرقه ها اغوا شد، اما به شدت امتناع ورزید، و تأثیر مهاجرت. نامه ای از یک برادر به برادرش نامه ای از شیخ علی الطنطاوی به برادرش عبدالغنی الطنطاوی که با بورسیه تحصیلی به پاریس رفت شیخ عبدالغنی رحمه الله یکی از نوابغ ریاضیات معروف به کمک ها و دستاوردهای او، و او اولین کسی بود که عنوان دکترای ریاضیات را در کل شام به دست آورد.<br>
= نامه برادرش به او =
= نامه او به برادرش =
نامه‌ای از برادرش شیخ ''علی طنطاوی'' به ایشان که با بورسیه تحصیلی به پاریس رفت ایشان یکی از نوابغ ریاضیات بود؛ او اولین کسی بود که عنوان دکترای ریاضیات را در کل [[شام]] به دست آورد.<br>
از آنچه شیخ علی الطنطاوی در نامه خود به برادرش می گوید: برادرم: تو داری به کشوری مسحور می‌روی و ما به خدا پناه می‌بریم، کسی که به آنجا می‌رود، برنمی‌گردد مگر اینکه موجودی جدید و انسانی غیر از آن که رفته است، برگرداند، مغز او که در اوست. سر و قلبش در سینه و زبانش که در اوست ممکن است بچه هایش را که در پشت او هستند تغییر دهد اگر آنها را در پشت خود حمل کند شکم ماده از آنجا بیرون آمد! آری، به خدا، برادرم، این وضعیتی است که بیش از آنچه ما دیده ایم و می دانیم (مگر در پناه پروردگارت) فرزندان و برادران و عزیزان ما را می روند و به عنوان دشمن به سوی ما باز می گردند. دشمن ما، سربازی برای استعمار ما. منظورم استعمار کشور نیست، آسان و نرم است، پس الحمدلله یا سخت از آن خلاص شدیم، بلکه منظورم استعمار سرها با شبه علم، دلها با هنر فحشا، زبانها در دیگری است. زبان، و آنچه پس از آن هنر هنرمندان، سینماها، و آن بدی ها، مواد مخدر، الکل و این بدی ها را به دنبال دارد. مراقب خودت باش و از خدا یاری جویی که بر قومی می رسی که اکثرشان عفت و پاکدامنی و عزت ندارند. زنانی را در خیابان ها و پیاده روها و گذرگاه ها خواهید دید که خود را کالایی نشان می دهند، تمدن غرب آنها را تحقیر و فاسد کرده و به ناودان کشانده است، آنها فقط نان خود را آغشته به خون می خورند. شرف و زن را نمی شناسید جز اینکه خانواده شما مواد مخدر معصومی مانند گنج نهفته است، مانند زنان شرق مسلمین که در آن زنان عزیز و گرامی هستند، زن محجبه و مواد مخدر، ملکه در خانه نیست. یکی از آن ذلت و خواری در هر کاری است، پس مراقب باشید که زنی در میان آنها شما را از عفت و دینتان اغوا کند، یا به خاطر فریب ظاهری خود، زیبایی شما را از بین ببرد. او خدای زنده است: بافت صاف، پوست براق، و حکاکی هوشمندانه، اما در نیش او زهر نهفته است و تو و زهر!


آنچه شیخ ''علی طنطاوی'' در نامه خود به برادرش می گوید: برادرم تو داری به کشوری مسحور می‌روی و ما به خدا پناه می‌بریم، کسی که به آنجا می‌رود، برنمی‌گردد مگر اینکه موجودی جدید و انسانی غیر از آن که رفته است، برگرداند، مغز او که در اوست. سر و قلبش در سینه و زبانش که در اوست ممکن است بچه‌هایش را که هنوز متولد نشده‌اند را تغییر دهد! آری، به خدا، برادرم، این وضعیتی است که بیش از آنچه ما دیده‌ایم و می‌دانیم (مگر در پناه پروردگارت) فرزندان و برادران و عزیزان ما می روند و به عنوان دشمن به سوی ما باز می‌گردند. دشمن ما، سربازی برای استعمار ما. منظورم استعمار کشور نیست، بلکه منظورم استعمار سرها با شبه علم، دل‌ها با هنر فحشا، زبان‌ها در دیگری است... مراقب خودت باش و از خدا یاری جویی که بر قومی می‌رسی که اکثرشان عفت و پاکدامنی و عزت ندارند. زنانی را در خیابان‌ها و پیاده روها و گذرگاه‌ها خواهید دید که خود را بصورت کالا نشان می‌دهند، تمدن غرب آنها را تحقیر و فاسد کرده و به پستی کشانده است، آنها فقط نان خود را آغشته به خون می خورند... پس مراقب باشید که زنی در میان آنها شما را از عفت و دینتان اغوا کند، یا به خاطر فریب ظاهری خود، زیبایی شما را از بین ببرد...
=منبع=
=منبع=



نسخهٔ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۰


عبدالغنی طنطاوی
عبدالغنی طنطاوی
نام عبد الغنی طنطاوی
زاده 1919 م / سوریه
درگذشت 2005 م / سوریه
دین و مذهب اسلام، تسنن
فعالیت‌ها همکاری با اخوان‌المسلمین

عبدالغنی بن مصطفی، بن احمد، بن مصطفی الطنطاوی (1919 - 2005)؛ او یک متخصص زبردست در ریاضیات و از استادان برجسته در سوریه بود. برای گرفتن مدرک دکترا در آن. او باهوش بود و به زهد و فروتنی شدید و انکار نفس و عزلت را ترجیح می داد و هر چه به دست می آورد برای اطرافیانش خرج می کرد. در علوم دینی و عربی اقبال فراوان یافت. او در دمشق به دنیا آمد و در آنجا تحصیل کرد و نبوغ او در سنین پایین ظاهر شد.

تحصیلات

وی در دانشگاه سوریه در رشته ریاضیات تحصیل کرد و در سال 1938 میلادی فارغ‌التحصیل شد و در تمام تحصیلات خود اولین نفر بود و برای اخذ درجه دکترا به فرانسه اعزام شد و در دانشگاه سوربن تحصیل کرد و از محضر استادان زیادی بهره برد. اما شروع جنگ جهانی دوم او را از تکمیل تحصیل باز داشت. چون در تعطیلات در دمشق بود، نتوانست به پاریس بازگردد. او ریاضیات را در حمص تدریس کرد، سپس به عنوان بازرس ریاضیات در وزارت آموزش سوریه منصوب شد. او مجدداً به مصر اعزام شد و در سال 1952 میلادی از آنجا دو مدرک فوق‌ لیسانس و دکترا گرفت و اولین فردی بود که در این رشته در شام دکترا گرفت. پس از بازگشت به دمشق، در دانشگاه آن به تدریس پرداخت و از سال 1960 تا 1963 میلادی به دانشگاه لیبی اعزام شد، سپس به عنوان استاد دانشگاه ام القری در مکه مکرمه از سال 1978 تا 1987 میلادی به عربستان سعودی معرفی شد. و به دانشگاه ملک عبدالعزیز جده نقل مکان کرد و تا سال 1996 میلادی در آنجا به تدریس ادامه داد. وی دارای کتاب: (اصول تحلیل ریاضی) است و به سه زبان فرانسوی، انگلیسی و آلمانی تسلط دارد. برادر بزرگترش، عالم و نویسنده شیخ علی طنطاوی، ایشان را چنین توصیف کرده است: او در پاریس الگوی دانش آموز مسلمان و الگوی تدریس معلم خلاق بود.

نامه برادرش به او

نامه‌ای از برادرش شیخ علی طنطاوی به ایشان که با بورسیه تحصیلی به پاریس رفت ایشان یکی از نوابغ ریاضیات بود؛ او اولین کسی بود که عنوان دکترای ریاضیات را در کل شام به دست آورد.

آنچه شیخ علی طنطاوی در نامه خود به برادرش می گوید: برادرم تو داری به کشوری مسحور می‌روی و ما به خدا پناه می‌بریم، کسی که به آنجا می‌رود، برنمی‌گردد مگر اینکه موجودی جدید و انسانی غیر از آن که رفته است، برگرداند، مغز او که در اوست. سر و قلبش در سینه و زبانش که در اوست ممکن است بچه‌هایش را که هنوز متولد نشده‌اند را تغییر دهد! آری، به خدا، برادرم، این وضعیتی است که بیش از آنچه ما دیده‌ایم و می‌دانیم (مگر در پناه پروردگارت) فرزندان و برادران و عزیزان ما می روند و به عنوان دشمن به سوی ما باز می‌گردند. دشمن ما، سربازی برای استعمار ما. منظورم استعمار کشور نیست، بلکه منظورم استعمار سرها با شبه علم، دل‌ها با هنر فحشا، زبان‌ها در دیگری است... مراقب خودت باش و از خدا یاری جویی که بر قومی می‌رسی که اکثرشان عفت و پاکدامنی و عزت ندارند. زنانی را در خیابان‌ها و پیاده روها و گذرگاه‌ها خواهید دید که خود را بصورت کالا نشان می‌دهند، تمدن غرب آنها را تحقیر و فاسد کرده و به پستی کشانده است، آنها فقط نان خود را آغشته به خون می خورند... پس مراقب باشید که زنی در میان آنها شما را از عفت و دینتان اغوا کند، یا به خاطر فریب ظاهری خود، زیبایی شما را از بین ببرد...

منبع

  • ر.ک: مدخل عبد الغنی الطنطاوی در ویکی‌اخوان؛ ikhwanwiki.com..