عدل: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگی‌های نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیده‌ها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیده‌های جهان بر اساس حکمت الهی تفاوت‌هایی وجود دارد که از برابری حکایت نمی‌کنند؛ امّا عادلانه‌اند.
عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگی‌های نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیده‌ها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیده‌های جهان بر اساس حکمت الهی تفاوت‌هایی وجود دارد که از برابری حکایت نمی‌کنند؛ امّا عادلانه‌اند.


دیدگاه علامه طباطبایی
==دیدگاه علامه طباطبایی==
 
علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است:
علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است:
حقیقت عدل عبارت است از: «اقامة المساواة و الموازنة بین الامور بان یعطی کل من السهم ما ینبغی ان یعطاه. فیتساوی فی ان کلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛[۱۳] حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونه‌ای که سهم شایسته هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند.»
حقیقت عدل عبارت است از: «اقامة المساواة و الموازنة بین الامور بان یعطی کل من السهم ما ینبغی ان یعطاه. فیتساوی فی ان کلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛[۱۳] حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونه‌ای که سهم شایسته هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند.»
آنگاه افزوده است:
آنگاه افزوده است:
«از آنچه گفته شد، روشن گردید که عدل با حسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است که هرچیزی به گونه‌ای باشد که نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[۱۴]
«از آنچه گفته شد، روشن گردید که عدل با حسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است که هرچیزی به گونه‌ای باشد که نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[۱۴]


دیدگاه استاد مطهری
==دیدگاه استاد مطهری==
 
استاد مطهری در میان معانی که برای عدل ذکر می‌کند، اصطلاح کلامی آن را این چنین می‌نویسد:
استاد مطهری در میان معانی که برای عدل ذکر می‌کند، اصطلاح کلامی آن را این چنین می‌نویسد:
«رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد.» [۱۵]
«رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد.» [۱۵]
خط ۳۲: خط ۳۱:
موضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمی‌دهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمی‌کند، در این مورد به سخنان برخی از متکلمان می‌پردازیم:
موضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمی‌دهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمی‌کند، در این مورد به سخنان برخی از متکلمان می‌پردازیم:


دیدگاه قاضی عبدالجبار
==دیدگاه قاضی عبدالجبار==
 
قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای ۴۱۵ هـ) گفته است:
قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای ۴۱۵ هـ) گفته است:
«ما هر گاه خداوند را به عدل و حکمت وصف می‌کنیم مقصودمان این است که خداوند فعل ناروایی انجام نمی‌دهد، و آنچه را که واجب است ترک نمی‌کند، و همه کارهای او نیکوست» (نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به انه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و ان افعاله کلها حسنة.). [۱۷]
«ما هر گاه خداوند را به عدل و حکمت وصف می‌کنیم مقصودمان این است که خداوند فعل ناروایی انجام نمی‌دهد، و آنچه را که واجب است ترک نمی‌کند، و همه کارهای او نیکوست» (نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به انه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و ان افعاله کلها حسنة.). [۱۷]


دیدگاه سدید الدین حمصی
==دیدگاه سدید الدین حمصی==
 
شیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است:
شیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است:
«سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این که همه افعال خداوند پسندیده و نیکوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را که به مقتضای حکمت لازم است، ترک نمی‌کند. (الکلام فی العدل فی افعاله تعالی، و انها کلها حسنة، و تنزیهه عن القبائح و عن الاخلال بالواجب فی حکمته)»[۱۸]
«سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این که همه افعال خداوند پسندیده و نیکوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را که به مقتضای حکمت لازم است، ترک نمی‌کند. (الکلام فی العدل فی افعاله تعالی، و انها کلها حسنة، و تنزیهه عن القبائح و عن الاخلال بالواجب فی حکمته)»[۱۸]


نظر حکیم لاهیجی
==نظر حکیم لاهیجی==
 
حکیم لاهیجی نیز گفته است:
حکیم لاهیجی نیز گفته است:
«مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان که توحید، کمال واجب است در ذات و صفات، عدل کمال واجب است در افعال».[۱۹] دیگر متکلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به کار برده‌اند.
«مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان که توحید، کمال واجب است در ذات و صفات، عدل کمال واجب است در افعال».[۱۹] دیگر متکلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به کار برده‌اند.


دیدگاه سایر متکلمان
==دیدگاه سایر متکلمان==
 
متکلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند که در توحید و عدل وامدار [[امام علی (علیه‌السّلام)]] می‌باشند. تعریفی را که آنان برای عدل الهی ذکر کرده‌اند در حقیقت برگرفته از سخنی است که امام علی (علیه‌السّلام) در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود:
متکلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند که در توحید و عدل وامدار [[امام علی (علیه‌السّلام)]] می‌باشند. تعریفی را که آنان برای عدل الهی ذکر کرده‌اند در حقیقت برگرفته از سخنی است که امام علی (علیه‌السّلام) در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود:
التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛[۲۰] توحید آن است که درباره خداوند با وهم و پندار داوری نکنی، و عدل آن است که خداوند را به کارهای ناروا متهم نسازی». (شایسته است در شرح این سخن امام به شرح ابن ابی الحدید، و شرح ابن میثم بحرانی بر نهج البلاغه رجوع شود.)
التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛[۲۰] توحید آن است که درباره خداوند با وهم و پندار داوری نکنی، و عدل آن است که خداوند را به کارهای ناروا متهم نسازی». (شایسته است در شرح این سخن امام به شرح ابن ابی الحدید، و شرح ابن میثم بحرانی بر نهج البلاغه رجوع شود.)
خط ۶۱: خط ۵۶:
آیات قرآنی، توحید و معاد و نبوت و نیز آرمان‌های فردی و اجتماعی را عدالت‌محور می‌شمارند. این رویکرد قرآن، نگاه انسان به هستی را صورتی ویژه می‌بخشد و گونه‌ای خاصّ از جهان‌بینی می‌آفریند و معیارهایی عادلانه برای حرکت فرد و جامعه انسانی پی می‌ریزد. بدین سان، علّت بنیادی اهمیّت عدل در تعالیم و عقاید شیعی، بی‌گمان آموزه‌های قرآنی است هر چند چالش‌های نظری مسلمانان در این موضوع را نیز نباید بی تأثیر شمرد.[۲۵]
آیات قرآنی، توحید و معاد و نبوت و نیز آرمان‌های فردی و اجتماعی را عدالت‌محور می‌شمارند. این رویکرد قرآن، نگاه انسان به هستی را صورتی ویژه می‌بخشد و گونه‌ای خاصّ از جهان‌بینی می‌آفریند و معیارهایی عادلانه برای حرکت فرد و جامعه انسانی پی می‌ریزد. بدین سان، علّت بنیادی اهمیّت عدل در تعالیم و عقاید شیعی، بی‌گمان آموزه‌های قرآنی است هر چند چالش‌های نظری مسلمانان در این موضوع را نیز نباید بی تأثیر شمرد.[۲۵]


آیه ۲۸۶ سوره بقره
==آیه ۲۸۶ سوره بقره==
 
قرآن کریم می‌فرماید:
قرآن کریم می‌فرماید:
«لا یُکِّلَفُ اللهُ نفساً الّا وسعَها». [۲۶] خداوند هیچ انسانی را بیش از توانش تکلیف نمی‌کند.
«لا یُکِّلَفُ اللهُ نفساً الّا وسعَها». [۲۶] خداوند هیچ انسانی را بیش از توانش تکلیف نمی‌کند.
خط ۶۸: خط ۶۲:
در این خصوص دو آیه شایان توجه‌اند:
در این خصوص دو آیه شایان توجه‌اند:


آیه ۵۴ سوره یونس
==آیه ۵۴ سوره یونس==
 
آیه اول بیان می‌دارد که گناهکاران بنابر عدل به مجازات خواهند رسید:
آیه اول بیان می‌دارد که گناهکاران بنابر عدل به مجازات خواهند رسید:
«... وَقُضیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَهُم لا یُظلَمون». [۲۷] ... در میان آنها (گناه‌کاران) به عدالت داوری می‌شود و ستمی بر آنها نمی‌رود.
«... وَقُضیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَهُم لا یُظلَمون». [۲۷] ... در میان آنها (گناه‌کاران) به عدالت داوری می‌شود و ستمی بر آنها نمی‌رود.


آیه ۵۴ سوره یس
==آیه ۵۴ سوره یس==
 
آیه دوم نیز متذکر می‌شود که سرانجام بر اساس عدالت الهی، نیکوکاران به پاداش و گناه‌کاران به کیفر اعمال خود می‌رسند:
آیه دوم نیز متذکر می‌شود که سرانجام بر اساس عدالت الهی، نیکوکاران به پاداش و گناه‌کاران به کیفر اعمال خود می‌رسند:
«فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفس شیئاً وَلاتُجزُونَ الّا ما کُنتُم تَعلَموُن».[۲۸] امروز به هیچ‌کس ذره‌ای ستم نشود، و جز آنچه عمل کرده‌اید، جزا داده نمی‌شوید.
«فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفس شیئاً وَلاتُجزُونَ الّا ما کُنتُم تَعلَموُن».[۲۸] امروز به هیچ‌کس ذره‌ای ستم نشود، و جز آنچه عمل کرده‌اید، جزا داده نمی‌شوید.
خط ۸۷: خط ۷۹:
واژه حکمت در بحث‌های کلامی در موارد ذیل به کار رفته است:
واژه حکمت در بحث‌های کلامی در موارد ذیل به کار رفته است:


حکمت عملی
==حکمت عملی==
 
حکمت علمی: و آن عبارت است از برترین علم به برترین معلوم، که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است.
حکمت علمی: و آن عبارت است از برترین علم به برترین معلوم، که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است.
«ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم، فالحکیم بمعنی العلیم». [۲۹]
«ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم، فالحکیم بمعنی العلیم». [۲۹]


احکام و اتقان در آفرینش
==احکام و اتقان در آفرینش==
 
احکام و اتقاق در آفرینش و تدبیر جهان.
احکام و اتقاق در آفرینش و تدبیر جهان.
«حکیم فعیل بمعنی مفعل، کالیم بمعنی مؤلم، و معنی امر احکام فی حق الله تعالی فی خلق امر اشیاء اتقان التدبیر فیها و حسن التقدیر بها». [۳۰]
«حکیم فعیل بمعنی مفعل، کالیم بمعنی مؤلم، و معنی امر احکام فی حق الله تعالی فی خلق امر اشیاء اتقان التدبیر فیها و حسن التقدیر بها». [۳۰]
خط ۱۰۰: خط ۹۰:
«حکمت گاهی به معنی معرفت اشیاء است، و گاهی به معنی انجام کاری به وجه تکمیل و احسن، و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.» [۳۲][۳۳]
«حکمت گاهی به معنی معرفت اشیاء است، و گاهی به معنی انجام کاری به وجه تکمیل و احسن، و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.» [۳۲][۳۳]


تنزه و پیراستگی
==تنزه و پیراستگی==
 
تنزه و پیراستگی فاعل از افعال قبیح و ناروا: فخر الدین رازی در این باره گفته است:
تنزه و پیراستگی فاعل از افعال قبیح و ناروا: فخر الدین رازی در این باره گفته است:
«الثالث: الحکمة عبارة عن کونه مقدسا عن فعل مالا ینبغی؛ سومین معنای حکمت عبارتست از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست».
«الثالث: الحکمة عبارة عن کونه مقدسا عن فعل مالا ینبغی؛ سومین معنای حکمت عبارتست از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست».
خط ۱۰۸: خط ۹۷:
۲. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا». [۳۵]
۲. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا». [۳۵]


غایتمند بودن افعال الهی
==غایتمند بودن افعال الهی==
 
غایتمند بودن افعال الهی. حکیم لاهیجی فصل پنجم از مباحث عدل الهی را به بیان حکمت الهی به معنی یاد شده اختصاص داده و گفته است:
غایتمند بودن افعال الهی. حکیم لاهیجی فصل پنجم از مباحث عدل الهی را به بیان حکمت الهی به معنی یاد شده اختصاص داده و گفته است:
«بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است».
«بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است».
خط ۱۱۵: خط ۱۰۳:
=دلایل اثبات عدل الهی=
=دلایل اثبات عدل الهی=


دلایل عقلی
==دلایل عقلی==
 
الف)بنابر اصل حسن و قبح، ظلمقبیح است و خداوند حکیم از فعل قبیح، پاک است؛ زیرا فعل قبیح سزاوار ملامت است و حکیم به چنین فعلی دست نمی‌یازد.
الف)بنابر اصل حسن و قبح، ظلمقبیح است و خداوند حکیم از فعل قبیح، پاک است؛ زیرا فعل قبیح سزاوار ملامت است و حکیم به چنین فعلی دست نمی‌یازد.
ب)ریشه‌های ظلم در نیازمندی، جهل، خودخواهی، ضعف، انتقام‌جویی و حسد است و این صفات گونه‌ای نقصان‌اند و به ساحت ذات الهی، هیچ نقصی راه ندارد؛ زیرا او کمال مطلق است. از خداوند جز خیر، عدالت، رأفت و رحمت سر نمی‌زند و کیفری که به بدکاران می‌رسد، بازتاب عمل خود آنان است.
ب)ریشه‌های ظلم در نیازمندی، جهل، خودخواهی، ضعف، انتقام‌جویی و حسد است و این صفات گونه‌ای نقصان‌اند و به ساحت ذات الهی، هیچ نقصی راه ندارد؛ زیرا او کمال مطلق است. از خداوند جز خیر، عدالت، رأفت و رحمت سر نمی‌زند و کیفری که به بدکاران می‌رسد، بازتاب عمل خود آنان است.


دلایل نقلی
==دلایل نقلی==
 
آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی می‌دهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه می‌کنند.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷]
آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی می‌دهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه می‌کنند.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷]


confirmed
۸٬۰۴۸

ویرایش