عرش

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۱:۵۱ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - ' در باره ' به ' در‌باره ')

عَرش یکی از مفاهیم قرآنی و مطابق با عقاید امامیه، به معنای علم، تدبیر و یا حاکمیت الهی است.

عرش در لغت

عرش در لغت به شیء سقف‌دار گفته می‌شود. همچنین به معنای «تخت پادشاه» آمده است.[۱] [۲].[۳] [۴] [۵]

عرش در قرآن

عرش در قرآن با توجه به موارد استعمالش، در معانی مختلفی به کار گرفته شده است که البته همه آنها در یک نقطه مشترکند و آن اینکه "عرش کنایه از عظمت خداوند و مخلوقات اوست." در آیه شریفه: الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ.[۶] «استوا» بر عرش کنایه از استیلای خداوند، حکومت، مالکیت و تدبیر او بر نظام هستی است، چنان‌که در اطلاقات معمولی نیز گاهی کلمه " بر تخت نشستن " حکایتی کنایه‌آمیز از تسلط پادشاه بر کشورش می‌باشد. لازم به توضیح است که برخی از الفاظ نمى‌‏توانند به درستى بيان کننده عظمت خداوند و حتى عظمت مخلوقات بزرگ او باشند، به همين دليل با استفاده از معانى كنايى اين الفاظ، تمثیلی از آن همه عظمت ترسیم خواهد شد. از جمله این الفاظ، كلمه" عرش" است كه در لغت به معنى" سقف" يا" تخت پايه بلند" در برابر كرسى است كه به معنى تخت پايه كوتاه است و سپس اين كلمه در‌باره تخت‌قدرت خداوند به نام عرش پروردگار به كار رفته است.

عرش خداوند

در اينكه منظور از عرش خدا چيست و اين كلمه كنايه از چه معنايى مى‌‏باشد، مفسران، محدثان و فلاسفه سخن بسيار گفته‌‏اند. گاهى عرش را به معنى" علم بى پايان پروردگار" تفسير و گاهی به معنى" مالكيت و حاكميت خدا" اطلاق کرده‌اند و گاهی به معنى هر يك از صفات كماليه و جلاليه او، چرا كه هر يك از اين اوصاف، بيان کننده عظمت مقام او مى‏‌باشد همانگونه كه تخت سلاطين نشانه عظمت آنها است. آرى خداوند داراى عرش علم، عرش قدرت، عرش رحمانيت و عرش رحيميت است. مطابق با تفاسیر سه‌گانه فوق، مفهوم" عرش" بازگشت ناظر به صفتی از صفات الهی است، نه يك وجود خارجى. بعضى از رواياتى كه از اهل بيت ع به دست ما رسيده است نيز همين معنى را تاييد مى‏‌نمايد، مانند حديثى كه" حفص بن غياث" از امام صادق ع نقل مى‌‏كند كه‏ از امام ع درباره تفسير" وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏" سؤال كردند، فرمود:" منظور علم او است" و در حديث ديگرى از همان امام ع" عرش" را به معنى علمى كه پیامبران را بر آن واقف كرده، و" كرسى" را به معنى علمى كه هيچ‌ كسی را از آن آگاه نكرده است تفسير کرده است، در حالى كه بعضى ديگر از مفسران با الهام گرفتن از روايات ديگرى" عرش" و" كرسى" را به دو موجود عظيم از مخلوقات پروردگار تفسير كرده‌‏اند.از جمله گفته‌اند: منظور از عرش، مجموعه عالم هستى است. و نیز گفته‌‏اند: مجموعه زمين و آسمان در درون كرسى قرار دارد، بلكه آسمان و زمين در برابر كرسى همچون حلقه انگشترى است در يك بيابان پهناور، و كرسى در برابر عرش نيز همچون حلقه انگشترى است در يك بيابان وسيع. و گاه" عرش" را بر قلب انبيا و اوصيا و مؤمنان كامل، اطلاق كرده‏‌اند، چنان‌كه در حديث آمده است: ان قلب المؤمن عرش الرحمن:" قلب مؤمن عرش بزرگ خدا است"! و نيز در حديث قدسى نقل شده است: لم يسعنى سمائى و لا ارضى و وسعنى قلب عبدى المؤمن:" آسمان و زمين وسعت وجود مرا ندارد، ولى قلب بنده مؤمن من، جايگاه من است.[۷]

عرش از منظر روایات

عرش در روایات با تعابیر مختلفی بیان شده است، از جمله اینکه عرش بر دوش فرشتگان مقربان الهی قرار گرفته است و نیز شمایل تمام موجودات جهان در عرش نقش بسته است.[۸] و برخی دیگر از روایات بیان می‌کنند که جمله «لا إله إلّا اللّه، مُحَمَّدٌ رَسول اللّه، علی أمیرالمؤمنین» بر روی عرش نوشته شده است.[۹] همچنین رسول خدا (ص) فرمود که در سفر معراج هنگامی که به عرش نگاه کردم، مشاهده کردم همه معصومان در طرف راست عرش قرار دارند.[۱۰] در بعضی از روایات نیز وارد شده که عرش، علم بی‌پایان پروردگار است.[۱۱] و در برخی دیگر از روایات آمده است که عرش بسیار با عظمت است و تمام موجودات در برابر عرش، مانند حلقه‌ای در بیابانی پهناور هستند. [۱۲]

دیدگاه‌های مختلف درباره عرش

عرش نا معلوم است

برخی از مذاهب اهل سنت همچون اشاعره و اهل حدیث، معتقدند که به مفاهیمی مانند عرش و کرسی تنها باید ایمان آورد و از تفکر درباره آن پرهیز کرد.[۱۳] خداوند بر عرش قرار دارد؛ ولی مفهوم آن برای ما معلوم نیست.[۱۴] از مالک بن انس نقل شده است که می‌گوید: جمله نشستن خداوند بر روی عرش جمله‌ای دارای مفهوم است، اما تفسیر آن قابل فهم نیست و نیز پرسش درباره آن بدعت، اما ایمان به آن واجب است. [۱۵]

مادی و مکانی بودن عرش

معتقدان در‌باره مادی بودن عرش تحلیل‌های مختلفی از خود ارائه دادند. مثلا ظاهرگرایان و حشویه معتقدند که عرش الهی مکانی است وسیع که خداوند بر آن تکیه کرده و به تدبیر امور هستی مشغول است.[۱۶] برخی می‌گویند که عرش از چهار سمت به مقدار چهار انگشت گسترده شده است و زیر خداوند صدایی چون رحل آهنی به گوش می‌رسد.[۱۷] برخی از جسم‌گرایان معتقدند عرش و کرسی دو جسم وسیع و بزرگ کیهانی‌اند.[۱۸] و عده اندکی نیز گفته‌اند عرش و کرسی همان سیاره «زحل» و «مشتری» هستند.[۱۹]بعضی دیگر می‌گویند که در روز قیامت خداوند بر عرش می‌نشیند و فرشتگان او را حمل می‌کنند، به گونه‌ای که همه آن را مشاهده می‌کنند.[۲۰] برخی از فلاسفه مسلمان، عرش الهی را «فلک‌الافلاک» که همان فلک نهم در نظام فلسفی است می‌دانستد.[۲۱]

عرش از منظر مذاهب و عالمان مسلمان

عرش معنای کنایی دارد

از نگاه معتزله و برخی از مفسران امامیه، چیزی به نام عرش در خارج وجود ندارد، بلکه عرش به معنای کنایه از امور دیگری است.[۲۲] اما اینکه عرش کنایه از چیست، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. گروهی معتقدند: عرش سراسر جهان هستی است و نشستن خداوند بر آن، کنایه از تدبیر الهی بر تمام امور است.[۲۳] عده‌ای دیگر می‌گویند: کرسی کنایه از دنیای مادی و عرش کنایه از جهان مافوق ماده است.[۲۴] شیخ صدوق عرش را به علم بی‌پایان پرودگار تفسیر کرده است. [۲۵] برخی دیگر نیز آن را کنایه از فرمان‌روایی، حاکمیت و مالکیت خداوند می‌دانند.[۲۶] علامه طباطبایی معتقد است عرش مرحله تکامل یافته‌ای از عوالم وجود بوده و مرکز فرماندهی جهان و محل صدور دستورات الهی بوده و نشستن خداوند بر عرش نیز کنایه از تدبیر جهان و علم او به تمام امور است.[۲۷]

عرش در دیگر ادیان

نام عرش در دیگر ادیان نیز آمده و در برخی از معانی به کار رفته است که گاهی به معنای آسمان است و بیان شده است که به آسمان قسم یاد نکنید، چون آسمان عرش خداوند است. [۲۸] و گاهی به معنای تخت دارای چرخ است که خداوند روی آن نشسته است. [۲۹] در حالی که عرش و چرخ‌های آن از آتش ملتهب شده‌اند.[۳۰] در کتاب پادشاهان از تورات نیز از فرشتگانی یاد شده است که در سمت راست و چپ بر سریر(عرش) الهی نشسته‌اند. [۳۱] علاوه، فرشتگان سرافین نیز در اطراف تخت پروردگار به تسبیح پروردگار مشغول هستند. [۳۲]

پانویس

  1. مفردات راغب، ص۳۲۹.
  2. دهخدا علی اکبر، فرهنگ دهخدا، سال ۱۳۷۷ش، ج۱۰، ذیل واژه عرش
  3. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۸، ص۸۴.
  4. ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۱۳.
  5. العین، ج۱، ص۲۴۹.
  6. سوره طه، آیه 5
  7. ر. ک. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ج 20 ص 35
  8. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۱۷۰.
  9. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۲۷، ص۱.
  10. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۶، ص۲۱۷.
  11. بیات مختاری، «عرش خدا و تفاوت آن با کرسی»، ص۵۸.
  12. رستمی و آل‌بویه، سیری در اسرار فرشتگان، ۱۳۹۳ش، ص۱۹۸.
  13. بیات مختاری، «عرش خدا و تفاوت آن با کرسی»، ص۵۳.
  14. دانشنامه قرآنی، ج ۴۹، مدخل عرش، ص۱۴۴۶
  15. احمدی، «اندیشه کلامی سنایی درباره عرش»، ص۷.
  16. دانشنامه قرآنی، ج۴۹، مدخل عرش، ص۱۴۴۶.
  17. موسوی مبلغ، «ظاهر نگری در آیات صفات»، ص۸.
  18. بیات مختاری، «عرش خدا و تفاوت آن با کرسی»، ص۷۱.
  19. بیات مختاری، «عرش خدا و تفاوت آن با کرسی»، ص۷۰.
  20. مختاری، «عرش الهی، واگرایی و همگرایی آن با کرسی»، ص۵۱.
  21. بی نام، «تفسیر قرآن مجید، سوره رعد آیه ۲»، ص۸.
  22. بی‌نا، «آیات عرش و کرسی» در فرهنگ نامه علوم قرآن، ص۹۱.
  23. بی نام، «تفسیر قرآن مجید، سوره رعد، آیه ۲»، ص۱۰.
  24. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ۱۳۶۹ش، ج ۲۰، ص۳۸.
  25. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ترجمه محمدی شاهرودی، ۱۳۷۷ش، ص۶۷.
  26. معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۲۵.
  27. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۷، ص۲۹۸.
  28. کتاب مقدس، کتاب متی، باب ۵، آیه۳۵.
  29. کتاب مقدس، کتاب حزقیال، باب ۱، آیه ۲۶.
  30. کتاب مقدس، کتاب دانیال، باب۷، آیه۹.
  31. کتاب مقدس، کتاب اول پادشاهان، باب۲۲، آیه۱۹.
  32. کتاب مقدس، کتاب اشعیاء نبى، باب۶، آیه۳.