فتح مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ آوریل ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
ابهام در مقصد و نیز هدف موجب شد تا دو قبیله هوازن و ثقیف خود را برای مقابله احتمالی با سپاه اسلام آماده کنند.این را می شد از تماسی که با هم داشتند فهمید نکته ای که پس از دستگیری و بازجویی جاسوسی که برای هوازن جاسوسی می کرد فهمید که حضرت از او پرسیداز قبیله هوازن چه خبر؟ پاسخ داد من آن ها را در مکانی به نام [[بقعاء]] در حالى ترک کردم که نیرو جمع کرده و افرادی را براى جلب همکارى اعراب میان آن ها از جمله ثقیف فرستاده، موافقت شان را جلب کرده بودند.<ref>[[مغازی واقدی]]، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏، ص ۶۱۵</ref>
ابهام در مقصد و نیز هدف موجب شد تا دو قبیله هوازن و ثقیف خود را برای مقابله احتمالی با سپاه اسلام آماده کنند.این را می شد از تماسی که با هم داشتند فهمید نکته ای که پس از دستگیری و بازجویی جاسوسی که برای هوازن جاسوسی می کرد فهمید که حضرت از او پرسیداز قبیله هوازن چه خبر؟ پاسخ داد من آن ها را در مکانی به نام [[بقعاء]] در حالى ترک کردم که نیرو جمع کرده و افرادی را براى جلب همکارى اعراب میان آن ها از جمله ثقیف فرستاده، موافقت شان را جلب کرده بودند.<ref>[[مغازی واقدی]]، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏، ص ۶۱۵</ref>


لشکر اسلام بدون داشتن هیچ گونه علامتی تا منطقه  [[قُدَید]] در ۱۲۰ کیلومترى مکه پیش رفتند  آن چنان که کسی متوجه نمی شد که این جمعیت در واقع سپاهی است برای فتح مکه، امااز آنجا به بعد پرچم ها برافراشته شد و پرچم مهاجرین در دستان على بن ابى طالب علیه السلام قرار گرفت.<ref>مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۷۱</ref> تا زمانی که پیامبر و لشکریانش به  مرالظهران( چهار فرسخی مدینه) رسیدند قبیله قریش از هدف آن ها که فتح مکه بود با خبر نبودند.<ref>[[سبل الهدى والرشاد]]، ج ۴، ص ۳۲۴</ref> بعد از استقرار سپاه اسلام پیامبر دستور داد تا در آن مکان و در نقاط اطراف به شکل وسیعی آتش روشن کنند که در مجموع تعداد ده هزار شعله آتش افروخته شد <ref>مغازی واقدی، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏، ص ۶۲۲</ref> ابوسفیان همراه با [[حکیم بن حِزام]] و [[بُدَیل بن ورقاء]] که براى اطلاع از اوضاع به آن منطقه رفته بودند، از دور با دیدن آتش وحشت کرده گمان کردند که قبیله هوازن قصد یورش به آنان را دارد.اما زمانى که ابوسفیان نزدیک‌ تر شد، سپاه اسلام را دید. عباس عموی پیامبر که در آن زمان در مکه ساکن بود، ایشان را با خود نزد رسول خدا(ص) برد تا مسلمان شوند.  
لشکر اسلام بدون داشتن هیچ گونه علامتی تا منطقه  [[قُدَید]] در ۱۲۰ کیلومترى مکه پیش رفتند  آن چنان که کسی متوجه نمی شد که این جمعیت در واقع سپاهی است برای فتح مکه، امااز آنجا به بعد پرچم ها برافراشته شد و پرچم مهاجرین در دستان على بن ابى طالب علیه السلام قرار گرفت.<ref>مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۷۱</ref> تا زمانی که پیامبر و لشکریانش به  [[مرّالظهران]]( چهار فرسخی مدینه) رسیدند قبیله قریش از هدف اصلی آن ها که فتح مکه بود، اطلاع نداشتند.<ref>[[سبل الهدى والرشاد]]، ج ۴، ص ۳۲۴</ref> بعد از استقرار سپاه اسلام پیامبر ص دستور داد تا در آن مکان و در نقاط اطراف به شکل وسیعی آتش روشن کنند که در مجموع تعداد ده هزار شعله آتش افروخته شد. <ref>مغازی واقدی، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏، ص ۶۲۲</ref> ابوسفیان همراه با [[حکیم بن حِزام]] و [[بُدَیل بن ورقاء]] که براى اطلاع از اوضاع به آن منطقه رفته بودند، از دور با دیدن آتش وحشت کرده گمان کردند که قبیله هوازن قصد یورش به آنان را دارد،اما زمانى که ابوسفیان نزدیک‌ تر شد، سپاه اسلام را دید و بعد از آن تصمیم گرفت که عباس عموی پیامبر ص را که در آن زمان ساکن مکه بود، همراه خود نزد رسول خدا(ص) ببرد تا مسلمان شوند.  


==زمان ورود به مکه==
==زمان ورود به مکه==
خط ۲۴: خط ۲۴:
==وقایع بعد از فتح مکه==
==وقایع بعد از فتح مکه==


روز فتح مکه پیامبر با هزار نفر از لشکریانش که زره پوشیده بودند وارد این شهر شدند در این زمان [[سعد بن عباده]] در حالی که پرچم رسول الله را به همراه داشت هنگامی که از مقابل ابو سفیان عبور می کرد فریاد کشید ای ابوسفیان امروز روزی است که خون ها باید ریخته شود امروز خدا قریش را خوار و ذلیل خواهد کرد ابوسفیان به پیامبر رو کرد و گفت این دستور شما است که خون قبیله ات را بریزند؟ تو را به خدا قسم می دهم در باره قبیله ات که مهربان ترین پیامبر ص در پاسخ ابوسفیان فرمود آری امروز روز رحمت و مهربانی است امروز روزی است که خداوند خواسته است که قریش عزیز و با ایمان باشند.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۲</ref> پس از این واقعه حضرت دستور به امام علی علیه السلام دستور داد که پرچم را از سعد بن عباده بگیرد و خود مسئولیتش را بپذیرد. <ref>[[شیخ مفید]]، [[الإرشاد]]، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۵۳</ref>
روز فتح مکه پیامبر با هزار نفر از لشکریانش که زره پوشیده بودند، وارد این شهر شد. در این زمان [[سعد بن عباده]] در حالی که پرچم رسول الله را به همراه داشت، هنگامی که از مقابل ابو سفیان عبور می کرد فریاد کشید ای ابوسفیان امروز روزی است که خون ها باید ریخته شود. امروز خدا قریش را خوار و ذلیل خواهد کرد. ابوسفیان به پیامبر ص رو کرد و گفت این دستور شما است که خون قبیله ات را بریزند؟ تو را به خدا قسم می دهم در باره قبیله ات که مهربان ترینی.  پیامبر ص در پاسخ ابوسفیان فرمود امروز روز رحمت و مهربانی است. امروز روزی است که خداوند خواسته است که قریش عزیز و با ایمان باشند.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج‌۲، ص‌۸۲۲</ref> پس از این واقعه حضرت به [[امام علی علیه السلام]] دستور داد که پرچم را از سعد بن عباده گرفته  خود مسئولیتش را بپذیرد. <ref>[[شیخ مفید]]، [[الإرشاد]]، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۵۳</ref>


==عفو عمومی==
==عفو عمومی==


یکی از مهم ترین وقایع فتح مکه اعلام عفو عمومی از طرف پیامبر بود زمانی که شهر کاملا تصرف شد، حضرت کنار درب کعبه ایستاد و آن فرمان را صادر کرد او در ضمن خطابه ای رو به سران قریش کرد و فرمود اکنون در چه حالی هستید؟ پاسخ دادند که تو برادرو برادر زاده ما هستی که اکنون به قدرت رسیدی پیامبر فرمود اما من حرفی را می زنم که برادرم یوسف به برادرانش گفت که امروز روز ملامت و سرزنش شما نیست از خدا می طلبم که شما را بیامرزد که ارحم الراحمین است.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص‌۷۰۱</ref>
یکی از مهم ترین وقایع فتح مکه اعلام عفو عمومی از طرف پیامبر بود زمانی که شهر کاملا تصرف شد، حضرت کنار [[درب کعبه]] ایستاد و آن فرمان را صادر کرد. او ضمن خطابه ای رو به [[سران قریش]] کرد و فرمود اکنون در چه حالی هستید؟ پاسخ دادند که تو برادر و برادر زاده ما هستی که اکنون به قدرت رسیده ای پیامبر فرمود اما من حرفی را می زنم که برادرم [[یوسف]] به برادرانش گفت که امروز روز ملامت و سرزنش شما نیست از خدا می طلبم که شما را بیامرزد که ارحم الراحمین است.<ref>واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص‌۷۰۱</ref>


==فرمان آزادی اهالی مکه==
==فرمان آزادی اهالی مکه==


چون مکه با استفاده از نیروی نظامی تصرف شد، به همین دلیل اهالی این شهر که سابقه دیرینه در دشمنی و جنگ با پیامبر را داشتند به عنوان اسیر شناخته می شدند و تصمیم گیری در باره ایشان در اختیار رسول خدا ص بود بنا بر این حضرت بعد از عفو عمومی آن ها را به حال خود واگذاشت   و فرمود:اذهبوا فأنتم الطلقاء <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۳، ص ۵۱۲ و ۵۱۳، ح ۲، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش.</ref>
چون مکه با استفاده از نیروی نظامی تصرف شد، به همین دلیل اهالی این شهر که سابقه دیرینه در دشمنی و جنگ با پیامبر را داشتند به اسارت گرفته شدند و تصمیم گیری در باره آنان بر عهده  رسول خدا ص بود. بنا بر این، حضرت بعد از عفو عمومی آن ها را به حال خود واگذاشت و فرمود:اذهبوا فأنتم الطلقاء <ref>[[کلینی، محمد بن یعقوب|کلینی محمد بن یعقوب]]، کافی، ج ۳، ص ۵۱۲ و ۵۱۳، ح ۲، دارالکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش.</ref>  یعنی بروید. شما آزاد هستید. از این جهت کلمه «[[طلقاء]]» که به معنای اسیر آزاد شده است،<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۲۲۷.</ref> در باره مخالفان و دشمنان پیامبر ساکن در مکه به که در فتح این شهر اسیر شدند،اصطلاح شد.از جمله دشمنان شاخص حضرت که در گروه طلقا قرار گرفتند، ابو سفیان و فرزندش [[معاویه]] بودند.
  یعنی بروید شما آزاد هستید. از این جهت کلمه «طلقاء» که به معنای اسیر آزاد شده است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۲۲۷.</ref> به عنوان یک اصطلاح در باره مخالفان و دشمنان پیامبر ساکن در مکه به کار گرفته شد.از جمله دشمنان شاخص حضرت که در گروه طلقا قرار گرفتند، ابو سفیان و فرزندش معاویه بودند.


==شکستن بت ها==
==شکستن بت ها==


از جمله دیگر اقدامات پیامبر ص بعد از فتح مکه شکستن بت ها بود حضرت به امام علی پیشنهاد کرد تا روی شانه های پیامبر بایستد و بت ها را یکی پس از دیگر شکسته به زمین بیندازد. <ref>ابن طاوس،االطرائف، ج۱، ص۸۰</ref> پس از شکستن بت‌ها آیه «قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ و بگو حق آمد و باطل نابود شد آری باطل همواره نابودشدنی است» سورهاسراء، آیه۸۱ نازل شد.<ref>الطرائف، پیشین،همان</ref>
از جمله دیگر اقدامات پیامبر ص بعد از فتح مکه، شکستن بت ها بود. حضرت به امام علی پیشنهاد کرد تا روی شانه هایش بایستد و بت ها را یکی پس از دیگر بشکند و به زمین بیندازد. <ref>[[ابن طاوس]]،[[الطرائف]]، ج۱، ص۸۰</ref> پس از شکستن بت‌ها آیه «قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً؛ بگو حق آمد و باطل نابود شد آری باطل همواره نابودشدنی است» [[سوره اسراء]]، آیه۸۱ نازل شد.<ref>الطرائف، پیشین،همان</ref> بسیاری از اهل سنت واقعه ایستادن امام علی(ع)بر شانه‌های رسول خدا ص را در کتاب‌ های خود روایت کرده‌اند از جمله: [[احمد بن حنبل]]، [[ابو یعلی موصلی]]، [[ابو بکر خطیب]] در تاریخ بغداد، [[محمد بن صباغ زعفرانی]] در «الفضائل»، [[حافظ ابو بکر بیهقی]]، [[قاضی ابو عمر]] و [[عثمان بن احمد]] در کتاب‌های خودشان، [[ثعلبی]] در تفسیرش، [[ابن مردویه]] در «[[المناقب]]»، [[ابن منده]] در کتاب «المعرفة»، [[طبری]] در «[[الخصائص]]»، [[خطیب خوارزمی]] در «الاربعین» و [[ابو احمد جرجانی]] در «التاریخ» روایت کرده‌اند.<ref>الطرائف پیشین، همان، ص۸۱</ref> همچنین «[[ابو عبداللَّه جعل]]» و «[[ابو القاسم حسکانی]]» و «[[ابوالحسن شاذان]]» تالیفاتی را در اثبات این قضیه انجام دادهاند.<ref>همان</ref>
داستان ایستادن امام علی(ع)بر شانه‌های رسول خدا ص را بسیاری از بزرگان اهل سنت در کتاب‌ های خود روایت کرده‌اند از جمله: احمد بن حنبل، ابو یعلی موصلی، ابو بکر خطیب در تاریخ بغداد، محمد بن صباغ زعفرانی در «الفضائل»، حافظ ابو بکر بیهقی، قاضی ابو عمر و عثمان بن احمد در کتاب‌های خودشان، ثعلبی در تفسیرش، ابن مردویه در «المناقب»، ابن منده در کتاب «المعرفة»، طبری در «الخصائص»، خطیب خوارزمی در «الاربعین» و ابو احمد جرجانی در «التاریخ» روایت کرده‌اند.<ref>الطرائف پیشین، همان، ص۸۱</ref> همچنین «ابو عبداللَّه جعل» و «ابو القاسم حسکانی» و «ابوالحسن شاذان» تالیفاتی را در اثبات این قضیه انجام داده اند.<ref>الطرائف، ابن طاوس، ج۱، ص۸۱</ref>


==پانویس==
==پانویس==
۱۳

ویرایش