فلسفه و تصوف: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها'
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵<references />↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
خط ۱: خط ۱:
'''فلسفه و تصوف''' ارتباط ناگستنی باهم دارند ولی در طول تاریخ به خاطر سوءتفاهم‌ها و سوءبرداشت‌های دو گروه از همدیگر مخالفت‌هایی بین آن‌ها بوده است.
'''فلسفه و تصوف''' ارتباط ناگستنی باهم دارند ولی در طول تاریخ به خاطر سوءتفاهم‌ها و سوءبرداشت‌های دو گروه از همدیگر مخالفت‌هایی بین آنها بوده است.
در عالم [[اسلام]] دو مشرب عرفانی و فلسفی به یکدیگر نزدیک‌تر شدند و بالأخره در حکمت متعالیۀ [[ملاصدرا|صدرالمتألهین شیرازی]] (د ۱۰۵۰ق/۱۶۴۰م) وحدت یافتند.
در عالم [[اسلام]] دو مشرب عرفانی و فلسفی به یکدیگر نزدیک‌تر شدند و بالأخره در حکمت متعالیۀ [[ملاصدرا|صدرالمتألهین شیرازی]] (د ۱۰۵۰ق/۱۶۴۰م) وحدت یافتند.


خط ۱۰: خط ۱۰:
=ارتباط حکمت و عرفان با دین=
=ارتباط حکمت و عرفان با دین=
در جهان اسلام، حکمت و عرفان هر دو با باطن وحی ارتباط دارند.
در جهان اسلام، حکمت و عرفان هر دو با باطن وحی ارتباط دارند.
از یک‌سو قرآن انسان را به اندیشه، نظر، تعقل و تدبر در حقیقتِ خود و عالم ترغیب می‌کند و گاهی برای اثبات مقصد، حجت و برهان می‌آورد، و از سوی دیگر، هم انسان را به حصول معرفت یقینی از علم الیقین، عین الیقین، و حق الیقین ترغیب می‌کند و هم او را به وصول به حقایق و شهودِ آن‌ها از طریق طی اطوار ولایت راه می‌نماید.
از یک‌سو قرآن انسان را به اندیشه، نظر، تعقل و تدبر در حقیقتِ خود و عالم ترغیب می‌کند و گاهی برای اثبات مقصد، حجت و برهان می‌آورد، و از سوی دیگر، هم انسان را به حصول معرفت یقینی از علم الیقین، عین الیقین، و حق الیقین ترغیب می‌کند و هم او را به وصول به حقایق و شهودِ آنها از طریق طی اطوار ولایت راه می‌نماید.
با توجه به این‌که این دو مشرب در ذاتِ خود تعارض و تناقضی ندارند، این امر موجب شده است که در طول تاریخ اندیشۀ اسلامی، حقایق عرفانی هرچه بیش‌تر با حکمت اسلامی پیوند یابد.
با توجه به این‌که این دو مشرب در ذاتِ خود تعارض و تناقضی ندارند، این امر موجب شده است که در طول تاریخ اندیشۀ اسلامی، حقایق عرفانی هرچه بیش‌تر با حکمت اسلامی پیوند یابد.


خط ۶۳: خط ۶۳:
اما این تقسیم‌بندی نقایصی نیز دارد. به عنوان مثال، تعریف کلام فقط معتزله را که درصدد اثبات مبادی و مسائل وحی از طریق عقل و استدلال‌اند، در بر می‌گیرد و شامل متکلمانی چون اشاعره که منکر حجیت عقل و استدلال‌اند، نمی‌شود.
اما این تقسیم‌بندی نقایصی نیز دارد. به عنوان مثال، تعریف کلام فقط معتزله را که درصدد اثبات مبادی و مسائل وحی از طریق عقل و استدلال‌اند، در بر می‌گیرد و شامل متکلمانی چون اشاعره که منکر حجیت عقل و استدلال‌اند، نمی‌شود.
شاید بهتر آن باشد که به جای «بحث و استدلال» از «جدل» استفاده شود. دیگر این‌که تعریف حکمت اشراق، چنان‌که خواهیم دید، اندکی با تعریف سهروردی تفاوت دارد.
شاید بهتر آن باشد که به جای «بحث و استدلال» از «جدل» استفاده شود. دیگر این‌که تعریف حکمت اشراق، چنان‌که خواهیم دید، اندکی با تعریف سهروردی تفاوت دارد.
پس از تمهید این مقدمات، به بحث دربارۀ ارتباط میان فلسفه و تصوف در حوزه‌های مختلف تفکر اسلامی با رعایت تقدم و تأخر تاریخی آن‌ها می‌پردازیم.
پس از تمهید این مقدمات، به بحث دربارۀ ارتباط میان فلسفه و تصوف در حوزه‌های مختلف تفکر اسلامی با رعایت تقدم و تأخر تاریخی آنها می‌پردازیم.


=عارفان نخستین=
=عارفان نخستین=
در میان متصوفۀ دورۀ نخستین بحث‌های فراوانی دربارۀ پاره‌ای از مسائل دیده می‌شود که بعدها هم در عرفان نظری و هم در حکمت اشراق سهروردی و حکمت متعالیۀ ملاصدرا از آن‌ها استفاده شده است؛ مسائلی چون معنای توحید؛ توحید ذاتی، صفاتی و افعالی؛ اسماء و صفات الاهی؛ مقامات و احوال و ترتیب مقامات و شمار آن‌ها؛ همچنین حقیقتِ توبه، صبر، شکر، خوف و رجا، زهد، توکل، رضا، محبت، ورع، فقر، مراقبتِ نفس، محاربه، قبض و بسط، هیبت، صحو و سکر، جمع و فرق، فرق اول و فرق ثانی، غیبت، حضور، کشف و شهود یا مکاشفه و مشاهده، قرب و بُعد، فنا و بقا و.... صوفیان نخستین حتی رساله‌هایی دربارۀ این مباحث نوشته بودند که از دیدگاه نظری بسیار قابل اعتناست؛ در عین حال، در آثار این عارفان آیاتی از قرآن که جنبۀ عرفانی و نظری دارد، سخت مورد توجه قرار گرفته است.
در میان متصوفۀ دورۀ نخستین بحث‌های فراوانی دربارۀ پاره‌ای از مسائل دیده می‌شود که بعدها هم در عرفان نظری و هم در حکمت اشراق سهروردی و حکمت متعالیۀ ملاصدرا از آنها استفاده شده است؛ مسائلی چون معنای توحید؛ توحید ذاتی، صفاتی و افعالی؛ اسماء و صفات الاهی؛ مقامات و احوال و ترتیب مقامات و شمار آنها؛ همچنین حقیقتِ توبه، صبر، شکر، خوف و رجا، زهد، توکل، رضا، محبت، ورع، فقر، مراقبتِ نفس، محاربه، قبض و بسط، هیبت، صحو و سکر، جمع و فرق، فرق اول و فرق ثانی، غیبت، حضور، کشف و شهود یا مکاشفه و مشاهده، قرب و بُعد، فنا و بقا و.... صوفیان نخستین حتی رساله‌هایی دربارۀ این مباحث نوشته بودند که از دیدگاه نظری بسیار قابل اعتناست؛ در عین حال، در آثار این عارفان آیاتی از قرآن که جنبۀ عرفانی و نظری دارد، سخت مورد توجه قرار گرفته است.
افزون بر آن، در کتاب‌هایی چون رسالۀ قشیریه، اللمع سراج و طبقات الصوفیۀ سلمی، اقوالی از بزرگان صحابه چون ابوذر غفاری (ه‌ م) (د ۳۱ یا ۳۲ق/۶۵۲ یا ۶۵۳م) و سلمان فارسی (د ۳۵ یا ۳۶ق/۶۵۵ یا ۶۵۶م) و صوفیان متقدم، مانند حسن بصری (د ۱۱۰ق/۷۲۸م)، مالک بن دینار (د ۱۲۶ یا ۱۳۱ق/ ۷۴۴ یا ۷۴۹م)، سفیان ثوری (د ۱۶۱ق/۷۷۸م)، ابراهیم ادهم (د ۱۶۱ق)،
افزون بر آن، در کتاب‌هایی چون رسالۀ قشیریه، اللمع سراج و طبقات الصوفیۀ سلمی، اقوالی از بزرگان صحابه چون ابوذر غفاری (ه‌ م) (د ۳۱ یا ۳۲ق/۶۵۲ یا ۶۵۳م) و سلمان فارسی (د ۳۵ یا ۳۶ق/۶۵۵ یا ۶۵۶م) و صوفیان متقدم، مانند حسن بصری (د ۱۱۰ق/۷۲۸م)، مالک بن دینار (د ۱۲۶ یا ۱۳۱ق/ ۷۴۴ یا ۷۴۹م)، سفیان ثوری (د ۱۶۱ق/۷۷۸م)، ابراهیم ادهم (د ۱۶۱ق)،


معروف کرخی (د ۲۰۰ق/۸۱۶ م)، ابوسلیمان دارانی، بشر حافی (د ۲۲۷ق/۸۴۲م)، بایزید بسطامی (د ۲۳۴ یا ۲۶۱ق/ ۸۴۸ یا ۸۷۵م)، ابوالحسن نوری (د ۲۸۶ یا ۲۹۵ق/۸۹۹ یا ۹۰۸م)، جنید بغدادی (د ۲۹۷ یا ۲۹۸ق/۹۱۰ یا ۹۱۱م) و دیگران، نقل شده است که جنبۀ نظری روشنی دارد و حائز اهمیت است و از این‌رو، عارفان و حکیمان دوره‌های بعد شرح و تعبیرهای مختلفی از آن‌ها پرداخته‌اند.
معروف کرخی (د ۲۰۰ق/۸۱۶ م)، ابوسلیمان دارانی، بشر حافی (د ۲۲۷ق/۸۴۲م)، بایزید بسطامی (د ۲۳۴ یا ۲۶۱ق/ ۸۴۸ یا ۸۷۵م)، ابوالحسن نوری (د ۲۸۶ یا ۲۹۵ق/۸۹۹ یا ۹۰۸م)، جنید بغدادی (د ۲۹۷ یا ۲۹۸ق/۹۱۰ یا ۹۱۱م) و دیگران، نقل شده است که جنبۀ نظری روشنی دارد و حائز اهمیت است و از این‌رو، عارفان و حکیمان دوره‌های بعد شرح و تعبیرهای مختلفی از آنها پرداخته‌اند.


=حکمت مشّاء=
=حکمت مشّاء=
خط ۷۵: خط ۷۵:


==فارابی==
==فارابی==
برخی محققان از وجود نشانه‌های عرفان در آثار ابوالحسن عامری و ابوحیان توحیدی، سخن به میان آورده‌اند و نیز اثر آن را در اشعار ناصرخسرو قبادیانی (د ۴۸۱ق/۱۰۸۸م) و عمر خیام (د ۵۱۵ یا ۵۱۷ ق/۱۱۲۱ یا ۱۱۲۳م)، نیز در نوشته‌های ابویعقوب سجستانی (د قرن ۴ق/۱۰م) جست‌وجو می‌کنند که بی‌شک همۀ آن‌ها باطن‌گرا بوده‌اند. <ref>ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ج۱، ص۱۷۸ بب‌، دفتر عقل و آیت عشق، تهران، ۱۳۸۰ش.</ref>
برخی محققان از وجود نشانه‌های عرفان در آثار ابوالحسن عامری و ابوحیان توحیدی، سخن به میان آورده‌اند و نیز اثر آن را در اشعار ناصرخسرو قبادیانی (د ۴۸۱ق/۱۰۸۸م) و عمر خیام (د ۵۱۵ یا ۵۱۷ ق/۱۱۲۱ یا ۱۱۲۳م)، نیز در نوشته‌های ابویعقوب سجستانی (د قرن ۴ق/۱۰م) جست‌وجو می‌کنند که بی‌شک همۀ آنها باطن‌گرا بوده‌اند. <ref>ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ج۱، ص۱۷۸ بب‌، دفتر عقل و آیت عشق، تهران، ۱۳۸۰ش.</ref>
اما از میان فلاسفۀ مشاء، بی‌شک نخستین کسی که نشانه‌های اندیشۀ عرفانی در آثار او به چشم می‌خورد، فارابی (د ۳۳۹ق/۹۵۰م) است.
اما از میان فلاسفۀ مشاء، بی‌شک نخستین کسی که نشانه‌های اندیشۀ عرفانی در آثار او به چشم می‌خورد، فارابی (د ۳۳۹ق/۹۵۰م) است.
برخی از محققان او را در واقع امر، «صوفی عامل»، خوانده‌اند و کتاب فصوص الحکمۀ منسوب به او را دارای اهمیت فراوان دانسته‌اند، چون در واقع کتابی است که هم به فلسفه و هم به عرفان می‌پردازد و تا این اواخر در ایران آن را با تفسیر عرفانی تدریس می‌کردند.
برخی از محققان او را در واقع امر، «صوفی عامل»، خوانده‌اند و کتاب فصوص الحکمۀ منسوب به او را دارای اهمیت فراوان دانسته‌اند، چون در واقع کتابی است که هم به فلسفه و هم به عرفان می‌پردازد و تا این اواخر در ایران آن را با تفسیر عرفانی تدریس می‌کردند.
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:


==گرایش‌های متفاوت==
==گرایش‌های متفاوت==
در تفکر غزالی دو گرایش کاملاً متفاوت را می‌توان یافت که هر یک از آن‌ها در سیر اندیشۀ اسلامی منشأ اثر بوده است:
در تفکر غزالی دو گرایش کاملاً متفاوت را می‌توان یافت که هر یک از آنها در سیر اندیشۀ اسلامی منشأ اثر بوده است:


===مخالفت با فلسفه===
===مخالفت با فلسفه===
خط ۱۷۲: خط ۱۷۲:
==علم ذوقی و کشفی==
==علم ذوقی و کشفی==
اهمیت دیگر غزالی، به‌ویژه در موضوع مورد بحث این است کـه وی از علم عرفان به عنوان علم ذوقی و علم کشفی ــ که آن را «طور ورای طور عقل» می‌دانست ــ چون علمی حقیقی و برتر از علم بحثی استدلالی دفاع می‌کرد و از آن مهم‌تر آن‌که این علم را به جریان اصلی تفکر اسلامی وارد ساخت، به نحوی که تدریس عرفان به عنوان یکی از علوم رسمی، در حوزه‌های علمیه، به‌ویژه در میان اهل سنت رواج یافت.
اهمیت دیگر غزالی، به‌ویژه در موضوع مورد بحث این است کـه وی از علم عرفان به عنوان علم ذوقی و علم کشفی ــ که آن را «طور ورای طور عقل» می‌دانست ــ چون علمی حقیقی و برتر از علم بحثی استدلالی دفاع می‌کرد و از آن مهم‌تر آن‌که این علم را به جریان اصلی تفکر اسلامی وارد ساخت، به نحوی که تدریس عرفان به عنوان یکی از علوم رسمی، در حوزه‌های علمیه، به‌ویژه در میان اهل سنت رواج یافت.
وی در کتاب المنقذ من الضلال که سرگذشت‌نامۀ فکری اوست، شرح می‌دهد که چگونه برای جست‌وجوی حقیقت به علم کلام و فلسفه روی آورده، ولی آن‌ها را وافی به مقصود نیافته و بالأخره گمشدۀ خود را در عرفان پیدا کرده است. وی چنین توضیح می‌دهد که عرفان علم ذوقی است.
وی در کتاب المنقذ من الضلال که سرگذشت‌نامۀ فکری اوست، شرح می‌دهد که چگونه برای جست‌وجوی حقیقت به علم کلام و فلسفه روی آورده، ولی آنها را وافی به مقصود نیافته و بالأخره گمشدۀ خود را در عرفان پیدا کرده است. وی چنین توضیح می‌دهد که عرفان علم ذوقی است.
فلاسفه علم را به شناخت علل اشیاء توصیف می‌کنند، در حالی که ممکن است انسان علل چیزی را بداند، ولی از حقیقت آن غافل باشد.
فلاسفه علم را به شناخت علل اشیاء توصیف می‌کنند، در حالی که ممکن است انسان علل چیزی را بداند، ولی از حقیقت آن غافل باشد.
چنان‌که طبیب علل مستی را می‌داند، ولی تا شراب ننوشد و مست نشود، از حقیقت مستی بی‌خبر است.
چنان‌که طبیب علل مستی را می‌داند، ولی تا شراب ننوشد و مست نشود، از حقیقت مستی بی‌خبر است.
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
===سنایی===
===سنایی===
تأثیر گرایش اول او (یعنی مخالفت صریح با فلسفه) را در بیشتر، بلکه همۀ شاعران عارف ایرانی می‌بینیم.
تأثیر گرایش اول او (یعنی مخالفت صریح با فلسفه) را در بیشتر، بلکه همۀ شاعران عارف ایرانی می‌بینیم.
برای نمونه، سنایی در اشعار خود حکمت یونان را مذمت می‌کند و آن را به هیچ‌روی با ذوق ایمانی هم‌پایه نمی‌شمارد. وی آنان را که به دنبال فلاسفۀ یونان رفته‌اند، از ارباب سنت نمی‌داند و بر آن باور است که آن‌ها شرع را به یک‌سو نهاده‌اند.
برای نمونه، سنایی در اشعار خود حکمت یونان را مذمت می‌کند و آن را به هیچ‌روی با ذوق ایمانی هم‌پایه نمی‌شمارد. وی آنان را که به دنبال فلاسفۀ یونان رفته‌اند، از ارباب سنت نمی‌داند و بر آن باور است که آنها شرع را به یک‌سو نهاده‌اند.
افزون بر آن، سنایی معتقد است که عقل به کوی عشق راه نمی‌برد و از طریق آن نمی‌توان به حقیقت توحید دست یافت. <ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۴۳، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref><ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref><ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۲۰۱، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref><ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۶۷۹، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>
افزون بر آن، سنایی معتقد است که عقل به کوی عشق راه نمی‌برد و از طریق آن نمی‌توان به حقیقت توحید دست یافت. <ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۴۳، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref><ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۱۴۸، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref><ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۲۰۱، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref><ref>سنایی، دیوان، ج۱، ص۶۷۹، به کوشش محمدتقی مدرس رضـوی، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>


خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:


===مولانا===
===مولانا===
مولانا نیز در ابیات متعددی از مثنوی خود به مذمت عقلِ جزئی می‌پردازد، پای استدلالیان را چوبین می‌داند و قیاسات و دلیل، یعنی ابزار شناخت فیلسوف را عصای نابینایان می‌شمارد که به آن‌ها راه می‌نماید و در عین حال، آنان را به جدال با یکدیگر وا می‌دارد.
مولانا نیز در ابیات متعددی از مثنوی خود به مذمت عقلِ جزئی می‌پردازد، پای استدلالیان را چوبین می‌داند و قیاسات و دلیل، یعنی ابزار شناخت فیلسوف را عصای نابینایان می‌شمارد که به آنها راه می‌نماید و در عین حال، آنان را به جدال با یکدیگر وا می‌دارد.
به اعتقاد مولانا، چنین کورانی که با عصای استدلال راه می‌پیمایند، تنها با یاری بینایان و پیران روشن‌ضمیر به حقیقت دست می‌یابند، وگرنه، ابزار شناخت آنان که اندیشه، خیال و قیاس است، آنان را به قبلۀ عقل مفلسف هدایت می‌کند که با قبلۀ عارف ــ که نور وصال است ــ فاصلۀ بسیار دارد.
به اعتقاد مولانا، چنین کورانی که با عصای استدلال راه می‌پیمایند، تنها با یاری بینایان و پیران روشن‌ضمیر به حقیقت دست می‌یابند، وگرنه، ابزار شناخت آنان که اندیشه، خیال و قیاس است، آنان را به قبلۀ عقل مفلسف هدایت می‌کند که با قبلۀ عارف ــ که نور وصال است ــ فاصلۀ بسیار دارد.
با این همه، خرده‌گیریِ مولوی بر عقل، نه متوجه عقل کلی، بلکه یک‌سره نسبت به عقل جزئی است. <ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۱۹۸۲،۱۹۸۴، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۲۱۲۵ بب‌، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۳۲۸۳،۳۲۸۵، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۱۶۳۳،۱۶۴۳، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۵۰۶، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۱۲۵۶،۱۲۶۱، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۴۱۴۴،۴۱۴۷، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۲۲۱۸،۲۲۲۵، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۲۳۵۶،۲۳۵۷، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>
با این همه، خرده‌گیریِ مولوی بر عقل، نه متوجه عقل کلی، بلکه یک‌سره نسبت به عقل جزئی است. <ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۱۹۸۲،۱۹۸۴، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۲۱۲۵ بب‌، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۳۲۸۳،۳۲۸۵، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۱۶۳۳،۱۶۴۳، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۵۰۶، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۱۲۵۶،۱۲۶۱، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۴۱۴۴،۴۱۴۷، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۲۲۱۸،۲۲۲۵، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref><ref>مولوی، مثنوی معنوی، بیت‌های ۲۳۵۶،۲۳۵۷، به کوشش نیکلسن نیز نصرالله پورجوادی، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>
خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:
===آثار ضدفلسفه===
===آثار ضدفلسفه===
کوتاه سخن آن‌که بعد از حملۀ غزالی به فلسفه، ادبیات عرفانی و غیرعرفانی آکنده از عقل‌ستیزی و فلسفه‌گریزی شد.
کوتاه سخن آن‌که بعد از حملۀ غزالی به فلسفه، ادبیات عرفانی و غیرعرفانی آکنده از عقل‌ستیزی و فلسفه‌گریزی شد.
کتاب‌هایی نیز به نثر در مذمت فلسفه نوشته شده است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان از تلبیس ابلیسِ ابن جوزی (د ۵۹۷ ق/ ۱۲۰۱م)، رشف النصایح الایمانیة فی کشف فضایح الیونانیه، نوشتۀ شهاب‌الدین عمر سهروردی (د ۶۳۲ق/۱۲۳۵م)، صاحب عوارف المعارف نام برد. <ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۶۷، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>
کتاب‌هایی نیز به نثر در مذمت فلسفه نوشته شده است که از مهم‌ترین آنها می‌توان از تلبیس ابلیسِ ابن جوزی (د ۵۹۷ ق/ ۱۲۰۱م)، رشف النصایح الایمانیة فی کشف فضایح الیونانیه، نوشتۀ شهاب‌الدین عمر سهروردی (د ۶۳۲ق/۱۲۳۵م)، صاحب عوارف المعارف نام برد. <ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۲۶۷، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>


=عین‌القضات همدانی=
=عین‌القضات همدانی=
از جمله کسانی که از امام محمد غزالی تأثیر پذیرفته‌اند، می‌توان عین‌القضات همدانی (د ۵۲۵ ق/ ۱۱۳۱م) را نام برد.
از جمله کسانی که از امام محمد غزالی تأثیر پذیرفته‌اند، می‌توان عین‌القضات همدانی (د ۵۲۵ ق/ ۱۱۳۱م) را نام برد.
او خود می‌گوید: مدتی «به بررسی کتاب‌های علم کلام پرداختم، ولی آن‌ها جز بر گمراهی من نیفزود... پس خداوند مرا با ۴ سال خواندن کتاب‌های محمد غزالی هدایت کرد و چشم بصیرتم باز شدن گرفت». <ref>عین‌القضات همدانی، زبدة الحقائق، ج۱، ص۷، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref> باز می‌گوید: «من گرچه خواجه امام غزالی را ندیده‌ام، ولی شاگرد کتب او بوده‌ام». <ref>عین‌القضات همدانی، نامه‌ها، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>
او خود می‌گوید: مدتی «به بررسی کتاب‌های علم کلام پرداختم، ولی آنها جز بر گمراهی من نیفزود... پس خداوند مرا با ۴ سال خواندن کتاب‌های محمد غزالی هدایت کرد و چشم بصیرتم باز شدن گرفت». <ref>عین‌القضات همدانی، زبدة الحقائق، ج۱، ص۷، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref> باز می‌گوید: «من گرچه خواجه امام غزالی را ندیده‌ام، ولی شاگرد کتب او بوده‌ام». <ref>عین‌القضات همدانی، نامه‌ها، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>
با این‌همه، بر خلاف غزالی، در کتاب تمهیدات خود، در داوری مسئله‌ای بین ابن سینا و ابوسعید ابوالخیر، ابن سینا را بسیار ترجیح می‌دهد و می‌گوید: «شیخ ابوسعید هنوز این کلمات را نچشیده بود، یا اگر چشیده بود همچنان که بوعلی...، او نیز مطعون و سنگسار بودی». <ref>عین‌القضات همدانی، تمهیدات، ج۱، ص۳۴۹-۳۵۰، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref>
با این‌همه، بر خلاف غزالی، در کتاب تمهیدات خود، در داوری مسئله‌ای بین ابن سینا و ابوسعید ابوالخیر، ابن سینا را بسیار ترجیح می‌دهد و می‌گوید: «شیخ ابوسعید هنوز این کلمات را نچشیده بود، یا اگر چشیده بود همچنان که بوعلی...، او نیز مطعون و سنگسار بودی». <ref>عین‌القضات همدانی، تمهیدات، ج۱، ص۳۴۹-۳۵۰، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref>
وی گرچه عارف و از شاگردان احمد غزالی است، ولی در آثار خود، فلسفه و عرفان را آشتی داده است؛ برای نمونه، در کتاب زبدة الحقائق دربارۀ این موضوعات بحث می‌کند: علم نظری، کشف و ذوق، اثبات واجب، وجود خداوند و اسماء و صفات وی، اقسام وجود‌، فرق بین اسم و صفت، مسئلۀ توحید، غایت از ایجاد و خلق عالم، منتهای عقل در معرفت خداوند، علم نامتناهی خداوند، علم خداوند به جزئیات، علم ازلی، فرق بین عالم و عارف، نبوت و ولایت، عقل و عشق، طور ورای عقل، عینیت صفات و ذات، حدوث و قِدم عالم و.... در کتاب تمهیدات نیز از علم مکتسب و لدنی، شرط‌های سالک راه خدا، فطرت آدمیان، ارکان اسلام، حقیقت و حالات عشق، حقیقت روح و دل، اسرار قرآن و حکمت خلقت انسان سخن می‌گوید.
وی گرچه عارف و از شاگردان احمد غزالی است، ولی در آثار خود، فلسفه و عرفان را آشتی داده است؛ برای نمونه، در کتاب زبدة الحقائق دربارۀ این موضوعات بحث می‌کند: علم نظری، کشف و ذوق، اثبات واجب، وجود خداوند و اسماء و صفات وی، اقسام وجود‌، فرق بین اسم و صفت، مسئلۀ توحید، غایت از ایجاد و خلق عالم، منتهای عقل در معرفت خداوند، علم نامتناهی خداوند، علم خداوند به جزئیات، علم ازلی، فرق بین عالم و عارف، نبوت و ولایت، عقل و عشق، طور ورای عقل، عینیت صفات و ذات، حدوث و قِدم عالم و.... در کتاب تمهیدات نیز از علم مکتسب و لدنی، شرط‌های سالک راه خدا، فطرت آدمیان، ارکان اسلام، حقیقت و حالات عشق، حقیقت روح و دل، اسرار قرآن و حکمت خلقت انسان سخن می‌گوید.
خط ۲۲۴: خط ۲۲۴:
وی در «التلویحات» خود واقعه‌ای را نقل می‌کند که در آن، شبی ارسطو در خلسه‌ای روحانی بر او ظاهر می‌شود و سهروردی دربارۀ مشکلات مسئلۀ علم که مدت زمانی او را به خود مشغول داشته بود، سؤال می‌کند.
وی در «التلویحات» خود واقعه‌ای را نقل می‌کند که در آن، شبی ارسطو در خلسه‌ای روحانی بر او ظاهر می‌شود و سهروردی دربارۀ مشکلات مسئلۀ علم که مدت زمانی او را به خود مشغول داشته بود، سؤال می‌کند.
ارسطو ماهیت علم حضوری کشفی را برای او توضیح می‌دهد. در پایان سهروردی از ارسطو می‌پرسد که آیا کسی از فلاسفۀ اسلامی به کنه این مسئله رسیده است؟ ارسطو پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید که حتی به یک هزارم مسئله پی نبرده‌اند.
ارسطو ماهیت علم حضوری کشفی را برای او توضیح می‌دهد. در پایان سهروردی از ارسطو می‌پرسد که آیا کسی از فلاسفۀ اسلامی به کنه این مسئله رسیده است؟ ارسطو پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید که حتی به یک هزارم مسئله پی نبرده‌اند.
سهروردی آن‌گاه به بایزید بسطامی و سهل تستری اشاره می‌کند. ارسطو از شنیدن نام آن‌ها بسیار شادمان می‌شود و می‌گوید که آن‌ها فلاسفه و حکمای حقیقی اسلام‌اند، زیرا به حکمت رسمی و بحثی صرف بسنده نکرده‌اند. <ref>سهروردی، یحیـی، التلویحات، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص ۷۰-۷۴، به کوشش هانری کـربن، تهران، ۱۳۵۵ش.</ref>
سهروردی آن‌گاه به بایزید بسطامی و سهل تستری اشاره می‌کند. ارسطو از شنیدن نام آنها بسیار شادمان می‌شود و می‌گوید که آنها فلاسفه و حکمای حقیقی اسلام‌اند، زیرا به حکمت رسمی و بحثی صرف بسنده نکرده‌اند. <ref>سهروردی، یحیـی، التلویحات، مجموعۀ مصنفات، ج۱، ص ۷۰-۷۴، به کوشش هانری کـربن، تهران، ۱۳۵۵ش.</ref>


==انواع حکمت==
==انواع حکمت==
خط ۲۴۷: خط ۲۴۷:
ممکن است این اشکال مطرح شود که ابن عربی با فلسفه به مخالفت برخاسته است، پس چگونه می‌توان گفت که وی عرفان نظری را بنیاد نهاده است.
ممکن است این اشکال مطرح شود که ابن عربی با فلسفه به مخالفت برخاسته است، پس چگونه می‌توان گفت که وی عرفان نظری را بنیاد نهاده است.
در پاسخ می‌توان گفت که اصولاً نوشتن کتاب و رساله «آیین درویشی» نیست و ابن عربی با نگارش بیش از ۳۰۰ کتاب و رساله خواه ناخواه باب بحث و نظر را در مسائل عرفانی گشوده است که بیش از همه در دو کتاب معروف او، فصوص الحکم و فتوحات مکیه به چشم می‌خورد.
در پاسخ می‌توان گفت که اصولاً نوشتن کتاب و رساله «آیین درویشی» نیست و ابن عربی با نگارش بیش از ۳۰۰ کتاب و رساله خواه ناخواه باب بحث و نظر را در مسائل عرفانی گشوده است که بیش از همه در دو کتاب معروف او، فصوص الحکم و فتوحات مکیه به چشم می‌خورد.
مثلاً در کتاب فصوص او دربارۀ این موضوعات بحث شده است: اسماء الاهی و ظهور آن‌ها در عالم و آدم، نسبت عالم با آدم، مسئلۀ خلافت الاهی و نظریۀ انسان کامل، نبوت، رسالت، غرض از خلقت انسان، وجود ملائکه، ربوبیت و عبودیت، مسئلۀ اعیان ثابته و احکام آن‌ها، مسئلۀ تنزیه و تشبیه و احکام آن‌ها و اهمیت آن‌ها در معرفت حق، پیامبران به عنوان کلمات الاهی، قواعد ظهور و بطون، سریان حق در اشیاء، قرب فرایض و قرب نوافل، عالم برزخ، عوالم ناسوت و ملکوت و جبروت و احکام آن‌ها، عالم مثال، انواع کشف، فیض اقدس و فیض مقدس، مسئلۀ وحدت و کثرت، احدیت و واحدیت، هدایت تکوینی و هدایت تشریعی، نَفَس رحمانی یا حق مخلوقٌ به، دیانت تکلیفی و دیانت ابتداعی، نور و اقسام و مراتب آن، قوۀ تخیل و احکام آن، علم تأویل، علم تعبیر رؤیا، رحمت رحمانی و رحمت رحیمی، صراط مستقیم، حقیقت تقوا، سعادت و شقاوت، سهم علم و اراده در تکوین عالم، شرایط استنتاج وجودی و فکری، تناکح اسماء، مقام قلب و عقل در معرفت، معنای عرش و کرسی، تجلی وجودی خداوند در اعیان ممکنات و تجلی شعوری او در صور عقاید، قضا و قدر الاهی، مسئلۀ سرّ قدر، نسبت عالم و معلوم با علم، نسبت ولایت و نبوت و رسالت با یکدیگر، حقیقت روح و نفخ الاهی، معنای تسویۀ مزاج، مسئلۀ خلق جدید یا تبدل امثال، مواهب الاهی و اقسام آن، شکر تکلیف و شکر تبرع، خلق ایجادی و خلق تقدیری، علم وراثت و علم دراست، حضرات خمس، فعل بالهمه، مقام قرآنی و فرقانی، معنی کلام الله و کتاب الله، معنای احدیت جمع، و.... البته مسائل نظری که در فصوص مطرح می‌شود، بیش از آن است که برشمردیم و اگر مسائل نظری‌ای را که در فتوحات مکیه و دیگر آثار او مورد بحث قرار گرفته است نیز بر آن بیفزاییم، شمار آن‌ها چند برابر می‌شود.
مثلاً در کتاب فصوص او دربارۀ این موضوعات بحث شده است: اسماء الاهی و ظهور آنها در عالم و آدم، نسبت عالم با آدم، مسئلۀ خلافت الاهی و نظریۀ انسان کامل، نبوت، رسالت، غرض از خلقت انسان، وجود ملائکه، ربوبیت و عبودیت، مسئلۀ اعیان ثابته و احکام آنها، مسئلۀ تنزیه و تشبیه و احکام آنها و اهمیت آنها در معرفت حق، پیامبران به عنوان کلمات الاهی، قواعد ظهور و بطون، سریان حق در اشیاء، قرب فرایض و قرب نوافل، عالم برزخ، عوالم ناسوت و ملکوت و جبروت و احکام آنها، عالم مثال، انواع کشف، فیض اقدس و فیض مقدس، مسئلۀ وحدت و کثرت، احدیت و واحدیت، هدایت تکوینی و هدایت تشریعی، نَفَس رحمانی یا حق مخلوقٌ به، دیانت تکلیفی و دیانت ابتداعی، نور و اقسام و مراتب آن، قوۀ تخیل و احکام آن، علم تأویل، علم تعبیر رؤیا، رحمت رحمانی و رحمت رحیمی، صراط مستقیم، حقیقت تقوا، سعادت و شقاوت، سهم علم و اراده در تکوین عالم، شرایط استنتاج وجودی و فکری، تناکح اسماء، مقام قلب و عقل در معرفت، معنای عرش و کرسی، تجلی وجودی خداوند در اعیان ممکنات و تجلی شعوری او در صور عقاید، قضا و قدر الاهی، مسئلۀ سرّ قدر، نسبت عالم و معلوم با علم، نسبت ولایت و نبوت و رسالت با یکدیگر، حقیقت روح و نفخ الاهی، معنای تسویۀ مزاج، مسئلۀ خلق جدید یا تبدل امثال، مواهب الاهی و اقسام آن، شکر تکلیف و شکر تبرع، خلق ایجادی و خلق تقدیری، علم وراثت و علم دراست، حضرات خمس، فعل بالهمه، مقام قرآنی و فرقانی، معنی کلام الله و کتاب الله، معنای احدیت جمع، و.... البته مسائل نظری که در فصوص مطرح می‌شود، بیش از آن است که برشمردیم و اگر مسائل نظری‌ای را که در فتوحات مکیه و دیگر آثار او مورد بحث قرار گرفته است نیز بر آن بیفزاییم، شمار آنها چند برابر می‌شود.
یکی از مسائلی که در عرفان ابن عربی مطرح است، نظریۀ وحدت وجود اوست.
یکی از مسائلی که در عرفان ابن عربی مطرح است، نظریۀ وحدت وجود اوست.


خط ۲۵۶: خط ۲۵۶:


==تأثیرگذاری بر ملاصدرا==
==تأثیرگذاری بر ملاصدرا==
ابن عربی برای نخستین‌بار تعبیراتی مانند «وجود مطلق» را به کار ‌برد که اطلاق آن بر خداوند اعتراض کسانی مانند شیخ علاءالدولۀ سمنانی (د ۷۳۶ق/ ۱۳۳۶م) را برانگیخت و ملاصدرا به آن‌ها پاسخ گفت.
ابن عربی برای نخستین‌بار تعبیراتی مانند «وجود مطلق» را به کار ‌برد که اطلاق آن بر خداوند اعتراض کسانی مانند شیخ علاءالدولۀ سمنانی (د ۷۳۶ق/ ۱۳۳۶م) را برانگیخت و ملاصدرا به آنها پاسخ گفت.
همچنین بحث ابن عربی دربارۀ نظریۀ «خلق جدید» و «تجدد امثال» در نظریۀ «حرکت جوهری» ملاصدرا تأثیرگذار بوده است.
همچنین بحث ابن عربی دربارۀ نظریۀ «خلق جدید» و «تجدد امثال» در نظریۀ «حرکت جوهری» ملاصدرا تأثیرگذار بوده است.
نمونه‌های دیگری از این‌گونه‌ تأثیرها را می‌توان در آثار ملاصدرا، به ویژه در اسفار جست‌وجو کرد.
نمونه‌های دیگری از این‌گونه‌ تأثیرها را می‌توان در آثار ملاصدرا، به ویژه در اسفار جست‌وجو کرد.
خط ۲۹۱: خط ۲۹۱:
یکی از جهت فلسفه، چنان که در کتاب‌های او مانند اسفار مشهود است، که در آن، مطالب کاملاً فلسفی و به روش بحثی و استدلالی است، ولی در مطاوی آن مطالب عرفانی با عنوان اقوال اهل ذوق و عرفان، یا کلام ابن عربی یا حکمت عرشیه، حکمت مشرقیه یا بیان منهج کملین از صوفیه، به چشم می‌خورد.
یکی از جهت فلسفه، چنان که در کتاب‌های او مانند اسفار مشهود است، که در آن، مطالب کاملاً فلسفی و به روش بحثی و استدلالی است، ولی در مطاوی آن مطالب عرفانی با عنوان اقوال اهل ذوق و عرفان، یا کلام ابن عربی یا حکمت عرشیه، حکمت مشرقیه یا بیان منهج کملین از صوفیه، به چشم می‌خورد.


وی در اسفار از این عارفان نام می‌برد: ابوبکر واسطی؛ ابوسعید خراز (نقل قول و تفسیر کلام وی دربارۀ روح)؛ ابن عطا (گفتار وی دربارۀ این‌که خداوند ارواح را قبل از اجساد خلق کرده است)؛ حلاج؛ ابوعبدالرحمان سلمی؛ بایزید بسطامی (سخن وی دربارۀ نفس، نیز سخن او دربارۀ ماهیت روح و حقیقت انسان)؛ ابوطالب مکی (سخن وی دربارۀ صفات واجب، سخن او در قوت القلوب دربارۀ روح و نفس، نیز سخن وی دربارۀ معنای صراط)؛ جنید (دربارۀ ماهیت روح، صفت محبان، حدیث کان الله...)؛ خواجه عبدالله انصاری (مسئلۀ توحید خواص)؛ عطار نیشابوری (مراد از اطلاق لفظ وجود بر واجب)؛ ابوحامد محمد غزالی (سخن وی دربارۀ وجود ممکن، این‌که آیا عقل می‌تواند حقیقت همه چیز را ادراک کند، این‌که موجودات وجود حقیقی دارند و کثرت وجود آن‌ها منافی با وحدت حقیقت وجود نیست، مراتب توحید و توحید خاص، تفسیر او از آیۀ «کل شیء هالک...»، سخن او دربارۀ طبقات مردم در فهم معانی قرآن، این‌که این عالم بهترین عالم ممکن است، این‌که قوای نباتی صادر از فعل فرشتگان است، احوال روح پس از جدایی از بدن، معاد جسمانی، اعتقاد او به دو گونه معاد روحانی و جسمانی، پیروی او از شیخ الرئیس در معاد روحانی، تفسیر وی از وعد و وعید، نقد تفسیر او از معاد جسمانی، تأویل او از حیث عجب الذنب و...)؛ مولانا جلال‌الدین بلخی صاحب مثنوی (اطلاق لفظ وجود به معنی واجب، شمول ارادت خداوند به همه چیز، مسئلۀ رضا به قضای الاهی)؛ ابن عربی (۲۲۷ بار دربارۀ مسائل متعدد، از جمله سخن او دربارۀ صور مرآتیه، دربارۀ وجود ذهنی، قدرت عارف بر ایجاد صور در عالم خارج، وجود منبسط، نَفَس رحمان، هباء و عنقاء مُغرب، مراد وی از اطلاق لنفسه وجود، کلام وی دائر بر این‌که حق وجود مطلق است، مسئلۀ اختلاف وی با علاءالدولۀ سمنانی، این‌که هرچه هست می‌شود، متناهی است، در معنی تجلی حق، مسئلۀ حرکت جوهری در فصوص و فتوحات، سخن وی دربارۀ حدوث عالم، بحث وی دربارۀ علم خداوند، این‌که ترکیب در معانی عقلی منافی با احدیت وجود نیست، دربارۀ تفصیل معانی و صور در علم باری، علم خداوند به ماسوای ذات، بحث دربارۀ تقسیمات سه‌گانۀ کلام، سخن وی دربارۀ محو و اثبات کلام حق، تفسیر او از لوح، قلم، قلم اعلا و لوح محفوظ، تفسیر او از کلام غزالی دربارۀ این‌که این عالم بهترین عالم ممکن است، اینکه نظام این عالم بهتـرین نظام است و انسـان ــ به عنـوان صورت خداونـد ــ در احسن تقویم آفریده شده است، اینکه عالم مظهر جمال الاهی است، ارتباط انسان با عالم، این‌که انسان کامل خلیفۀ خداوند است، این‌که انسان کامل صاحب مقام جمعی است، سخن وی دربارۀ برزخ، سخن وی در تفسیر عجب الذنب، نقل کلام وی دائر بر این‌که وجود انسان مراتبی دارد که برخی از آن‌ها پیش از نشئت دنیوی است، تفسیر او از اعیان ثابته، کلام وی دربارۀ حیات اجسام و اجساد، کلام وی دربارۀ نفخ صور و حقیقت مرگ، سخن وی دربارۀ شجرۀ طوبی، نظر او دربارۀ تجدد احوال اهل دوزخ، تفسیر وی از حدیث معروف به حدیث تحول و...)؛ علاءالدولۀ سمنانی (در اعتبارات وجود، قول وی مبنی بر این‌که ذات واجب ورای وجود و عدم است، اعتراضات وی بر حواشی فتوحات، اشکال او بر اطلاق وجود مطلق بر حق، این‌که حق منعوت به هر نعتی است، قول او مبنی بر این‌که عالم عدم محیط بر وجود است، قول او در وحدت وجود و واجب تعالی)؛ عین‌القضات همدانی (قول او مبنی بر این‌که عقل میزان صحیح احکام است و احکام آن همیشه صادق است)؛ داوود قیصری (قول او مبنی بر عدم خلود در جهنم و مسئلۀ بهشت و دوزخ و اعراف)؛ صدرالدین قونوی (سخن او دربارۀ مفهوم و حقیقت وجود و اعتبارات آن، مراد او از اطلاق لفظ وجود، اشکالات شیخ علاءالدولۀ سمنانی بر وی، سخن وی دربارۀ عدمی بودن ممکنات، ارتباط وجود غیبی و وجود عینی، ظهور احکام وجود، علم حق تعالی)؛ و صوفیه (۳۴ بار در مواضع مختلف، با طیف گسترده‌ای از مسائل نظری). <ref>ارنست، کارل و، تصوف و فلسفه از نظر ملاصدرا، مجموعه مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۸۳-۸۵، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۸۷، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۱۱، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۱۴، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۲۳، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۴۹، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۷۷-۱۷۸، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref>
وی در اسفار از این عارفان نام می‌برد: ابوبکر واسطی؛ ابوسعید خراز (نقل قول و تفسیر کلام وی دربارۀ روح)؛ ابن عطا (گفتار وی دربارۀ این‌که خداوند ارواح را قبل از اجساد خلق کرده است)؛ حلاج؛ ابوعبدالرحمان سلمی؛ بایزید بسطامی (سخن وی دربارۀ نفس، نیز سخن او دربارۀ ماهیت روح و حقیقت انسان)؛ ابوطالب مکی (سخن وی دربارۀ صفات واجب، سخن او در قوت القلوب دربارۀ روح و نفس، نیز سخن وی دربارۀ معنای صراط)؛ جنید (دربارۀ ماهیت روح، صفت محبان، حدیث کان الله...)؛ خواجه عبدالله انصاری (مسئلۀ توحید خواص)؛ عطار نیشابوری (مراد از اطلاق لفظ وجود بر واجب)؛ ابوحامد محمد غزالی (سخن وی دربارۀ وجود ممکن، این‌که آیا عقل می‌تواند حقیقت همه چیز را ادراک کند، این‌که موجودات وجود حقیقی دارند و کثرت وجود آنها منافی با وحدت حقیقت وجود نیست، مراتب توحید و توحید خاص، تفسیر او از آیۀ «کل شیء هالک...»، سخن او دربارۀ طبقات مردم در فهم معانی قرآن، این‌که این عالم بهترین عالم ممکن است، این‌که قوای نباتی صادر از فعل فرشتگان است، احوال روح پس از جدایی از بدن، معاد جسمانی، اعتقاد او به دو گونه معاد روحانی و جسمانی، پیروی او از شیخ الرئیس در معاد روحانی، تفسیر وی از وعد و وعید، نقد تفسیر او از معاد جسمانی، تأویل او از حیث عجب الذنب و...)؛ مولانا جلال‌الدین بلخی صاحب مثنوی (اطلاق لفظ وجود به معنی واجب، شمول ارادت خداوند به همه چیز، مسئلۀ رضا به قضای الاهی)؛ ابن عربی (۲۲۷ بار دربارۀ مسائل متعدد، از جمله سخن او دربارۀ صور مرآتیه، دربارۀ وجود ذهنی، قدرت عارف بر ایجاد صور در عالم خارج، وجود منبسط، نَفَس رحمان، هباء و عنقاء مُغرب، مراد وی از اطلاق لنفسه وجود، کلام وی دائر بر این‌که حق وجود مطلق است، مسئلۀ اختلاف وی با علاءالدولۀ سمنانی، این‌که هرچه هست می‌شود، متناهی است، در معنی تجلی حق، مسئلۀ حرکت جوهری در فصوص و فتوحات، سخن وی دربارۀ حدوث عالم، بحث وی دربارۀ علم خداوند، این‌که ترکیب در معانی عقلی منافی با احدیت وجود نیست، دربارۀ تفصیل معانی و صور در علم باری، علم خداوند به ماسوای ذات، بحث دربارۀ تقسیمات سه‌گانۀ کلام، سخن وی دربارۀ محو و اثبات کلام حق، تفسیر او از لوح، قلم، قلم اعلا و لوح محفوظ، تفسیر او از کلام غزالی دربارۀ این‌که این عالم بهترین عالم ممکن است، اینکه نظام این عالم بهتـرین نظام است و انسـان ــ به عنـوان صورت خداونـد ــ در احسن تقویم آفریده شده است، اینکه عالم مظهر جمال الاهی است، ارتباط انسان با عالم، این‌که انسان کامل خلیفۀ خداوند است، این‌که انسان کامل صاحب مقام جمعی است، سخن وی دربارۀ برزخ، سخن وی در تفسیر عجب الذنب، نقل کلام وی دائر بر این‌که وجود انسان مراتبی دارد که برخی از آنها پیش از نشئت دنیوی است، تفسیر او از اعیان ثابته، کلام وی دربارۀ حیات اجسام و اجساد، کلام وی دربارۀ نفخ صور و حقیقت مرگ، سخن وی دربارۀ شجرۀ طوبی، نظر او دربارۀ تجدد احوال اهل دوزخ، تفسیر وی از حدیث معروف به حدیث تحول و...)؛ علاءالدولۀ سمنانی (در اعتبارات وجود، قول وی مبنی بر این‌که ذات واجب ورای وجود و عدم است، اعتراضات وی بر حواشی فتوحات، اشکال او بر اطلاق وجود مطلق بر حق، این‌که حق منعوت به هر نعتی است، قول او مبنی بر این‌که عالم عدم محیط بر وجود است، قول او در وحدت وجود و واجب تعالی)؛ عین‌القضات همدانی (قول او مبنی بر این‌که عقل میزان صحیح احکام است و احکام آن همیشه صادق است)؛ داوود قیصری (قول او مبنی بر عدم خلود در جهنم و مسئلۀ بهشت و دوزخ و اعراف)؛ صدرالدین قونوی (سخن او دربارۀ مفهوم و حقیقت وجود و اعتبارات آن، مراد او از اطلاق لفظ وجود، اشکالات شیخ علاءالدولۀ سمنانی بر وی، سخن وی دربارۀ عدمی بودن ممکنات، ارتباط وجود غیبی و وجود عینی، ظهور احکام وجود، علم حق تعالی)؛ و صوفیه (۳۴ بار در مواضع مختلف، با طیف گسترده‌ای از مسائل نظری). <ref>ارنست، کارل و، تصوف و فلسفه از نظر ملاصدرا، مجموعه مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۸۳-۸۵، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۸۷، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۱۱، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۱۴، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۲۳، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۴۹، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۶۲-۱۶۴، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۷۷-۱۷۸، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref><ref>میری، محسن و محمدجعفر علمی، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸، فهرست موضوعی کتاب الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعۀ صدرالمتألهین، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref>
از تأمل در مسائلِ یاد شده پیداست که ملاصدرا با چه دقتی مسائل نظری صرف را که عارفان مطرح ساخته‌اند، مورد بررسی قرار داده، و آن‌ها را به عنوان مسائل حکمی ـ فلسفی وارد نظام حکمت متعالیۀ خویش کرده است.
از تأمل در مسائلِ یاد شده پیداست که ملاصدرا با چه دقتی مسائل نظری صرف را که عارفان مطرح ساخته‌اند، مورد بررسی قرار داده، و آنها را به عنوان مسائل حکمی ـ فلسفی وارد نظام حکمت متعالیۀ خویش کرده است.


===تفسیر قرآن و حدیث===
===تفسیر قرآن و حدیث===
خط ۳۰۳: خط ۳۰۳:
به رغم مخالفت‌هایی که با گرایش‌های عرفانی، هم از سوی فیلسوفانی چون ملا رجب‌علی تبریزی و شاگردان وی که گرایش مشائی صرف داشتند، و هم از سوی فقهای جبل عامل که با تشکیل حکومت شیعی صفوی به ایران مهاجرت کرده بودند، صورت می‌گرفت، جمع بین حکمت و عرفان پس از صدرالمتألهین شیرازی، در پیروان حکمت متعالیه ادامه یافت.
به رغم مخالفت‌هایی که با گرایش‌های عرفانی، هم از سوی فیلسوفانی چون ملا رجب‌علی تبریزی و شاگردان وی که گرایش مشائی صرف داشتند، و هم از سوی فقهای جبل عامل که با تشکیل حکومت شیعی صفوی به ایران مهاجرت کرده بودند، صورت می‌گرفت، جمع بین حکمت و عرفان پس از صدرالمتألهین شیرازی، در پیروان حکمت متعالیه ادامه یافت.
ملا محسن فیض کاشانی، شاگرد و داماد ملاصدرا کتاب محجة البیضاء را به سبک احیاء العلوم غزالی نوشت و در آن از احادیث امامان شیعه استفاده کرد. کلمات مکنونۀ او نیز مشحون از تعبیرات و اصطلاحات عرفانی است و اصول المعارف او هم متأثر از حکمت متعالیۀ ملاصدراست.
ملا محسن فیض کاشانی، شاگرد و داماد ملاصدرا کتاب محجة البیضاء را به سبک احیاء العلوم غزالی نوشت و در آن از احادیث امامان شیعه استفاده کرد. کلمات مکنونۀ او نیز مشحون از تعبیرات و اصطلاحات عرفانی است و اصول المعارف او هم متأثر از حکمت متعالیۀ ملاصدراست.
همین گرایش جمع بین مبادی عرفان و حکمت، نزد فیلسوفان مکتب اصفهان و مکتب سبزوار، به ویژه حاج ملاهادی سبزواری و حکمای اربعۀ تهران، یعنی آقا علی مدرس، آقا محمدرضا قمشه‌ای، ملا حسین سبزواری و تا حد کمتری نزد میرزا ابوالحسن جلوه، و شاگردان آن‌ها، و در دوران معاصر نزد بزرگانی چون امام خمینی، علامه طباطبایی، علامه سید محمدکاظم عصار، علامه رفیعی قزوینی و دیگر پیروان حکمت متعالیه دیده می‌شود.
همین گرایش جمع بین مبادی عرفان و حکمت، نزد فیلسوفان مکتب اصفهان و مکتب سبزوار، به ویژه حاج ملاهادی سبزواری و حکمای اربعۀ تهران، یعنی آقا علی مدرس، آقا محمدرضا قمشه‌ای، ملا حسین سبزواری و تا حد کمتری نزد میرزا ابوالحسن جلوه، و شاگردان آنها، و در دوران معاصر نزد بزرگانی چون امام خمینی، علامه طباطبایی، علامه سید محمدکاظم عصار، علامه رفیعی قزوینی و دیگر پیروان حکمت متعالیه دیده می‌شود.


=فهرست منابع=
=فهرست منابع=
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش