لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات

نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'كلام' به 'کلام')
کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات
کتاب لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات
نام نویسنده فخرالدین الرازی
موضوع کلام
زبان کتاب عربى‌

شرح اسماء اللّه الحسنى كه خود مؤلف آن را لوامع البیّنات فى الاسماء و الصفات نامیده است توسط فخرالدین محمد رازى در قرن ششم هجرى نوشته شده است. این كتاب همچنانكه از نامش پیداست در مورد اسماء و صفات الهى مى‌باشد. این كتاب را فخر رازى در سه قسمت تنظیم نموده است.نخست به مبادى و مقدمات اسماء الهى و چگونگى تسمیۀ خدا به اسماء و اتصافش به صفات پرداخته در قسمت دوم مقاصد و نمایات كتاب را مطرح نموده كه بیان اقوال در اسماء الحسنى و بحثى مبسوط راجع به كلمۀ لا اله الاّ اللّه است و نهایتا قسمت سوم كتاب كه لواحقى در همین زمینه است.

معرفی اجمالی

فخر رازی بعد از بیان مقدمه‌اى كوتاه بر كتاب كه در آن خطبه‌اى كوتاه و مطالبى راجع به كتاب بیان مى‌كند، وارد قسم اول كتاب خود كه در ده فصل تنظیم كرده و عبارت از مباحثى پیرامون اسم و ذكر و...مى‌باشد او راجع به اسم به سه نظریه مهم اشاره كرده و نهایتا نظر خود را اعلام مى‌كند نظر اول را كه نظر جمعى از اصحاب مى‌داند این است كه اسم نفى مسمّى و غیر تسمیه است.نظر دوم نظر معتزله است كه مى‌گویند اسم غیر تسمیه و غیر مسمّى است. نظر سوم كه از غزالى است این است كه اسم و مسمّى و تسمیه امور سه‌گانه تباین و غیر هم مى‌باشند فخر رازى موافقت خود را با این نظریه با توضیحاتى در ذیل آن بیان مى‌دارد و براى آن چند دلیل ارائه مى‌نماید.

تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی

مؤلف صفات الهى را نیز به دو قسم سلبى و اضافى تقسیم كرده مى‌گوید صفات سلبیه خداوند در قرآن صفات جلال نامیده شده‌اند و صفات اضافیه صفات اكرام كه ذى الجلال و الاكرام از آیۀ 78 سورۀ الرحمن بدان دلالت دارد.وى سپس نظریات مختلفى را در این زمینه بیان مى‌دارد. اینكه اسماء الهى توقیفیه‌اند یا قیاسیه‌اند از دیگر مطالبى است كه فخر رازى در این بخش بدان پرداخته است او توقیفى بودن اسماء را نظر اصحاب مى‌داند در مقابل معتزله و كرامیه كه برخلاف این نظریه مى‌گویند هرمعنایى كه عقل بر ثابت بودن آن در حق خدا ما را دلالت كند جائز است كه به خداوند اطلاق گردد.

تقسیمات مؤلف درباره اسماء الهی

او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسیم مى‌كند. تقسیمى كه فخر رازى به صفات قائل است نیز به سه قسمت مى‌باشد كه عبارتند از صفات ذاتیه، صفات معنویه و صفات فعلیّه، صفات ذاتیه یعنى القابى كه دلالت بر ذات دارند.صفات معنویه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعلیه الفاظى هستند كه دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند. فخر ذكر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضیلت مى‌داند كه قرآن و روایات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنیش بر این مدّعا آیۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامى‌باشد كه به همراه چند آیۀ دیگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبیین مى‌كند اول آنكه عبارتند از اسمائى كه دلالت بر معانى حسن دارند زیرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مى‌باشند.دوم آنكه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانیت و جلال و عزت و... . راجع به اینكه فكر افضل است یا ذكر فخر رازى معتقد است هركدام به دلائلى نسبت به دیگرى برترى دارند و در واقع ذكر نتیجۀ فكر مى‌باشد.البته هركدام از ایندو یعنى برتر بودن فكر یا برتر بودن ذكر طرفدارانى دارند كه هركدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمرده‌اند.وى در بخش دیگر روایتى كه از ابوهریره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذكر مى‌كند و اشكالات وارد شده بر این روایت را جواب مى‌دهد كه ازاشكالات لازمۀ این حدیث است كه اسماء الهى محصور در همین نود و نه اسم باشند و اسم دیگرى نباشد كه فخر معتقد است این روایت زائد بر این تعداد را نفى نمى‌كند.او در دفاع از حقیقت دعا ابتداء به تعریف دعا مى‌پردازد كه عبارت از استدعاء عبدعنایت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غیر حول و قوۀ الهى همچنین ثناء بر خدا و اضافۀ جود كرم به خداوند است.سپس وارد شبهاتى كه در مورد دعا وارد شده كه مى‌گویند فائده‌اى بر دعا مترتب نیست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مى‌دهد وى در همین زمینه به آیات و روایاتى نیز استناد مى‌جوید كه از آنجمله روایت بنى مكرم اسلام(ص) است كه مى‌فرماید الدعاء مخ العبادة.

تقسیمات مؤلف درباره صفات الهی

بیان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پایان‌بخش قسمت اول كتاب فخر رازى است.او مى‌گوید عده‌اى معتقدند اسم اعظم اسم معیّن و معلومى نیست و هراسمى كه بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذكر مى‌كند همان اسم اعظم است. و عده‌اى دیگر معتقدند اسم اعظم اسم معین و مشخصى است كه خود اینها به دو دسته تقسیم مى‌شوند برخى مى‌گویند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى دیگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمى‌باشد. عده‌اى معتقدند اسم اعظم الحى القیوم است.

و عده‌اى دیگر ذوالجلال و الاكرام را اسم اعظم مى‌دانند.بعضیها با استناد به روایتى از امیرالمؤمنین‌ علیه‌السلام حروف مقطعه واقع در اوائل سور را اسم اعظم دانسته و گروهى از روایتى كه از امام زین‌العابدین علیه‌السّلام نقل شده است استفاده مى‌كنند كه اللهم انى اسألك اللّه اللّه اللّه الذى لا اله الا هو رب العرش العظیم حاوى اسم اعظم مى‌باشد. فخر رازى در بخش دوم كتاب كه مقاصد كتاب است نخست به تفسیر «هو» مى‌پردازد و مى‌گوید این اسمى كه در نزد ارباب كشف هیبت عظیمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسیم مى‌شوند این از اسماء مضمره كه دربر گیرند. معارف بلند و فراوانى است مى‌باشد.دوّمین اسمى كه فخر به تفسیر آن پرداخته اسم اللّه مى‌باشد.

وى در پاسخ به كسانى كه اسم اللّه را غیر عربى و برگرفته از كلمات یهود و نصارى مى‌دانند ادله‌اى را بر عربى بودن این اسم متذكر مى‌گردد اما تفسیر كلمۀ لا اله الا اللّه كه از عمده‌ترین بخش‌هاى كتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است كه عبارتند از دیدگاه نحویین به این كلمه او معتقد است چیزى از این كلمه محذوف مى‌باشد فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذكر شده است كه براى هركدام دلائلى را اقامه مى‌كند از آنجمله كلمۀ توحید، كلمه اخلاص، كلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطیب من القول، الكلمة الطیبة، الكلمة الثابتة و كلمة التقوى مى‌باشند.اما بیان فوائد كلمۀ لا اله الا اللّه از دیگر بخشهاى مورد بحث فخر رازى است او مى‌گوید این كلمه از افضل اذكار است كه دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به این اسم تمسك مى‌كنند شاهد این مدّعا هم کلام فرعون است كه به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائیل و کلام حضرت یونس كه در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین.اما اینكه این كلمه به چه صورتهایى تعبیر شده است آخرین بخش مطالب فخر رازى در این زمینه است.او سپس به تفسیر الرحمن الرحیم مى‌پردازد و باز به عربى بودن این كلمه تأكید مى‌ورزد اما اینكه چرا اسم رحیم بعد از رحمن ذكر شده است توضیحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.

تفسیر ملك، قدوس، سلام، مؤمن، مهیمن، عزیز، جبار، تكبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، علیم و همچنین قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سمیع، بصیر، حكم، عدل، حكیم، خبیر، حلیم، علىّ و... از دیگر اسمائى هستند كه فخر رازى در ادامه یك‌یك آنها را آورده و مورد بررسى و تحلیل قرار داده است. فخر رازى در قسم سوم كتاب خود كه لواحق و متممات مى‌باشد مى‌گوید در قرآن و اخبار و آثار اسماء دیگرى نیز غیر از اسماء مذكور آمده‌اند كه ما آنها را ذكر كرده و به تفسیر آنها مى‌پردازیم.اسمائى كه فخر در این قسمت‌آنها را نام مى‌برد در دو قسم اسماء ذات و اسماء صفات معنوى هستند كه اسماء ذات عبارتند از: الشىء كه اختلافى در وقوع آن بر خداوند سبحان و عدم آن وجود دارد كه از جهم بن صفوان عدم اطلاق این اسم بر خداوند نقل شده است كه فخر رازى با دو دلیل قرآنى این حرف را رد مى‌كند اولى آیۀقل اى شىء اكبر شهادة قل اللّهو دیگرىكل شىء هالك الاّ وجههمى‌باشد.اسم دومى كه فخر در این قسمت بدان مى‌پردازد.

القدیم است او مى‌گوید این اسم به موجودى كه اولى ندارد اطلاق مى‌شود و ما دلیل داریم كه خداوند سبحان اولى ندارد.عین همین تفسیر در مورد الازلى نیز وجود دارد.از این قبیل اسماء واجب‌الوجود لذاته و دائم مى‌باشد. وى دو اسم الجسم و الجوهر را كه كرامیه و نصارى قائل به اطلاق آن بر خداوند هستند را از اسمائى كه هرگز نمى‌توان به خداى سبحان نسبت داد مى‌داند.اما صفات معنویه‌اى كه خداوند داراى آن‌ها مى‌باشد و بر هركدام ادله‌اى نیز اقامه شده است عبارتند از محیط كه آیۀو هو بكل شىء محیطدلالت بر آن دارد، و قریب كه آیهو نحن اقرب الیكم من حبل الوریددال بر آن است، مدبر، مرید، المحبة، الرضا، النحط، الغضب المولاة و المعاداة و الكراهة نیز آخرین اسمهائى هستند كه فخرالدین محمد رازى در مورد آنها به ایراد سخن پرداخته است.

نسخۀ حاضر

این كتاب در یك جلد و در قطع وزیرى در سال هزار و سیصد و شصت و چهار هجرى شمسى و در تهران از روى نسخۀ مكتبة الكلیات الازهریۀ قاهره افست شده است كه در سال هزار و سیصد و نود و شش در آنجا چاپ شده بود.مقدمۀ تعلیقات این كتاب را طه عبدالرئوف سعد برعهده داشته است كه در آخر كتاب یك فهرست مطالب بر آن آورده است.