|
|
(۴۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{Mbox
| | {{جعبه اطلاعات شخصیت |
| | type = notice | | | عنوان = مأمون عباسی |
| | class = ambox-In_use | | | تصویر = |
| | image = [[File:Ambox clock.svg|48px|alt=|link=]] | | | نام = ابوالعباس عبدالله مأمون |
| | css = margin: 1px | | | نامهای دیگر = |
| | text = این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|[[راهنما:بخجعفر طیار ش|بخش]]|{{#switch:{{NAMESPACE}} | | | سال تولد = 170 هجری قمری |
| | {{ns:0}} = مقاله | | | تاریخ تولد = [[ماه ربیع الاول]] |
| | بحث = [[راهنما:صفحه بحث|صفحه بحث]] | | | محل تولد = |
| | ردهبندی = [[ویکیپدیا:ردهبندی|رده]] | | | سال درگذشت = 218 هجری قمری |
| | راهنما = [[راهنما:فهرست|فهرست]]
| | | تاریخ درگذشت = [[ماه رجب]] |
| | درگاه = [[ویکیپدیا:درگاه|درگاه]] | | | محل درگذشت = مرز بین [[ترکیه]] و [[سوریه]] |
| | الگو = [[ویکیپدیا:فضای نام الگو|الگو]] | | | استادان = |
| | کاربر = [[ویکیپدیا:صفحههای کاربری|صفحه کاربری]] | | | شاگردان = |
| | بحث کاربر = [[ویکیپدیا:صفحههای کاربری|صفحه بحث کاربری]] | | | دین = [[اسلام]] |
| | ویکیپدیا = [[ویکیپدیا:فضای نام ویکیپدیا|صفحه ویکیپدیا]] | | | مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] |
| | بحث ویکیپدیا = [[ویکیپدیا:فضای نام ویکیپدیا|صفحه بحث ویکیپدیا]] | | | آثار = |
| }}}} هماکنون برای {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|{{{2|مدتی کوتاه}}}|{{{1|مدتی کوتاه}}}}} '''تحت ویرایش عمده''' است. این برچسب برای جلوگیری از [[راهنما:تعارض ویرایشی|تعارض ویرایشی]] اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|بخش|صفحه}} انجام ندهید.<br> | | | فعالیتها = |
| <small>{{#if:{{{زمان|}}}|این پیام در {{{زمان|}}} اضافه شده است.|}} این صفحه آخرینبار در {{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}} ({{کوچک}}ساعت هماهنگ جهانی{{پایان کوچک}}) ({{Time ago|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر [{{fullurl:{{FULLPAGENAME}}|action=history}} ویرایش نشده است]، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید.</small>
| | | وبگاه = |
| <includeonly>{{#ifeq:{{{category}}}|no||{{#switch:{{NAMESPACE}}
| | }} |
| | کاربر
| | '''مأمون عباسی''' هفتمین [[عباسیان|خلیفه بنیعباس]] است. «عبدالله مأمون» فرزند [[هارون الرشید]] عباسی میباشد. در سنین کودکی پدرش هارون وی را ولی عهد خویش پس از امین قرار داد. سالهای نخستین حکومت او به دلیل نزاع با [[امین]] و قیامهای [[علویان]] متزلزل بود از این رو برای تثبیت خلافتش [[علی بن ابی طالب بن موسی الرضا|امام رضا (علیهالسلام)]] را از [[مدینه]] به مرو فراخواند و برای وانمودن کردن دوستی با [[آل علی]] ابتدا پیشنهاد واگذاری [[خلافت]] را به امام داد و پس از آنکه [[امام]] این پیشنهاد را نپذیرفت، منصب ولایتعهدی را بر امام رضا (علیهالسلام) تحمیل کرد و در نهایت ایشان را مسموم و به [[شهادت]] رساند. |
| | بحث کاربر = <!-- no category -->
| |
| | [[رده:صفحههای سخت در دست ویرایش]]}}}}</includeonly>
| |
| }}<noinclude>
| |
| </noinclude>
| |
|
| |
|
| <div class="wikiInfo">[[پرونده:مأمون عباسی.jpg |جایگزین=مأمون عباسی|مأمون عباسی]]
| | == معرفی اجمالی مأمون عباسی == |
| {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| | مأمون در روز پنجشنبه نیمه [[ربیع الاول|ماه ربیع الاول]] سال 170هـ متولد شد. ولادتش به سال 170 هجری یعنی در همان شبی که پدرش به خلافت رسید، رخ داد. پدرش پنجمین [[عباسیان|خلیفه عباسی]] بود، و خودش پس از [[امین]] هفتمین [[خلیفه]] این سلسله بشمار میرود. |
| !نام
| |
| !مأمون عباسی
| |
| |-
| |
| |نام کامل
| |
| |ابوالعباس عبدالله مأمون
| |
| |-
| |
| |نام پدر
| |
| |هارون عباسی (هارونالرشید)
| |
| |-
| |
| |نام مادر
| |
| |مراجل
| |
| |-
| |
| |[[دین]]
| |
| |[[اسلام]]
| |
| |- | |
| |[[مذهب]]
| |
| |[[سنی]]
| |
| |-
| |
| |محل دفن
| |
| |بَدَندون • طرسوس • [[ترکیه]]
| |
| |-
| |
| |}
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| '''مأمون عباسی''' یکی از بزرگترین، عالمترین و روشنفکرترین [[خلفای عباسی]] که دوره حکومت او و پدرش اوج پیشرفت [[تمدن اسلامی]] محسوب میشود. «عبدالله مأمون» فرزند [[هارون الرشید]] عباسی میباشد.در سنین کودکی پدرش هارون وی را ولی عهد خویش پس از امین قرار داد.
| | مادرش کنیزی [[خراسان|خراسانی]] است به نام <big>مراجل بادغیسی</big> که در روزهای پس از تولد مأمون، از دنیا رفت. پس مأمون به صورت نوزادی یتیم و بی مادر پرورش یافت. مورخان نوشتهاند که مادر وی زشتترین و کثیفترین کنیز در آشپزخانه رشید بود، و این خود تأیید داستانی است که علت حامله شدن وی را بازگو میکند<ref>حیاة الحیوان، ج 1، ص 72</ref>. |
|
| |
|
| مأمون در روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال 170هـ متولد شد. مادرش کنیزی ایرانی به نام <big>مراجل بادغیسی</big> میباشد که اندکی پس از تولد فرزندش از دنیا رفت. | | پدرش مأمون را به [[جعفر بن یحیی برمکی]] سپرد تا او را در دامان خود بپروراند. پس از او [[فضل بن سهل]] مربّی او بود که به ذوالریاستین شهرت داشت و بعد هم وزیر خود مأمون گردید. فرمانده کل قوایش [[طاهر بن حسین ذوالیمینین]] بود<ref>عصر المأمون، ج 1، ص 210</ref>. |
|
| |
|
| سالهای نخستین حکومت او به دلیل نزاع با [[امین]] و قیامهای [[علویان]] متزلزل بود از این رو برای تثبیت خلافتش [[امام رضا (ع)]] را از [[مدینه]] به مرو فراخواند و برای وانمودن کردن دوستی با [[آل علی]] ابتدا پیشنهاد واگذاری [[خلافت]] را به امام داد و پس از آنکه [[امام]] این پیشنهاد را نپذیرفت، منصب ولایتعهدی را بر امام رضا(ع) تحمیل کرد.
| | == خصوصیات مأمون == |
| | زندگیش سراسر کوشش و فعالیت و خالی از تنعم بود، درست برعکس برادرش امین که در آغوش زبیده، پرورش یافته بود. هر کس زبیده را بشناسد درمییابد که امین غرق خوش گذرانی و تفریح بوده است. مأمون مانند برادرش اصالتی چندان برای خود احساس نمیکرد و نه تنها مطمئن به آینده خویش نبود بلکه برعکس، این نکته را مسلم میپنداشت که [[عباسیان]] به خلافت و حکومت او تن درنخواهند داد. از این رو خود را فاقد هرگونه پایگاهی که بدان تکیه کند، میدید و به همین دلیل آستین همت بالا زد و برای آیندهاش به برنامهریزی پرداخت. مأمون خطوط آینده خود را از لحظهای تعیین کرد که به موقعیت خود پی برد و دانست که برادرش امین از مزایای خوبی برخوردار است که دست وی از آنها کوتاه است. |
|
| |
|
| =معرفی اجمالی مأمون عباسی=
| | او از اشتباههای امین نیز پند آموخت. مثلأ [[فضل]] با مشاهده امین که خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون میگفت که تو پارسایی و دینداری و رفتار نیکو از خود بروز بده و مأمون نیز همینگونه میکرد. هر بار که امین حرکت سستی را آغاز میکرد، مأمون آن حرکت را با جدیّت در پیش میگرفت<ref> الآداب السلطانیه/ص 212</ref>. |
|
| |
|
| مأمون عباسی پدرش پنجمین [[خلیفه عباسی]] بود، و خودش پس از [[امین]] هفتمین [[خلیفه]] این سلسله بشمار می رود. | | == سخن بزرگان درباره مأمون == |
| | به هر حال، مأمون در علوم و فنون مختلف تبحر یافت و بر همگنان خویش و حتّی بر تمام عباسیان، برتری یافت. برخی از آنان میگفتند: «در میان عباسیان کسی دانشمندتر از مأمون نبود<ref>حیاه الحیوان، دمیری/ 1/ ص 72</ref>.» |
|
| |
|
| مادرش كنیزی خراسانی است به نام « مراجل كه در روزهای پس از تولّد مأمون، از دنیا رفت. پس مأمون به صورت نوزادی یتیم و بی مادر پرورش یافت. مورّخان نوشته اند كه مادر وی زشت ترین و كثیف ترین كنیز در آشپزخانه رشید بود، و این خود تأیید داستانی كه علّت حامله شدن وی را بازگو می كند. <ref>حیاة الحیوان، ج 1، ص 72</ref>
| | [[ابن ندیم]] دربارهاش چنین گفته: «آگاهتر از همه [[خلیفه|خلفا]] نسبت به [[فقه]] و [[کلام]] بود<ref>فهرست ابن الندیم/ ص 174 (چاپ مطبعه الاستقامه، |
|
| |
|
| مأمون را پدرش به [[جعفر بن یحیی برمكی]] سپرد تا در دامان خود او را بپروراند. ولادتش به سال 170 هجری یعنی در همان شبی كه پدرش به خلافت رسید، رخ داد.
| | قاهره)</ref>.» |
|
| |
|
| درگذشتش به سال 218 هجری بود. [[فضل بن سهل مربّی]] او بود كه به [[ذوالریاستین]] شهرت داشت و بعد هم وزیر خود مأمون گردید.
| | [[محمد فرید وجدی]] نیز گفته: «بعد از [[خلفای راشدین]] کسی با کفایتتر از [[مأمون]] نیامد<ref>دایره المعارف الاسلامیه/1/ ص620</ref>.» |
| فرمانده كل قوایش [[طاهر بن حسین ذوالیمینین]] بود. <ref>عصر المأمون، ج 1، ص 210</ref>
| |
|
| |
|
| =خصوصیات مأمون=
| | از [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] نیز نقل شده که روزی درباره بنی عباس سخن میگفت، تا بدین جا رسید که فرمود: «هفتمی از همه شان دانشمندتر خواهد بود<ref>مناقب آل ابیطالب/2/ 276 ـ سفیحه البحار/2/ص 332 در ماده «غیب»</ref>.» |
|
| |
|
| زندگیش سراسر كوشش و فعالیّت و خالی از تنعّم بود، درست برعكس برادرش امین كه در آغوش [[زبیده]]، پرورش یافته بود. هر كس [[زبیده]] را بشناسد درمی یابد كه امین غرق خوش گذرانی و تفریح بوده باشد. مأمون مانند برادرش اصالتی چندان برای خود احساس نمی كرد و نه تنها مطمئن به آینده خویش نبود بلكه برعكس، این نكته را مسلم می پنداشت كه [[عباسیان]] به خلافت و حكومت او تن درنخواهند داد. از این رو خود را فاقد هرگونه پایگاهی كه بدان تكیه كند، می دید و به همین دلیل آستین همّت بالا زد و برای آینده اش به برنامه ریزی پرداخت. مأمون خطوط آینده خود را از لحظه ای تعیین كرد كه به موقعیت خود پی برد و دانست كه برادرش امین از مزایای خوبی برخوردار است كه دست وی از آن ها كوتاه است.
| | پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین [[شهادت]] داده و گفته بود:«... تصمیم گرفته ام ولایتعهدی را تصحیح کنم و به دست کسی بسپارم که بیشتر رفتارش را میپسندم و خط مشیش را میستایم، به حسن سیاستش اطمینان دارم، از ضعف و سستی اش آسوده خاطرم، و اوکسی جز عبدالله نمیباشد. اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش، محمد را میطلبند، چه در او یک پارچه متابعت از خواهشهای نفسانی است، دستش به اسراف باز است، زنان و کنیزان در رأی او شریک و مؤثّر واقع میشوند. اگر به عبدالله روی برم، [[بنیهاشم]] (یعنی عباسیان) را به خشم خواهم آورد؛ و اگر این مقام را تنها به دست محمد بسپارم، از تباهی که بر سر ملّت خواهدآورد، ایمن نیستم ...<ref> مروج الذهب (چاپ بیروت)/3/ص 352 و 353</ref>.» |
|
| |
|
| او از اشتباه های امین نیز پند آموخت. مثلأ [[فضل]] با مشاهده امین كه خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون می گفت كه تو پارسایی و[[دینداری]] و رفاتر نیكو از خود بروز بده و مأمون نیز همین گونه می كرد. هر بار كه امین حركت سستی را آغاز می كرد، مأمون آن حركت را با جدیّت در پیش می گرفت. <ref> الآداب السلطانیه/ص 212</ref> | | رشید همچنین میگفت: «در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را میبینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی که مىدانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست میآورد به اسراف از کف میبازد، زنان و کنیزان را در تصمیمهای خویش شرکت میدهد. اگر امّ جعفرـیعنی زبیده نبود و [[بنیهاشم]] هم اصرار نمیداشتند، حتمأ عبدالله را بر او مقدّم میداشتم ...<ref>قصیده ابن عبدون/ص 245 ـ تاریخ الخلفاء سیوطی/ص 307 ـ شبیه به همین مطلب در کتابهای دیگر هم آمده: الاخبار الطّوال/ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف/ص 96 ـ تاریخ الخمیس/2/ص 334</ref>.» |
|
| |
|
| =سخن بزرگان درباره مأمون= | | == عقیده مذهبی مامون == |
| | چهره ریاکار مأمون انگیزه اصلی این گزینش را در طول سیزده قرن بر مورخان و [[سیره نویسان]] پوشیده نگه داشته است، بدین جهت مورّخان از قرن سوم هجری تاکنون دراینباره، نظریات گوناگونی اظهار داشتهاند. |
|
| |
|
| به هر حال، مأمون در علوم و فنون مختلف تبحر یافت و بر همگنان خویش و حتّی بر تمام عباسیان، برتری یافت.
| | [[مرتضی مطهری|آیتالله مطهّری]] عقیده داشت که در مأمون تمایل [[شیعی]] بود، نه اینکه [[شیعه اثنی عشری|شیعه مذهب]] بوده باشد. چون مأمون عالم و دانشمند بود و به [[مباحث عقلی]] و استدلالی علاقه داشت، به همین خاطر که [[شیعه]] هم بر پایه عقل و استدلال استوار بود، به شیعه متمایل بود. عبارت شهید مطهّری این است: «در اینکه در مأمون تمایل روحی و فکری هم به [[تشیع]] بوده باز بحثی نیست.» <ref>مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ اول، 78، ج18، ص118</ref> |
|
| |
|
| برخی از آنان می گفتند: « در میان عباسیان كسی دانشمندتر از مأمون نبود.» <ref>حیاه الحیوان، دمیری/ 1/ ص 72</ref> | | [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] برای این نظر خود به مناظرات مأمون با علمای [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] استدلال میکند. |
| | برخی از مورخان معاصر عقیده دارند که مأمون در حدّ [[عقیده]] به تفضیل شیعه بود، به این معنا که [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] را برای [[ولایت]] و خلافت از همه خلفا شایستهتر مىدانست<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص280</ref>. |
|
| |
|
| [[ابن ندیم]] درباره اش چنین گفته: « آگاه تر از همه [[خلفا]] نسبت به [[فقه]] و [[كلام]] بود.» <ref>فهرست ابن الندیم/ ص 174 (چاپ مطبعه الاستقامه، | | به طور کلی دلایلی که بر [[مذهب شیعه|شیعه]] بودن مأمون ذکر گردیده است از این قرار است: |
|
| |
|
| قاهره)</ref>
| | # او در [[بغداد]] مجلسی از [[فقها]] و علما آراست تا تفضیل [[علی بن ابی طالب|امام علی(علیهالسلام)]] را بر سایر [[صحابه]] اثبات کند. |
| | # وقتی به [[عراق]] آمد و حاضر شد که در اداره مملکت اسلامی از دیگران استفاده کند، در کنار هر یک از آنها، یک شیعه قرار داد. |
| | # در سال 211 رسماً اعلام کرد که امام علی (علیهالسلام) برترین [[اصحاب]] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا]] است. |
| | # زنی که برای گرفتن حق خود نزد مأمون آمد ضمن شعری به حق [[نبی اکرم|نبی]]، [[علی بن ابی طالب|وصی]]، حق [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین]]، و حق کسانی که حقشان غصب شده و حق [[اصحاب کسا|اهل کساء]] قسم داد. این امر تشیع مامون را نشان میدهد<ref>تاریخ تشیع در ایران، ص280</ref>. |
|
| |
|
| [[محمد فرید وجدی]] نیز گفته: « بعد از [[خلفای راشدین]] كسی با كفایت تر از [[مأمون]] نیامد.» <ref>دایره المعارف الاسلامیه/1/ ص620</ref> | | ولی در عین حال همه این تظاهرها و ریاکاریها برای نگه داشتن پایههای حکومت بود. مأمون وقتی کثرت [[شیعه]] را دید و دانست که [[علی بن ابی طالب بن موسی الرضا|حضرت رضا (علیهالسلام)]] مورد توجه و محبوب مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت به حکومتهای قبلی بنی عباس اظهار دشمنی میکنند، روش دوستی با [[علویان]] را برگزید و بدین طریق افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار [[تشیع]] نمود و از خلافت، حقانیت، و برتری علی (علیهالسلام) بر [[ابوبکر]] و [[عمر]] دفاع میکرد، وقتی مسأله ی واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی را مطرح نمود، در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت خود نداشت<ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی. چ سوّم، 83، ص48.. </ref>. |
|
| |
|
| از [[حضرت علی (ع)]] نیز نقل شده كه روزی درباره بنی عباس سخن می گفت، تا بدین جا رسید كه فرمود: « هفتمی از همه شان دانشمندتر خواهد بود.» <ref>مناقب آل ابیطالب/2/ 276 ـ سفیحه البحار/2/ص 332 | | == درگذشت مأمون == |
| | مأمون در حالی که مشغول حمله به [[روم]] بود به علت بیماری در بَدَندون از دنیا رفت و در طَرَسوس دفن شد<ref>طبری، تاریخ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛طقوش، دولت عباسیان، ص۱۶۰، ۱۳۹۰ش</ref>. قبر وی در دوره کنونی در [[مسجد جامع]] شهر [[طرسوس]] در استان مَرسین جنوب [[ترکیه]] و در مرز [[سوریه]] واقع شده است<ref> مأمون، پایگاه اینترنتی اولیاء نت، تاریخ درج:۱۳۹۳/۰۷/۲۷</ref>. |
|
| |
|
| در ماده «غیب»</ref> | | درباره تاریخ وفات مأمون، مورخان و [[سیرهنویسان]] متفقند که وی در [[رجب]] سال 218 قمری درگذشت، ولی درباره روز وفاتش اتفاقی میان آنان نیست. برخی روز هشتم، برخی روز یازدهم، برخی روز سیزدهم و برخی روز هفدهم رجب را روز درگذشتش میدانند<ref> الأخبار الطوال (الدینوری) ص 400؛ الثقات (ابن حبان)، ج 2، ص 331؛ تاریخ بغداد (خطیب بغدادی)، ج 1، ص 189؛ تاریخ مدینه دمشق (ابن عساکر)، ج 33، ص 337؛ وقایع الایام، ص 312؛ المحبر (محمد بن حبیب بغدادی)، ص 41</ref>. |
|
| |
|
| [[سیوطی]] ، [[ابن تغری بردی]] ، و [[ابن شاكر كتبی]] مأمون را چنین ستوده اند:
| | == پانویس == |
| | | {{پانویس}} |
| « بهترین مرد [[بنی عباس]] بود به لحاظ دوراندیشی ، اراده، بردباری ، دانش، زیركی ، هیبت، شجاعت، [[سیادت]]، فتوّت، هر چند همه این صفات را اعتقادش به خلق قرآن لكه دار نموده بود. <ref>قلقشندی در كتاب خود: مآثر النافه فی معالم
| |
| | |
| الخلافه/1/ص 213 می نویسد: مردم سه چیز را بر مأمون عیبمی گرفتند: یكی آن كه قائل به خلق [[قرآن]] بود. دوّم تشیّعش، سوّم این كه فلسفه را در میان مردم رایج ساخت.</ref> در میان عباسیان كسی دانشمندتر از او به مقام خلافت نرسید ... .» <ref>تاریخ الخلفاء/ص 306 ـ فوات الوفیات/1/ص/239 النجوم الزاهره،تاریخ الخمیس/2 ص334</ref>
| |
| | |
| پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین [[شهادت]] داده و گفته بود:« ... تصمیم گرفته ام ولایتعهدی را تصحیح كنم و به دست كسی بسپارم كه بیشتر رفتارش را می پسندم و خط مشیش را می ستایم، به حسن سیاستش اطمینان دارم، از ضعف و سستی اش آسوده خاطرم، و اوكسی جز عبدالله نمی باشد.اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش، محمد را می طلبند، چه در او یك پارچه متابعت از خواهش های نفسانی است، دستش به اسراف باز است، زنان و كنیزان در رأی او شریك و مؤثّر واقع می شوند. در حالی كه عبدالله شیوه پسندیده و رأیی اصیل داشته برای چنین امری بزرگ قابل اطمینان است. اگر به عبد الله روی برم، [[بنی هاشم]] ( یعنی عباسیان ) را به خشم خواهم آورد؛ و اگر این مقام را تنها به دست محمد بسپارم، از تباهی كه بر سر ملّت خواهدآورد، ایمن نیستم ... .» <ref> مروج الذهب (چاپ بیروت)/3/ص 352 و 353</ref>
| |
| | |
| رشید همچنین می گفت: « در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را می بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی كه می دانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست می آورد به اسراف از كف می بازد، زنان و كنیزان را در تصمیم های خویش شركت می دهد. اگر امّ جعفرـیعنی زبیده نبود و [[بنی هاشم]] هم اصرار نمی داشتند، حتمأ عبدالله را بر او مقدّم می داشتم ... .» <ref>قصیده ابن عبدون/ص 245 ـ تاریخ الخلفاء سیوطی/ص 307 ـ شبیه به همین مطلب در كتاب های دیگر هم آمده: الاخبار الطّوال/ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف/ص 96 ـ تاریخ الخمیس/2/ص 334</ref>
| |
| | |
| =عقیده مذهبی مامون عباسی= | |
| | |
| چهره ریاکار مأمون انگیزه اصلی این گزینش را در طول سیزده قرن بر مورّخان و [[سیره نویسان]] پوشیده نگه داشته است ، بدین جهت مورّخان از قرن سوم هجری تاکنون در این باره، نظریات گوناگونی اظهار داشته اند.
| |
| | |
| [[شهید آیه الله مطهّری]] عقیده داشت که در مأمون تمایل [[شیعی]] بود ، نه اینکه [[شیعه مذهب]] بوده باشد. چون مأمون عالم و دانشمند بود و به [[مباحث عقلی]] و استدلالی علاقه داشت، به همین خاطر که [[شیعه]] هم بر پایه عقل و استدلال استوار بود، به شیعه متمایل بود.عبارت شهید مطهّری این است : «در اینکه در مأمون تمایل روحی و فکری هم به [[تشیع]] بوده باز بحثی نیست.» <ref>مطهّری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چ اول، 78، ج18، ص118</ref>
| |
| | |
| [[شهید مطهّری]] برای این نظر خود به مناظرات مأمون با علمای [[اهل سنت]] استدلال می کند.
| |
| برخی از مورّخان معاصر عقیده دارند که مأمون در حدّ [[عقیده]] به تفضیل شیعه بود ، به این معنا که [[امیرالمؤمنین]] [[حضرت علی (ع)]] را برای [[ولایت]] و خلافت از همه خلفا شایسته تر می دانست. <ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص280</ref>
| |
| به طور کلی دلایلی که بر شیعه بودن مأمون ذکر گردیده است از این قرار است:
| |
| | |
| 1ـ او در [[بغداد]] مجلسی از [[فقها]] و علما آراست تا تفضیل [[امام علی(ع)]] را بر سایر [[صحابه]] اثبات کند.
| |
| | |
| 2ـ وقتی به [[عراق]] آمد و حاضر شد که در اداره [[مملکت اسلامی]] از دیگران استفاده کند، در کنار هر یک از آنها، یک شیعه قرار داد.
| |
|
| |
| 3ـ در سال 211 رسماً اعلام کرد که امام علی (ع) برترین [[اصحاب]] [[رسول خدا]] است.
| |
|
| |
| 4ـ زنی که برای گرفتن حق خود نزد مأمون آمد ضمن شعری به حق [[نبی]]، [[وصی]]، حق حسن و حسین، و حق کسانی که حقشان غصب شده و حق اهل کساء قسم داد. این امر تشیع مامون را نسبت نشان می دهد. <ref>تاریخ تشیع در ایران، ص280</ref>
| |
| | |
| ولی در عین حال همه این تظاهرها و ریاکاری ها برای نگه داشتن پایه های حکومت بود. مأمون وقتی کثرت شیعه را دید و دانست که [[حضرت رضا (ع)]] مورد توجه و محبوب مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت به حکومت های قبلی بنی عباس اظهار دشمنی می کنند، روش دوستی با [[علویان]] را برگزید و بدین طریق افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار [[تشیع]] نمود و از خلافت، حقانیت، و برتری علی (ع) بر [[ابوبکر]] و [[عمر]] دفاع می کرد، وقتی مسأله ی واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی را مطرح نمود، در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت خود نداشت . <ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی. چ سوّم، 83، ص48.. </ref>
| |
| | |
| =فوت مأمون=
| |
| | |
| مأمون در حالی که مشغول حمله به [[روم]] بود به علت بیماری در [[بَدَندون]] از دنیا رفت و در طَرَسوس دفن شد. <ref>طبری، تاریخ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛طقوش، دولت عباسیان، ص۱۶۰، ۱۳۹۰ش</ref> قبر وی در دوره کنونی در [[مسجد جامع]] شهر [[طرسوس]] در استان مَرسین جنوب [[ترکیه]] و در مرز [[سوریه]] واقع شده است. <ref> مأمون، پایگاه اینترنتی اولیاء نت، تاریخ درج:۱۳۹۳/۰۷/۲۷</ref>
| |
| | |
| درباره تاریخ وفات مأمون، مورخان و [[سیرهنویسان]] متفقند كه وی در [[رجب]] سال 218 قمری درگذشت، ولی درباره روز وفاتش اتفاقی میان آنان نیست. برخی روز هشتم، برخی روز یازدهم، برخی روز سیزدهم و برخی روز هفدهم رجب را روز درگذشتش میدانند. <ref> الأخبار الطوال (الدینوری) ص 400؛ الثقات (ابن حبان)، ج 2، ص 331؛ تاریخ بغداد (خطیب بغدادی)، ج 1، ص 189؛ تاریخ مدینه دمشق (ابن عساكر)، ج 33، ص 337؛ وقایع الایام، ص 312؛ المحبر (محمد بن حبیب بغدادی)، ص 41</ref>
| |
| | |
| =پانویس= | |
| {{پانویس|2}} | |
|
| |
|
| | [[رده:شخصیتها]] |
| | [[رده:خلفا]] |
| [[رده:خلفای عباسی]] | | [[رده:خلفای عباسی]] |
| [[رده:قاتلان اهل بیت]]
| |