مباهله 1.jpg

معنای لغوی و اصطلاحی مباهله

مُباهَلَه واژه‌ای عربی است و معنای آن رها کردن و قیدوبندی را از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن به حال خود گذاشتن حیوان مادّه و نبستن پستان اوست تا بدین وسیله نوزادش بتواند به راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به این حیوان مادّه «باهل» گفته می‌شود. [۱] همچنین این کلمه به معنای لعنت کردن نیز آمده است.[۲] امّا این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه‌ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفت‌وگو و اختلاف دارند، در یکجا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغ‌گو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید.

شأن نزول آیه مباهله

روایات مربوط به شأن نزول آیه مباهله متعدد و کمی متفاوت است که در اینجا به نقل یکی از آن‌ها اکتفا می‌کنیم:

هیئتی از مسیحیان منطقه نجران در شهر مدینه، خدمت پیامبر اسلام(ص) رسیدند و چنین گفتند: آیا فرزندی را که بدون پدر به دنیا آمده باشد، دیده‌اید؟ خداوند متعال در جواب سؤال آن‌ها، آیه 59 (ان مثل عیسی عندالله...) از سوره آل‌عمران را نازل فرمود و به آن‌ها اعلام کرد که عیسی(ع) همانند حضرت آدم(ع) است که بدون پدر و مادر به وجود آمد. وقتی که هیئت مسیحی بر جهل و ادعای خود اصرار ورزیدند، پیامبر اسلام(ص) [بر اساس دستور الهی] آن‌ها را به مباهله فراخواند. آن‌ها تا فردای آن روز از پیامبر(ص) مهلت درخواستند. اسقف اعظم [روحانی بزرگ هیئت مسیحی] به آن‌ها چنین گفت: شما فردا به محمد(ص) نگاه کنید. اگر برای مباهله با فرزندان و اهل خود آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با اصحاب خود آمد، با او مباهله کنید، زیرا [در این صورت] چیزی در بساط ندارند. فردای آن روز پیامبر اکرم(ص) همراه علی بن ابی‌طالب، حسن و حسین و فاطمه آمد. آن حضرت(ص) دست علی بن ابی‌طالب را گرفته بود، حسن و حسین در پیش روی او راه می‌رفتند و حضرت فاطمه پشت سر آن حضرت(ص) بود.

هیئت مسیحی نیز در حالی آمدند، که اسقف اعظم آن‌ها پیشاپیششان بود. هنگامی‌که او پیامبر اسلام(ص) را با آن چند نفر دید، درباره آن‌ها سؤال کرد، به او گفتند که این پسرعمو و داماد او و محبوب‌ترین مردم نزد اوست و این دو پسر، فرزندان دختری او، از علی(ع) هستند و آن بانوی جوان، دخترش فاطمه(ع) است که عزیزترین مردم نزد او و نزدیک‌ترین افراد به قلب اوست....

در این هنگام هیئت مسیحی از مباهله امتناع ورزید و اسقف اعظم مسیحیان به پیامبر اسلام(ص) گفت: یا اباالقاسم! ما با تو مباهله نمی‌کنیم، بلکه مصالحه می‌کنیم. پیامبر اسلام(ص) نیز با آن‌ها بر پرداخت جزیه مصالحه نمود. [۳]

در روایتی آمده است که اسقف آن‌ها گفت: «من صورت‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا تقاضا کنند که کوه‌ها را از جا برکند، چنین خواهد کرد. هرگز با آن‌ها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و یک مسیحی تا روز قیامت بر روی زمین باقی نخواهد ماند.» [۴]
همچنین در روایت دیگری آمده است که پیامبر اسلام(ص) پس از امتناع هیئت مسیحی از مباهله و رضایت دادن آن‌ها به پرداخت جزیه چنین فرمود: «قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر آن‌ها با ما مباهله می‌کردند، وادی آتش بر روی آن‌ها می‌بارید.» [۵]


واقعه مباهله

واقعه مباهله در ۲۴ ذی‌الحجه سال نهم هجری روی داد و طی آن، پیامبر اسلام(ص) پس از مناظره با مسیحیان نجران و ایمان نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند. با این حال مسیحیان نجران، در روز موعود از این کار خودداری کردند. مباهله پیامبر(ص) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(ص) است، بلکه بر فضیلت همراهان او (حضرت علی، فاطمه و حسنین ) در این ماجرا دلالت می‌کند. بر اساس آیه مباهله، امام علی(ع) به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است. تفصیل این واقعه در منابع شیعه و اهل سنت آمده است.

مباهله در قرآن کریم

آیه ۶۱ سوره آل عمران به این جریان اشاره دارد: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ

ترجمه:

پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم."

پانویس

  1. ر.ک: راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 149 (مادّه بهل)، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛ الزمخشری، جار الله، اساس البلاغه، ص 32، تحقیق: عبدالرحیم محمود، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.
  2. ر.ک: احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر، ج 1، ص 64، مؤسسه دارالهجره، قم، چاپ اول، 1405ق؛ الزمخشری، اساس البلاغه، ص 32.
  3. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762، دارالمعرفه، بیروت، 1986م.
  4. الفخر الرازی، تفسیر الفخر الرازی، ج 8، ص 89، دارالفکر، بیروت، چاپ سوم، 1985م؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 762؛ جار الله الزمخشری، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 368ـ369، نشر البلاغه، قم، چاپ دوم، 1415ق.
  5. الواحدی النیشابوری، اسباب النزول، ص 90، دارالکتاب العربی، بیروت، 1994م؛ الزمخشری، تفسیر الکشاف، ج 1، ص 369.