محبت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '[[امام صادق' به '[[جعفر بن محمد (صادق‌)'
جز (جایگزینی متن - ']]↵<references />' به ']]')
جز (جایگزینی متن - '[[امام صادق' به '[[جعفر بن محمد (صادق‌)')
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:محبت در قرآن.jpg|جایگزین=محبت در قرآن|بندانگشتی|محبت در قرآن]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:محبت در قرآن.jpg|جایگزین=محبت در قرآن|بندانگشتی|محبت در قرآن]]
</div>
</div>


'''«محبت»''' از واژه‌های قرآنی است و واژهٔ «حب» در مقابل واژهٔ «بغض» می‌باشد که دارای مراتب شدت و ضعف است. این حالت را همهٔ ما تجربه کرده‌ایم که برخی چیزها را دوست ‌داریم، اما این دوست‌داشتن چنان نیست که قلب ما را پر کند و همیشه در فکر آن‌ باشیم؛ گاهی «محبت» به اندازه‌ای شدید می‌شود که تمام قلب انسان را اشغال می‌کند و انسان به چیز دیگری جز متعلق محبت فکر نمی‌کند.
'''«محبت»''' از واژه‌های قرآنی است و واژهٔ «حب» در مقابل واژهٔ «بغض» می‌باشد که دارای مراتب شدت و ضعف است. این حالت را همهٔ ما تجربه کرده‌ایم که برخی چیزها را دوست ‌داریم، اما این دوست‌داشتن چنان نیست که قلب ما را پر کند و همیشه در فکر آن‌ باشیم؛ گاهی «محبت» به اندازه‌ای شدید می‌شود که تمام قلب انسان را اشغال می‌کند و انسان به چیز دیگری جز متعلق محبت فکر نمی‌کند.
[[قرآن]] کریم در وصف مؤمنان می‌فرماید؛ «الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِله» <ref>سورهٔ بقره:165</ref> و از جملهٔ نزدیک‌ترین واژه‌هایی که در مقولهٔ [[عشق]] یافت می‌شود. در ادب و فرهنگ فارسی، جلوه‌ها و نمودهای عالی از توصیف، تحریک، و تشویق به داشتن محبت نسبت به دیگران فراوان یافت می‌شود.<br>
[[قرآن]] کریم در وصف مؤمنان می‌فرماید؛ «الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِله» <ref>سورهٔ بقره:165</ref> و از جملهٔ نزدیک‌ترین واژه‌هایی که در مقولهٔ [[عشق]] یافت می‌شود. در ادب و فرهنگ فارسی، جلوه‌ها و نمودهای عالی از توصیف، تحریک، و تشویق به داشتن محبت نسبت به دیگران فراوان یافت می‌شود.


=«محبت» در قرآن=
=«محبت» در قرآن=
خط ۱۱: خط ۱۰:
قرآن کریم در مورد محبت می‌‏فرماید:
قرآن کریم در مورد محبت می‌‏فرماید:
«ومن الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله و الذین آمنوا اشد حبا لله...»؛<ref>سورهٔ بقره:165.</ref> بعضی از مردم معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‏‌کنند و آن‏ها را همچون خدا دوست دارند، اما آنهایی که ایمان دارند، محبت‏شان به خدا شدیدتر است...».  
«ومن الناس من یتخذ من دون الله اندادا یحبونهم کحب الله و الذین آمنوا اشد حبا لله...»؛<ref>سورهٔ بقره:165.</ref> بعضی از مردم معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب می‏‌کنند و آن‏ها را همچون خدا دوست دارند، اما آنهایی که ایمان دارند، محبت‏شان به خدا شدیدتر است...».  
در قرآن کریم «محبت» [[خداوند]] متعال به بندگان با عبارتی نظیر:'''«ان الله یحب»''' و '''« ان الله لا یحب»''' آمده و با تکرار این دو جمله در آیات متعدد چند دسته از افراد را مورد محبت خود و چند دسته افراد را دور از محبت خود معرفی کرده است. که در ادامهٔ این عبارات، صفات پسندیده و ناپسند را آورده و به آنها اظهار «محبت» و یا اظهار «غضب» فرموده است.
در قرآن کریم «محبت» [[خداوند]] متعال به بندگان با عبارتی نظیر:'''«ان الله یحب»''' و '''«ان الله لا یحب»''' آمده و با تکرار این دو جمله در آیات متعدد چند دسته از افراد را مورد محبت خود و چند دسته افراد را دور از محبت خود معرفی کرده است. که در ادامهٔ این عبارات، صفات پسندیده و ناپسند را آورده و به آنها اظهار «محبت» و یا اظهار «غضب» فرموده است.


==نمونه آیات «یحب» و «لا یحب»==
== نمونه آیات «یحب» و «لا یحب» ==


#خداوند متعال در سورهٔ صف آیهٔ 4 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»'''؛ همانا ‏خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف چنانکه گویى بنایى ریخته شده از سرب‏‌اند جهاد مى کنند.
# خداوند متعال در سورهٔ صف آیهٔ 4 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ»'''؛ همانا ‏خدا دوست دارد کسانى را که در راه او صف در صف چنانکه گویى بنایى ریخته شده از سرب‏‌اند جهاد مى کنند.
#
# خداوند متعال در سورهٔ بقره آیهٔ 195 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»'''؛ همانا خدا نیکوکاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ بقره آیهٔ 195 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»'''؛ همانا خدا نیکوکاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ بقره آیهٔ 222 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»'''؛ همانا خدا توبه‌کنندگان‌ و پاک‌کنندگان‌ روح‌ را دوست‌ می‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ آل عمران آیهٔ 134 می‌فرماید:'''«وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»'''؛ خدا نیکوکاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ بقره آیهٔ 222 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»'''؛ همانا خدا توبه‌کنندگان‌ و پاک‌کنندگان‌ روح‌ را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ آل عمران آیهٔ 146 می‌فرماید:'''«وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»'''؛ خدا صابرین‌ را دوست‌ می‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ آل عمران آیهٔ 159 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»'''؛ همانا خدا کسانی‌ را که‌ توکّل‌ می‌کنند، دوست‌ دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ آل عمران آیهٔ 134 می‌فرماید:'''«وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»'''؛ خدا نیکوکاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ مائده آیهٔ 13 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»'''؛ همانا خدا نیکوکاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ مائده آیهٔ 42 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»'''؛ همانا خدا اهل‌ قسط‌(عادلان) را دوست‌ می‌دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ آل عمران آیهٔ 146 می‌فرماید:'''«وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»'''؛ خدا صابرین‌ را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ توبه آیهٔ 4 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»'''؛ همانا خدا پرهیزگاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ توبه آیهٔ 7 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»'''؛ همانا خدا پرهیزگاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ آل عمران آیهٔ 159 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»'''؛ همانا خدا کسانی‌ را که‌ توکّل‌ می‌کنند، دوست‌ دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ حجرات آیهٔ 9 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»'''؛ همانا خدا اهل‌ قسط‌(عادلان) را دوست‌ می‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ ممتحنه آیهٔ 8 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»'''؛ همانا خدا اهل‌ قسط‌(عادلان) را دوست‌ می‌دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ مائده آیهٔ 13 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»'''؛ همانا خدا نیکوکاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ بقره آیهٔ 190 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»'''؛ قطعاً خدا متجاوزین‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ نساء آیهٔ 36 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا»'''؛ چون‌ قطعاً خدا، کسی‌ که‌ متکبّر و فخرفروش‌ باشد، دوست‌ نمی‌دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ مائده آیهٔ 42 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»'''؛ همانا خدا اهل‌ قسط‌(عادلان) را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ نساء آیهٔ 107 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّانًا أَثِیمًا»'''؛ زیرا خدا افراد خیانتکار و گناهکار را دوست‌ نمی‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ مائده آیهٔ 87 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»'''؛ قطعاً خدا متجاوزین‌ را دوست‌ ندارد.
#خداوند متعال در سورهٔ توبه آیهٔ 4 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»'''؛ همانا خدا پرهیزگاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ انفال آیهٔ 58 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ»'''؛ قطعاً خدا افراد خائن‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ حج آیهٔ 38 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ»'''؛ حتماً خدا هیچ‌ خیانتکار ناشکری‌ را دوست‌ ندارد.
#خداوند متعال در سورهٔ توبه آیهٔ 7 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»'''؛ همانا خدا پرهیزگاران‌ را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ قصص آیهٔ 76 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»'''؛ قطعاً خدا شادهای‌ (به‌ زخارف‌ دنیا را) دوست‌ ندارد.
#
# خداوند متعال در سورهٔ قصص آیهٔ 77 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»'''؛ قطعاً خدا فسادکنندگان‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#خداوند متعال در سورهٔ حجرات آیهٔ 9 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»'''؛ همانا خدا اهل‌ قسط‌(عادلان) را دوست‌ می‌دارد.
# خداوند متعال در سورهٔ لقمان آیهٔ 18 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»'''؛ قطعاً خدا هیچ‌ متکبّر مغروری‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ ممتحنه آیهٔ 8 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»'''؛ همانا خدا اهل‌ قسط‌(عادلان) را دوست‌ می‌دارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ بقره آیهٔ 190 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»'''؛ قطعاً خدا متجاوزین‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ نساء آیهٔ 36 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا»'''؛ چون‌ قطعاً خدا، کسی‌ که‌ متکبّر و فخرفروش‌ باشد، دوست‌ نمی‌دارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ نساء آیهٔ 107 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّانًا أَثِیمًا»'''؛ زیرا خدا افراد خیانتکار و گناهکار را دوست‌ نمی‌دارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ مائده آیهٔ 87 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»'''؛ قطعاً خدا متجاوزین‌ را دوست‌ ندارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ انفال آیهٔ 58 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ»'''؛ قطعاً خدا افراد خائن‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ حج آیهٔ 38 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ»'''؛ حتماً خدا هیچ‌ خیانتکار ناشکری‌ را دوست‌ ندارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ قصص آیهٔ 76 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»'''؛ قطعاً خدا شادهای‌ (به‌ زخارف‌ دنیا را) دوست‌ ندارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ قصص آیهٔ 77 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»'''؛ قطعاً خدا فسادکنندگان‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#
#خداوند متعال در سورهٔ لقمان آیهٔ 18 می‌فرماید:'''«إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»'''؛ قطعاً خدا هیچ‌ متکبّر مغروری‌ را دوست‌ نمی‌دارد.
#
   
   
==«محبت» مؤمنان==
==«محبت» مؤمنان ==


مؤمنان به خدا دل بسته‌‏اند و دوستان او هستند ولی مشرکان و کافران دوستان بت‌ها هستند، اما محبت مؤمنان به خدا از محبت‏ بت‌پرستان بیشتر است؛ چون هیچ زیبایی به اندازهٔ خدا جمیل نیست و هیچ معرفتی به اندازهٔ معرفت او کمال نیست و هیچ انسانی به اندازه مؤمن عارف نیست، از این‏رو هیچ انسانی به اندازه مؤمن، عاشق و محب نیست.
مؤمنان به خدا دل بسته‌‏اند و دوستان او هستند ولی مشرکان و کافران دوستان بت‌ها هستند، اما محبت مؤمنان به خدا از محبت‏ بت‌پرستان بیشتر است؛ چون هیچ زیبایی به اندازهٔ خدا جمیل نیست و هیچ معرفتی به اندازهٔ معرفت او کمال نیست و هیچ انسانی به اندازه مؤمن عارف نیست، از این‏رو هیچ انسانی به اندازه مؤمن، عاشق و محب نیست.
خط ۶۹: خط ۴۷:
البته امدادهای غیبی، نقش سازنده‏ای دارد ولی زمینه ‏ساز حصول آن امدادهای غیبی همین محبت‏‌ها، معرفت‏‌ها، عشقه‏‌ا و شوق‏‌های وافر سالکان کوی حقیقت و معنویت است و در هر موردی که چنین ثمری از نبرد با کافران به دست نیامده، بر اثر ضعف معرفت، نقص ایمان و قصور محبت ‏بوده است.  
البته امدادهای غیبی، نقش سازنده‏ای دارد ولی زمینه ‏ساز حصول آن امدادهای غیبی همین محبت‏‌ها، معرفت‏‌ها، عشقه‏‌ا و شوق‏‌های وافر سالکان کوی حقیقت و معنویت است و در هر موردی که چنین ثمری از نبرد با کافران به دست نیامده، بر اثر ضعف معرفت، نقص ایمان و قصور محبت ‏بوده است.  


=درجات و انواع «محبت»=
=درجات و انواع «محبت» =


در دایرهٔ خلقت، محبت‏ به پنج درجه تقسیم می‏‌شود:
در دایرهٔ خلقت، محبت‏ به پنج درجه تقسیم می‏‌شود:
خط ۷۷: خط ۵۵:
د) محبت‌خیالی: مانند محبت‏ بین مردم.
د) محبت‌خیالی: مانند محبت‏ بین مردم.
ه) محبت فطری:مانند محبت‏ب ین خدا و بنده.
ه) محبت فطری:مانند محبت‏ب ین خدا و بنده.


این پنج درجه «محبت» بر دو نوع است:
این پنج درجه «محبت» بر دو نوع است:
خط ۸۳: خط ۶۰:
۲. محبت کاذب.
۲. محبت کاذب.
   
   
===«محبت» صادق===
===«محبت» صادق ===


«محبت» صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و وقتی به کمال آگاهی پیدا کند به آن دل می‏‌بندد؛ مانند محبت ‏به خدا<ref>مراحل اخلاق در قرآن، آیت‌الله جوادی آملی، ج‏۱۱، ص‏۳۲۵.</ref>.  
«محبت» صادق آن است که انسان کمال را درست تشخیص بدهد و وقتی به کمال آگاهی پیدا کند به آن دل می‏‌بندد؛ مانند محبت ‏به خدا<ref>مراحل اخلاق در قرآن، آیت‌الله جوادی آملی، ج‏۱۱، ص‏۳۲۵.</ref>.  


که این نوع محبت جاذبه‌‏ساز است و تنها یک علاقه قلبی نیست، بلکه باید آثار آن در عمل انسان منعکس شود.
که این نوع محبت جاذبه‌‏ساز است و تنها یک علاقه قلبی نیست، بلکه باید آثار آن در عمل انسان منعکس شود.


====آثار محبت صادق====
==== آثار محبت صادق ====


کسی که مدعی حب پروردگار است، نخستین نشانهٔ آن این است که باید از پیامبر و فرستاده او پیروی کند.
کسی که مدعی حب پروردگار است، نخستین نشانهٔ آن این است که باید از پیامبر و فرستاده او پیروی کند.
خط ۱۰۳: خط ۷۹:
و هرچه این پیوند قوی‏تر باشد، انسان را به سوی «محبوب‏» می‏‌کشاند؛ مخصوصا محبتی که انگیزه آن کمال محبوب است، احساس این کمال سبب می‌‏شود که انسان سعی کند خود را به آن مبدا کمال و اجرای خواسته‌‏های او نزدیکتر گرداند. <ref>تفسیر نمونه؛ ج‌۱۵، ص‌۱۳۸.</ref>.  
و هرچه این پیوند قوی‏تر باشد، انسان را به سوی «محبوب‏» می‏‌کشاند؛ مخصوصا محبتی که انگیزه آن کمال محبوب است، احساس این کمال سبب می‌‏شود که انسان سعی کند خود را به آن مبدا کمال و اجرای خواسته‌‏های او نزدیکتر گرداند. <ref>تفسیر نمونه؛ ج‌۱۵، ص‌۱۳۸.</ref>.  


در حدیثی از [[امام صادق]] علیه السلام آمده است که فرمود: «هیچکس ایمانش به خدا خالص نمی‌‏شود مگر آن زمانی که خداوند در نظرش محبوب‏تر از جانش و پدر و مادر و فرزند و خانواده و مالش باشد».<ref>سفینة‏البحار، ج‏۱، ص‏۲۰۱.</ref>.  
در حدیثی از [[جعفر بن محمد (صادق‌)]] علیه‌السلام آمده است که فرمود: «هیچکس ایمانش به خدا خالص نمی‌‏شود مگر آن زمانی که خداوند در نظرش محبوب‏تر از جانش و پدر و مادر و فرزند و خانواده و مالش باشد».<ref>سفینة‏البحار، ج‏۱، ص‏۲۰۱.</ref>.  


در حقیقت اخلاص در دین هنگامی بطور کامل واقع می‌‏شود که قلب انسان به غیر خداوند متعال(حتی به منظورهای اخروی از قبیل رسیدن به نعمت ‏بهشت و یا خلاصی از آتش) بستگی پیدا نکند، بلکه تنها و تنها متعلق قلبش خداوند متعال باشد. پس اخلاص در دین تنها با حب الهی صورت می‏‌گیرد.
در حقیقت اخلاص در دین هنگامی بطور کامل واقع می‌‏شود که قلب انسان به غیر خداوند متعال(حتی به منظورهای اخروی از قبیل رسیدن به نعمت ‏بهشت و یا خلاصی از آتش) بستگی پیدا نکند، بلکه تنها و تنها متعلق قلبش خداوند متعال باشد. پس اخلاص در دین تنها با حب الهی صورت می‏‌گیرد.
خط ۱۱۱: خط ۸۷:
خود پیامبر اکرم(ص) راهی را که در طریق توحید و اخلاص طی کرده است، معرفی نموده که راه من دعوت به سوی خداوند از روی بصیرت کامل و اخلاص بدون شرک می‌‏باشد، پس راه پیامبر دعوت به سوی حق و اخلاص است و تابعین او هم چنان خواهند بود.
خود پیامبر اکرم(ص) راهی را که در طریق توحید و اخلاص طی کرده است، معرفی نموده که راه من دعوت به سوی خداوند از روی بصیرت کامل و اخلاص بدون شرک می‌‏باشد، پس راه پیامبر دعوت به سوی حق و اخلاص است و تابعین او هم چنان خواهند بود.
خدای متعال هم بیان داشته که شریعت این پیامبر، آیینهٔ تمام‏‌نمای همان راه؛ یعنی «دعوت به سوی حق و اخلاص‏» می‌‏باشد که بر پایهٔ اخلاص و حب خداوند پایه‏‌گذاری شده است <ref>ترجمه تفسیر المیزان، استاد عبدالکریم نیری بروجردی، ج‏۳، ص‏۲۸۹ - ۲۸۸.</ref>.
خدای متعال هم بیان داشته که شریعت این پیامبر، آیینهٔ تمام‏‌نمای همان راه؛ یعنی «دعوت به سوی حق و اخلاص‏» می‌‏باشد که بر پایهٔ اخلاص و حب خداوند پایه‏‌گذاری شده است <ref>ترجمه تفسیر المیزان، استاد عبدالکریم نیری بروجردی، ج‏۳، ص‏۲۸۹ - ۲۸۸.</ref>.


که این اخلاص و محبوبیت همان عشق حقیقی است که در جهان پاکی‏‌ها غلغله به پا می‏‌کند و عاشق را از خود بی‌خود می‌کند تا آنجا که جز او را نمی‏‌بیند و سودایی جز سودای او در دلش نیست و آنگاه وجود عاشق در آتش عشق معشوق شعله‌‏ور می‏‌گردد و در نتیجه عاشق هیچ نبیند، هیچ نخواهد، هیچ نپسندد و هیچ راه نپوید مگر حضرت دوست را.
که این اخلاص و محبوبیت همان عشق حقیقی است که در جهان پاکی‏‌ها غلغله به پا می‏‌کند و عاشق را از خود بی‌خود می‌کند تا آنجا که جز او را نمی‏‌بیند و سودایی جز سودای او در دلش نیست و آنگاه وجود عاشق در آتش عشق معشوق شعله‌‏ور می‏‌گردد و در نتیجه عاشق هیچ نبیند، هیچ نخواهد، هیچ نپسندد و هیچ راه نپوید مگر حضرت دوست را.


 
===«محبت» کاذب ===
===«محبت» کاذب===


«محبت» کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلی به آن کمال موهوم علاقه‏‌مند گردد؛ مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت <ref>مراحل اخلاق در قرآن، ج‏۱۱، ص‏ ۳۲۵. </ref>.
«محبت» کاذب آن است که انسان، نقص را کمال بپندارد و بر اساس چنین پندار باطلی به آن کمال موهوم علاقه‏‌مند گردد؛ مانند محبت غیر خدا، مخصوصا محبت عالم طبیعت <ref>مراحل اخلاق در قرآن، ج‏۱۱، ص‏ ۳۲۵. </ref>.


 
==== آثار «محبت» کاذب ====  
====آثار «محبت» کاذب====  


محبت کاذب، جاذبه‌ای است که عین دافعه است؛ چنانکه افعی‏‌ها با نفس‏‌‌کشیدن، برخی از حشرات را جذب می‏‌کنند، اما نه برای پرورش و کمال، بلکه برای هضم و نابود کردن. بنابراین، جذب آنان، جذب کاذب است.
محبت کاذب، جاذبه‌ای است که عین دافعه است؛ چنانکه افعی‏‌ها با نفس‏‌‌کشیدن، برخی از حشرات را جذب می‏‌کنند، اما نه برای پرورش و کمال، بلکه برای هضم و نابود کردن. بنابراین، جذب آنان، جذب کاذب است.
خط ۱۳۱: خط ۱۰۴:
بنابراین شناخت و معرفت، محبت حقیقی می‏‌آورد و غفلت، محبت کاذب.  
بنابراین شناخت و معرفت، محبت حقیقی می‏‌آورد و غفلت، محبت کاذب.  


==مراتب «محبت»==
== مراتب «محبت» ==


یکی از تقسیمات محبت، تقسیم آن بر اساس شدت و ضعف است. این حالت را همهٔ ما تجربه کرده‌ایم که برخی چیزها را دوست ‌داریم، اما این دوست‌داشتن چنان نیست که قلب ما را اشغال کند و همیشه در فکر آنها باشیم. همین اندازه که آنها را ببینیم، خوشمان می‌آید، از آنها نفرت نداریم و دوست داریم با آنها انس بگیریم. ولی گاهی محبت به اندازه‌ای شدید می‌شود که تمام قلب انسان را اشغال می‌کند و انسان به چیز دیگری جز متعلق محبت فکر نمی‌کند.
یکی از تقسیمات محبت، تقسیم آن بر اساس شدت و ضعف است. این حالت را همهٔ ما تجربه کرده‌ایم که برخی چیزها را دوست ‌داریم، اما این دوست‌داشتن چنان نیست که قلب ما را اشغال کند و همیشه در فکر آنها باشیم. همین اندازه که آنها را ببینیم، خوشمان می‌آید، از آنها نفرت نداریم و دوست داریم با آنها انس بگیریم. ولی گاهی محبت به اندازه‌ای شدید می‌شود که تمام قلب انسان را اشغال می‌کند و انسان به چیز دیگری جز متعلق محبت فکر نمی‌کند.


قرآن کریم در وصف مؤمنان می‌فرماید؛ «الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ ؛ محبت مؤمنان نسبت به خدا شدیدتر است». شدت در مقابل ضعف است و وقتی کسانی محبت ‌شان به خدا شدیدتر است، محبت ‌شان به چیزهای دیگر ضعیف‌تر می‌شود.
قرآن کریم در وصف مؤمنان می‌فرماید؛ «الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ؛ محبت مؤمنان نسبت به خدا شدیدتر است». شدت در مقابل ضعف است و وقتی کسانی محبت ‌شان به خدا شدیدتر است، محبت ‌شان به چیزهای دیگر ضعیف‌تر می‌شود.


اگر در یک لیوان آب باشد، دیگر جای چیز دیگری در آن نیست و چنان‌چه چیز دیگری روی آن بریزند و مثلا سنگین‌تر باشد، آبِ لیوان بیرون می‌ریزد؛ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ . انسان یک دل دارد. اگر محبتی کل دل را اشغال کرد، دیگر جایی برای چیز دیگر نمی‌ماند. اگر دو چیز در دل جا بگیرد، هر کدام بیشتر باشد، جای بیشتری می‌گیرد، و وقتی یکی شدت پیدا ‌کند دیگری ضعیف‌تر می‌شود.
اگر در یک لیوان آب باشد، دیگر جای چیز دیگری در آن نیست و چنان‌چه چیز دیگری روی آن بریزند و مثلا سنگین‌تر باشد، آبِ لیوان بیرون می‌ریزد؛ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ. انسان یک دل دارد. اگر محبتی کل دل را اشغال کرد، دیگر جایی برای چیز دیگر نمی‌ماند. اگر دو چیز در دل جا بگیرد، هر کدام بیشتر باشد، جای بیشتری می‌گیرد، و وقتی یکی شدت پیدا ‌کند دیگری ضعیف‌تر می‌شود.


===عوامل شدت «محبت»===
=== عوامل شدت «محبت» ===


حال این پرسش مطرح می‌شود که چگونه محبت نسبت به چیزی شدید و نسبت به چیز دیگری ضعیف‌ می‌شود؟ چرا ‌دو نفر نسبت به شخص سوم دو نوع محبت دارند و حتى ممکن است یکی محبت و دیگری بغض داشته باشد؟ به عنوان مثال، برادر تنی حضرت یوسف که با او از یک مادر بود، نسبت به او مقداری محبت داشت، ولی برادران دیگر از روی حسد به او محبتی نداشتند و حتی حاضر شدند او را نابود کنند. علت حسدشان نیز این بود که گفتند: لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا؛ چون پدر ما یوسف و برادرش را بیشتر از ما دوست می‌دارد، باید نابودش کنیم! برای یافتن علت این‌گونه تفاوت‌ها باید ببینیم محبت چگونه شکل می‌گیرد و چه چیزهایی در پیدایش آن دخالت دارد.
حال این پرسش مطرح می‌شود که چگونه محبت نسبت به چیزی شدید و نسبت به چیز دیگری ضعیف‌ می‌شود؟ چرا ‌دو نفر نسبت به شخص سوم دو نوع محبت دارند و حتى ممکن است یکی محبت و دیگری بغض داشته باشد؟ به عنوان مثال، برادر تنی حضرت یوسف که با او از یک مادر بود، نسبت به او مقداری محبت داشت، ولی برادران دیگر از روی حسد به او محبتی نداشتند و حتی حاضر شدند او را نابود کنند. علت حسدشان نیز این بود که گفتند: لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا؛ چون پدر ما یوسف و برادرش را بیشتر از ما دوست می‌دارد، باید نابودش کنیم! برای یافتن علت این‌گونه تفاوت‌ها باید ببینیم محبت چگونه شکل می‌گیرد و چه چیزهایی در پیدایش آن دخالت دارد.


گفتیم برای پیدایش محبت، باید فرد در محبوب امتیاز یا کمالی درک کند؛ بنابراین باید در متعلق محبت کمالی وجود داشته باشد، ولی ممکن است کسی کمالی داشته باشد، اما دیگران از آن بی‌خبر باشند، پس باید طرف مقابل نیز این کمال را در او درک کند.
گفتیم برای پیدایش محبت، باید فرد در محبوب امتیاز یا کمالی درک کند؛ بنابراین باید در متعلق محبت کمالی وجود داشته باشد، ولی ممکن است کسی کمالی داشته باشد، اما دیگران از آن بی‌خبر باشند، پس باید طرف مقابل نیز این کمال را در او درک کند.
روشن است که شناخت در پیدایش محبت تأثیر دارد و هرچه شناخت قوی‌تر باشد، محبت نیز قوی‌تر خواهد بود. هم‌چنین هر چه کمال شدت بیشتری داشته باشد، محبت بیشتری را جذب می‌کند. بنابراین یکی از عواملی که موجب اختلاف مراتب محبت می‌شود، اختلاف مرتبه کمالی است که در محبوب وجود دارد، و دومین عامل، اختلاف شناخت محب نسبت به کمال محبوب است. البته علاوه بر شناخت، باید این صفت را کمال بداند، وگرنه اگر این صفت را امتیاز نداند، به صاحب این صفت علاقه‌مند نمی‌شود. افراد متدین از آن‌جهت که تقوا را موجب امتیاز می‌دانند، انسان باتقوا را دوست دارند، ولی فاسقانی که تقوا را فضیلت نمی‌دانند عملکرد انسان باتقوا را نفهمی و جهالت می‌دانند. بعد از همه این‌ها باید تمرکز نیز پیدا کند و هر قدر انسان در کمال چیزی بیشتر تمرکز پیدا کند، محبتش به آن بیشتر می‌شود. نور خورشید به‌طور طبیعی کاغذ را نمی‌سوزاند، اما وقتی به‌وسیله ذره‌بین متمرکز شود حرارت ایجاد می‌کند و موجب سوختن می‌شود. وقتی روح هم کاملا در فضیلتی متمرکز شود، محبت شدت پیدا می‌کند و کار به شیفتگی، مراتب بالای عشق و... می‌کشد.
روشن است که شناخت در پیدایش محبت تأثیر دارد و هرچه شناخت قوی‌تر باشد، محبت نیز قوی‌تر خواهد بود. هم‌چنین هر چه کمال شدت بیشتری داشته باشد، محبت بیشتری را جذب می‌کند. بنابراین یکی از عواملی که موجب اختلاف مراتب محبت می‌شود، اختلاف مرتبه کمالی است که در محبوب وجود دارد، و دومین عامل، اختلاف شناخت محب نسبت به کمال محبوب است. البته علاوه بر شناخت، باید این صفت را کمال بداند، وگرنه اگر این صفت را امتیاز نداند، به صاحب این صفت علاقه‌مند نمی‌شود. افراد متدین از آن‌جهت که تقوا را موجب امتیاز می‌دانند، انسان باتقوا را دوست دارند، ولی فاسقانی که تقوا را فضیلت نمی‌دانند عملکرد انسان باتقوا را نفهمی و جهالت می‌دانند. بعد از همه این‌ها باید تمرکز نیز پیدا کند و هر قدر انسان در کمال چیزی بیشتر تمرکز پیدا کند، محبتش به آن بیشتر می‌شود. نور خورشید به‌طور طبیعی کاغذ را نمی‌سوزاند، اما وقتی به‌وسیله ذره‌بین متمرکز شود حرارت ایجاد می‌کند و موجب سوختن می‌شود. وقتی روح هم کاملا در فضیلتی متمرکز شود، محبت شدت پیدا می‌کند و کار به شیفتگی، مراتب بالای عشق و... می‌کشد.
 
از آنچه گفتیم روشن می‌شود که هر کدام از این عوامل شدت یا  ضعف پیدا کنند، محبت نیز شدت یا ضعف پیدا می‌کند. یکی از جاهایی که به سادگی می‌توان میزان محبت نسبت به مسائل مختلف را اندازه‌گیری کرد، هنگام تزاحم لوازم محبت است. اگر دو دوست هم‌زمان از فردی دعوت ‌کنند و او بلافاصله یکی را ترجیح ‌دهد، معلوم می‌شود که او را بیشتر دوست دارد. حتی کودکان نیز از رفتار پدر و مادر می‌فهمند که آنها کدام فرزند را بیشتر دوست دارند؛ از این‌رو پدر و مادر باید خودشان را کنترل کنند که فرزندان احساس تبعیض نکنند وگرنه مقدمات حسد، آزار و اذیت فراهم می‌شود.


از آنچه گفتیم روشن می‌شود که هر کدام از این عوامل شدت یا ضعف پیدا کنند، محبت نیز شدت یا ضعف پیدا می‌کند. یکی از جاهایی که به سادگی می‌توان میزان محبت نسبت به مسائل مختلف را اندازه‌گیری کرد، هنگام تزاحم لوازم محبت است. اگر دو دوست هم‌زمان از فردی دعوت ‌کنند و او بلافاصله یکی را ترجیح ‌دهد، معلوم می‌شود که او را بیشتر دوست دارد. حتی کودکان نیز از رفتار پدر و مادر می‌فهمند که آنها کدام فرزند را بیشتر دوست دارند؛ از این‌رو پدر و مادر باید خودشان را کنترل کنند که فرزندان احساس تبعیض نکنند وگرنه مقدمات حسد، آزار و اذیت فراهم می‌شود.


خداوند می‌فرماید: قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ.<ref>سورهٔ توبه آیهٔ 24</ref> در این آیه، پدر، مادر، فرزندان، خواهرها، برادرها، خویشان، کاخ‌ها، تجارت‌خانه‌ها و مال‌التجاره‌ها در یک کفه است، و خداوند و جهاد در کفه دیگر. خداوند می‌فرماید: کدام یک را دوست‌تر ‌دارید؟ بسیاری از ما می‌گوییم خدا را بیشتر دوست داریم، اما هنگامی که انسان سر دو راهی قرار بگیرد، معلوم می‌شود که کدام را بیشتر دوست می‌دارد. اکنون که جنگ و جبهه‌ای در کار نیست، همه ما می‌توانیم ادعا کنیم که البته ما خدا و جهاد را از همه چیز بیشتر دوست داریم، اما در شرایط جنگ است که صدق این گفته آشکار می‌شود. اگر به جهاد رفتم معلوم می‌شود خدا را بیشتر دوست دارم، اما اگر عذر آوردم معلوم می‌شود که چیزهای دیگر را بیشتر دوست دارم.  
خداوند می‌فرماید: قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ.<ref>سورهٔ توبه آیهٔ 24</ref> در این آیه، پدر، مادر، فرزندان، خواهرها، برادرها، خویشان، کاخ‌ها، تجارت‌خانه‌ها و مال‌التجاره‌ها در یک کفه است، و خداوند و جهاد در کفه دیگر. خداوند می‌فرماید: کدام یک را دوست‌تر ‌دارید؟ بسیاری از ما می‌گوییم خدا را بیشتر دوست داریم، اما هنگامی که انسان سر دو راهی قرار بگیرد، معلوم می‌شود که کدام را بیشتر دوست می‌دارد. اکنون که جنگ و جبهه‌ای در کار نیست، همه ما می‌توانیم ادعا کنیم که البته ما خدا و جهاد را از همه چیز بیشتر دوست داریم، اما در شرایط جنگ است که صدق این گفته آشکار می‌شود. اگر به جهاد رفتم معلوم می‌شود خدا را بیشتر دوست دارم، اما اگر عذر آوردم معلوم می‌شود که چیزهای دیگر را بیشتر دوست دارم.  
بنابراین یکی از نشانه‌های شدت دوستی این است که برای آن مایه بگذاریم همان‌گونه که در زیارت‌نامه‌ها می‌خوانیم: بابی انتم وامی ونفسی واهلی ومالی وولدی، می‌گوییم همه چیزمان فدای شما، اما چقدر باورمان است و حاضریم که در عمل نشان دهیم خدا و اولیای او را از مال و جان‌مان بیشتر دوست داریم؟!
بنابراین یکی از نشانه‌های شدت دوستی این است که برای آن مایه بگذاریم همان‌گونه که در زیارت‌نامه‌ها می‌خوانیم: بابی انتم وامی ونفسی واهلی ومالی وولدی، می‌گوییم همه چیزمان فدای شما، اما چقدر باورمان است و حاضریم که در عمل نشان دهیم خدا و اولیای او را از مال و جان‌مان بیشتر دوست داریم؟!


==رابطهٔ یاد خدا با «محبت» او==  
== رابطهٔ یاد خدا با «محبت» او ==  


گفتیم باید توجه‌ را منعطف به محبوب کرد تا این حالت به صورت یک محبت ثابت درآید. وگرنه لذت زودگذری است که پس از مدتی به فراموشی سپرده می‌شود. محبت ثابت بدون فراموشی بسته به مقدار توجه‌ انسان به محبوب است و توجه و یاد بیشتر موجب محبت بیشتر می‌شود. ابتدا محبت باعث یاد می‌شود، اگر انسان با اختیار یاد را ادامه داد، محبت بیشتر می‌شود و محبت بیشتر موجب یاد بیشتر می‌شود، همان‌طور که ممکن است انسان خودش را از یاد محبوب منصرف کند و کم‌کم از فروغ محبت بکاهد. از همین جا دلیل تأکید قرآن و روایات بر یاد خدا روشن می‌شود؛ وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلَحُونَ. این تأکید‌ها بی‌‌جهت نیست. هر گفتنی، تأثیری روی قلب می‌گذارد و توجه را بیشتر به خداوند معطوف می‌کند. هر بار تکرار ـ قوی یا ضعیف ـ توجه دیگری به دنبال دارد، و اگر انسان موفق شود که همیشه یاد ثابتی نسبت به خدای متعال داشته باشد، محبتش دوام بیشتری پیدا می‌کند.
گفتیم باید توجه‌ را منعطف به محبوب کرد تا این حالت به صورت یک محبت ثابت درآید. وگرنه لذت زودگذری است که پس از مدتی به فراموشی سپرده می‌شود. محبت ثابت بدون فراموشی بسته به مقدار توجه‌ انسان به محبوب است و توجه و یاد بیشتر موجب محبت بیشتر می‌شود. ابتدا محبت باعث یاد می‌شود، اگر انسان با اختیار یاد را ادامه داد، محبت بیشتر می‌شود و محبت بیشتر موجب یاد بیشتر می‌شود، همان‌طور که ممکن است انسان خودش را از یاد محبوب منصرف کند و کم‌کم از فروغ محبت بکاهد. از همین جا دلیل تأکید قرآن و روایات بر یاد خدا روشن می‌شود؛ وَاذْکُرُواْ اللّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلَحُونَ. این تأکید‌ها بی‌‌جهت نیست. هر گفتنی، تأثیری روی قلب می‌گذارد و توجه را بیشتر به خداوند معطوف می‌کند. هر بار تکرار ـ قوی یا ضعیف ـ توجه دیگری به دنبال دارد، و اگر انسان موفق شود که همیشه یاد ثابتی نسبت به خدای متعال داشته باشد، محبتش دوام بیشتری پیدا می‌کند.


گفتیم یکی از چیزهایی که موجب زیاد شدن «محبت» می‌شود، توجه به بیشتر بودن کمال محبوب است. در عالم چه چیزی می‌توانیم پیدا کنیم که کمالش بیش از خدا باشد؟! همه می‌دانیم که آنچه در عالم وجود دارد با یک امر خدا به‌وجود آمده است؛ إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ. از آن منبع بی‌نهایت پرتوی تابیده و همهٔ این عالم پیدا شده است؛ وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ. وگرنه همه زیبایی‌های این عالم، با زیبایی‌ خداوند متعال طرف نسبت نیست.
گفتیم یکی از چیزهایی که موجب زیاد شدن «محبت» می‌شود، توجه به بیشتر بودن کمال محبوب است. در عالم چه چیزی می‌توانیم پیدا کنیم که کمالش بیش از خدا باشد؟! همه می‌دانیم که آنچه در عالم وجود دارد با یک امر خدا به‌وجود آمده است؛ إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ. از آن منبع بی‌نهایت پرتوی تابیده و همهٔ این عالم پیدا شده است؛ وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ. وگرنه همه زیبایی‌های این عالم، با زیبایی‌ خداوند متعال طرف نسبت نیست.


==کسب «محبت» خدا==
== کسب «محبت» خدا ==


راه ‌ساده ‌تر کسب «محبت» خدا، این است که محبت با واسطه کسب کنیم و آن راهی است که در روایات بسیاری ذکر شده است که همه به دو [[حدیث قدسی]] منتهی می‌شوند؛ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى علیه‌السلام أَحْبِبْنِی‏ وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی خدای متعال به حضرت موسی وحی کرد که یا موسی مرا دوست بدار و کاری کن که مردم نیز مرا دوست بدارند! حضرت موسی عرض کرد: خدایا تو می‌دانی که من هیچ کس را همانند تو دوست نمی‌دارم. تو محبوب‌ترین موجود نزد من هستی، اما دل‌های مردم که دست من نیست. چگونه آنها را محب تو قرار بدهم؟ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ: فَذَکِّرْهُمْ نِعْمَتِی وَ آلَائِی؛ خداوند فرمود: نعمت‌های من را به یادشان بیاور. آنها به‌گونه‌ای خلق شده‌اند که وقتی بدانند کسی به آنها محبت کرده، دوستش می‌دارند.<br>
راه ‌ساده ‌تر کسب «محبت» خدا، این است که محبت با واسطه کسب کنیم و آن راهی است که در روایات بسیاری ذکر شده است که همه به دو [[حدیث قدسی]] منتهی می‌شوند؛ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى علیه‌السلام أَحْبِبْنِی‏ وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی خدای متعال به حضرت موسی وحی کرد که یا موسی مرا دوست بدار و کاری کن که مردم نیز مرا دوست بدارند! حضرت موسی عرض کرد: خدایا تو می‌دانی که من هیچ کس را همانند تو دوست نمی‌دارم. تو محبوب‌ترین موجود نزد من هستی، اما دل‌های مردم که دست من نیست. چگونه آنها را محب تو قرار بدهم؟ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ: فَذَکِّرْهُمْ نِعْمَتِی وَ آلَائِی؛ خداوند فرمود: نعمت‌های من را به یادشان بیاور. آنها به‌گونه‌ای خلق شده‌اند که وقتی بدانند کسی به آنها محبت کرده، دوستش می‌دارند.


محبت بلاواسطه‌ به خدا در همان حدی که برای مخلوق ممکن است، معرفت شهودی شخص پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین به خداوند است. امکان این معرفت را می‌فهمیم و می‌دانیم بالاترین مرتبه معرفت را اینها داشتند. انتظار اینکه ما چنین محبتی پیدا کنیم، انتظار به‌جایی نیست. این خلعت بر اندام ما راست نمی‌آید و خیلی فاصله داریم، اما دست‌کم وجدان انسان به‌گونه‌ای است که نسبت به کسی که به او خدمتی کرده، احساس محبت دارد. هرگاه او را می‌بیند می‌خواهد قدردانی کند. به‌ خصوص اگر این خدمت در هنگام گرفتاری باشد، تا انسان زنده است فراموشش نمی‌کند. این فطری انسان است و خداوند درون‌مایه آن را در همهٔ انسان‌ها قرار داده است که اگر بدانند کسی صادقانه به آنها محبت می‌کند و توقع عوضی از آنها ندارد، دوستش می‌دارند. خدا به حضرت موسی می‌فرماید: نعمت‌‌های من را به یاد مردم بیاور! علت اینکه مردم آن اندازه‌ای که می‌دانند و می‌توانند مرا دوست نمی‌دارند، این است ‌که به نعمت‌های من توجه ندارند. گفتیم شرط آخر پیدایش محبت این است که توجه داشته باشیم. هر قدر در شناختن نعمت‌های خدا بیشتر بکوشیم، ارزش آنها را بهتر درک کنیم و بفهمیم این نعمت‌ها را خدا مجانی از سر لطف، کرم و محبتش به ما داده، محبت‌مان نسبت به او بیشتر می‌شود.
محبت بلاواسطه‌ به خدا در همان حدی که برای مخلوق ممکن است، معرفت شهودی شخص پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین به خداوند است. امکان این معرفت را می‌فهمیم و می‌دانیم بالاترین مرتبه معرفت را اینها داشتند. انتظار اینکه ما چنین محبتی پیدا کنیم، انتظار به‌جایی نیست. این خلعت بر اندام ما راست نمی‌آید و خیلی فاصله داریم، اما دست‌کم وجدان انسان به‌گونه‌ای است که نسبت به کسی که به او خدمتی کرده، احساس محبت دارد. هرگاه او را می‌بیند می‌خواهد قدردانی کند. به‌ خصوص اگر این خدمت در هنگام گرفتاری باشد، تا انسان زنده است فراموشش نمی‌کند. این فطری انسان است و خداوند درون‌مایه آن را در همهٔ انسان‌ها قرار داده است که اگر بدانند کسی صادقانه به آنها محبت می‌کند و توقع عوضی از آنها ندارد، دوستش می‌دارند. خدا به حضرت موسی می‌فرماید: نعمت‌‌های من را به یاد مردم بیاور! علت اینکه مردم آن اندازه‌ای که می‌دانند و می‌توانند مرا دوست نمی‌دارند، این است ‌که به نعمت‌های من توجه ندارند. گفتیم شرط آخر پیدایش محبت این است که توجه داشته باشیم. هر قدر در شناختن نعمت‌های خدا بیشتر بکوشیم، ارزش آنها را بهتر درک کنیم و بفهمیم این نعمت‌ها را خدا مجانی از سر لطف، کرم و محبتش به ما داده، محبت‌مان نسبت به او بیشتر می‌شود.


=منابع=
=منابع=
 
<references />
[[رده: واژه‌های قرآنی]]
[[رده:مقاله‌ها]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش