محمدعبده: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'فعالیت ها' به 'فعالیت‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'بزرگ تر' به 'بزرگ‌تر')
جز (جایگزینی متن - 'فعالیت ها' به 'فعالیت‌ها')
خط ۱۱: خط ۱۱:
گفته مى شود که پدرش در دوران جوانى به خاطر قساوت هاى حاکمان و ظلم آنان، مجبور به فرار شد و در اثناى مسافرت، با مادر محمد عبده در روستاى «جنینه» ازدواج نمود و پس از مدتى به موطن خود روستاى «محله نصر» بازگشت و برخى از اموال از دست رفته اش را باز ستاند. به همین دلیل هنگامى که محمد دیده به جهان گشود، پدرش از لحاظ تمکن مالى در وضع خوبى به سر مى برد و توانست زمینه تعلیم و تربیت محمد را فراهم سازد، در حالى که برادران محمد، امکان تحصیل برایشان مهیا نشد و به کشاورزى پرداختند.  
گفته مى شود که پدرش در دوران جوانى به خاطر قساوت هاى حاکمان و ظلم آنان، مجبور به فرار شد و در اثناى مسافرت، با مادر محمد عبده در روستاى «جنینه» ازدواج نمود و پس از مدتى به موطن خود روستاى «محله نصر» بازگشت و برخى از اموال از دست رفته اش را باز ستاند. به همین دلیل هنگامى که محمد دیده به جهان گشود، پدرش از لحاظ تمکن مالى در وضع خوبى به سر مى برد و توانست زمینه تعلیم و تربیت محمد را فراهم سازد، در حالى که برادران محمد، امکان تحصیل برایشان مهیا نشد و به کشاورزى پرداختند.  
=تحصیلات مقدماتى و بازگشت به وطن=
=تحصیلات مقدماتى و بازگشت به وطن=
محمد ده ساله بود که خواندن و نوشتن را فراگرفت. سپس به مکتب رفت و نزد یکى از حافظان قرآن، قرائت قرآن را آغاز کرد و پس از دو سال قرآن را حفظ کرد. پدرش که از حفظ قرآن توسط فرزندش بسیار خرسند بود، در سال 1279 ق براى تکمیل قرائت قرآن و تجوید و فراگیرى دیگر علوم دینى، وى را به شهر «طنطا» (واقع در استان غربى مصر) فرستاد تا در «مسجد احمدى» تحصیلات خود را ادامه دهد. آن روزها مسجد احمدى در شهر طنطا مرکز آموزش علوم قرآنى اعم از حفظ، تجوید و تفسیر قرآن بود. برنامه فعالیت هاى فرهنگى این مسجد هر شب بین نماز مغرب و عشا انجام مى شد و هر هفته بعد از نماز جمعه، کلاس تجوید و حفظ قرآن برگزار مى گردید و محصلان این کلاس ها معلمان همین کلاس ها مى شدند.  دایى محمد عبده به نام «شیخ مجاهد» از استادان تجوید مسجد احمدى بود.  
محمد ده ساله بود که خواندن و نوشتن را فراگرفت. سپس به مکتب رفت و نزد یکى از حافظان قرآن، قرائت قرآن را آغاز کرد و پس از دو سال قرآن را حفظ کرد. پدرش که از حفظ قرآن توسط فرزندش بسیار خرسند بود، در سال 1279 ق براى تکمیل قرائت قرآن و تجوید و فراگیرى دیگر علوم دینى، وى را به شهر «طنطا» (واقع در استان غربى مصر) فرستاد تا در «مسجد احمدى» تحصیلات خود را ادامه دهد. آن روزها مسجد احمدى در شهر طنطا مرکز آموزش علوم قرآنى اعم از حفظ، تجوید و تفسیر قرآن بود. برنامه فعالیت‌هاى فرهنگى این مسجد هر شب بین نماز مغرب و عشا انجام مى شد و هر هفته بعد از نماز جمعه، کلاس تجوید و حفظ قرآن برگزار مى گردید و محصلان این کلاس ها معلمان همین کلاس ها مى شدند.  دایى محمد عبده به نام «شیخ مجاهد» از استادان تجوید مسجد احمدى بود.  
محمد پس از آموزش کامل قرآن و تجوید در سن پانزده سالگى در همان مسجد احمدى شروع به تحصیل ادبیات عرب نمود و فراگیرى کتاب «شرح کفراوى بر اجرویمه» را آغاز کرد. اما به دلیل آن که کتاب هاى آموزشى که در زمینه ادبیات عرب تدریس مى شد خصوصاً کتاب یادشده، از پیچیدگى خاصى برخوردار بود و در تألیف این کتاب، رعایت حال طلاب نوجوان نشده بود، محمد از ادامه تحصیل ناامید شد و قصد بازگشت کرد.  وى پس از این ماجرا، مدت سه ماه در منزل دایى اش پنهان شد تا این که برادر محمد متوجه انصراف او از تحصیل گشت و تلاش هاى او در بازگرداندن محمد به مسجد احمدى نیز فایده‌اى نداشت. سرانجام محمد لباس و وسایل همراه خود را برداشته و به وطن بازگشت و براى این که تا مدتى ذهن خانواده را از این مطلب دور نگه دارد، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 1282 ق با یکى از دختران روستاى خودش ازدواج نمود.  
محمد پس از آموزش کامل قرآن و تجوید در سن پانزده سالگى در همان مسجد احمدى شروع به تحصیل ادبیات عرب نمود و فراگیرى کتاب «شرح کفراوى بر اجرویمه» را آغاز کرد. اما به دلیل آن که کتاب هاى آموزشى که در زمینه ادبیات عرب تدریس مى شد خصوصاً کتاب یادشده، از پیچیدگى خاصى برخوردار بود و در تألیف این کتاب، رعایت حال طلاب نوجوان نشده بود، محمد از ادامه تحصیل ناامید شد و قصد بازگشت کرد.  وى پس از این ماجرا، مدت سه ماه در منزل دایى اش پنهان شد تا این که برادر محمد متوجه انصراف او از تحصیل گشت و تلاش هاى او در بازگرداندن محمد به مسجد احمدى نیز فایده‌اى نداشت. سرانجام محمد لباس و وسایل همراه خود را برداشته و به وطن بازگشت و براى این که تا مدتى ذهن خانواده را از این مطلب دور نگه دارد، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 1282 ق با یکى از دختران روستاى خودش ازدواج نمود.  


خط ۳۰: خط ۳۰:
پس از اسماعیل پاشا، فرزندش توفیق پاشا بر مسند حکومت نشست که به مراتب بدتر از پدر خود عمل کرد. وى ابتدا با سید جمال از در دوستى وارد شد اما پس از اندکى در مقابل وى موضع گرفت. سید جمال عقیده داشت باید مصلحین اجتماعى گرد هم آمده و در قالب یک سازمان و تشکیلات به فعالیت بپردازند تا بتوانند با نیروى استعمار که آن روز به شدت در مصر نفوذ کرده بود، مبارزه کنند. سیدجمال براى دستیابى به این هدف به تأسیس یک تشکل سیاسى به نام «حزب وطنى» اقدام نمود و از دانشجویان زبده و خوش فکر خود عده اى را که بیش از سیصد تن مى شدند، جمع کرد. محمد عبده به عنوان شاخص ترین فرد بعد از سیدجمال، در این حزب فعالیت مى کرد.  
پس از اسماعیل پاشا، فرزندش توفیق پاشا بر مسند حکومت نشست که به مراتب بدتر از پدر خود عمل کرد. وى ابتدا با سید جمال از در دوستى وارد شد اما پس از اندکى در مقابل وى موضع گرفت. سید جمال عقیده داشت باید مصلحین اجتماعى گرد هم آمده و در قالب یک سازمان و تشکیلات به فعالیت بپردازند تا بتوانند با نیروى استعمار که آن روز به شدت در مصر نفوذ کرده بود، مبارزه کنند. سیدجمال براى دستیابى به این هدف به تأسیس یک تشکل سیاسى به نام «حزب وطنى» اقدام نمود و از دانشجویان زبده و خوش فکر خود عده اى را که بیش از سیصد تن مى شدند، جمع کرد. محمد عبده به عنوان شاخص ترین فرد بعد از سیدجمال، در این حزب فعالیت مى کرد.  
اهداف «حزب وطنى» مصر
اهداف «حزب وطنى» مصر
هدف عمده این حزب این بود که از نفوذ بیگانه جلوگیرى کند و مصر را از دست عناصر ناشایست که در ارکان نظام نفوذ کرده بودند، نجات دهد و کشور را از سلطه یک نفر در آورده و مقید به قانون کند. شیخ محمد عبده به عنوان شخصیت دوم این حزب فعالیت هاى قلمى و بیانى زیادى انجام داد.
هدف عمده این حزب این بود که از نفوذ بیگانه جلوگیرى کند و مصر را از دست عناصر ناشایست که در ارکان نظام نفوذ کرده بودند، نجات دهد و کشور را از سلطه یک نفر در آورده و مقید به قانون کند. شیخ محمد عبده به عنوان شخصیت دوم این حزب فعالیت‌هاى قلمى و بیانى زیادى انجام داد.
وى در جلسه هایى که براى برنامه‌هاى مفید این حزب در جامعه تشکیل مى شد هفده ماده مهم را تصویب کرد که باعث انقلابى در مصر شد. پس از فعالیت یک ماهه این حزب، «لرد کرومر» مستشار مالى انگلیس در مصر، متوجه شد به یک باره 45% از نفوذ دولت انگلیس در مصر کاسته شده و تجارت انگلستان 35% تنزل یافته است. در آمارى که تقدیم کرومر شد، فعالیت هاى 35ساله مبلغین مسیحى در مصر نسبت به عملیات یکماهه حزب وطنى مصر، یک به شانزده گزارش شده است. کرومر که از این نتایج وحشت کرده بود در یکى از گزارش هاى خود مى نویسد: «بدین وسیله به زمامداران انگلستان اعلام خطر مى کنم که اگر یکسال دیگر حزب وطنى تحت رهبرى سیدجمال الدین اسدآبادى ادامه پیدا کند نه تنها سیاست و تجارت دولت انگلیس در آسیا و آفریقا یکسره نابود خواهد شد بلکه ترس آن است که نفوذ کشورهاى اروپایى یک باره در سراسر جهان به خطر افتد».  
وى در جلسه هایى که براى برنامه‌هاى مفید این حزب در جامعه تشکیل مى شد هفده ماده مهم را تصویب کرد که باعث انقلابى در مصر شد. پس از فعالیت یک ماهه این حزب، «لرد کرومر» مستشار مالى انگلیس در مصر، متوجه شد به یک باره 45% از نفوذ دولت انگلیس در مصر کاسته شده و تجارت انگلستان 35% تنزل یافته است. در آمارى که تقدیم کرومر شد، فعالیت‌هاى 35ساله مبلغین مسیحى در مصر نسبت به عملیات یکماهه حزب وطنى مصر، یک به شانزده گزارش شده است. کرومر که از این نتایج وحشت کرده بود در یکى از گزارش هاى خود مى نویسد: «بدین وسیله به زمامداران انگلستان اعلام خطر مى کنم که اگر یکسال دیگر حزب وطنى تحت رهبرى سیدجمال الدین اسدآبادى ادامه پیدا کند نه تنها سیاست و تجارت دولت انگلیس در آسیا و آفریقا یکسره نابود خواهد شد بلکه ترس آن است که نفوذ کشورهاى اروپایى یک باره در سراسر جهان به خطر افتد».  
این اعتراف ها نشان مى دهد که شیخ محمد عبده به درستى تشخیص داده بود که باید به اسلام راستین بازگشت. خدیو مصر (توفیق پاشا) که از ادامه فعالیت این حزب نگران شده بود از سید جمال دعوت کرد تا اگر بتواند او را از ادامه کار بازدارد. اما در سخنانى که بین سید و خدیو مصر انجام شد، سید اعتنایى به سخنان خدیو نکرد و سرانجام در اثر فشار سفیر بریتانیا، سید جمال محکوم به اخراج از مصر گردید.  در پى آن شیخ محمد عبده از مقام استادى در مدرسه دارالعلوم و مدرسه الالسن، برکنار شد و در اواسط رمضان سال 1296 محکوم شد به دهکده خود بازگردد.  هنگامى که سید جمال از مصر بیرون مى رفت این جمله را بر زبان آورد: «إنى ترکت الشیخ محمد عبده و کفاه لمصر عالماً» (من شیخ محمد عبده را در مصر گذاشتم و براى کشور مصر دانشمندى چون او کافى است).  
این اعتراف ها نشان مى دهد که شیخ محمد عبده به درستى تشخیص داده بود که باید به اسلام راستین بازگشت. خدیو مصر (توفیق پاشا) که از ادامه فعالیت این حزب نگران شده بود از سید جمال دعوت کرد تا اگر بتواند او را از ادامه کار بازدارد. اما در سخنانى که بین سید و خدیو مصر انجام شد، سید اعتنایى به سخنان خدیو نکرد و سرانجام در اثر فشار سفیر بریتانیا، سید جمال محکوم به اخراج از مصر گردید.  در پى آن شیخ محمد عبده از مقام استادى در مدرسه دارالعلوم و مدرسه الالسن، برکنار شد و در اواسط رمضان سال 1296 محکوم شد به دهکده خود بازگردد.  هنگامى که سید جمال از مصر بیرون مى رفت این جمله را بر زبان آورد: «إنى ترکت الشیخ محمد عبده و کفاه لمصر عالماً» (من شیخ محمد عبده را در مصر گذاشتم و براى کشور مصر دانشمندى چون او کافى است).  
=مبارزه از طریق مطبوعات=
=مبارزه از طریق مطبوعات=
شیخ محمد عبده اگرچه به دهکده خود تبعید شده بود، به روستاى خود نرفت بلکه در اطراف قاهره مخفى شد تا در فرصتى مناسب به فعالیت هاى علمى خود بپردازد.  علاقه وافر ریاض پاشا (نخست وززر مصر) به ادبیات و حرکات ادبى در کشور به طورى که با حمایت وى دائرة المعارف بستانى نوشته شد، محمد را بر آن داشت تا با وى تماس بگیرد و با وساطت او از جانب خدیو عفو شود. موافقت خدیو مصر از تقاضاى ریاض پاشا، بار دیگر عرصه را براى محمد در فعالیت هاى دینى و ادبى هموار کرد و در سال 1297 ق مسئولیت اداره روزنامه «الوقایع المصریه» را پذیرفت. محمد دوستان خود از قبیل سعد زغلول و ابراهیم هلباوى و دیگران را به دور خود جمع کرد و به نگارش روزنامه مشغول شد. دوران سردبیرى این روزنامه هیجده ماه به طول انجامید و وى در همین مدت کوتاه، مقالات متعدد دینى، ادبى، اجتماعى ارزشمند عرضه نمود.  
شیخ محمد عبده اگرچه به دهکده خود تبعید شده بود، به روستاى خود نرفت بلکه در اطراف قاهره مخفى شد تا در فرصتى مناسب به فعالیت‌هاى علمى خود بپردازد.  علاقه وافر ریاض پاشا (نخست وززر مصر) به ادبیات و حرکات ادبى در کشور به طورى که با حمایت وى دائرة المعارف بستانى نوشته شد، محمد را بر آن داشت تا با وى تماس بگیرد و با وساطت او از جانب خدیو عفو شود. موافقت خدیو مصر از تقاضاى ریاض پاشا، بار دیگر عرصه را براى محمد در فعالیت‌هاى دینى و ادبى هموار کرد و در سال 1297 ق مسئولیت اداره روزنامه «الوقایع المصریه» را پذیرفت. محمد دوستان خود از قبیل سعد زغلول و ابراهیم هلباوى و دیگران را به دور خود جمع کرد و به نگارش روزنامه مشغول شد. دوران سردبیرى این روزنامه هیجده ماه به طول انجامید و وى در همین مدت کوتاه، مقالات متعدد دینى، ادبى، اجتماعى ارزشمند عرضه نمود.  
او در کنار این مقالات از نحوه اداره حکومت نیز انتقاد مى کرد و پیشنهادهاى خود مبنى بر ساماندهى اوضاع کشور را از طریق تقویت مجلس آن کشور ارائه مى داد. وى از عملکرد هر کس یا هر مؤسسه و وزارتخانه اى که در مسیر الهى قدم برنمى داشت، انتقاد مى نمود. مقالات متعدد شیخ محمد عبده در زمینه ضرورت وجود مجلس اعلاى تصمیم گیر، باعث شد مجلس اعلاى مصر تأسیس شود و خود وى نیز به عضویت در آن نازل آید.  
او در کنار این مقالات از نحوه اداره حکومت نیز انتقاد مى کرد و پیشنهادهاى خود مبنى بر ساماندهى اوضاع کشور را از طریق تقویت مجلس آن کشور ارائه مى داد. وى از عملکرد هر کس یا هر مؤسسه و وزارتخانه اى که در مسیر الهى قدم برنمى داشت، انتقاد مى نمود. مقالات متعدد شیخ محمد عبده در زمینه ضرورت وجود مجلس اعلاى تصمیم گیر، باعث شد مجلس اعلاى مصر تأسیس شود و خود وى نیز به عضویت در آن نازل آید.  
پس از تأسیس مجلس ملى و کشمکش هایى که در این زمینه به وجود آمد، در اثر مخالفت انگلستان و فرانسه و هم چنین مخالفت برخى از رهبران مصر با تشکیل چنین مجلسى، زمینه براى انقلاب «عرابى پاشا» یکى از افسران بلند پایه ارتش مصر و کسى که موافق مجلس ملى بود، فراهم گشت و محمد عبده نیز در این قیام نقش به سزایى داشته است، هر چند او به هیچ وجه با اصل قیام موافق نبود و بارها مخالفت خود را با تحرکات تشنج زا ابراز کرده بود. محمد عقیده داشت براى اصلاحات نیازى به این گونه برخوردها نیست بلکه با تربیت جامعه و بالا بردن روحیه اجتماعى در مردم مى توان به نتایج دلخواه رسید. وى در سخن رانى هاى خود مى گفت: «انقلاب نظامى عرابى پاشا صحیح نیست. او با روش خود مصر را در دامان بیگانه انداخته و قدرت و نفوذ اجانب را در این کشور توسعه داده است.»  اما با وجود تمام این مخالفت ها وقتى مصر را در خطر دید دست در دست عرابى پاشا گذاشت و از او حمایت کرد.  چون با شرایط به وجود آمده و براى ممانعت از نفوذ فیزیکى انگلستان در مصر چاره اى جز این نداشت. پس از این که عرابى پاشا شکست خورد و تبعید شد، شیخ محمد عبده نیز براى همکارى با او، سه ماه به زندان رفت و سپس از مصر اخراج و تبعید گشت. وى در زندان، وقایع و ماهیت قیام عرابى پاشا را به رشته تحریر درآورد و نظرات خود را در این باره نوشت. وى در این نوشته تصریح کرد که باید مقاومت در برابر انگلیس در قیام عرابى پاشا ادامه مى یافت اما افسوس که عده اى مانند سلطان پاشا خیانت کردند.  
پس از تأسیس مجلس ملى و کشمکش هایى که در این زمینه به وجود آمد، در اثر مخالفت انگلستان و فرانسه و هم چنین مخالفت برخى از رهبران مصر با تشکیل چنین مجلسى، زمینه براى انقلاب «عرابى پاشا» یکى از افسران بلند پایه ارتش مصر و کسى که موافق مجلس ملى بود، فراهم گشت و محمد عبده نیز در این قیام نقش به سزایى داشته است، هر چند او به هیچ وجه با اصل قیام موافق نبود و بارها مخالفت خود را با تحرکات تشنج زا ابراز کرده بود. محمد عقیده داشت براى اصلاحات نیازى به این گونه برخوردها نیست بلکه با تربیت جامعه و بالا بردن روحیه اجتماعى در مردم مى توان به نتایج دلخواه رسید. وى در سخن رانى هاى خود مى گفت: «انقلاب نظامى عرابى پاشا صحیح نیست. او با روش خود مصر را در دامان بیگانه انداخته و قدرت و نفوذ اجانب را در این کشور توسعه داده است.»  اما با وجود تمام این مخالفت ها وقتى مصر را در خطر دید دست در دست عرابى پاشا گذاشت و از او حمایت کرد.  چون با شرایط به وجود آمده و براى ممانعت از نفوذ فیزیکى انگلستان در مصر چاره اى جز این نداشت. پس از این که عرابى پاشا شکست خورد و تبعید شد، شیخ محمد عبده نیز براى همکارى با او، سه ماه به زندان رفت و سپس از مصر اخراج و تبعید گشت. وى در زندان، وقایع و ماهیت قیام عرابى پاشا را به رشته تحریر درآورد و نظرات خود را در این باره نوشت. وى در این نوشته تصریح کرد که باید مقاومت در برابر انگلیس در قیام عرابى پاشا ادامه مى یافت اما افسوس که عده اى مانند سلطان پاشا خیانت کردند.  


=تأسیس مجله «عروة الوثقى» در پاریس=
=تأسیس مجله «عروة الوثقى» در پاریس=
محمد عبده که در هنگام تبعید 33ساله بود، به بیروت مسافرت کرده و در آن جا رحل اقامت افکند. سیدجمال که در پاریس بود، طى نامه اى از وى دعوت کرد تا به او بپیوندد و در کنار هم و با کمک یک دیگر فعالیت هاى سیاسى خود را دوباره آغاز کنند. وقتى شیخ محمد عبده به پاریس رفت در کنار سیدجمال دست به انتشار مجله اى به نام «العروه الوثقى» زدند که وحشتى در دل استعمار انداخت و باعث آگاهى امت اسلامى شد. مقالات این مجله ضمن این که لبه تیز خود را متوجه استعمار کهنه انگلیس کرده بود، در مورد وحدت مسلمانان و ادیان آسمانى به چاپ مى رسید. مقالاتى با عناوین: «مسیحیت، اسلام و پیروان آن دو»، «وحدت اسلامى» و «دعوت مردم ایران براى اتحاد با افغان ها» از این دسته اند.  به تدریج با استقبال پرشورى که از سوى خوانندگان مجله دیده شد، شعبه هایى از آن در کشورهاى دیگر مانند هند، مصر و تونس تأسیس شد و به صورت مخفیانه در این کشورها پخش مى شد. محمد عبده در ایجاد شعبه هاى یاد شده مسافرت هایى به این کشورها داشت و هماهنگى هاى لازم را به عمل مى آورد.
محمد عبده که در هنگام تبعید 33ساله بود، به بیروت مسافرت کرده و در آن جا رحل اقامت افکند. سیدجمال که در پاریس بود، طى نامه اى از وى دعوت کرد تا به او بپیوندد و در کنار هم و با کمک یک دیگر فعالیت‌هاى سیاسى خود را دوباره آغاز کنند. وقتى شیخ محمد عبده به پاریس رفت در کنار سیدجمال دست به انتشار مجله اى به نام «العروه الوثقى» زدند که وحشتى در دل استعمار انداخت و باعث آگاهى امت اسلامى شد. مقالات این مجله ضمن این که لبه تیز خود را متوجه استعمار کهنه انگلیس کرده بود، در مورد وحدت مسلمانان و ادیان آسمانى به چاپ مى رسید. مقالاتى با عناوین: «مسیحیت، اسلام و پیروان آن دو»، «وحدت اسلامى» و «دعوت مردم ایران براى اتحاد با افغان ها» از این دسته اند.  به تدریج با استقبال پرشورى که از سوى خوانندگان مجله دیده شد، شعبه هایى از آن در کشورهاى دیگر مانند هند، مصر و تونس تأسیس شد و به صورت مخفیانه در این کشورها پخش مى شد. محمد عبده در ایجاد شعبه هاى یاد شده مسافرت هایى به این کشورها داشت و هماهنگى هاى لازم را به عمل مى آورد.
سیاستمداران انگلیس که از انتشار روزافزون این مجله وحشت داشتند براى خوانندگان آن جریمه تعیین کردند و براى تعدیل محتویات مجله از سیدجمال دعوت نمودند که به لندن سفر کرده و با آنان مذاکره نماید. سیدجمال که به شیخ محمد عبده از هر جهت اطمینان داشت و شجاعت او را هم امتحان کرده بود، وى را به نمایندگى از خود به لندن فرستاد. در این سفر شیخ محمد عبده حامل پیام هایى از سوى مصرى ها و سودانى ها نیز بود تا شاید پارلمان انگلستان در رفتار خود با این کشورها تجدید نظر کند. سرانجام انگلیسى ها از شیخ محمد عبده و سیدجمال مأیوس شدند و دانستند که نمى توانند از آنها به نفع خود استفاده کنند و از طرفى محمد عبده مى دانست که آنان در سیاست هاى خود علیه کشورهاى اسلامى تجدید نظر نمى کنند. به همین دلیل به پاریس بازگشت و به فعالیت هاى مطبوعاتى خود در کنار سیدجمال ادامه داد، اما پس از هیجده ماه از عمر مجله به دلیل ممنوعیت چاپ و مشکلات دیگر در سال 1302 ق مجله تعطیل شد.  
سیاستمداران انگلیس که از انتشار روزافزون این مجله وحشت داشتند براى خوانندگان آن جریمه تعیین کردند و براى تعدیل محتویات مجله از سیدجمال دعوت نمودند که به لندن سفر کرده و با آنان مذاکره نماید. سیدجمال که به شیخ محمد عبده از هر جهت اطمینان داشت و شجاعت او را هم امتحان کرده بود، وى را به نمایندگى از خود به لندن فرستاد. در این سفر شیخ محمد عبده حامل پیام هایى از سوى مصرى ها و سودانى ها نیز بود تا شاید پارلمان انگلستان در رفتار خود با این کشورها تجدید نظر کند. سرانجام انگلیسى ها از شیخ محمد عبده و سیدجمال مأیوس شدند و دانستند که نمى توانند از آنها به نفع خود استفاده کنند و از طرفى محمد عبده مى دانست که آنان در سیاست هاى خود علیه کشورهاى اسلامى تجدید نظر نمى کنند. به همین دلیل به پاریس بازگشت و به فعالیت‌هاى مطبوعاتى خود در کنار سیدجمال ادامه داد، اما پس از هیجده ماه از عمر مجله به دلیل ممنوعیت چاپ و مشکلات دیگر در سال 1302 ق مجله تعطیل شد.  


=بازگشت محمد عبده به بیروت=
=بازگشت محمد عبده به بیروت=
خط ۵۲: خط ۵۲:
شیخ محمد عبده در بیروت احساس کرد فرانسه و انگلیس با نفوذ خود در مراکز قدرت لبنان، تهاجم فرهنگى گسترده اى را براى انحراف فکرى نسل جوان جامعه ترتیب داده اند. به همین دلیل جمعیت خیریه اى را ایجاد کرد که در آن، براى تربیت جوانان مسلمان و زنده کردن عقاید دینى در دل هایشان و براى جلوگیرى از نفوذ افکار بیگانه در اذهانشان، تلاش مى شد. برخى مسیحیان وابسته که ادامه کار این جمعیت را به زیان خود مى دانستند، با شایعه پراکنى که این جمعیت، آموزشى نیست و سیاسى عمل مى کند باعث شدند که این جمعیت ملغا شود و به حد مجالس عادى کاهش یابد و سپس به مرور زمان از بین برود.  
شیخ محمد عبده در بیروت احساس کرد فرانسه و انگلیس با نفوذ خود در مراکز قدرت لبنان، تهاجم فرهنگى گسترده اى را براى انحراف فکرى نسل جوان جامعه ترتیب داده اند. به همین دلیل جمعیت خیریه اى را ایجاد کرد که در آن، براى تربیت جوانان مسلمان و زنده کردن عقاید دینى در دل هایشان و براى جلوگیرى از نفوذ افکار بیگانه در اذهانشان، تلاش مى شد. برخى مسیحیان وابسته که ادامه کار این جمعیت را به زیان خود مى دانستند، با شایعه پراکنى که این جمعیت، آموزشى نیست و سیاسى عمل مى کند باعث شدند که این جمعیت ملغا شود و به حد مجالس عادى کاهش یابد و سپس به مرور زمان از بین برود.  


=بازگشت به مصر و گسترش فعالیت هاى فرهنگى دینى=
=بازگشت به مصر و گسترش فعالیت‌هاى فرهنگى دینى=
در سال 1306 ق اوضاع سیاسى مصر اندکى دگرگون شد و ریاض پاشا دوباره به قدرت رسید و به عنوان وزیر کشور منصوب شد. این رویداد از یک سو زمینه بازگشت شیخ محمد را به مصر فراهم ساخت. اما از سوى دیگر در آن زمان نام شیخ محمد عبده زبانزد مردم شده بود و موقعیت وى از لحاظ سیاسى اجازه نمى داد که بیش از این در تبعید به سر برد. از این رو برخى از دوستان و شاگردان شیخ محمد مانند سعد زغلول و غازى مختار کوشیدند تا با واسطه هاى گوناگون از خدیو اجازه بازگشت شیخ را بگیرند. توفیق پاشا خدیو مصر با وجود این که بسیار از دست شیخ ناراحت بود، اجازه داد به شرطى که در مسائل سیاسى دخالت نکند به مصر بازگردد.  شیخ محمد نیز به دلیل این که از روش هاى سیاسى محض، نا امید شده بود، با پذیرفتن این شرط به مصر بازگشت و تصمیم داشت از راه بالا بردن سطح آگاهى مردم، جامعه را اصلاح نماید.
در سال 1306 ق اوضاع سیاسى مصر اندکى دگرگون شد و ریاض پاشا دوباره به قدرت رسید و به عنوان وزیر کشور منصوب شد. این رویداد از یک سو زمینه بازگشت شیخ محمد را به مصر فراهم ساخت. اما از سوى دیگر در آن زمان نام شیخ محمد عبده زبانزد مردم شده بود و موقعیت وى از لحاظ سیاسى اجازه نمى داد که بیش از این در تبعید به سر برد. از این رو برخى از دوستان و شاگردان شیخ محمد مانند سعد زغلول و غازى مختار کوشیدند تا با واسطه هاى گوناگون از خدیو اجازه بازگشت شیخ را بگیرند. توفیق پاشا خدیو مصر با وجود این که بسیار از دست شیخ ناراحت بود، اجازه داد به شرطى که در مسائل سیاسى دخالت نکند به مصر بازگردد.  شیخ محمد نیز به دلیل این که از روش هاى سیاسى محض، نا امید شده بود، با پذیرفتن این شرط به مصر بازگشت و تصمیم داشت از راه بالا بردن سطح آگاهى مردم، جامعه را اصلاح نماید.
وى پس از ورود به مصر تقاضا کرد بار دیگر به او اجازه داده شود تا در مدرسه دارالعلوم تدریس کند، اما توفیق پاشا موافقت نکرد. ولى پزشنهاد داد شیخ محمد به عنوان قاضى در محاکم مصر مشغول به کار شود. او پس از دو سال فعالیت قضایى به عنوان مستشار (رایزن) در محکمه استیناف، تعیین گردید. رؤساى دادگاه ها با حقوق قضایى فرانسه آشنا بودند. از این رو شیخ محمد براى درک بهتر قواعد و احکام قضایى فرانسه تصمیم گرفت زبان فرانسه را بیاموزد. هدف شیخ از یادگیرى زبان فرانسه و فهمیدن حقوق قضایى فرانسه آن نبود که آن اصول را به کار بندد، زیرا او مى دانست نظام قضایى فرانسه هر چه باشد از احکام نورانى اسلام بهتر نیست. هدف وى از این زبان شناساندن عظمت اسلام و احکام آن بود تا آن جا که برخى از قضات مصر اعتراض کردند که شیخ طبق قوانین قضایى فرانسه عمل نمى کند.  
وى پس از ورود به مصر تقاضا کرد بار دیگر به او اجازه داده شود تا در مدرسه دارالعلوم تدریس کند، اما توفیق پاشا موافقت نکرد. ولى پزشنهاد داد شیخ محمد به عنوان قاضى در محاکم مصر مشغول به کار شود. او پس از دو سال فعالیت قضایى به عنوان مستشار (رایزن) در محکمه استیناف، تعیین گردید. رؤساى دادگاه ها با حقوق قضایى فرانسه آشنا بودند. از این رو شیخ محمد براى درک بهتر قواعد و احکام قضایى فرانسه تصمیم گرفت زبان فرانسه را بیاموزد. هدف شیخ از یادگیرى زبان فرانسه و فهمیدن حقوق قضایى فرانسه آن نبود که آن اصول را به کار بندد، زیرا او مى دانست نظام قضایى فرانسه هر چه باشد از احکام نورانى اسلام بهتر نیست. هدف وى از این زبان شناساندن عظمت اسلام و احکام آن بود تا آن جا که برخى از قضات مصر اعتراض کردند که شیخ طبق قوانین قضایى فرانسه عمل نمى کند.  
خط ۶۲: خط ۶۲:
محمد عبده همان دردهایى را که سیدجمال تشخیص داده بود احساس مى کرد. چیزى که وى را از سیدجمال متمایز مى سازد توجه خاص او به بحران اندیشه مذهبى مسلمانان در اثر برخورد با تمدن غربى و مقتضیات جدید جهان است که مسلمانان در اثر رکود چند ساله، آمادگى درستى براى مقابله با این بحران نداشتند. آن چه اندیشه او را پس از جدایى از سیدجمال آزار مى داد، جست وجوى راه معتدلى بود که بین جمود فکرى و قشرى مآبى برخى علماى دینى و افراط کارى هاى روشنفکران ناپخته وجود داشت. عبده بر خلاف سید جمال، آن نوع مسئولیتى را احساس مى کرد که یک عالم دینى احساس مى کند، از این رو عبده مسائلى را طرح کرد که سیدجمال مطرح نکرده بود; از قبیل فقه مقارن مذاهب چهارگانه، دخالت دادن مبانى فلسفه حقوقى در اجتهاد و ایجاد نظام حقوقى جدید در فقه که پاسخ گوى مسائل روز باشد. وى که مانند سیدجمال در پى وحدت دنیاى اسلام بود و با تعصب هاى فرقه اى میانه خوشى نداشت، وقتى که به قول خودش نهج البلاغه را کشف کرد، در شرح آن حتى وقتى به خطبه هایى رسید که علیه خلفاى صدر اسلام بود درنگ نکرد و در ستایش از سخنان بلیغ و بى مانند على(علیه السلام) خوددارى ننمود.  
محمد عبده همان دردهایى را که سیدجمال تشخیص داده بود احساس مى کرد. چیزى که وى را از سیدجمال متمایز مى سازد توجه خاص او به بحران اندیشه مذهبى مسلمانان در اثر برخورد با تمدن غربى و مقتضیات جدید جهان است که مسلمانان در اثر رکود چند ساله، آمادگى درستى براى مقابله با این بحران نداشتند. آن چه اندیشه او را پس از جدایى از سیدجمال آزار مى داد، جست وجوى راه معتدلى بود که بین جمود فکرى و قشرى مآبى برخى علماى دینى و افراط کارى هاى روشنفکران ناپخته وجود داشت. عبده بر خلاف سید جمال، آن نوع مسئولیتى را احساس مى کرد که یک عالم دینى احساس مى کند، از این رو عبده مسائلى را طرح کرد که سیدجمال مطرح نکرده بود; از قبیل فقه مقارن مذاهب چهارگانه، دخالت دادن مبانى فلسفه حقوقى در اجتهاد و ایجاد نظام حقوقى جدید در فقه که پاسخ گوى مسائل روز باشد. وى که مانند سیدجمال در پى وحدت دنیاى اسلام بود و با تعصب هاى فرقه اى میانه خوشى نداشت، وقتى که به قول خودش نهج البلاغه را کشف کرد، در شرح آن حتى وقتى به خطبه هایى رسید که علیه خلفاى صدر اسلام بود درنگ نکرد و در ستایش از سخنان بلیغ و بى مانند على(علیه السلام) خوددارى ننمود.  
شیخ محمد عبده در رویایى با غرب عقیده داشت که باید به اسلام راستین بازگشت و اگر چنین شود تمام مشکلات جامعه اسلامى حل خواهد شد. وى در این باره با «تولستوى» (از ادیبان روسى که کتاب معروف جنگ و صلح او به زبان هاى زنده دنیا ترجمه شده است) اشتراک عقیده داشت. تولستوى که هم عصر عبده بود مى گفت باید به مسیحیت اصیل بازگشت و تنها راه درمان جامعه مسیحیت را همین مى دانست. در واقع اندیشه وحدت بین مذاهب اسلامى و حتى فراتر از آن ادیان الهى، جزء آرزوهاى شیخ محمد عبده بود. این موضوع با توجه به این که وى در دوران میان سالى، آن هنگام که در بیروت به سر مى برد و کانونى به نام «جمعیه التقریب بین الادیان و المذاهب» ایجاد کرد، کاملاً هویدا است. عده ی زیادى از علما و ادبا در این کانون شرکت مى کردند و مسیحیان نیز به این مجالس مى آمدند. وى در این کانون در باره وحدت ادیان الهى سخن مى گفت و عقیده داشت که پیروان سه دین مهم الهى (اسلام، مسیحیت و یهود) باید با هم برادر باشند. این مجالس تأثیر خود را گذاشت تا آن جا که «اسحاق تیلور» کشیش کلیساى انگلیس به این جمعیت پیوست و در لندن نیز مقالاتى درباره اسلام و تجلیل از آن نگاشت.  
شیخ محمد عبده در رویایى با غرب عقیده داشت که باید به اسلام راستین بازگشت و اگر چنین شود تمام مشکلات جامعه اسلامى حل خواهد شد. وى در این باره با «تولستوى» (از ادیبان روسى که کتاب معروف جنگ و صلح او به زبان هاى زنده دنیا ترجمه شده است) اشتراک عقیده داشت. تولستوى که هم عصر عبده بود مى گفت باید به مسیحیت اصیل بازگشت و تنها راه درمان جامعه مسیحیت را همین مى دانست. در واقع اندیشه وحدت بین مذاهب اسلامى و حتى فراتر از آن ادیان الهى، جزء آرزوهاى شیخ محمد عبده بود. این موضوع با توجه به این که وى در دوران میان سالى، آن هنگام که در بیروت به سر مى برد و کانونى به نام «جمعیه التقریب بین الادیان و المذاهب» ایجاد کرد، کاملاً هویدا است. عده ی زیادى از علما و ادبا در این کانون شرکت مى کردند و مسیحیان نیز به این مجالس مى آمدند. وى در این کانون در باره وحدت ادیان الهى سخن مى گفت و عقیده داشت که پیروان سه دین مهم الهى (اسلام، مسیحیت و یهود) باید با هم برادر باشند. این مجالس تأثیر خود را گذاشت تا آن جا که «اسحاق تیلور» کشیش کلیساى انگلیس به این جمعیت پیوست و در لندن نیز مقالاتى درباره اسلام و تجلیل از آن نگاشت.  
محمد عبده تا زمانى که سیدجمال در مصر مى زیست چونان سازه اى افکار او را پى مى گرفت اما در شیوه ها و نوع برخورد، با سیدجمال همگون نبود. در دوره حیات فکرى، عبده خط سیرى معتدل و اصلاح طلبانه را تعقیب مى کرد، گرچه هرگاه درکنار سید قرار مى گرفت، اسلوب و شیوه آتشین سید در او آثارى مى آفرید و به بیان و قلمش، جان و حرارت تازه اى مى بخشید. با این حال، نمى توان محمد عبده را در فعالیت هاى سیاسى که مد نظر سیدجمال بود، فردى محافظه کار دانست، زیرا  وى اصلاح درونى و حرکت گام به گام را توصیه مى نمود.
محمد عبده تا زمانى که سیدجمال در مصر مى زیست چونان سازه اى افکار او را پى مى گرفت اما در شیوه ها و نوع برخورد، با سیدجمال همگون نبود. در دوره حیات فکرى، عبده خط سیرى معتدل و اصلاح طلبانه را تعقیب مى کرد، گرچه هرگاه درکنار سید قرار مى گرفت، اسلوب و شیوه آتشین سید در او آثارى مى آفرید و به بیان و قلمش، جان و حرارت تازه اى مى بخشید. با این حال، نمى توان محمد عبده را در فعالیت‌هاى سیاسى که مد نظر سیدجمال بود، فردى محافظه کار دانست، زیرا  وى اصلاح درونى و حرکت گام به گام را توصیه مى نمود.
داعیه اصلاح مذهبى در نهادهاى دینى توسط محمد عبده، موجب شد تا شیوخ و اساتید محافظه کار دانشگاه الازهر او را به بى دینى و منهدم کننده بنیادهاى شریعت متهم کنند. برنامه‌هایى که او براى تغییر نظام و متون درسى الازهر ارائه داد و نظریه آزادى اجتهاد و فتواهاى تازه او همگى خشم یهودیان و محافل سنتى را برمى انگزخت. از سوى دیگر اجتناب او از همراهى انقلابیون مصر در برابر انگلیس، موجب مى شد که کسانى چون مصطفى کامل و اصحاب او، عبده را همکار و جاده صاف کن سیاست انگلستان به شمار آورند. وفادارى محمد عبده به گرایش اصلاح طلبى، موجب شد که حرکت احیاى دینى به دو شاخه تقسیم گردد: گروهى به شیوه سیدجمال وفادار ماندند و انقلاب عظیم را خواستار بودند و گروه دیگر از شیوه و مسلک عبده پیروى کردند و خواهان اصلاح درونى و حرکت گام به گام بودند.  
داعیه اصلاح مذهبى در نهادهاى دینى توسط محمد عبده، موجب شد تا شیوخ و اساتید محافظه کار دانشگاه الازهر او را به بى دینى و منهدم کننده بنیادهاى شریعت متهم کنند. برنامه‌هایى که او براى تغییر نظام و متون درسى الازهر ارائه داد و نظریه آزادى اجتهاد و فتواهاى تازه او همگى خشم یهودیان و محافل سنتى را برمى انگزخت. از سوى دیگر اجتناب او از همراهى انقلابیون مصر در برابر انگلیس، موجب مى شد که کسانى چون مصطفى کامل و اصحاب او، عبده را همکار و جاده صاف کن سیاست انگلستان به شمار آورند. وفادارى محمد عبده به گرایش اصلاح طلبى، موجب شد که حرکت احیاى دینى به دو شاخه تقسیم گردد: گروهى به شیوه سیدجمال وفادار ماندند و انقلاب عظیم را خواستار بودند و گروه دیگر از شیوه و مسلک عبده پیروى کردند و خواهان اصلاح درونى و حرکت گام به گام بودند.  
=نتایج کوشش هاى سیدجمال و محمد عبده=
=نتایج کوشش هاى سیدجمال و محمد عبده=
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش