مرتضی انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =   
| وبگاه =   
}}
}}
'''مرتضی انصاری'''، از برجسته‌ترین فقها و عالمان در قرن سیزدهم هجری است. وی را می‌توان از پایه گذاران اصول نوینی در [[فقه]] و اصول [[مذهب شیعه|جعفری]] دانست که شایسته لقب خاتم<sub>الفقها و المجتهدین</sub> شده است. وی با دو اثر جاودان-<big>المکاسب</big> و <big>رسائل</big>، نام خود را در گستره معارف اصیل اسلام جاودانه کرده است. این کتاب‌ها از کتاب‌های درسی [[حوزه علمیه|حوزه‌های علمیه]] شیعی است. به آثار وی، هم‌چون آثار [[محقق حلی]]، [[حسن بن یوسف حلی|علامه حلی]] و [[محمد بن مکی|شهید اول]]، همواره توجه شده است و محققان بسیاری بر آنها شرح یا حاشیه نوشته‌اند.
'''مرتضی انصاری'''، از برجسته‌ترین فقها و عالمان در قرن سیزدهم هجری است. وی را می‌توان از پایه‌گذاران اصول نوینی در [[فقه]] و اصول [[مذهب شیعه|جعفری]] دانست که شایسته لقب خاتم<sub>الفقها و المجتهدین</sub> شده است. وی با دو اثر جاودان-<big>المکاسب</big> و <big>رسائل</big>، نام خود را در گستره معارف اصیل اسلام جاودانه کرده است. این کتاب‌ها از کتاب‌های درسی [[حوزه علمیه|حوزه‌های علمیه]] شیعی است. به آثار وی، هم‌چون آثار [[محقق حلی]]، [[حسن بن یوسف حلی|علامه حلی]] و [[محمد بن مکی|شهید اول]]، همواره توجه شده است و محققان بسیاری بر آنها شرح یا حاشیه نوشته‌اند.


== نسب مرتضی انصاری ==
== نسب مرتضی انصاری ==
نسب مرتضی انصاری به [[جابر بن عبدالله انصاری]]، از [[صحابه]] محمد، [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] می‌رسد. نذیر پسر جابر بن عبدالله انصاری در جنگ [[شوشتر]] شرکت داشت و پس از این [[جنگ]] در شوشتر ساکن شده بود<ref>«مقدمه فوائدالاصولیه، نویسنده اصلی: مرتضی انصاری شوشتری، با مقدمه محقق مراغی».</ref>. مرتضی فرزند محمد امین بن شمس الدین بن احمد بن نورالدین بن محمد صادق شوشتری است.  
نسب مرتضی انصاری به [[جابر بن عبدالله انصاری]]، از [[صحابه]] محمد، [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] می‌رسد. نذیر پسر جابر بن عبدالله انصاری در جنگ شوشتر شرکت داشت و پس از این [[جنگ]] در شوشتر ساکن شده بود<ref>«مقدمه فوائدالاصولیه، نویسنده اصلی: مرتضی انصاری شوشتری، با مقدمه محقق مراغی».</ref>. مرتضی فرزند محمد امین بن شمس الدین بن احمد بن نورالدین بن محمد صادق شوشتری است.  


پدرش محمد امین (درگذشته ۱۲۴۸) از مبلغین [[اسلام]] و مادرش (درگذشته ۱۲۷۹ ه‍. ق) دختر یکی از علمای عصر خود بوده‌است. ادعا شده مادر مرتضی انصاری قبل از تولد وی، شبی [[جعفر بن محمد (صادق‌)|جعفر صادق]]، امام ششم [[مذهب شیعه|شیعیان]] را در عالم رؤیا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را و عطای [[قرآن]] را به فرزندی صالح و بلندمرتبه تعبیر کردند<ref> گلشن ابرار، ص ۳۳۱.</ref>.
پدرش محمد امین (درگذشته ۱۲۴۸) از مبلغین [[اسلام]] و مادرش (درگذشته ۱۲۷۹ ه‍. ق) دختر یکی از علمای عصر خود بوده‌است. ادعا شده مادر مرتضی انصاری قبل از تولد وی، شبی امام [[جعفر بن محمد (صادق‌)|جعفر صادق]] (علیه‌السلام) را در عالم رؤیا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را و عطای [[قرآن]] را به فرزندی صالح و بلندمرتبه تعبیر کردند<ref> گلشن ابرار، ص ۳۳۱.</ref>.


== ولادت شیخ مرتضی انصاری ==
== ولادت شیخ مرتضی انصاری ==
مرتضی انصاری، در ۱۸ [[ذی الحجه|ذی‌الحجه]] ۱۲۱۴ق. در [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]]، شهر [[دزفول]]، محله مشایخ به دنیا آمد. گفته شده، مادر وی، پیش از تولد او، [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق(علیه السلام)]] را خواب دید که قرآنی به او هدیه می‌هد. خواب او را، به فرزندی عالم تعبیر کردند؛ از این رو، پس از تولد، همیشه با [[وضو]] به او شیر می‌داد<ref>ندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ج۱، ص77</ref>.
مرتضی انصاری، در ۱۸ [[ذی الحجه|ذی‌الحجه]] ۱۲۱۴ق. در [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]]، شهر دزفول، محله مشایخ به دنیا آمد. گفته شده، مادر وی، پیش از تولد او، [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق (علیه السلام)]] را خواب دید که قرآنی به او هدیه می‌هد. خواب او را، به فرزندی عالم تعبیر کردند؛ از این رو، پس از تولد، همیشه با [[وضو]] به او شیر می‌داد<ref>ندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ج۱، ص77</ref>.


پدر او، محمد امین (متوفی ۱۲۴۸ق) از علمای پرهیزکار و از زمره مبلغان دین بوده است. مادر شیخ دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است. وی زنی پرهیزگار و متعبد بود و نوافل شب را تا هنگام [[مرگ]] ترک نکرده و در اواخر عمر که نابینا شده بود، شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم می‌کرد و حتی گاهی آب وضویش را گرم می‌کرد. او قبل از تولد شیخ شبی امام صادق (علیه السلام) را درعالم رؤیا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را به فرزندی صالح و بلند‌مرتبه تعبیر کردند. از او نقل شده که همواره تلاش می‌کرده تا در هنگام شیر دادن به فرزندش با وضو باشد. او به سال ۱۲۷۹ ق. در نجف اشرف از دنیا رفت<ref>انصاری، زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص۷۷.</ref>.
پدر او، محمد امین (متوفی ۱۲۴۸ق) از علمای پرهیزکار و از زمره مبلغان دین بوده است. مادر شیخ دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است. وی زنی پرهیزگار و متعبد بود و نوافل شب را تا هنگام [[مرگ]] ترک نکرده و در اواخر عمر که نابینا شده بود، شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم می‌کرد و حتی گاهی آب وضویش را گرم می‌کرد. او قبل از تولد شیخ شبی امام صادق (علیه السلام) را درعالم رؤیا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را به فرزندی صالح و بلند‌مرتبه تعبیر کردند. از او نقل شده که همواره تلاش می‌کرده تا در هنگام شیر دادن به فرزندش با وضو باشد. او به سال ۱۲۷۹ ق. در نجف اشرف از دنیا رفت<ref>انصاری، زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص۷۷.</ref>.
خط ۳۶: خط ۳۶:
مرتضی انصاری در سن ۱۸ سالگی برای تکمیل تحصیلات دینی به کربلا هجرت کرده و از استادانی مانند [[سید محمد مجاهد]] و [[شریف العلماء]] بهره برد. او هنگام ورود به کربلا و در نخستین برخورد با سید محمد مجاهد با پاسخ‌های مستدل خود به پرسش سیدمجاهد او و حاضران را شگفت‌زده کرد. وی پس از چهار سال به دزفول بازگشته<ref>زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ج۱، ص 83 و 84</ref> و پس از یک سال در سال ۱۲۳۷ق. به کربلا رفته و در درس شریف العلماء حاضر شد.
مرتضی انصاری در سن ۱۸ سالگی برای تکمیل تحصیلات دینی به کربلا هجرت کرده و از استادانی مانند [[سید محمد مجاهد]] و [[شریف العلماء]] بهره برد. او هنگام ورود به کربلا و در نخستین برخورد با سید محمد مجاهد با پاسخ‌های مستدل خود به پرسش سیدمجاهد او و حاضران را شگفت‌زده کرد. وی پس از چهار سال به دزفول بازگشته<ref>زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ج۱، ص 83 و 84</ref> و پس از یک سال در سال ۱۲۳۷ق. به کربلا رفته و در درس شریف العلماء حاضر شد.


مرتضی انصاری پس از یک سال اقامت در کربلا در سال ۱۲۳۸ق. به نجف رفته و از درس موسی فرزند [[جعفر کاشف‌الغطاء]] بهره برد. او پس از نزدیک به یک سال در سن ۲۵ سالگی به دزفول بازگشته و با دختر حسین انصاری استاد دوره سطح خود ازدواج کرد<ref>زندگی‌نامهٔ استاد الفقهاء شیخ انصاری، چ۲، ص85.</ref>.
مرتضی انصاری پس از یک سال اقامت در کربلا در سال ۱۲۳۸ق. به نجف رفته و از درس موسی فرزند [[جعفر کاشف‌ الغطاء|جعفر کاشف‌الغطاء]] بهره برد. او پس از نزدیک به یک سال در سن ۲۵ سالگی به دزفول بازگشته و با دختر حسین انصاری استاد دوره سطح خود ازدواج کرد<ref>زندگی‌نامهٔ استاد الفقهاء شیخ انصاری، چ۲، ص85.</ref>.


== مهاجرت به نجف ==
== مهاجرت به نجف ==
خط ۴۶: خط ۴۶:
صاحب جواهر در روزهای پایانی زندگی‌اش، دستور داد تا مجلسی تشکیل شود و همه عالمان تراز اول نجف در آن شرکت کنند<ref>عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۹۵.</ref>.
صاحب جواهر در روزهای پایانی زندگی‌اش، دستور داد تا مجلسی تشکیل شود و همه عالمان تراز اول نجف در آن شرکت کنند<ref>عراقی میثمی، محمود، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۹۵.</ref>.


مجلس در محضر [[صاحب جواهر]] تشکیل شد؛ ولی شیخ در میان حاضران نبود، صاحب جواهر گفت: شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید! پس از جستجو، او را در گوشه‌ای از حرم یا صحن شریف دیدند که رو به [[قبله]] ایستاده و برای شفای صاحب جواهر [[دعا]] می‌کند. سپس شیخ را به آن مجلس راهنمایی کردند.
مجلس در محضر صاحب جواهر تشکیل شد؛ ولی شیخ در میان حاضران نبود، صاحب جواهر گفت: شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید! پس از جستجو، او را در گوشه‌ای از حرم یا صحن شریف دیدند که رو به [[قبله]] ایستاده و برای شفای صاحب جواهر [[دعا]] می‌کند. سپس شیخ را به آن مجلس راهنمایی کردند.


صاحب جواهر، شیخ را بر بالین خود نشاند. دستش را گرفت و بر روی قلب خود گذاشت و گفت: الآن طَابَ لِیَ الْمَوْتُ اکنون مرگ بر من گوارا است. سپس به عالمان مجلس فرمود: هذا مَرْجِعُکُمْ مِنْ بَعدی، ایشان پس از من مرجع شما خواهد بود. بعد به شیخ فرمود: تو هم از احتیاط کردن در مقام فتوا کم کن؛ زیرا دین مقدس اسلام سهل و آسان است.
صاحب جواهر، شیخ را بر بالین خود نشاند. دستش را گرفت و بر روی قلب خود گذاشت و گفت: الآن طَابَ لِیَ الْمَوْتُ اکنون مرگ بر من گوارا است. سپس به عالمان مجلس فرمود: هذا مَرْجِعُکُمْ مِنْ بَعدی، ایشان پس از من مرجع شما خواهد بود. بعد به شیخ فرمود: تو هم از احتیاط کردن در مقام فتوا کم کن؛ زیرا دین مقدس اسلام سهل و آسان است.


ناگفته نماند این کار صاحب جواهر، برای معرفی بیش‌تر شیخ بود؛ وگرنه، در مرجع شدن کسی، تعیین مرجع قبلی شرط نیست.
ناگفته نماند این کار صاحب جواهر، برای معرفی بیشتر شیخ بود؛ وگرنه، در مرجع شدن کسی، تعیین مرجع قبلی شرط نیست.
شیخ با [[سعیدالعلمای مازندرانی]] در کربلا هم درس بود و او را در آن وقت از نظر علمی بر خود ترجیح می‌داد. بدین سبب، پس از درگذشت صاحب جواهر، از [[فتوا]] دادن خودداری کرد و در نامه‌ای به سعیدالعلما نوشت: هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریف‌العلما بهره می‌بردیم، فهم تو از درس استاد از من بیش‌تر بود، حال سزاوار است به نجف بیایید و این امر مهم ([[مرجع تقلید|مرجعیت]]) را به عهده گیرید سعیدالعلما در پاسخ نوشت: آری، ولی شما در این مدت در آنجا مشغول تدریس و مباحثه علمی بوده‌اید و من در این‌جا گرفتار امور مردم هستم و شما در این امر از من سزاوارترید<ref>موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۵۹-۵۸.</ref>.
شیخ با [[سعیدالعلمای مازندرانی]] در کربلا هم درس بود و او را در آن وقت از نظر علمی بر خود ترجیح می‌داد. بدین سبب، پس از درگذشت صاحب جواهر، از [[فتوا]] دادن خودداری کرد و در نامه‌ای به سعیدالعلما نوشت: هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریف‌العلما بهره می‌بردیم، فهم تو از درس استاد از من بیش‌تر بود، حال سزاوار است به نجف بیایید و این امر مهم ([[مرجع تقلید|مرجعیت]]) را به عهده گیرید سعیدالعلما در پاسخ نوشت: آری، ولی شما در این مدت در آنجا مشغول تدریس و مباحثه علمی بوده‌اید و من در این‌جا گرفتار امور مردم هستم و شما در این امر از من سزاوارترید<ref>موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۵۹-۵۸.</ref>.


پس از رسیدن نامه سعیدالعلما، شیخ به حرم مطهر [[علی بن ابی طالب|حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)]] مشرف شد و از آن حضرت خواست که او را در این امر بزرگ یاری کند و از لغزش و خطا نگاه دارد. یکی از خادمان حرم مطهر امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می‌گوید: مثل همیشه، ساعتی پیش از طلوع فجر برای روشن کردن چراغ‌های حرم مطهر به آنجا رفتم... ناگهان از طرف پایین پای حضرت امیر صدای گریه‌ای بلند و جان‌کاه و ناله‌ای سوزناک به گوشم رسید. بسیار شگفت زده شدم که این صدای کیست؟ آهسته پیش آمدم تا از جریان آگاه شوم، ناگهان دیدم شیخ انصاری صورتش را بر ضریح مقدس گذاشته است و می‌گرید و به زبان دزفولی با سوز و گداز به امام (علیه السلام) می‌گوید: آقای من! مولای من! یا ابالحسن! یا امیرالمؤمنین! این مسئولیتی که اکنون بر دوشم آمده است، بس مهم و خطیر است. مرا از لغزش و اشتباه و عمل نکردن به وظیفه نگاه‌دار و در طوفان‌های حوادث روزگار همواره راهنمایم باش، وگرنه از زیر بار مسئولیت فرار خواهم کرد و آن را نخواهم پذیرفت<ref>موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۱۳۷.</ref>.
پس از رسیدن نامه سعیدالعلما، شیخ به حرم مطهر [[علی بن ابی‌طالب|حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)]] مشرف شد و از آن حضرت خواست که او را در این امر بزرگ یاری کند و از لغزش و خطا نگاه دارد. یکی از خادمان حرم مطهر امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می‌گوید: مثل همیشه، ساعتی پیش از طلوع فجر برای روشن کردن چراغ‌های حرم مطهر به آنجا رفتم... ناگهان از طرف پایین پای حضرت امیر صدای گریه‌ای بلند و جان‌کاه و ناله‌ای سوزناک به گوشم رسید. بسیار شگفت زده شدم که این صدای کیست؟ آهسته پیش آمدم تا از جریان آگاه شوم، ناگهان دیدم شیخ انصاری صورتش را بر ضریح مقدس گذاشته است و می‌گرید و به زبان دزفولی با سوز و گداز به امام (علیه السلام) می‌گوید: آقای من! مولای من! یا ابالحسن! یا امیرالمؤمنین! این مسئولیتی که اکنون بر دوشم آمده است، بس مهم و خطیر است. مرا از لغزش و اشتباه و عمل نکردن به وظیفه نگاه‌دار و در طوفان‌های حوادث روزگار همواره راهنمایم باش، وگرنه از زیر بار مسئولیت فرار خواهم کرد و آن را نخواهم پذیرفت<ref>موسوی، سیدعبدالرضا، دریای فقاهت، ص۱۳۷.</ref>.


== علمیت شیخ و یک کرامت ==
== علمیت شیخ و یک کرامت ==
خط ۶۶: خط ۶۶:


=== یک کرامت ===
=== یک کرامت ===
یکی از شاگردان شیخ نقل می‌کند: چون از مقدمات علوم و سطح فارغ گشتم برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و در مجلس درس شیخ حاضر شدم، ولی از مطالب و تقریراتش هیچ نمی‌فهمیدم خیلی به این حالت متاثر شدم تا جایی که دست به ختوماتی زدم، ولی فایده نبخشید. بالاخره به [[علی بن ابی طالب|حضرت امیر‌(علیه السلام)]] متوسل شدم شبی درخواب خدمت آن حضرت رسیدم و «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» در گوش من قرائت کرد، صبح چون در مجلس حاضر شدم درس را فهمیدم و کم‌کم جلو رفتم و پس از چند روز به جایی رسیدم که در درس صحبت می‌کردم، روزی پس از ختم درس خدمت شیخ رسیدم، وی آهسته در گوش من فرمود: «آن کس که «بسم ا...» در گوش تو خوانده تا «والضالین» در گوش من خوانده» شیخ این را گفت و رفت و من از این قضیه تعجب کردم و فهمیدم شیخ دارای کرامات بسیاری است و کسی از آن اطلاع ندارد<ref>شیخ مرتضی انصاری؛ عالمی اخلاقی و عابدی متهجد در تاریخ زرین ...
یکی از شاگردان شیخ نقل می‌کند: چون از مقدمات علوم و سطح فارغ گشتم برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و در مجلس درس شیخ حاضر شدم، ولی از مطالب و تقریراتش هیچ نمی‌فهمیدم خیلی به این حالت متاثر شدم تا جایی که دست به ختوماتی زدم، ولی فایده نبخشید. بالاخره به [[علی بن ابی‌طالب|حضرت امیر‌ (علیه السلام)]] متوسل شدم شبی درخواب خدمت آن حضرت رسیدم و «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» در گوش من قرائت کرد، صبح چون در مجلس حاضر شدم درس را فهمیدم و کم‌کم جلو رفتم و پس از چند روز به جایی رسیدم که در درس صحبت می‌کردم، روزی پس از ختم درس خدمت شیخ رسیدم، وی آهسته در گوش من فرمود: «آن کس که «بسم ا...» در گوش تو خوانده تا «والضالین» در گوش من خوانده» شیخ این را گفت و رفت و من از این قضیه تعجب کردم و فهمیدم شیخ دارای کرامات بسیاری است و کسی از آن اطلاع ندارد<ref>شیخ مرتضی انصاری؛ عالمی اخلاقی و عابدی متهجد در تاریخ زرین ...
https://www.isna.ir › news › شیخ-مر...</ref>."
https://www.isna.ir › news › شیخ-مر...</ref>."


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۷۵۱

ویرایش