مروان بن محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می رسد' به 'می‌رسد'
جز (جایگزینی متن - 'می گفت' به 'می‌گفت')
جز (جایگزینی متن - 'می رسد' به 'می‌رسد')
خط ۹۳: خط ۹۳:
مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب ها، او را از آن چه در شرق به ویژه در [[خراسان]] مرکز دعوت عباسیان می گذشت باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر [[امویان]] می زیست را به دست آوردند. [[ابومسلم خراسانی]] که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار <big>الرضا من آل محمد</big> بیعت با شخصیت پسندیده از خاندان [[محمد (ص)]]، از مردم بیعت می گرفت. <ref>طقوش، محمد سهیل؛ پیشین،ج 7، ص 353</ref>
مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب ها، او را از آن چه در شرق به ویژه در [[خراسان]] مرکز دعوت عباسیان می گذشت باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر [[امویان]] می زیست را به دست آوردند. [[ابومسلم خراسانی]] که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار <big>الرضا من آل محمد</big> بیعت با شخصیت پسندیده از خاندان [[محمد (ص)]]، از مردم بیعت می گرفت. <ref>طقوش، محمد سهیل؛ پیشین،ج 7، ص 353</ref>


نصر بن سیار، کارگزار مروان دوم در خراسان، خطر [[ابومسلم]] را برای حکومت اموی دریافت. نامه ای فوری به دمشق فرستاد و از مروان کمک خواست. <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 240-239</ref> به نظر می رسد که مروان در آن هنگام از پاسخ به درخواست این استاندار عاجز بود و جز وعده دادن و نصیحت کردن نتوانست کاری انجام دهد و این باعث شده ابومسلم بر همه خراسان چیره شود و نصر نتوانست در برابر او پایداری نماید و همراه یارانش از خراسان به [[نیشابور]] رفت. <ref>ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 311-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371310</ref> نصر بن سیار زمستان سال 131(ه. ق)، در فضای تیره شکست، در [[ری]] درگذشت. <ref>ابن اثیر،-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ج 4، ص 320-321 </ref>
نصر بن سیار، کارگزار مروان دوم در خراسان، خطر [[ابومسلم]] را برای حکومت اموی دریافت. نامه ای فوری به دمشق فرستاد و از مروان کمک خواست. <ref>مسعودی، مروج الذهب، ج 3، ص 240-239</ref> به نظر می‌رسد که مروان در آن هنگام از پاسخ به درخواست این استاندار عاجز بود و جز وعده دادن و نصیحت کردن نتوانست کاری انجام دهد و این باعث شده ابومسلم بر همه خراسان چیره شود و نصر نتوانست در برابر او پایداری نماید و همراه یارانش از خراسان به [[نیشابور]] رفت. <ref>ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 311-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371310</ref> نصر بن سیار زمستان سال 131(ه. ق)، در فضای تیره شکست، در [[ری]] درگذشت. <ref>ابن اثیر،-عزالدین؛ الکامل، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، ج 4، ص 320-321 </ref>


قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در [[عراق]] بر ابن هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به [[کوفه]] برود؛ ولی به هنگام عبور از [[فرات]] غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال 132 وارد شهر شدند و کار را به ابی سلمه خلال سپردند. <ref>یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 277</ref>
قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در [[عراق]] بر ابن هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به [[کوفه]] برود؛ ولی به هنگام عبور از [[فرات]] غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال 132 وارد شهر شدند و کار را به ابی سلمه خلال سپردند. <ref>یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 277</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش