مهدویت: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۰۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
مهدویت، موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. اعتقاد به منجی، در ادیان و ملل و اقوام مختلف و با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت وجود دارد و در آنها منجی موعود و نجات‌بخش به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است. در میان این گروه‌ها، شیعه به ظهور حضرت مهدی(ع) معتقد است.


<div class="wikiInfo">
<div class="wikiInfo">
خط ۲۳: خط ۲۲:
== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==


«مَهدَویت» واژه‌ای عربی و از ریشه «مهدی» است که از اضافه شدن «ت» به «مَهدَوی» ساخته شده. مهدوی به معنای مربوط‌ بودن به مهدی است، مانند واژه عَلَوی و حَسَنی. «ت» در واژه «مهدویت»، تای تأنیث است و به واسطه حذف شدنِ موصوف آمده است؛ یعنی در اصل «طریقة مهدویة» یا مانند آن بوده است.[۱] الویری، «گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی»، ص۶۱
«مَهدَویت» واژه‌ای عربی و از ریشه «مهدی» است که از اضافه شدن «ت» به «مَهدَوی» ساخته شده. مهدوی به معنای مربوط‌ بودن به مهدی است، مانند واژه عَلَوی و حَسَنی. «ت» در واژه «مهدویت»، تای تأنیث است و به واسطه حذف شدنِ موصوف آمده است؛ یعنی در اصل «طریقة مهدویة» یا مانند آن بوده است.<ref>الویری، «گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی»، ص۶۱</ref>


در صدر اسلام واژه «مهدی» هم برای شخصِ هدایت‌شده، و هم برای تجلیل از برخی افراد به کار می‌رفت؛ برای نمونه این عبارت درمورد پیامبر(ص)، خلفای راشدین و امام حسین(ع) به کار رفته است.[۲] حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴
در صدر اسلام واژه «مهدی» هم برای شخصِ هدایت‌شده، و هم برای تجلیل از برخی افراد به کار می‌رفت؛ برای نمونه این عبارت درمورد پیامبر(ص)، خلفای راشدین و امام حسین(ع) به کار رفته است. <ref>حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴</ref>


بنا بر گفته راجکوسکی، اولین کسی که مهدی را به معنای منجی به کار برد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (متوفی ۳۴ق) بود.[۳] حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴
بنا بر گفته راجکوسکی، اولین کسی که مهدی را به معنای منجی به کار برد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (متوفی ۳۴ق) بود.<ref>حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴</ref>


مختار ثقفی با اعتقاد به اینکه محمد بن حنفیه نجات‌بخش است، او را مهدی نامید. همچنین زیدیه واژه مهدی را در همین مفهوم برای رهبران خود به کار می‌بردند. گروهی از شیعه نیز عنوان مهدی را، پس از رحلت برخی امامان، برای آنان به کار برده‌اند؛ مانند ناووسیه برای امام صادق(ع)، واقفه برای امام کاظم(ع) و برخی برای امام حسن عسکری(ع).[۴] حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴-۳۶
مختار ثقفی با اعتقاد به اینکه محمد بن حنفیه نجات‌بخش است، او را مهدی نامید. همچنین زیدیه واژه مهدی را در همین مفهوم برای رهبران خود به کار می‌بردند. گروهی از شیعه نیز عنوان مهدی را، پس از رحلت برخی امامان، برای آنان به کار برده‌اند؛ مانند ناووسیه برای امام صادق(ع)، واقفه برای امام کاظم(ع) و برخی برای امام حسن عسکری(ع).<ref>حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴-۳۶</ref>


این واژه در بین شیعیان دوازده امامی به حجت بن‌الحسن، فرزند امام حسن عسکری(ع)، اختصاص دارد. به اعتقاد آنان حجت بن‌الحسن شخصی است که پیامبر(ص) وعده آمدنش را داده و در پایان تاریخ نجات‌بخش بشریت خواهد بود.
این واژه در بین شیعیان دوازده امامی به حجت بن‌الحسن، فرزند امام حسن عسکری(ع)، اختصاص دارد. به اعتقاد آنان حجت بن‌الحسن شخصی است که پیامبر(ص) وعده آمدنش را داده و در پایان تاریخ نجات‌بخش بشریت خواهد بود.




استفاده از واژه مهدی به معنای منجی و نجات‌بخش عمدتاً بر اساس احادیث نبوی است. «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی، وَجْهُهُ کالْکوْکبِ الدُّرِّی، وَ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِی، وَ الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِیلِی، یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً، یرْضَی بِخِلَافَتِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَو: مهدی مردی از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنی اسرائیل است، در گونه راست وی خالی است که چون ستاره تابناکی بدرخشد زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده باشد، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وی خشنود خواهند بود».[۵] طبری، دلائل الامامه، ۱۴۱۳ق، ص۴۴۱؛ ابن بطری، عمده عیون، ص۴۳۹
استفاده از واژه مهدی به معنای منجی و نجات‌بخش عمدتاً بر اساس احادیث نبوی است. «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی، وَجْهُهُ کالْکوْکبِ الدُّرِّی، وَ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِی، وَ الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِیلِی، یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً، یرْضَی بِخِلَافَتِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَو: مهدی مردی از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنی اسرائیل است، در گونه راست وی خالی است که چون ستاره تابناکی بدرخشد زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده باشد، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وی خشنود خواهند بود». <ref>طبری، دلائل الامامه، ۱۴۱۳ق، ص۴۴۱؛ ابن بطری، عمده عیون، ص۴۳۹</ref>


موعود باوری
 
== موعود باوری ==


موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. منجی موعود و نجاتبخش در نزد اقوام و ملل مختلف با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت، به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است؛ اما جملگی تقریباً در یک نکته متفق‌القول‌اند که نجات بخشی خواهد آمد و آنان را از یوغ بندگی ستمکاران و حاکمان زورگو رهانیده، جامعه‌ای پر از عدل و داد به وجود خواهد آورد. هندوها انتظارِ دهمین تجلی ویشنو یا کالکی را دارند؛ بودایی‌ها ظهور بودای پنجم را منتظرند؛ یهودیان مسیح (ماشیح) را نجات دهنده می‌دانند؛ مسیحیان، فارقلیط را می‌طلبند که عیسی مسیح مژدة آمدنش را داده است؛ و بالاخره مسلمانان که قائل به ظهور حضرت مهدی(ع) هستند.
موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. منجی موعود و نجاتبخش در نزد اقوام و ملل مختلف با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت، به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است؛ اما جملگی تقریباً در یک نکته متفق‌القول‌اند که نجات بخشی خواهد آمد و آنان را از یوغ بندگی ستمکاران و حاکمان زورگو رهانیده، جامعه‌ای پر از عدل و داد به وجود خواهد آورد. هندوها انتظارِ دهمین تجلی ویشنو یا کالکی را دارند؛ بودایی‌ها ظهور بودای پنجم را منتظرند؛ یهودیان مسیح (ماشیح) را نجات دهنده می‌دانند؛ مسیحیان، فارقلیط را می‌طلبند که عیسی مسیح مژدة آمدنش را داده است؛ و بالاخره مسلمانان که قائل به ظهور حضرت مهدی(ع) هستند.


مهدویت در قرآن
== مهدویت در قرآن ==
 
== آیات مهدویت ==
== آیات مهدویت ==


مسئله مهدویت به صراحت در قرآن نیامده اما در کتاب معجم احادیث امام مهدی(عج)٬ محققین برخی آیات قرآن کریم را مرتبط به موضوع مهدویت دانسته‌اند.[۶] جمعی از محققین، معجم احادیث امام مهدی، جلد ۵.
مسئله مهدویت به صراحت در قرآن نیامده اما در کتاب معجم احادیث امام مهدی(عج)٬ محققین برخی آیات قرآن کریم را مرتبط به موضوع مهدویت دانسته‌اند.<ref>جمعی از محققین، معجم احادیث امام مهدی، جلد ۵.</ref>


مفسران شیعه دو دسته از آیات قرآن را برای مسئله مهدویت استفاده می‌کنند.
مفسران شیعه دو دسته از آیات قرآن را برای مسئله مهدویت استفاده می‌کنند.


۱. آیاتی که بر ضرورت وجود امام تاکید دارد: در دیدگاه قرآن، خداوند برای هر امتی فردی را انتخاب کرده تا آنها را هدایت کند: «وَلِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ»، «و برای هر جامعه راهنمایی هست.»(رعد/۷)
۱. آیاتی که بر ضرورت وجود امام تاکید دارد: در دیدگاه قرآن، خداوند برای هر امتی فردی را انتخاب کرده تا آنها را هدایت کند: «وَلِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ»، «و برای هر جامعه راهنمایی هست.»(رعد/۷)
  امام صادق(ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: «در هر زمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول خدا(ص) آورده هدایت می‌کند».[۷] مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص۵.
  امام صادق(ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: «در هر زمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول خدا(ص) آورده هدایت می‌کند».<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص۵.</ref>


۲. آیاتی که بشارت به حکومت صالحان و مومنان بر روی زمین می‌دهد: مثل سوره انبیاءآیه ۱۰۵ ٬ و سوره قصص آیه ۵. در روایات زیادی این آیات را به مسئله ظهور و مهدویت نسبت داده‌اند. در آیه‌ای دیگر خداوند حکومت و جانشینی مومنان و صالحان را به عنوان وعده الهی بر بندگان مومن خود بیان می‌کند و امنیت و آرامش را مژده می‌دهد.(نور/۵۵) روایات صادر شده از امامان شیعه این آیه را بر امام زمان و اصحاب او منطبق کرده‌اند.[۸] فرزی، محمدعلی، امید سبز، ص۳۴
۲. آیاتی که بشارت به حکومت صالحان و مومنان بر روی زمین می‌دهد: مثل سوره انبیاءآیه ۱۰۵ ٬ و سوره قصص آیه ۵. در روایات زیادی این آیات را به مسئله ظهور و مهدویت نسبت داده‌اند. در آیه‌ای دیگر خداوند حکومت و جانشینی مومنان و صالحان را به عنوان وعده الهی بر بندگان مومن خود بیان می‌کند و امنیت و آرامش را مژده می‌دهد.(نور/۵۵) روایات صادر شده از امامان شیعه این آیه را بر امام زمان و اصحاب او منطبق کرده‌اند.<ref>فرزی، محمدعلی، امید سبز، ص۳۴</ref>


در دیدگاه مفسران شیعه و با استناد به سخنان اهل بیت قرآن درباره ویژگی‌های عصرغیبت و همچنین نشانه‌های عصر ظهور و دوران پس از آن سخن گفته است.
در دیدگاه مفسران شیعه و با استناد به سخنان اهل بیت قرآن درباره ویژگی‌های عصرغیبت و همچنین نشانه‌های عصر ظهور و دوران پس از آن سخن گفته است.


  در ویژگی‌های عصر غیبت قران کریم درباره مقام و منزلت منتظران در عصر غیبت (بقره،۱-۳)[یادداشت ۱]، صبر و ارتباط قلبی(آل عمران،۲۰۰)[یادداشت ۲] ، اطاعت محض(نساء، آیه ۵۹)[یادداشت ۳] و امتحانات بسیار دشوار آنها(بقره، آیه ۱۵۵)[یادداشت ۴] و شرایط سخت زندگی منتظران(یوسف، آیه۱۱۰)[یادداشت ۵] و پاداش بر این دشواری‌ها را بیان می‌کند.(نساء، آیه۶۹)[یادداشت ۶] قرآن کریم در آیه ۴۶ سوره ابراهیم به توطئه‌هایی اشاره می‌کند که به هدف تضعیف اعتقادات مردم انجام می‌شود.امام صادق(ع) در حدیثی این آیه را به تلاش دشمنان در عصر غیبت برای زائل کردن اعتقاد مردم به مسئله مهدویت تفسیر کرده است.[۹] تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۳۵.
  در ویژگی‌های عصر غیبت قران کریم درباره مقام و منزلت منتظران در عصر غیبت (بقره،۱-۳)[یادداشت ۱]، صبر و ارتباط قلبی(آل عمران،۲۰۰)[یادداشت ۲] ، اطاعت محض(نساء، آیه ۵۹)[یادداشت ۳] و امتحانات بسیار دشوار آنها(بقره، آیه ۱۵۵)[یادداشت ۴] و شرایط سخت زندگی منتظران(یوسف، آیه۱۱۰)[یادداشت ۵] و پاداش بر این دشواری‌ها را بیان می‌کند.(نساء، آیه۶۹)[یادداشت ۶] قرآن کریم در آیه ۴۶ سوره ابراهیم به توطئه‌هایی اشاره می‌کند که به هدف تضعیف اعتقادات مردم انجام می‌شود.امام صادق(ع) در حدیثی این آیه را به تلاش دشمنان در عصر غیبت برای زائل کردن اعتقاد مردم به مسئله مهدویت تفسیر کرده است.<ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۳۵.</ref>


مسئله اختلاف مردم درباره اعتقاد به مهدویت (شوری،۱۸)[یادداشت ۷] و همچنین سرگردانی مردم در تشخیص حق(یونس،۵)[یادداشت ۸] و قساوت دل ها(حدید،۱۶)[یادداشت ۹] و انکار و تکذیب امام زمان در عصر غیبت(فرقان،۱۱)[یادداشت ۱۰] ثابت نمی‌مانند مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد و نسبت به ما اهل بیت تسلیم باشد</ref> از جمله موضوعاتی است که مفسران شیعه به آیات مختلفی در قران کریم استناد می‌کنند.
مسئله اختلاف مردم درباره اعتقاد به مهدویت (شوری،۱۸)[یادداشت ۷] و همچنین سرگردانی مردم در تشخیص حق(یونس،۵)[یادداشت ۸] و قساوت دل ها(حدید،۱۶)[یادداشت ۹] و انکار و تکذیب امام زمان در عصر غیبت(فرقان،۱۱)[یادداشت ۱۰] ثابت نمی‌مانند مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد و نسبت به ما اهل بیت تسلیم باشداز جمله موضوعاتی است که مفسران شیعه به آیات مختلفی در قران کریم استناد می‌کنند.


نشانه‌های ظهور هم موضوعی است که مفسران به آن اشاره می‌کنند؛ کشتار بی‌سابقه مردم(مریم،۳۷)[یادداشت ۱۱] کشته شدن کسانی که در حق پیامبر و عترت او مرتکب ظلمی شده‌اند(اسرا،۴-۶)[یادداشت ۱۲] و نزول عذاب در عصر غیبت به جهت امتحان[یادداشت ۱۳] و عذاب گنه کاران و مؤاخذه آنها(فصلت،۱۶) [یادداشت ۱۴] از جمله آنهاست.
نشانه‌های ظهور هم موضوعی است که مفسران به آن اشاره می‌کنند؛ کشتار بی‌سابقه مردم(مریم،۳۷)[یادداشت ۱۱] کشته شدن کسانی که در حق پیامبر و عترت او مرتکب ظلمی شده‌اند(اسرا،۴-۶)[یادداشت ۱۲] و نزول عذاب در عصر غیبت به جهت امتحان[یادداشت ۱۳] و عذاب گنه کاران و مؤاخذه آنها(فصلت،۱۶) [یادداشت ۱۴] از جمله آنهاست.
مهدویت در روایات شیعی


روایات شیعه در موضوع مهدویت بسیار زیاد و گسترده است.[۱۰] الامام المهدی، علی دخیل، ص۶۶.
== مهدویت در روایات شیعی ==


مبانی فلسفی، کلامی و عرفانی مهدویت
روایات شیعه در موضوع مهدویت بسیار زیاد و گسترده است.<ref>الامام المهدی، علی دخیل، ص۶۶.</ref>
 
== مبانی فلسفی، کلامی و عرفانی مهدویت ==


هرچند اعتقاد به مهدویت ریشه در احادیث و روایات دارد ولی به جز محدثان، فلاسفه هم به این موضوع توجه داشتند و هر یک به فراخور نظام فلسفی خود آن را تحلیل و تبیین کرده‌اند. اما وضوح و ضرورت آن نزد برخی مثل فارابی و ابن‌سینا کمتر است و نزد برخی مثل ملاصدرا، بیشتر. به طور کلی این بحث را عمدتاً باید در پرتو نگاه آنها به بحث امامت و امام دید.
هرچند اعتقاد به مهدویت ریشه در احادیث و روایات دارد ولی به جز محدثان، فلاسفه هم به این موضوع توجه داشتند و هر یک به فراخور نظام فلسفی خود آن را تحلیل و تبیین کرده‌اند. اما وضوح و ضرورت آن نزد برخی مثل فارابی و ابن‌سینا کمتر است و نزد برخی مثل ملاصدرا، بیشتر. به طور کلی این بحث را عمدتاً باید در پرتو نگاه آنها به بحث امامت و امام دید.


سهروردی بیش از آنکه به نقش آخرالزمانی ولی توجه داشته باشد، بحث از مهدویت را در قول به استمرار ولایت مطرح می‌کند. تأکید او بر وجود و جایگاه ولایت و فایدۀ آن برای دیگران است.[۲۵] پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۶
سهروردی بیش از آنکه به نقش آخرالزمانی ولی توجه داشته باشد، بحث از مهدویت را در قول به استمرار ولایت مطرح می‌کند. تأکید او بر وجود و جایگاه ولایت و فایدۀ آن برای دیگران است.[۲۵] <ref>پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۶</ref>
او تفاوتی میان انبیا و اولیا قائل نیست. لذا برای فهم بحث استمرار ولایت باید نخست نظر او راجع به نبوت را بیان کرد. ضمن اینکه او انبیاء و اولیا و حکیمان متأله را متصل به عقول مفارق می‌دانست. پس برای بحث مهدویت نخست باید نظر او در باب نبوت و همچنین جهان‌شناسی او را شناخت.
او تفاوتی میان انبیا و اولیا قائل نیست. لذا برای فهم بحث استمرار ولایت باید نخست نظر او راجع به نبوت را بیان کرد. ضمن اینکه او انبیاء و اولیا و حکیمان متأله را متصل به عقول مفارق می‌دانست. پس برای بحث مهدویت نخست باید نظر او در باب نبوت و همچنین جهان‌شناسی او را شناخت.


سهروردی به مراتب موجودات قائل است. در رأس این سلسله واجب‌الوجود قرار دارد که طبق ادبیات سهروردی نورالانوار است. سایر موجودات از فیض او صادر می‌شوند. نخستین افاضۀ او نورالاقرب یا بهمن است و همین‌طور سلسله تا نازل‌ترین مراتب پایین می‌آید.[۲۶] پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۷
سهروردی به مراتب موجودات قائل است. در رأس این سلسله واجب‌الوجود قرار دارد که طبق ادبیات سهروردی نورالانوار است. سایر موجودات از فیض او صادر می‌شوند. نخستین افاضۀ او نورالاقرب یا بهمن است و همین‌طور سلسله تا نازل‌ترین مراتب پایین می‌آید.[۲۶] <ref>پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۷</ref>
  او براساس انوار صادره از نورالانوار به چهار مرتبه برای عالم قائل است: مرتبۀ اول عالم عقول (جبروت)، مرتبۀ دوم عالم انوار مدبره (ملکوت)، مرتبۀ سوم عالم ملک و مرتبۀ چهارم عالم مثال که واسط میان عالم محسوس و عالم معقول انوار است.[۲۷] سهروردی، حکمة‌الاشراق، ص۲۳۴-۲۳۲ نقل شده در پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۸
  او براساس انوار صادره از نورالانوار به چهار مرتبه برای عالم قائل است: مرتبۀ اول عالم عقول (جبروت)، مرتبۀ دوم عالم انوار مدبره (ملکوت)، مرتبۀ سوم عالم ملک و مرتبۀ چهارم عالم مثال که واسط میان عالم محسوس و عالم معقول انوار است.[۲۷] <ref>سهروردی، حکمة‌الاشراق، ص۲۳۴-۲۳۲ نقل شده در پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۸</ref>


عالم مثال در نظریۀ نبوت و ولایت سهروردی کاربرد ویژه دارد. عالم مثال عالم صور معلقی است که حالّ در جوهر مادی نیستند. این عالم واجد اجسام لطیف است و تمامی تنوع جهان را داراست. تجارب معنوی و رموز انبیاء از طریق این عالم محقق می‌شود و داده‌های وحیانی را تنها از طریق این عالم می‌شود تأویل کرد.[۲۸] پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۸
عالم مثال در نظریۀ نبوت و ولایت سهروردی کاربرد ویژه دارد. عالم مثال عالم صور معلقی است که حالّ در جوهر مادی نیستند. این عالم واجد اجسام لطیف است و تمامی تنوع جهان را داراست. تجارب معنوی و رموز انبیاء از طریق این عالم محقق می‌شود و داده‌های وحیانی را تنها از طریق این عالم می‌شود تأویل کرد.[۲۸] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱</ref>۸


او در آثار خود تفاوت زیادی میان نبی، امام متأله، ولی و قطب قائل نیست و آنها را تقریباً به یک معنا به کار می‌برد. فقط یک ویژگی مختص نبی است که سایرین آن را ندارند. آن ویژگی اصلاح خلق و ابلاغ رسالت است. در مابقی خصائل نبی و امام مشترک‌اند.[۲۹] پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۹
او در آثار خود تفاوت زیادی میان نبی، امام متأله، ولی و قطب قائل نیست و آنها را تقریباً به یک معنا به کار می‌برد. فقط یک ویژگی مختص نبی است که سایرین آن را ندارند. آن ویژگی اصلاح خلق و ابلاغ رسالت است. در مابقی خصائل نبی و امام مشترک‌اند.[۲۹] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۹</ref>
  در نظر سهروردی نبی کسی است که در سلسله مراتب موجودات کامل‌ترین و برترین انسان است. او کسی است که به مرتبۀ عقل بالفعل رسیده و معقولات را به نحو یقینی تعقل می‌کند و به عقول مفارق متصل است. او اخلاقی صالحه دارد و واجد فضایل پسندیده است.[۳۰] پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۰
  در نظر سهروردی نبی کسی است که در سلسله مراتب موجودات کامل‌ترین و برترین انسان است. او کسی است که به مرتبۀ عقل بالفعل رسیده و معقولات را به نحو یقینی تعقل می‌کند و به عقول مفارق متصل است. او اخلاقی صالحه دارد و واجد فضایل پسندیده است.[۳۰] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۰</ref>


چرا به نبی نیاز داریم؟ سهروردی در پاسخ به این پرسش همان استدلال فارابی و ابن سینا را می‌آورد: انسان برای رفع نیازهای خود به دیگران و زندگی اجتماعی محتاج است. زندگی اجتماعی هم برای اجتناب از نزاع و برقراری عدالت، به قانون نیاز دارد. نبی در حکم قانون‌گذار یا شارع اجتماع است. همچنین نبی مردم را انذار و تبشیر می‌کند و راه معرفت الهی را به آنها نشان می‌دهد.[۳۱] پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۱
چرا به نبی نیاز داریم؟ سهروردی در پاسخ به این پرسش همان استدلال فارابی و ابن سینا را می‌آورد: انسان برای رفع نیازهای خود به دیگران و زندگی اجتماعی محتاج است. زندگی اجتماعی هم برای اجتناب از نزاع و برقراری عدالت، به قانون نیاز دارد. نبی در حکم قانون‌گذار یا شارع اجتماع است. همچنین نبی مردم را انذار و تبشیر می‌کند و راه معرفت الهی را به آنها نشان می‌دهد.[۳۱] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۱</ref>


نظر شیخ اشراق دربارۀ نبی روشن می‌سازد که در نظر او نبوت امری واجب و ضروری است و وجود یک انسان کامل یا ولی در هر زمانی واجب است.[۳۲] پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۳
نظر شیخ اشراق دربارۀ نبی روشن می‌سازد که در نظر او نبوت امری واجب و ضروری است و وجود یک انسان کامل یا ولی در هر زمانی واجب است.[۳۲] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۳</ref>


در حکمة‌الاشراق از این شخص تحت عنوان حکیم متأله (کسی که از طریق وحی معارف را از جانب خدا دریافت می‌کند) یاد می‌شود. حکیم متأله جانشین و خلیفۀ خدا در عالم است.[۳۳] سهروردی، حکمةالاشراق، ص۲۲-۱۱، نقل شده در پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶
در حکمة‌الاشراق از این شخص تحت عنوان حکیم متأله (کسی که از طریق وحی معارف را از جانب خدا دریافت می‌کند) یاد می‌شود. حکیم متأله جانشین و خلیفۀ خدا در عالم است.[۳۳] <ref>سهروردی، حکمةالاشراق، ص۲۲-۱۱، نقل شده در پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶</ref>


ضمن اینکه طبق گفتۀ شارحان سهروردی انبیاء حافظان عالم‌اند. نظام و صلاح عالم به واسطۀ آنها برقرار می‌شود. لذا زمانه نمی‌تواند از وجود آنها خالی باشد که اگر چنین شد، نظام جهان فرومی‌پاشد و مردم هلاک خواهند شد.[۳۴] پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶
ضمن اینکه طبق گفتۀ شارحان سهروردی انبیاء حافظان عالم‌اند. نظام و صلاح عالم به واسطۀ آنها برقرار می‌شود. لذا زمانه نمی‌تواند از وجود آنها خالی باشد که اگر چنین شد، نظام جهان فرومی‌پاشد و مردم هلاک خواهند شد.[۳۴] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶</ref>


  به نظر شیخ لزومی ندارد ریاست حکیم متأله علنی و ظاهری باشد. این ریاست می‌تواند پنهانی باشد. نظر سهروردی از خلال این سخن تا حد زیادی به دیدگاه تشیع نزدیک می‌شود.[۳۵] پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۷
  به نظر شیخ لزومی ندارد ریاست حکیم متأله علنی و ظاهری باشد. این ریاست می‌تواند پنهانی باشد. نظر سهروردی از خلال این سخن تا حد زیادی به دیدگاه تشیع نزدیک می‌شود.[۳۵] <ref>پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها،</ref> ص۱۲۷


ملاصدرا نیز مثل سهروردی به اختلاف اساسی میان نبی و امام و ولی قائل نیست. در نظر او نبی کسی است که علم بی‌واسطه و عظیم دارد. او به عقل کلی یا عقل فعال متصل می‌شود و معارف الهی از این طریق به او افاضه می‌شوند. قوۀ خیال نبی هم در کمال شدت و قوت است. به طوری که او می‌تواند در حالت بیداری، عالم غیب و عالم خیال را با چشم باطنی خود ببیند. نفس نبی از جهت قوای عملی هم به کمال رسیده. توانایی نبی بر اعجاز، از این خصیصۀ او برمی‌خیزد.[۳۶] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۳
ملاصدرا نیز مثل سهروردی به اختلاف اساسی میان نبی و امام و ولی قائل نیست. در نظر او نبی کسی است که علم بی‌واسطه و عظیم دارد. او به عقل کلی یا عقل فعال متصل می‌شود و معارف الهی از این طریق به او افاضه می‌شوند. قوۀ خیال نبی هم در کمال شدت و قوت است. به طوری که او می‌تواند در حالت بیداری، عالم غیب و عالم خیال را با چشم باطنی خود ببیند. نفس نبی از جهت قوای عملی هم به کمال رسیده. توانایی نبی بر اعجاز، از این خصیصۀ او برمی‌خیزد.[۳۶] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۳</ref>


ملاصدرا در کتاب شرح اصول کافی وجوب بعثت نبی را در باب «اضطرار الی الحجة» ذیل چند مقدمه می‌آورد:
ملاصدرا در کتاب شرح اصول کافی وجوب بعثت نبی را در باب «اضطرار الی الحجة» ذیل چند مقدمه می‌آورد:
خط ۱۰۲: خط ۱۰۴:
۵. مردم برای تدبیر امور دنیا و آخرت خود نیازمند کسی هستند که راه سعادت را به آنها بیاموزد.
۵. مردم برای تدبیر امور دنیا و آخرت خود نیازمند کسی هستند که راه سعادت را به آنها بیاموزد.


نیاز آدمی به واسطه هم همیشگی است و به دوره‌ای خاص محدود نمی‌شود. پس خدا در هر زمان، نبی مبعوث می‌کند.[۳۷] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۵
نیاز آدمی به واسطه هم همیشگی است و به دوره‌ای خاص محدود نمی‌شود. پس خدا در هر زمان، نبی مبعوث می‌کند.[۳۷] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۵
 
</ref>
ملاصدرا برای حل مسئلۀ ختم نبوت و انقطاع وحی الهی می‌گوید اگر وحی به معنای تعلیم مردم توسط خداوند باشد، هرگز منقطع نخواهد شد. آن وحی‌ای که در ختم نبوت پایان می‌پذیرد، تمثل ملک وحی بر شخص نبی است. نبوت از لحاظ حکم در ائمه و مجتهدان علوم دینی و از لحاظ ماهیت در اولیای الهی ادامه پیدا می‌کند. برخی از اولیا مقام نبوت را از شخص نبی ارث می‌برند. اینها ائمه معصومین‌اند که نبوت‌شان غیبی و باطنی است.[۳۸] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۷-۹۶
ملاصدرا برای حل مسئلۀ ختم نبوت و انقطاع وحی الهی می‌گوید اگر وحی به معنای تعلیم مردم توسط خداوند باشد، هرگز منقطع نخواهد شد. آن وحی‌ای که در ختم نبوت پایان می‌پذیرد، تمثل ملک وحی بر شخص نبی است. نبوت از لحاظ حکم در ائمه و مجتهدان علوم دینی و از لحاظ ماهیت در اولیای الهی ادامه پیدا می‌کند. برخی از اولیا مقام نبوت را از شخص نبی ارث می‌برند. اینها ائمه معصومین‌اند که نبوت‌شان غیبی و باطنی است.[۳۸] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۷-۹۶</ref>


در نظر ملاصدرا ائمه فقط برای هدایت انسان‌ها خلق نشده‌اند. که اگر چنین باشد، فلسفۀ وجودی نبی غائب پرسش‌برانگیز خواهد شد. طبق نظر صدرا ائمه همچنین واسطه در خلق‌اند. او در تبیین این دیدگاه خود از نظریۀ وجود رابطی کمک می‌گیرد. به نظر او هدایت‌گری فقط از وجود نسبی ائمه حکایت می‌کند. حال آنکه وجود حقیقی آنها، واسطه در ایجاد و خلق است. این وجود حقیقی الی‌الابد باقی می‌ماند. این قول مؤید حدیثی از امام صادق است که می‌فرماید «حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق می‌باشد و بعد از خلق هم باشد». وجود قبل و بعد از خلق از فایدۀ تکوینی نبی و وجود همراه با خلق از فایدۀ تشریعی امام حکایت می‌کند.[۳۹] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۰-۹۹
در نظر ملاصدرا ائمه فقط برای هدایت انسان‌ها خلق نشده‌اند. که اگر چنین باشد، فلسفۀ وجودی نبی غائب پرسش‌برانگیز خواهد شد. طبق نظر صدرا ائمه همچنین واسطه در خلق‌اند. او در تبیین این دیدگاه خود از نظریۀ وجود رابطی کمک می‌گیرد. به نظر او هدایت‌گری فقط از وجود نسبی ائمه حکایت می‌کند. حال آنکه وجود حقیقی آنها، واسطه در ایجاد و خلق است. این وجود حقیقی الی‌الابد باقی می‌ماند. این قول مؤید حدیثی از امام صادق است که می‌فرماید «حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق می‌باشد و بعد از خلق هم باشد». وجود قبل و بعد از خلق از فایدۀ تکوینی نبی و وجود همراه با خلق از فایدۀ تشریعی امام حکایت می‌کند.[۳۹] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۰-۹۹</ref>


ضمن اینکه او در استدلالی بر اساس قاعدۀ امکان اشرف می‌گوید اگر ما برای موجودات به مراتب قائل باشیم، این مراتب از اشرف و اعلی شروع می‌شود تا به مراتب اخس می‌رسد. بر این اساس مرتبۀ اشرف مقدم بر مرتبۀ اخس است و چون رابطۀ مراتب مبتنی بر رابطۀ علیت و سببیت است، وجود مرتبۀ نازل و اخس به عنوان معلول، وابسته به وجود مرتبۀ اشرف به عنوان علت است. لذا انسان کامل بر همۀ موجودات تقدم رتبه‌ای و وجودی دارد. پس اگر زمانی امام (نبی یا ولی) نباشد، همۀ عالم که معلول او هستند، نخواهند بود.[۴۰] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۳
ضمن اینکه او در استدلالی بر اساس قاعدۀ امکان اشرف می‌گوید اگر ما برای موجودات به مراتب قائل باشیم، این مراتب از اشرف و اعلی شروع می‌شود تا به مراتب اخس می‌رسد. بر این اساس مرتبۀ اشرف مقدم بر مرتبۀ اخس است و چون رابطۀ مراتب مبتنی بر رابطۀ علیت و سببیت است، وجود مرتبۀ نازل و اخس به عنوان معلول، وابسته به وجود مرتبۀ اشرف به عنوان علت است. لذا انسان کامل بر همۀ موجودات تقدم رتبه‌ای و وجودی دارد. پس اگر زمانی امام (نبی یا ولی) نباشد، همۀ عالم که معلول او هستند، نخواهند بود.[۴۰] <ref>پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۳</ref>


ملاصدرا علاوه بر این دلایل عقلی، به شواهد نقلی هم متوسل شده و از طریق ذکر احادیث متواتر در این زمینه، وجود حضرت حجت را اثبات می‌کند. به نظر او انبیاء حاملان سنت الهی‌اند. این سنت از آدم تا نوح و آل ابراهیم تا زمان پیامبر اکرم جاری بوده و پس از او هم از طریق ولایت که همان باطن نبوت است تا قیامت ادامه خواهد داشت. عالم از ولی خالی نخواهد ماند. خواه مردم از او اطاعت کنند، خواه اطاعت نکنند. خواه ولایت او آشکار باشد، خواه پنهان. به هر روی در هر زمانی کسی باید باشد که این سنت را حفظ کند.[۴۱] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۸
ملاصدرا علاوه بر این دلایل عقلی، به شواهد نقلی هم متوسل شده و از طریق ذکر احادیث متواتر در این زمینه، وجود حضرت حجت را اثبات می‌کند. به نظر او انبیاء حاملان سنت الهی‌اند. این سنت از آدم تا نوح و آل ابراهیم تا زمان پیامبر اکرم جاری بوده و پس از او هم از طریق ولایت که همان باطن نبوت است تا قیامت ادامه خواهد داشت. عالم از ولی خالی نخواهد ماند. خواه مردم از او اطاعت کنند، خواه اطاعت نکنند. خواه ولایت او آشکار باشد، خواه پنهان. به هر روی در هر زمانی کسی باید باشد که این سنت را حفظ کند.[۴۱] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۸
۸۶۱

ویرایش