مهدویت

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۴ توسط Roudbari (بحث | مشارکت‌ها)

مهدویت، موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. اعتقاد به منجی، در ادیان و ملل و اقوام مختلف و با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت وجود دارد و در آنها منجی موعود و نجات‌بخش به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است. در میان این گروه‌ها، شیعه به ظهور حضرت مهدی(ع) معتقد است.

عنوان مقاله مهدویت
زبان مقاله فارسی


مهدویت

مهدویت، موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات‌بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. اعتقاد به منجی، در ادیان و ملل و اقوام مختلف و با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت وجود دارد و در آنها منجی موعود و نجات‌بخش به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است. در میان این گروه‌ها، شیعه به ظهور حضرت مهدی(ع) معتقد است. محتویات

مفهوم‌شناسی

«مَهدَویت» واژه‌ای عربی و از ریشه «مهدی» است که از اضافه شدن «ت» به «مَهدَوی» ساخته شده. مهدوی به معنای مربوط‌ بودن به مهدی است، مانند واژه عَلَوی و حَسَنی. «ت» در واژه «مهدویت»، تای تأنیث است و به واسطه حذف شدنِ موصوف آمده است؛ یعنی در اصل «طریقة مهدویة» یا مانند آن بوده است.[۱]

در صدر اسلام واژه «مهدی» هم برای شخصِ هدایت‌شده، و هم برای تجلیل از برخی افراد به کار می‌رفت؛ برای نمونه این عبارت درمورد پیامبر(ص)، خلفای راشدین و امام حسین(ع) به کار رفته است. [۲]

بنا بر گفته راجکوسکی، اولین کسی که مهدی را به معنای منجی به کار برد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (متوفی ۳۴ق) بود.[۳]

مختار ثقفی با اعتقاد به اینکه محمد بن حنفیه نجات‌بخش است، او را مهدی نامید. همچنین زیدیه واژه مهدی را در همین مفهوم برای رهبران خود به کار می‌بردند. گروهی از شیعه نیز عنوان مهدی را، پس از رحلت برخی امامان، برای آنان به کار برده‌اند؛ مانند ناووسیه برای امام صادق(ع)، واقفه برای امام کاظم(ع) و برخی برای امام حسن عسکری(ع).[۴]

این واژه در بین شیعیان دوازده امامی به حجت بن‌الحسن، فرزند امام حسن عسکری(ع)، اختصاص دارد. به اعتقاد آنان حجت بن‌الحسن شخصی است که پیامبر(ص) وعده آمدنش را داده و در پایان تاریخ نجات‌بخش بشریت خواهد بود.


استفاده از واژه مهدی به معنای منجی و نجات‌بخش عمدتاً بر اساس احادیث نبوی است. «الْمَهْدِی مِنْ وُلْدِی، وَجْهُهُ کالْکوْکبِ الدُّرِّی، وَ اللَّوْنُ لَوْنٌ عَرَبِی، وَ الْجِسْمُ جِسْمٌ إِسْرَائِیلِی، یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً، یرْضَی بِخِلَافَتِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الطَّیرُ فِی الْجَو: مهدی مردی از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنی اسرائیل است، در گونه راست وی خالی است که چون ستاره تابناکی بدرخشد زمین را پر از عدل کند چنان که پر از ظلم شده باشد، ساکنان زمین و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وی خشنود خواهند بود». [۵]


موعود باوری

موعود باوری به معنای اعتقاد به یک نجات بخش است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد. منجی موعود و نجاتبخش در نزد اقوام و ملل مختلف با آیین‌ها و فرهنگ‌های کاملاً متفاوت، به اَشکال و صور گوناگون و متنوعی مطرح شده است؛ اما جملگی تقریباً در یک نکته متفق‌القول‌اند که نجات بخشی خواهد آمد و آنان را از یوغ بندگی ستمکاران و حاکمان زورگو رهانیده، جامعه‌ای پر از عدل و داد به وجود خواهد آورد. هندوها انتظارِ دهمین تجلی ویشنو یا کالکی را دارند؛ بودایی‌ها ظهور بودای پنجم را منتظرند؛ یهودیان مسیح (ماشیح) را نجات دهنده می‌دانند؛ مسیحیان، فارقلیط را می‌طلبند که عیسی مسیح مژدة آمدنش را داده است؛ و بالاخره مسلمانان که قائل به ظهور حضرت مهدی(ع) هستند.

مهدویت در قرآن

آیات مهدویت

مسئله مهدویت به صراحت در قرآن نیامده اما در کتاب معجم احادیث امام مهدی(عج)٬ محققین برخی آیات قرآن کریم را مرتبط به موضوع مهدویت دانسته‌اند.[۶]

مفسران شیعه دو دسته از آیات قرآن را برای مسئله مهدویت استفاده می‌کنند.

۱. آیاتی که بر ضرورت وجود امام تاکید دارد: در دیدگاه قرآن، خداوند برای هر امتی فردی را انتخاب کرده تا آنها را هدایت کند: «وَلِکلِّ قَوْمٍ هَادٍ»، «و برای هر جامعه راهنمایی هست.»(رعد/۷)

امام صادق(ع) در تفسیر آیه فوق فرمود: «در هر زمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول خدا(ص) آورده هدایت می‌کند».[۷]

۲. آیاتی که بشارت به حکومت صالحان و مومنان بر روی زمین می‌دهد: مثل سوره انبیاءآیه ۱۰۵ ٬ و سوره قصص آیه ۵. در روایات زیادی این آیات را به مسئله ظهور و مهدویت نسبت داده‌اند. در آیه‌ای دیگر خداوند حکومت و جانشینی مومنان و صالحان را به عنوان وعده الهی بر بندگان مومن خود بیان می‌کند و امنیت و آرامش را مژده می‌دهد.(نور/۵۵) روایات صادر شده از امامان شیعه این آیه را بر امام زمان و اصحاب او منطبق کرده‌اند.[۸]

در دیدگاه مفسران شیعه و با استناد به سخنان اهل بیت قرآن درباره ویژگی‌های عصرغیبت و همچنین نشانه‌های عصر ظهور و دوران پس از آن سخن گفته است.

در ویژگی‌های عصر غیبت قران کریم درباره مقام و منزلت منتظران در عصر غیبت (بقره،۱-۳)[یادداشت ۱]، صبر و ارتباط قلبی(آل عمران،۲۰۰)[یادداشت ۲] ، اطاعت محض(نساء، آیه ۵۹)[یادداشت ۳] و امتحانات بسیار دشوار آنها(بقره، آیه ۱۵۵)[یادداشت ۴] و شرایط سخت زندگی منتظران(یوسف، آیه۱۱۰)[یادداشت ۵] و پاداش بر این دشواری‌ها را بیان می‌کند.(نساء، آیه۶۹)[یادداشت ۶] قرآن کریم در آیه ۴۶ سوره ابراهیم به توطئه‌هایی اشاره می‌کند که به هدف تضعیف اعتقادات مردم انجام می‌شود.امام صادق(ع) در حدیثی این آیه را به تلاش دشمنان در عصر غیبت برای زائل کردن اعتقاد مردم به مسئله مهدویت تفسیر کرده است.[۹]

مسئله اختلاف مردم درباره اعتقاد به مهدویت (شوری،۱۸)[یادداشت ۷] و همچنین سرگردانی مردم در تشخیص حق(یونس،۵)[یادداشت ۸] و قساوت دل ها(حدید،۱۶)[یادداشت ۹] و انکار و تکذیب امام زمان در عصر غیبت(فرقان،۱۱)[یادداشت ۱۰] ثابت نمی‌مانند مگر کسی که یقینش قوی و معرفتش صحیح باشد و نسبت به ما اهل بیت تسلیم باشداز جمله موضوعاتی است که مفسران شیعه به آیات مختلفی در قران کریم استناد می‌کنند.

نشانه‌های ظهور هم موضوعی است که مفسران به آن اشاره می‌کنند؛ کشتار بی‌سابقه مردم(مریم،۳۷)[یادداشت ۱۱] کشته شدن کسانی که در حق پیامبر و عترت او مرتکب ظلمی شده‌اند(اسرا،۴-۶)[یادداشت ۱۲] و نزول عذاب در عصر غیبت به جهت امتحان[یادداشت ۱۳] و عذاب گنه کاران و مؤاخذه آنها(فصلت،۱۶) [یادداشت ۱۴] از جمله آنهاست.

مهدویت در روایات شیعی

روایات شیعه در موضوع مهدویت بسیار زیاد و گسترده است.[۱۰]

مبانی فلسفی، کلامی و عرفانی مهدویت

هرچند اعتقاد به مهدویت ریشه در احادیث و روایات دارد ولی به جز محدثان، فلاسفه هم به این موضوع توجه داشتند و هر یک به فراخور نظام فلسفی خود آن را تحلیل و تبیین کرده‌اند. اما وضوح و ضرورت آن نزد برخی مثل فارابی و ابن‌سینا کمتر است و نزد برخی مثل ملاصدرا، بیشتر. به طور کلی این بحث را عمدتاً باید در پرتو نگاه آنها به بحث امامت و امام دید.

سهروردی بیش از آنکه به نقش آخرالزمانی ولی توجه داشته باشد، بحث از مهدویت را در قول به استمرار ولایت مطرح می‌کند. تأکید او بر وجود و جایگاه ولایت و فایدۀ آن برای دیگران است.[۲۵] [۱۱] او تفاوتی میان انبیا و اولیا قائل نیست. لذا برای فهم بحث استمرار ولایت باید نخست نظر او راجع به نبوت را بیان کرد. ضمن اینکه او انبیاء و اولیا و حکیمان متأله را متصل به عقول مفارق می‌دانست. پس برای بحث مهدویت نخست باید نظر او در باب نبوت و همچنین جهان‌شناسی او را شناخت.

سهروردی به مراتب موجودات قائل است. در رأس این سلسله واجب‌الوجود قرار دارد که طبق ادبیات سهروردی نورالانوار است. سایر موجودات از فیض او صادر می‌شوند. نخستین افاضۀ او نورالاقرب یا بهمن است و همین‌طور سلسله تا نازل‌ترین مراتب پایین می‌آید.[۲۶] [۱۲]

او براساس انوار صادره از نورالانوار به چهار مرتبه برای عالم قائل است: مرتبۀ اول عالم عقول (جبروت)، مرتبۀ دوم عالم انوار مدبره (ملکوت)، مرتبۀ سوم عالم ملک و مرتبۀ چهارم عالم مثال که واسط میان عالم محسوس و عالم معقول انوار است.[۲۷] [۱۳]

عالم مثال در نظریۀ نبوت و ولایت سهروردی کاربرد ویژه دارد. عالم مثال عالم صور معلقی است که حالّ در جوهر مادی نیستند. این عالم واجد اجسام لطیف است و تمامی تنوع جهان را داراست. تجارب معنوی و رموز انبیاء از طریق این عالم محقق می‌شود و داده‌های وحیانی را تنها از طریق این عالم می‌شود تأویل کرد.[۲۸] [۱۴]۸

او در آثار خود تفاوت زیادی میان نبی، امام متأله، ولی و قطب قائل نیست و آنها را تقریباً به یک معنا به کار می‌برد. فقط یک ویژگی مختص نبی است که سایرین آن را ندارند. آن ویژگی اصلاح خلق و ابلاغ رسالت است. در مابقی خصائل نبی و امام مشترک‌اند.[۲۹] [۱۵]

در نظر سهروردی نبی کسی است که در سلسله مراتب موجودات کامل‌ترین و برترین انسان است. او کسی است که به مرتبۀ عقل بالفعل رسیده و معقولات را به نحو یقینی تعقل می‌کند و به عقول مفارق متصل است. او اخلاقی صالحه دارد و واجد فضایل پسندیده است.[۳۰] [۱۶]

چرا به نبی نیاز داریم؟ سهروردی در پاسخ به این پرسش همان استدلال فارابی و ابن سینا را می‌آورد: انسان برای رفع نیازهای خود به دیگران و زندگی اجتماعی محتاج است. زندگی اجتماعی هم برای اجتناب از نزاع و برقراری عدالت، به قانون نیاز دارد. نبی در حکم قانون‌گذار یا شارع اجتماع است. همچنین نبی مردم را انذار و تبشیر می‌کند و راه معرفت الهی را به آنها نشان می‌دهد.[۳۱] [۱۷]

نظر شیخ اشراق دربارۀ نبی روشن می‌سازد که در نظر او نبوت امری واجب و ضروری است و وجود یک انسان کامل یا ولی در هر زمانی واجب است.[۳۲] [۱۸]

در حکمة‌الاشراق از این شخص تحت عنوان حکیم متأله (کسی که از طریق وحی معارف را از جانب خدا دریافت می‌کند) یاد می‌شود. حکیم متأله جانشین و خلیفۀ خدا در عالم است.[۳۳] [۱۹]

ضمن اینکه طبق گفتۀ شارحان سهروردی انبیاء حافظان عالم‌اند. نظام و صلاح عالم به واسطۀ آنها برقرار می‌شود. لذا زمانه نمی‌تواند از وجود آنها خالی باشد که اگر چنین شد، نظام جهان فرومی‌پاشد و مردم هلاک خواهند شد.[۳۴] [۲۰]

به نظر شیخ لزومی ندارد ریاست حکیم متأله علنی و ظاهری باشد. این ریاست می‌تواند پنهانی باشد. نظر سهروردی از خلال این سخن تا حد زیادی به دیدگاه تشیع نزدیک می‌شود.[۳۵] [۲۱] ص۱۲۷

ملاصدرا نیز مثل سهروردی به اختلاف اساسی میان نبی و امام و ولی قائل نیست. در نظر او نبی کسی است که علم بی‌واسطه و عظیم دارد. او به عقل کلی یا عقل فعال متصل می‌شود و معارف الهی از این طریق به او افاضه می‌شوند. قوۀ خیال نبی هم در کمال شدت و قوت است. به طوری که او می‌تواند در حالت بیداری، عالم غیب و عالم خیال را با چشم باطنی خود ببیند. نفس نبی از جهت قوای عملی هم به کمال رسیده. توانایی نبی بر اعجاز، از این خصیصۀ او برمی‌خیزد.[۳۶] [۲۲]

ملاصدرا در کتاب شرح اصول کافی وجوب بعثت نبی را در باب «اضطرار الی الحجة» ذیل چند مقدمه می‌آورد:

۱. خالقی داریم که بر همه چیز تواناست.

۲. این خالق محسوس و مادی نیست.

۳. او صاحب علم و حکمت مطلق است و بر مصالح بندگان آگاهی دارد.

۴. چون خداوند مادی نیست و نمی‌تواند بی‌واسطه در امور مادی تأثیر بگذارد، پس تدبیر امور عالم ماده، نیازمند وسائط است.

۵. مردم برای تدبیر امور دنیا و آخرت خود نیازمند کسی هستند که راه سعادت را به آنها بیاموزد.

نیاز آدمی به واسطه هم همیشگی است و به دوره‌ای خاص محدود نمی‌شود. پس خدا در هر زمان، نبی مبعوث می‌کند.[۳۷] [۲۳] ملاصدرا برای حل مسئلۀ ختم نبوت و انقطاع وحی الهی می‌گوید اگر وحی به معنای تعلیم مردم توسط خداوند باشد، هرگز منقطع نخواهد شد. آن وحی‌ای که در ختم نبوت پایان می‌پذیرد، تمثل ملک وحی بر شخص نبی است. نبوت از لحاظ حکم در ائمه و مجتهدان علوم دینی و از لحاظ ماهیت در اولیای الهی ادامه پیدا می‌کند. برخی از اولیا مقام نبوت را از شخص نبی ارث می‌برند. اینها ائمه معصومین‌اند که نبوت‌شان غیبی و باطنی است.[۳۸] [۲۴]

در نظر ملاصدرا ائمه فقط برای هدایت انسان‌ها خلق نشده‌اند. که اگر چنین باشد، فلسفۀ وجودی نبی غائب پرسش‌برانگیز خواهد شد. طبق نظر صدرا ائمه همچنین واسطه در خلق‌اند. او در تبیین این دیدگاه خود از نظریۀ وجود رابطی کمک می‌گیرد. به نظر او هدایت‌گری فقط از وجود نسبی ائمه حکایت می‌کند. حال آنکه وجود حقیقی آنها، واسطه در ایجاد و خلق است. این وجود حقیقی الی‌الابد باقی می‌ماند. این قول مؤید حدیثی از امام صادق است که می‌فرماید «حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق می‌باشد و بعد از خلق هم باشد». وجود قبل و بعد از خلق از فایدۀ تکوینی نبی و وجود همراه با خلق از فایدۀ تشریعی امام حکایت می‌کند.[۳۹] [۲۵]

ضمن اینکه او در استدلالی بر اساس قاعدۀ امکان اشرف می‌گوید اگر ما برای موجودات به مراتب قائل باشیم، این مراتب از اشرف و اعلی شروع می‌شود تا به مراتب اخس می‌رسد. بر این اساس مرتبۀ اشرف مقدم بر مرتبۀ اخس است و چون رابطۀ مراتب مبتنی بر رابطۀ علیت و سببیت است، وجود مرتبۀ نازل و اخس به عنوان معلول، وابسته به وجود مرتبۀ اشرف به عنوان علت است. لذا انسان کامل بر همۀ موجودات تقدم رتبه‌ای و وجودی دارد. پس اگر زمانی امام (نبی یا ولی) نباشد، همۀ عالم که معلول او هستند، نخواهند بود.[۴۰] [۲۶]

ملاصدرا علاوه بر این دلایل عقلی، به شواهد نقلی هم متوسل شده و از طریق ذکر احادیث متواتر در این زمینه، وجود حضرت حجت را اثبات می‌کند. به نظر او انبیاء حاملان سنت الهی‌اند. این سنت از آدم تا نوح و آل ابراهیم تا زمان پیامبر اکرم جاری بوده و پس از او هم از طریق ولایت که همان باطن نبوت است تا قیامت ادامه خواهد داشت. عالم از ولی خالی نخواهد ماند. خواه مردم از او اطاعت کنند، خواه اطاعت نکنند. خواه ولایت او آشکار باشد، خواه پنهان. به هر روی در هر زمانی کسی باید باشد که این سنت را حفظ کند.[۴۱] پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۸

می‌توان گفت موضع ملاصدرا جامع تمامی آراء فلاسفۀ پیشین در باب مهدویت است. باور به مهدویت؛ نتایج و تأثیرات

برای باور به مهدویت نتایج و آثار متعددی برشمرده‌اند. برخی از این آثار چنین است:

   امیدواری به آینده‌ای روشن

از جمله آثاری که برای باور به مهدیت بیان شده، امیدواری به آینده‌ای روشن است. در توضیح این تأثیر آمده است، انسان‌ها به دنبال تحقق ارزش‌ها هستند؛ اما غالب آنان خود را در این راه شکست‌خورده می‌بینند. در این میان، باور به مهدویت و مهدی موعود، روحیهٔ امیدواری به آینده‌ای روشن را در انسان زنده می‌کند. باور به مهدویت به انسانِ سرخورده امید می‌بخشد و می‌گوید روزی مردی الهی آنچه را آرزوی توست، برآورده می‌کند. این امیدواری ممکن است در بُعد ذهنی یعنی مجموعه تفکرات، تمایلات، انگیزه‌ها، عادات، خوی‌های مثبت و در بُعد عینی یعنی مجموعه اعمال، رفتارها، کنش‌ها و واکنش‌ها باشد.[۴۲] عبدی پور، «تأثیرهای اجتماعی اعتقاد به مهدویت از دیدگاه جامعه شناسی»، ص۲۳۶

   بسیج اراده‌های عمومی و ایجاد نوعی انتظار فعال

دیگر نتیجه‌ای که برای باور به مهدویت برشمرده‌اند این است که اعتقاد به مهدی و انتظار موعود، فرد [و جامعه] را به این اعتقاد می‌رساند که به واقعیت‌های موجود اکتفا نکند و به واقعیتی متعالی ایمان داشته باشد و برای رسیدن به این واقعیت متعالی و آینده روشن، در تکاپو باشد و به جستجوی ابزارِ تحقق این فرجام بپردازد.[۴۳] رجوع کنید به: عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۲۷.

اندیشه مهدویت با بشارت پیروزی صالحان و پرهیزکاران در آینده و ظهور امام حاضر، انگیزه درونی مضاعفی برای تلاش و استقامت به انسان می‌بخشد.[۴۴] رجوع کنید به: عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۳۱.
   غایتمندی و معناداری زندگی

یکی دیگر از نتایج باور به مهدیت را غایتمندی و معناداری زندگی ذکر کرده‌اند. در این نظر آمده است یکی از عناصر فرجام‌شناسانه در ادیان، موعودباوری است. موعودگرایی نهایتی برای حرکت جوامع ترسیم می‌کند و این نهایت در باور شیعه، تجلی والاترین و برترین نمونهٔ عدالت، شفقت، رحمت، برادری، مساوات، زیبایی و خردورزی است. اندیشهٔ مهدویت می‌تواند به انسان بیاموزد برای رسیدن به «جامعهٔ آرمانی به محوریت امام مهدی(عج)» همواره باید به این کانون فکر کرد و فعالیت‌های خود را بدان سو معطوف ساخت.[۴۵] عبدی پور، «تأثیرهای اجتماعی اعتقاد به مهدویت از دیدگاه جامعه شناسی»، ص۲۳۷-۲۳۹

برخی محققان زندگی معنادار را زندگی غایتمند و هدف‌دار تعریف کرده‌اند.[۴۶] صادقی، «و اینک زیستن با خدا»، ص۶۸. به نقل از: الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۹۷.

در این نگاه معنای زندگی در امیدداشتن برای دستیابی به هدف نهایی آن است. از سوی دیگر انتظار یا همان باور به مهدویت، به معنای داشتن هدف و امیدوار بودن برای رسیدن به هدف است. پس انتظار به زندگی انسان معنا می‌دهد.[۴۷] رجوع کنید به: الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۱۰۱.
شواهدی تاریخی برای این ادعا وجود دارد. یکی از این شواهد، قیام‌هایی با ایدهٔ مهدویت است، قیام‌های چون قیام مختار، قیام نفس زکیه، قیام سربداران، انقلاب اسلامی ایران.[۴۸] الله بداشتی، «نقش مهدویت در معنا داری زندگی شیعیان»، ص۱۰۲-۱۰۴.
   الگوگیری برای پیشرفت جامعه

در دیگر آثاری که برای باور به مهدی و اعتقاد به حکومت جهانی آن حضرت ذکر شده آمده است حکومت جهانی مهدی موعود(عج)، فقط پیش‌بینی و الگوسازی برای آینده نیست، بلکه مدل و الگوی زندگی امروزین نیز است. این ایده، هم نظر به حال دارد و هم نظر به آینده. می‌توانیم از الگوهای اخلاقی، دینی، سیاسی و اقتصادی آن برای رفع کاستی‌های و نابسامانی‌های اخلاقی و معنوی استفاده کنیم و در تربیت افراد جامعه از آن بهره بگیریم. با مراجعه به آیات و روایات به‌روشنی می‌توان به این الگوگیری دست یافت.[۴۹] عرفان، «باورداشت آموزه مهدویت و نقش آن در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی»، ص۱۲۳.

مهدویت در نگاه دیگران

مهدویت از منظر فرق شیعه

مهدویت از دیدگاه زیدیه

زیدیه مانند دیگر فرق اسلامی به اصل مهدویت اعتقاد دارند. آنان، متولد شدن امام مهدی در گذشته و غیبت آن را نمی‎پذیرند و تنها معتقد به موعود بودن و ظهور امام مهدی در آخرالزمان هستند. از نگاه زیدیه، غیبت امام با شرط خروج امام و دعوت به امامت خود منافات دارد.[۵۰] سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، ص۲۹۱

از این رو انطباق مصداق امام موعود و منتظر در امام دوازدهم شیعیان اثناعشری، را رد کرده یا حداقل تأیید نمی‌کنند. آنان تنها معتقدند امام منتظَر در آخرالزمان به دنیا آمده و قیام خواهد کرد.

به طور کلی مهدویت در زیدیه، مهدویت نوعیه است. آنها آخرین امام از سلسله ائمه را که جهان را پراز عدل و داد کند مهدی موعود می‌دانند و معتقدند باید از هر سیدی که دعوت به خود کند پیروی کرد چه بسا او همان مهدی موعود باشد[۵۱] عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت

اگر جهان را پر از عدل و داد کرد و کار را به اتمام رساند، مهدی موعود بودن او معلوم می‌شود، در غیر این صورت منتظر سید دیگری می‌مانند.[۵۲] عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت

با این حال در طول تاریخ گروه‌هایی از زیدیه، ادعای مهدویت امامانی که در قیام‌ها کشته شده را مطرح می‌کردند و معتقد بودند آنان روزی بازخواهند گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. آنان در مورد زید بن علی،[۵۳] مجموع کتب ورسائل امام زید بن علی، ص۳۶۰؛ مروج الذهب، ج۳،ص۲۳۰؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۱۹۷

نفس زکیه،[۵۴] مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۲۰۷ و ص۲۱۰۲۱۹؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۲؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷
محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(م۲۱۹ق)،[۵۵] مروج الذهب، ج۴، ص۶۱؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ الشافی، ج۱، ص۲۷۲و ص۲۷۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷
یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین(م۲۵۰ق)[۵۶] رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ الشافی، ج۱ ص۲۸۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.

و حسین بن قاسم عیانی (م۴۰۴ق) ادعای مهدویت کرد‎ه‌اند.[۵۷] رجوع کنید به: سید علی موسوی نژاد، مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، هفت آسمان،ش ۲۷، پاییز ۱۳۸۴ش، ص۱۲۷ ۱۶۲.

   == مهدویت از دیدگاه اسماعیلیه ==

مسئله مهدویت به عنوان یک آموزه اصیل در اسماعیلیه شمرده می‎شود. مهدویت گرایی در این فرقه، اندیشه ثابت نبوده بلکه به موازات انشعابات در این فرقه نظریات متعددی درباره مهدویت ارائه شده است. بر این اساس اسماعیلیه خالصه نخستین گروهی در این فرقه بودند که‌اندیشه مهدویت را مطرح کردند. آنان پس از مرگ اسماعیل فرزند امام صادق(ع) معتقد شدند وی نمرده و نخواهد مرد زیرا او مهدی قائم است. بر این اساس آنها از واژگانی نظیر قائم، حی، غائب، ستره، منتظر و مهدی که در روایات به عنوان ویژگی منجی آخرالزمان عنوان شده بود، استفاده می‎کردند.[۵۸] نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۱، بیروت، درالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

[۵۹] فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۵۶. [۶۰] المقالات و الفرق، ص۸۴، مرکز اننشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.

گروه دیگر به نام مبارکیه با پذیرش مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را به عنوان امام پس از او دانستند. بیشتر مبارکیه که بعدها قرامطه خوانده شدند پس از مرگ محمد، معتقد شدند او نمرده بلکه در غیبت به سر می‎برد و در آینده به عنوان قائم ظهور خواهد کرد.[۶۱] نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۲. برخی از خلفای فاطمی نیز از مسأله مهدویت برای خود بهره برداری نموده و ادعای مهدویت کردند که از آن جمله می‎توان به عبیدالله مهدی بنیانگذار دولت فاطمیان و فرزندش محمد بن عبیدالله ملقب به قائم اشاره کرد.[۶۲] جامع التواریخ، ص۲۳.

اسماعیلیه همانند امامیه در پذیرفتن اصل غیبت با امامیه هم نظرند اما با توجه به تفاوت مصداق امام منتظر قائم با امامیه، برخی آنان معتقد به غیبت اسماعیل بن جعفر(ع) و برخی دیگر معتقد به غیبت محمد بن اسماعیل شدند.[۶۳] سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش، ص۸۱.

   دیدگاه شیخیه

مهدویت از دیدگاه صوفیه

اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آن‌که باوری دینی باشد، آموزه‌ای عرفانی است؛ با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.[۶۴] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲. ازآنجاکه مهدویت به‌صورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.[۶۵] گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.

در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و... زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا می‌یابد.[۶۶] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲. حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۶۷] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.

ابن‌عربی نیز مباحث مهدویت و خاتم‌الأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسش‌های حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن می‌گوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارۀ خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمی‌برد و نمی‌توان گفت «مهدی»‌ای که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۶۸] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳. ابن‌عربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه(ص) و هو من أهل البیت» نام‌گذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی می‌داند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر می‌کند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی می‌کند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابن‌عربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) می‌داند که خَلقا و خُلقا شبیهترین به پیامبر اکرم(ص) است.[۶۹] الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷.

در مورد اینکه ابن‌عربی، حضرت مهدی(عج) را از فرزندان امام حسن(ع) دانسته است دو نکته می‌توان گفت:

   طبق آنچه ملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابن‌عربی نقل کرده‌اند، نه‌تنها جد حضرت مهدی را امام حسین(ع) دانسته است، بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه می‌شمارد؛
   حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جد حضرت مهدی(عج) را امام حسن(ع) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «... مهدی از فرزندان حسین و حسن است.»[۷۰] المهدی(عج)،ص ۷۴. قابل‌حل است.[۷۱] آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.

سید حیدر آملی (ولادت ۷۲۰ ق) در جامع الاسرار و منبع الانوار بحث مهدی قائم، صاحب الزمان و قطب وقت را مطرح می‌کند. او بر این باور است که ولایت مطلقه نیز مربوط به حقیقت کلیه حضرت ختمی‌مرتبت(ص) است. مظهر آن از نظر ابن‌عربی، حضرت عیسی(ع) و از نظر سید حیدر آملی، امام علی(ع) است. مظهر ولایت مقیده نیز که از نظر ابن‌عربی، خود ابن‌عربی است و از نظر سید حیدر، حضرت مهدی(عج). سید حیدر نظرات ابن‌عربی در این موضوع را خلاف عقل و نقل و کشف می‌داند.[۷۲] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقة و اطوار الطریق و اسرار الشریعة، ص۳۰۴.نظرات صوفیه در جزئیات آموزۀ مهدویت به موضع امامیه نزدیک‌ است. شخصیت‌های مهم صوفیه مانند سعدالدین حمویه (م ۶۵۰ ق)، از مریدان شیخ نجم‌الدین کبری[۷۳] همان، ص۸. شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۰-۸۳۲ ق) در رساله مهدیه،[۷۴] آشنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴-۷۲۲ ق) در کتاب فرائد السمطین،[۷۵] گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،‌ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.عبدالوهاب شعرانی (۸۹۸- ۹۷۳ ق) در الیواقیت و الجواهر،[۷۶] همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237. شیخ محمد لاهیجی (م ۹۱۲ ق) در شرح گلشن راز[۷۷] مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.نظرات خود را درباره موضوع مهدویت بیان کرده‌اند که بسیار نزدیک به نظر امامیه است. در میان صوفیه، سابقه ادعای مهدویت هم دیده می‌شود. سید محمد نوربخش که از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است، در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت می‌کند و بر ادعای خود ادله‌ای نیز می‌چیند.[۷۸] من مهدی هستم، ص۷۰۳.جریان تصوف همواره کوشیده تا بُعد عرفانی، فرا تاریخی و قدسی این مفهوم را در درجۀ اول اهمیت بداند. ازآنجاکه جهان‌بینی صوفیانه، معطوف به ابعاد فرا تاریخی (انفسی) است، شخصیت تاریخی مهدی را نیز به ابعاد فرا تاریخی و باطنی تأویل می‌کند. بر این اساس تمام ویژگی‌ها و علائمی را که دربارۀ ظهور حضرت مهدی(عج) تاریخی در روایات شیعی مطرح شده است، بیشتر به ابعاد انفسی احاله می‌کند تا جایگاه مقدس آن نیز محفوظ بماند و از عرفی و سطحی شدن آن جلوگیری شود. این موضوع را برای مثال در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، سلطان علیشاه گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی می‌توان دید.[۷۹] نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴.

دیدگاه اسلام‌شناسان و شرق‌شناسان

موضوع پژوهش برخی از شرق شناسان مساله مهدویت بوده است و دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه دارند. هانری کربن با نگاه پدیدارشناسانه مهدویت را از محوری‌ترین عناصر اعتقادی عرفان و حکمت شیعی تلقی می‌کند از نظر وی مهدویت به معنای تفسیر باطن دین و ظهور امام احیای دوباره حیات انسان‌ها است.[۸۰] موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۲.از نگاه او با ظهور همه مبانی پنهان یا معانی معنوی وحی الهی اشکار می‌شود.[۸۱] موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۷. . دارمستتر نویسنده فرانسوی با نگاهی تاریخی معتقد است که مهدویت در قرآن نیامده است و در سخنان پیامبر نیز نشانه‌های روشنی در این زمینه وجود ندارد. وی مهدویت را زاییده‌اندیشه فکری شیعه و متاثر از اساطیر ایرانی می‌داند.[۸۲] موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۹۵.

فان فلوتن خاورشناس هندی مدعی است که‌اندیشه مهدویت به وسیله شیعیان کوفه ترویج شده است تا بتوانند از پتانسیل و توانایی‎هایش در مقابله با خلافت خلفاء بنی امیه ساکن شام استفاده کنند.[۸۳] موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۷.

ایگناتس گلدتسیهر خاورشناس مجارستانی با نگاهی تاریخی معتقد است که اعتقاد به مهدویت ریشه در عناصر فکری یهودی و مسیحی بازگشت دارد و در آن پاره‌ای از ویژگی مبحث سوشیانس که مورد استفاده زرتشتیان است دیده می‌شود.[۸۴] موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۹.

دیوید سامویل مارگولیوث معتقد است که مهدویت از زمان محمد‌بن حنفیه توسط مختار بن عبیدالله و توسط عده‌ای از طرفداران محمد بن حنفیه-فرقه کیسانیه- به وجود آمده که پس از کشته شدن او عنوان مهدی راه به او اطلاق کرده‌اند.[۸۵] موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۵۲.


مهدویت؛ نقدها، اعتراض‌ها و پاسخ‌ها

عدم اشاره قرآن به مهدویت

نوشتار اصلی: مهدویت § مهدویت در قرآن

قرضاوی، عالم اهل سنت، معتقد است که در آیات قرآن اشاره‌ای به مهدویت نشده.[۸۶] حسینی قزوینی، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، ص۲۴ در مقابل، بسیاری از علمای اهل سنت، مانند امام فخررازی و قرطبی، معتقدند که برخی از آیات قرآن، مانند آیات ۶۹ و ۱۱۴ سوره بقره، آیه ۳۳ سوره توبه، و آیه ۶۱ سوره زخرف، به موضوع آخرالزمان و ظهور منجی پرداخته‌اند.[۸۷] قرطبی، تفسیر القرطبی(الجامع الاحکام القرآن)، ج۸، ص۱۲۱؛ فخر رازی، تفسیر الرازی، ج۱۶، ص۴۰؛ ابن جوزی، زاد المسیر لابن الجوزی، ج۳، ص۲۹۰؛ به نقل از حسینی قزوینی، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، ص۲۳ -۴۱


   تعارض در روایات مهدویت و عدم نقل آنها در صحیحین

رشید رضا در تفسیر المنار مدعی است که روایات مهدویت متعارض‌اند و یکدیگر را دفع می‌کنند.[۸۸] رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۴۹۹

متفکران شیعی در پاسخ گفته‌اند صرف تعارض، باعث رد حدیث نمی‌شود؛ چه اینکه در برخی موارد اعتقادی نیز احادیث باهم تعارض دارند. همچنین تعارض واقعی زمانی است که قوت و ضعف هر دو دسته احادیث مساوی باشد؛ درحالی که در این موارد یک دسته از روایات قوت بیشتری دارند.[۸۹] اکبرنژاد، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»، ص۲۳

احمد امین در کتاب ضحی الاسلام و رشید رضا در تفسیر المنار معتقدند که این روایات در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) نیامده‌اند؛ بنابراین اعتبار ندارند.[۹۰] رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹،

ابن صلاح درباره این موضوع آورده است: «بخاری و مسلم همه احادیث صحیح را در صحاحشان جمع‌آوری نکرده‌اند».[۹۱] ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۱-۲۲

از بخاری نقل است: «من در این کتاب جز حدیث صحیح ذکر نکرده‌ام؛ ولی آنچه را از احادیث صحیح نیاورد‌ه‌ام بیشتر است»[۹۲] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ص۷۱ و از مسلم نیز نقل شده: «چنین نیست که هر حدیثی که نزد من صحیح باشد آن را در اینجا بیاورم».[۹۳] ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۱-۲۲

همچنین حاکم نیشابوری، از محدثان بزرگ اهل سنت، در کتابالمستدرک علی الصحیحین، صدها حدیث را ذکر می‌کند که بر اساس شرایط این دو کتاب صحیح‌اند؛ ولی در آنها نیامده‌اند.[۹۴] ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۷، ص۱۷۵

منحصر دانستن احادیث صحیح در این دو کتاب، به معنای تشکیک و تردید در همه کتاب‌های حدیثی دیگر است.


   ایجاد اندیشه مهدویت در دوران حیرت و شیعی بودن این اندیشه

احمد الکاتب ریشه مهدویت را نه در آیات و روایات، بلکه در شهادت امام حسن عسکری و پدید آمدن دوران حیرت می‌داند. او معتقد است هنگامی که امام عسکری فوت کرد، فرزندی نداشت و مردم دچار حیرت شدند. در این میان عده‌ای از یاران امام عسکری ادعای وجود فرزند برای او را مطرح کردند. آنان ادعا کردند که این فرزند قبل از مرگ امام عسکری به دنیا آمده است. به همین دلیل اعتقاد به مهدی غایب به وجود آمد.[۹۵] احمد الکاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، ص۱۲۷

نعمانی، محدث شیعی، با اینکه حیرت و سرگردانی را تصدیق می‌کند، این حیرت را نتیجه عدم توجه به روایات مربوط به غیبت می‌داند.[۹۶] النعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۲

نعمانی کتاب الغیبه را برای این می‌نویسد که توجه شیعیان را به این احادیث جلب کند. شیخ صدوق نیز ضمن تصدیق وجود حیرت، معتقد است عدم مراجعه مردم به سخنان ائمه موجب حیرت شده است؛ زیرا در سخنان پیامبر(ص) و ائمه بر امر غیبت بسیار تأکید شده است.[۹۷قاضی زاده، کاظم، «تحلیلی درباره احادیث غیبت در کتاب الغیبة نعمانی»، ص۱۹۷]


رشید رضا می‌نویسد: «شیعیان می‌کوشیدند خلافت را در آل الرسول از علی قرار دهند، بنابراین احادیثی را برای آماده‌سازی این کار وضع کردند».[۹۸] رشید رضا، تفسیر المنار، ج۹، ص۵۰۲۵۰۳

احمد امین نیز در تأیید این نظریه می‌نویسد: «این رهبران ماهر (منظور رؤسای شیعه‌) افکار توده مردم را به کار گرفتند... و احادیثی را وضع کردند که از رسول خدا روایت می‌کردند».[۹۹] احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۴۱

بستوی، نویسنده کتاب المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، در پاسخ به این ادعا می‌نویسد: «از مجموع ۴۶ حدیث صحیحی که درباره مهدی وجود دارد، جز ۱۱ حدیث که برخی افراد متهم به شیعه بودن در اسناد آنها وجود دارد، دیگر احادیث هیچ‌گونه اتهامی در این باب در سندشان وجود ندارد»؛[۱۰۰] بستوی، المهدی المنتظر، ص۳۷۵

یعنی ۳۵ حدیث از طریق اهل سنت نقل شده است. احادیث مهدویت در کتاب‌هایی مانند جامع الاصول نوشته ابن اثیر، المصنف نوشته صنعانی، المصنف نوشته ابن ابی‌شیبه و مسند نوشته احمد بن حنبل آمده است و دست‌کم ۳۲ نفر از اصحاب رسول خدا این احادیث را نقل کرده‌اند.


پیامدهای باور به مهدویت

ناقدان معتقدند انتظار موعود، موجب خمودگی و رکود اجتماعی شده است. رشید رضا می‌نویسد: «گسترش این اندیشه میان مسلمانان، باعث سستی آنان نسبت به واجبات الاهی شده است».[۱۰۱] رشید رضا، تفسیر المنار، ج۱۰، ص۳۹۳

مرتضی مطهری در پاسخ به این نگاه، مفهوم انتظار را به دو نوع انتظار سازنده و انتظار ویرانگر تقسیم کرده است و معتقد است که انتظار سازنده در مقابل انتظار مخرب است: «از آیات استفاده می‌شود که ظهور مهدی موعود حلقه‌ای است از حلقات مبارزه اهل حق با باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌شود».[۱۰۲] مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۷۵۸

نیز او معتقد است که با موعودباوری تکلیف از انسان برداشته نمی‌شود: «به انتظار ظهور حجت، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی‌شود، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی».[۱۰۳] مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۷۵۸

منتقدان مهدویت، ظهور مدعیان مهدویت را باعث تفرقه بین مسلمانان می‌دانند. رشید رضا می‌نویسد: «اعتقاد به مهدی باعث پیدایش فتنه‌های عظیمی شده که در مناطق و زمان‌های مختلف افرادی به پا خواسته و مدعی مهدویت شده‌اند و بر اهل و نزدیگان سلطان وقت خروج کرده و فریب خوردگانی وی را اجابت کرده و میان آنها و حاکمان جور خون به راه افتاده».[۱۰۴] رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶، ص۵۷۵۸

احمد امین نیز با همین مضمون اعتراضاتی را به تفکر مهدویت وارد می‌کند: «اگر شمار کسانی که در تاریخ اسلام خروج کرده‌اند و ادعای مهدویت داشته‌اند بر شماریم،... سخن به درازا می‌کشد».[۱۰۵] احمد امین، ضحی الاسلام، ج۱۳، ص۲۴۴

برخی از صاحب‌نظران از این موضوع عکس آنچه اینان نتیجه گرفته‌اند را برداشته کرده‌اند. ایشان معتقدند این موضوع اثبات‌کننده حقانیت این اعتقاد و اندیشه است؛ زیرا نشان می‌دهد که عده‌ای می‌خواهند از یک باور حقیقی سوءاستفاده کنند.[۱۰۶] صدر، سید محمد باقر، بحث حول المهدی، ص۱۶؛ به نقل از: اکبرنژاد، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»

همچنین این آفت دامن نبوت را نیز گرفته است و بسیار دیده می‌شود که عده‌ای ادعای پیامبری می‌کنند. آیا می‌توان به سبب این ادعاها دست از آموزه نبوت برداشت؟

مهدویت؛ رویکردها و تحولات گفتمانی

مفهوم مهدویت آموز‌ۀ مشترک میان فرق اسلامی است. مهدی‌باوری را حتی می‌توان در سایر ادیان آسمانی هم مشاهده کرد. این مفهوم در طول تاریخ دچار تطور شده و همواره یک معنا نداشته. هرچند در نصوص دینی و توسط شخص پیامبر، هم مفهوم مهدویت و هم مصداق آن دقیقاً مشخص شده بود، اما در طول تاریخ شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، سبب شد مدعیان مختلف مهدویت ظهور کنند و حتی تعریف جدیدی از آن ارائه شود. همین امر حتی باعث پیدایش مذاهب و فرق مختلف مذهبی همچون کیسانیه، واقفیه، مبارکیه و ادیانی مثل قادریه و بهائیت شده است.‌[۱۰۷] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۴۹

گروهی مهدویت را امری اکتسابی می‌دانستند. در چنین تلقی‌ای مهدویت برخی شرایط عمومی و غیرانحصاری دارد که افراد با احراز آن شرایط می‌توانند مصداق مهدی موعود باشند. یکی از افراد این رویکرد محمدبن عبدالله بن حسن (۹۳-۱۴۵ق) معروف به نفس زکیه است.[۱۰۸] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۱

در نظریۀ دیگری که مبدع آن سید محمد مشعشع (۸۷۰ق) است، مهدویت در شخصی غیر از مهدی موعود که حاجب، حامل و وکیل اوست، تحقق پیدا می‌کند. مشعشع میان گوهر امام زمانی و فرزند امام حسن عسکری تمایز قائل بود. گوهر امام زمانی در هر زمان می‌توانست در کالبد کسی ظهور کند، لذا عنوان مهدی به مصداق خاصی منحصر نمی‌شد.[۱۰۹] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۲

در دیدگاه دیگری از معنای اصطلاحی مهدی در روایات صرف‌نظر می‌کنند و تنها بر معنای لغوی مهدی، یعنی هدایت‌شده، تأکید دارند. براساس این نگاه مهدی کسی است که از جانب خدا هدایت شده و با ظلم و ظالمان مبارزه می‌کند و از مظلومان در برابر ظالمان دفاع می‌کند. لذا این نگاه به نوعی موعود مصطلح در کلام انبیاء را انکار می‌کند. سید محمد نوربخش (۸۶۹ق) را می‌توان با تسامح از قائلین این قول دانست.[۱۱۰] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۴

در تلقی دیگری مؤلفۀ غیبت در مهدویت را نه ترفندی برای حفظ جان مهدی و فراهم شدن شرایط لازم ظهور، بلکه آن را مجازاتی الهی می‌دانند. طبق این نظر چون آن حضرت در انجام رسالت خود کوتاهی کرده، مستحق مجازات غیبت است. مثلاً در مورد محمد بن حنفیه چنین ادعایی شد.[۱۱۱] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۶

در تعریف دیگری از مهدویت، تمام آثار مادی و معنوی ظهور مهدی در یک سلسله یا خاندان خاص متجلی می‌شود. خلفای فاطمی قرن چهارم از شواهد تاریخی این رویکرداند که حکومت خود را با ادعای مهدویت آغاز کردند.[۱۱۲] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۷

طبق دیدگاه دیگری مهم نیست که شرایط ذکر شده برای مهدویت در نصوص، احراز شود. بلکه این روابط و مناسبات سیاسی و فکری است که شرایط، اهداف و ویژگی‌های مهدی و مهدویت را تعیین می‌کند.[۱۱۳] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۵۹لذا چه بسا میان آن مهدویتی که در نصوص آمده و آن مهدویتی که بسته به شرایط خاص اجتماعی تعریف می‌شود، تفاوت‌های جزئی یا حتی بنیادین وجود داشته باشد. از شواهد تاریخی این دیدگاه می‌توان به ادعای مهدویت منصور عباسی برای فرزندش و یا مهدویت ابداع‌ شده توسط خالدبن معاویه اشاره کرد.[۱۱۴] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۰

در رویکرد دیگری که نوعی مهدویت ارتدادی بود، برخی از افراد یا نحله‌ها با گرایش‌های خاص فکری و مذهبی، از گفتمان مذهبی غالب در جامعه خارج می‌شدند و ادعای مهدویت می‌کردند. این مفهوم از مهدویت، بسته به هدفش به نصوص دینی نزدیک یا دور می‌شد. ادعایی که اسپهبدان گبر در مورد ابومسلم خراسانی داشتند، از این قسم است.[۱۱۵] فرمانیان، گونه‌شناسی کارکردی مفهوم مهدویت با تکیه بر گزارشات تاریخی، ص۱۶۳

این تحول و تطور در نقطه‌ای از تاریخ متوقف نشد و تا زمان معاصر ادامه داشت. به عنوان مثال پدیدۀ انقلاب اسلامی در ایران به آموزۀ مهدویت بی‌ارتباط نیست. از طرفی در تفکر اسلامی، تحقق جامعۀ موعود، کامل‌ترین مرحلۀ تمدن اسلامی به شمار می‌رود. از طرف دیگر انقلاب اسلامی ایران نیز به عنوان حکومتی که اجرای احکام اسلامی را تسهیل می‌کند، رویکرد تمدنی دارد. آموزۀ مهدویت نه تنها در شکل‌گیری و پیروزی انقلاب، بلکه در استمرار و بقاء آن هم نقش محوری داشت. بنابراین میان آموزۀ مهدویت و رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی ربط و نسبت هست. به طوری‌که می‌توان گفت آموزه‌های مربوط به مهدویت راهنمای انقلاب اسلامی بود.[۱۱۶] الویری، گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷-۵۶

پس از انقلاب در میان صاحب‌نظران رهیافت‌ها و رویکردهای مختلفی در حوزۀ مهدویت شکل گرفت. می‌توان از خلال مصاحبه با اساتید و صاحب‌نظران و منابع مکتوب و چند رسانه‌ای موجود، این رویکردها را استخراج کرد. رویکرد قرآنی، روایی، کلامی، فلسفی، فقهی، تاریخی، تمدنی، سیاسی، تربیتی، عرفانی، تبلیغی و اطلاع‌رسانی، راهبردی و آینده‌نگارانه، مدیریتی، اجتماعی، جامعه‌شناختی، روش‌شناختی، ادبی و آیینی و مناسکی، از جملۀ این رویکردها هستند.[۱۱۷] الویری، گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی، ص۷۹ آسیب‌شناسی مهدویت؛ مدعیان مهدویت، خرافات و بدعت‌ها نوشتار اصلی: مدعیان مهدویت

از جمله مسائلی که بیانگر اهمیت «مسئله مهدویت» است، این است که در طول تاریخ، به نام کسانی برخورد می‌کنیم که با جعل و تطبیق نام «مهدی موعود» بر خود، و یا اطلاق این عنوان از سوی دیگران به آنها، داعیه‌های بزرگی داشته، یا برای آنها قائل بودند که این خود یکی از ادله مهم در اصالت مهدویت است. مهم‌ترین ویژگی این ادعا آن است که پیروان آنها، قائل شده‌اند که آنها نمرده‌اند و در جایی نسبتا نامعلوم در جهان زندگی می‌کنند و در آینده، ظهور خواهند نمود و بر ظالمان غلبه پیدا کرده و دین خود را در جهان گسترده خواهند کرد.

اطلاق مهدی موعود بر اشخاص، از همان دوران صدر اسلام آغاز شده است و به نظر می‌رسد اولین نفری که وی را مهدی خواندند، محمد حنفیه، پسر امام علی(ع) است که از سوی کیسانیه، «موعود» خوانده شده است. این فرقه اعتقاد داشتند محمد حنفیه مهدی موعود است و پس از مرگ او، ادعا کردند که او هرگز نمرده است، بلکه در کوه رَضْویٰ که در نزدیکی مدینه است، در میان دو شیر قرار گرفته، که حافظ و نگهبان او هستند.

پس از محمد حنفیه، اشخاص دیگری بودند که یا خود را مهدی می‌خواندند یا اینکه پیروانشان، به آن افراد، مهدی می‌گفتند. مهم‌ترین این افراد، محمد بن عبدالله محض، عبیدالله المهدی فاطمی، اسحاق سبتی، غلام احمد قادیانی، علی محمد شیرازی و مهدی سودانی است.

پانویس

یادداشت‌ها

غیبت نعمانی، ص۱۰۵: جابر بن عبدالله انصاری پیرامون تفسیر این آیه از رسول خدا (ص) چنین روایت می‌کند که آن حضرت فرمودند: خوشا به حال صبرکنندگان در زمان غیبت او (مهدی) و خوشا به حال کسانیکه بر محبت او پابرجا می‌مانند آنها کسانی هستند که خداوند در کتاب خویش چنین توصیفشان کرده و فرموده: الذین یؤمنون بالغیب..سپس آن حضرت فرمودند: آنان حزب خدایند و آگاه باشید که حزب خداوند پیروز است. نعمانی در کتاب غیبة خود از امام باقر (ع) نقل می‌کند که درباره این آیه فرمودند: که صبر کنید بر ادای فرایض و در مقابل دشمنان پایداری کنید و با امامتان که انتظارش را می‌کشید مرابطه نمایید. کتاب المحجه صفحه ۱۰۹: جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید هنگامی که پروردگار این آیه را بر پیامبر اکرم (ص) نازل فرمود عرض کردم یا رسول الله؛ خدا و رسول را شناختیم، اولی الامر که خداوند اطاعتشان را به اطاعت تو مقرون ساخته چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: آنان خلفای من و ائمه مسلمانان پس از من می‌باشند. اول آنها علی بن ابی طالب و (آخرینشان) حجت خدا در زمین و بقیة الله بر بندگانش است آنکه خدای تعالی مشرق و مغرب زمین را به دستان او فتح می‌کند. آنکه از شیعیان و دوستانش غیبتی خواهد داشت که در زمان غیبتش بر اعتقاد به امامتش ثابت نمی‌ماند مگر کسی که خداوند دلش را برای ایمان آزمایش کرده باشد ینابیع المودة، ج ۳، ص۲۳۵، حدیث ۲: محمد بن مسلم می‌گوید: امام جعفر صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمودند: پیش از آمدن قائم (علیه‌السلام) علامت‌هایی برای امتحان مؤمنین خواهد بود. عرض کردم: آن علامت‌ها چیست؟ فرمودند: بیماری‌های گوناگون که سبب ترس و دلهره است و بالا رفتن نرخ‌ها که سبب گرسنگی است و کاهش در اموال و جان‌ها که سبب قحطی و مرگ و میر فراوان است و نقص در محصولات که به نیامدن باران است، پس در آن موقع به آن‌ها که در عقیده به ما ثابت می‌مانند مژده بده. دلائل الامامه، ص۲۴۸: امیرمؤمنان علی (ع) در ضمن فرمایشاتی پیرامون این آیه شریفه به شرایط سخت زندگی مؤمنین و عدم توجه جامعه و مردم به آن‌ها در عصر غیبت اشاره نموده تا آن جا که می‌فرمایند:متقین (در عصر غیبت) در نظر مردم از مردار در چشم صاحبش بی‌ارزش‌تر خواهند شد که در چنین شرایطی یاری خداوند و پیروزیش فرا رسد و این است معنای فرموده خداوند که: حَتَّی إِذَا اسْتَیأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا تفسیر قمی، ج۱، ص۱۴۲: علی بن ابراهیم از امام صادق (ع) پیرامون تفسیر این آیه چنین نقل می‌نماید که امام فرمودند: مراد از نبیین رسول خدا (ص) و صدیقان علی (ع) و شهیدان حسن و حسین و صالحان ائمه می‌باشند و نیکو رفیقان قائم از آل محمد (علیهم السلام) است. المحجه، ص۳۳۲: مفضل بن عمر نقل می‌کند که امام صادق (ع) به من فرمودند:‌ای مفضل! اهل عراق این آیه را چگونه می‌خوانند؟ عرضه داشتم آقای من کدام آیه را، فرمود قول خدای تعالی یستعجل بها الذین لا یؤمنون بها و... عرض کردم آقای من همینطور می‌خوانند. حضرت فرمودند: وای بر تو! می‌دانی که معنای این آیه چیست؟ عرض کردم: خدا و رسول و فرزند رسول او بهتر می‌دانند. حضرت فرمودند: بخدا سوگند (معنای این آیه) جز قیام حضرت قائم (عج) نیست پس چگونه کسی که به آن ایمان ندارد عجله می‌کند، به خدا سوگند جز مؤمنان نسبت به آن عجله نکنند. نعمانی در کتاب غیبت خود(ص ۲۲۶) پیرامون این آیه از امام صادق (ع) چنین نقل می‌کند: شخصی (به نام عبدالرحمان بن مسلمه جریری) به امام صادق (ع) گفت: (مخالفین) ما را توبیخ و سرزنش می‌کنند و دروغگو می‌شمارند به خاطر این که می‌گوییم: (قبل از ظهور) دو صیحه خواهد بود، آن‌ها می‌گویند: از کجا معلوم می‌شود که کدام حقیقت است و کدام باطل؟ حضرت فرمودند: در پاسخ آن‌ها چه می‌گویید؟ عرض کردم: چیزی در رد آن‌ها نمی‌گوییم: فرمودند: بگویید: کسی که از قبل به آن ایمان داشته باشد آن را تصدیق خواهد کرد، همانا خدای عزوجل می‌فرماید: أَفَمَن یهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یتَّبَعَ أَمَّن لا یهِدِّی إِلاَّ أَن یهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیفَ تَحْکُمُونَ نعمانی در کتاب غیبة خود درباره این آیه از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: این آیه که در سوره حدید است (آیه بالا) درباره ا هل زمان غیبت نازل شده است، در ادامه فرمودند: همانا منظور از اَمَد دوران غیبت است (که به خاطر طولانی شدن آن دل‌های مردم قساوت می‌گیرد و بسیاری از مردم فاسق می‌شوند). شیخ صدوق در کتاب شریف کمال الدین از حضرت سجاد (علیه‌السلام) چنین نقل می‌کند که فرمودند: قائم ما دو غیبت دارد یکی طولانی‌تر از دیگری (اشاره به غیب صغری و کبری).. که غیبت دوم آنقدر طول خواهد کشید که تا اینکه بیشتر گروندگان به این امر از او برخواهند گشت (او را تکذیب می‌کنند و می‌گویند اصلا متولد نشده) پس بر آن اعتقاد (اعتقاد به وجود امام زمان (عج) در تفسیر عیاشی،ج۱، ص۶۴ از امام باقر (ع) روایت است که فرمودند: قبل از ظهور حضرت مهدی(عج) سالی است که در هر یک از سرزمین‌های عرب اختلاف خواهد بود، و به راستی اهل شام نیز با هم اختلاف کنند، پس سفیانی و همدستانش خروج کنند و بر گروهی از اختلاف کنندگان پیروز شوند و چنان کشتاری راه بیندازند که هیچ کشتاری بمانند آن نبوده باشد و مردی از گروه مغلوب سفیانی متواری می‌شود و به دمشق می‌آید پس او و همراهانش را نیز به طوری می‌کشند که کسی را آنطور نکشته باشند و این است معنی قول خداوند که می‌فرماید: فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَینِهِمْ فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ یوْمٍ عَظِیمٍ. مرحوم کلینی در روضه کافی، ص۲۵۵از امام صادق(ع) درباره این آیه چنین نقل می‌کند که فرمودند: (مراد از دو فساد بزرگ در زمین) یکی کشتن علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) بود و دوم ضربت زدن به امام حسن(ع) و مراد از تسلط و سرکشی سخت و ظالمانه این قوم، کشته شدن امام حسین(ع) است و هرگاه نوبت نخستین انتقام از این قوم ظالم فرا رسد، خداوند پیش از قیام قائم(عج) قومی را برمی‌انگیزد که هیچ مسئول خونی از آل محمد(علیهم السلام) باقی نگذارند جز اینکه او را بکشند و این وعده حتمی خواهد بود.(سجده،۲۱) از حضرت امام صادق (ع) در معنای این آیه روایت است که: عذاب ادنی قحطی و خشکسالی است، و عذاب اکبر خروج قائم (عج) با شمشیر در آخرالزمان است. البته این عذاب اکبر که به خروج و قیام حضرت مهدی (عج) تفسیر شده است در مورد ظالمان و مستکبران است که جهان را در عصر غیبت از ظلم و جنایات لبریز کرده‌اند. محمد ابن ابراهیم نعمانی در کتاب غیبت خود صفحه۲۶۹ می‌گوید: ابو بصیر از امام صادق (ع) سؤال کرد: مراد از عذاب خوار کننده در زندگی دنیا چیست؟ حضرت فرمودند:‌ای ابوبصیر! کدام خواری از این بدتر می‌شود که مرد در خانه‌اش در کنار برادران و میان زن و فرزند خود نشسته باشد که ناگهان خاندان او گریبان هایشان را چاک زنند و فریاد برکشند، مردم بپرسند این سر و صدا چیست؟ در جواب گفته شود: فلانی همین حالا مسخ شد و از صورت آدمیان برگشت. راوی گوید: عرضه داشتم: این پیش از قیام حضرت قائم (عج) خواهد بود یا بعد از آن؟ فرمودند: قبل از قیام حضرت مهدی (عج) خواهد بود. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): المَهدی رَجُلٌ مِن وُلدِی وَجهُهُ کَالکَوکَبِ الدُّرِّی.«مهدی مردی است از فرزندان من که چهره‌اش چون اختر تابناک است». قال الامام الکاظم(ع): لَو کانَ فِیکُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائِمُنا.«اگر به تعداد اهل بدر [مؤمن کامل] در میان شما بود، قائم ما قیام می‌کرد». قال الإمامُ الصّادقُ(ع): ُ مَنْ مَاتَ مُنْتَظِراً لِهَذَا الْأَمْرِ کَانَ کَمَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ لَا بَلْ کَانَ بِمَنْزِلَةِ الضَّارِبِ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ صبِالسَّیفِ. «هر که در حال انتظار این امر (ظهور قائم) بمیرد، همچون کسی است که با قائم در خیمه او باشد؛ نه، بلکه به مانند کسی است که پیشاپیش پیامبر خدا(ص) شمشیر می‌زند.» قال الإمامُ الصّادقُ(ع): إِنَّ قُدَّامَ الْقَائِمِ عَلَامَاتٍ تَکُونُ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی لِلْمُؤْمِنِینَ قُلْتُ فَمَا هِی جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ یعْنِی الْمُؤْمِنِینَ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ بِشَی ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ.«خداوند برای مؤمنان نشانه‌هایی از قیام قائم(عج)بر شمرده است. عرض کردم: خداوند مرا فدای شما کند، آن نشانه‌ها چیست؟ فرمود: این سخن خداوند متعال که: «شما» یعنی مؤمنان پیش از قیام قائم «را حتما به چیزی از ترس و گرسنگی و کمبود مال و جان و میوه‌ها می‌آزماییم و شکیبایان را نوید ده». قال الإمامُ الباقرُ(ع) : إذا وَقَعَ أمرُنا وجاءَ مَهدِینا کانَ الرَّجُلُ مِن شیعَتِنا أجرأَ مِن لَیثٍ وأمضی مِن سِنانٍ یطَأُ عَدُوَّنا بِرِجلَیهِ وَیضرِبُهُ بِکَفَّیهِ وذلِکَ عِندَ نُزولِ رَحمَةِ اللّه ِ وفَرَجِهِ عَلَی العِبادِ.«هر گاه زمام امور به دست ما بیفتد و مهدی ما بیاید، هر یک از شیعیان ما، کاری‌تر از شیر و برنده‌تر از شمشیر خواهند شد. دشمنان ما را به زیر پا می‌گذارند و با دست آنان را می‌کوبند. و این، هنگامی است رحمت خداوند فرود آید و بر بندگانش گشایش خدا نازل شود.»

   قال رسولُ اللّه ِ(ص) : یخرُجُ فی آخرِ اُمّتی المَهدی، یسْقیهِ اللّه ُ الغَیثَ، وتُخرِجُ الأرضُ نَباتَها، ویعطَی المالُ صِحاحا، وتَکْثُرُ الماشِیةُ، وتَعْظُمُ الاُمّةُ.«در میان واپسین امّتم، مهدی ظهور می‌کند. خداوند به او باران عطا می‌کند، زمین گیاهش را برمی‌رویاند، مال به یکسان و بی‌کم و کاست عطا می‌شود، دامها و چارپایان زیاد می‌شوند، و امّت سربلند و بزرگ می‌گردد.»

منابع

   امین، احمد، ضحی الاسلام، مصر، مکتبه الاسره، ۱۹۹۹۹م
   ابن بطری، عمده عیون، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۷ق.
   ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرف
   ابن صلاح، عثمان، علوم الحدیث، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق
   ابن‌عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیة، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
   ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۹ق.
   احمد الکاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشوری الی ولایة الفقیه، بیروت، دارالجدید، ۱۹۹۸م، ص۱۲۷
   اسفندیار، محمود رضا، نصرالله پورجوادی و گروهی از نویسندگان، آشنایان ره عشق۱. تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۴.
   اسفندیار، محمود‌رضا و فائزه رحمان، نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی،ش ۸، ۱۳۹۱.
   اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه حسن مؤیدی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ش.
   اکبرنژاد، مهدی، «بررسی و نقد دیدگاه رشید رضا و احمد امین درباره احادیث مهدویت»، مقالات و بررسی‌ها، بهار و تابستان ۱۳۸۴،ش ۷۷.
   النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۹۷ق
   الویری، محسن، «گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی»، مشرق موعود، تابستان ۱۳۹۴ش، ش۳۴
   بستوی، عبدالعظیم، المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، بیروت،‌دار ابن حزم، ۱۴۲۰ق
   حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمدتقی آتی‌اللهی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۶ش
   حسینی قزوینی، سید محمد، «پاسخ به شبهات پیرامون مهدویت در اهل سنت»، مربیان، تابستان ۱۳۸۸،ش ۳۲
   حمیری، نشوان بن سعید، رسالة الحور العین، تصحیح مصطفی کمال، قاهره، مکتبة خانجی، ۱۹۴۸ق.
   خسروشاهی، باقر و صدرالدین صدر. المهدی(عج)، قم، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۶.
   دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره‌ای، تهران، ۱۳۸۶ش.
   ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق
   رشید رضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالفکر
   سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش
   سلطانی، مصطفی، تاریخ و عقاید زیدیه، قم نشر ادیان، ۱۳۹۰ش.
   صادقی ارزگانی، محمدامین، آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶.
   صدر، سید محمد باقر، بحث حول المهدی، قم، مرکز الغدیر، ۱۴۱۷ق
   طبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامه، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق
   فاسی، محمد بن احمد، العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، بیروت دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
   فضل الله همدانی، رشید الدین، جامع التواریخ، تاریخ اسماعیلیان، تصحیح محمد روشن، تهران، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۸۷ش.
   قاضی زاده، کاظم و علیرضا مختاری، «تحلیلی درباره احادیث غیبت در کتاب الغیبة نعمانی»، علوم حدیث، پاییز و زمستان ۱۳۸۶،ش ۴۵۴۶
   قرطبی، تفسیر القرطبی(الجامع الاحکام القرآن)، تحقیق ابواسحاق ابراهیم اطفیش، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، ۱۹۸۵
   لاهیجی، شمس‌الدین محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران، انتشارات سعدی، ۱۳۷۱.
   مجموع کتب و رسائل امام زید بن علی، صنعاء، دارالحکمة الیمانیة، ۱۴۲۲ق.
   مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، قم، مؤسسه دارالهجرة، ۱۴۰۹ق.
   مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، ۱۳۷۹ش
   موحدیان عطار، علی، گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹.
   موحدیان‌عطار، علی، گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، هفت آسمان ۱،ش ۶، ۱۳۸۳.
   موسوی نژاد، سید علی، مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، هفت آسمان،ش ۲۷، پاییز ۱۳۸۴ش.
   موسوی نژاد، سیدعلی، عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت، خبرگزاری شبستان.
   موسوی نژاد، جریان فکری سیاسی زیدیه، مؤسسه فرهنگی فهیم.
   نوبختی، فرق الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
   نوربخش، سید محمد، من مهدی هستم، (ترجمه رساله •
  1. الویری، «گونه‌شناسی رویکردهای آموزۀ مهدویت در چهارچوب ظرفیت تمدنی»، ص۶۱
  2. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴
  3. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴
  4. حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص۳۴-۳۶
  5. طبری، دلائل الامامه، ۱۴۱۳ق، ص۴۴۱؛ ابن بطری، عمده عیون، ص۴۳۹
  6. جمعی از محققین، معجم احادیث امام مهدی، جلد ۵.
  7. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۳، ص۵.
  8. فرزی، محمدعلی، امید سبز، ص۳۴
  9. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۳۵.
  10. الامام المهدی، علی دخیل، ص۶۶.
  11. پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۶
  12. پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۷
  13. سهروردی، حکمة‌الاشراق، ص۲۳۴-۲۳۲ نقل شده در پوربهرامی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۸
  14. پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱
  15. پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۱۹
  16. پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۰
  17. پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۱
  18. پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۳
  19. سهروردی، حکمةالاشراق، ص۲۲-۱۱، نقل شده در پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶
  20. پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها، ص۱۲۶
  21. پوررضایی، سهروردی و استمرار ولایت در تمام زمان‌ها،
  22. پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۳
  23. پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۵
  24. پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۹۷-۹۶
  25. پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۰-۹۹
  26. پوررضایی، مهدویت و ضرورت وجود امام از دیدگاه صدرالمتألهین، ص۱۰۳