‌ابوعبدالله محمد مهدی(نام کامل وی: أبو عبد الله محمد بن عبدالله المنصور بن محمد بن علی المهدی بالله) ملقب به «مهدی» سومین خلیفه از خلفای عباسی بود که بعد از پدرش منصور دوانیقی بین سالهای ۱۵۸ تا ۱۶۹، در بغداد خلافت و فرمانروایی مسلمانان را بر عهده داشت. مدت ده سال و چهل و پنج روز خلافت کرد و سرانجام در چهل و سه سالگی در بیست و سوم ماه محرم سال ۱۶۶ وفات یافت. از کارهای او می‌توان به وسعت دادن مسجدالحرام، گذاشتن دستگاه برید (اطلاعات) و رونق گرفتن تجارت در بغداد اشاره کرد.

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۴:۴۵، ۱۶ اوت ۲۰۲۲؛


مهدی عباسی
مهدی عباسی
نام مهدی عباسی أبو عبد الله محمد بن عبد الله المنصور
القاب و سایر نام‌ها مهدی
زاده ۱۲۶ق • حمیمه • مکه
درگذشت ۱۶۶ق • منطقه ماسبذان • ایلام
دین و مذهب اسلام
فعالیت‌ها سومین خلیفه عباسی • لشکر کشی به روم و هند

زندگی‌نامه

محمد بن عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، ملقب به مهدی[۱] سومین خلیفه عباسی پس از سفاح و منصور دوانیقی است[۲]. وی در سال ۱۲۶ق در حمیمه در نزدیکی مکه متولد شد[۳]. پدرش منصور دوانیقی توجه ویژه‌ای به تربیت او داشت و از نوجوانی منصب‌های مهمی به او واگذار می‌کرد[۴].

در سال ۱۴۷ق، منصور او را ولیعهد خود نمود[۵]. او در تیزهوشی و بخشش و نرم‌خویی زبانزد بود[۶] و بعد از مرگ پدرش در روز ۱۷ ذی حجه سال ۱۵۸ق[۷] یا ۱۵۹ق[۸] به خلافت رسید.

مهدی عباسی دو پسر خود، هادی و هارون را به ترتیب و پیاپی ولیعهد خود کرد[۹]. هرچند در اواخر عمر خود از ولیعهدی هادی پشیمان بود، اما موفق به تغییر ولیعهد نشد[۱۰].

لقب مهدی

به باور پژوهشگران معاصر، لقب مهدی برای محمد بن منصور، با هدف تضمین حمایت و پشتیبانی مردم[۱۱] و در تقابل با ادعای مهدویت نفس زکیه، انتخاب شده است[۱۲]. بر این اساس، گفته شده که عباسیان تلاش کردند مهدی عباسی را مهدی موعودِ ذکر شده در احادیث پیامبر معرفی کنند تا از این طریق حمایت مردم را جلب کرده و حکومت عباسی را حفظ کنند[۱۳].

برخورد با امام کاظم(ع)

مهدی عباسی، امام کاظم(ع) را در سال ۱۵۹ق از مدینه به بغداد فراخواند و زندانی کرد[۱۴]. پس از مدتی، امام هفتم شیعیان، پس از سوگند خوردن مبنی بر عدم قیام علیه حکومت وقت، از زندان آزاد شد و تا آخر دوره حکومت مهدی عباسی تحت‌نظر بود[۱۵]. امام کاظم(ع)، پس از این، به یاران خود توصیه کرد تقیه کنند[۱۶].

برخی پژوهشگران معاصر، شهادت امام صادق(ع) و انشعاب شیعیان را سبب تضعیف موقعیت امام کاظم(ع) و در نتیجه، وادار شدن وی به برگزیدن تقیه دانسته‌اند[۱۷]. بر همین اساس، حکومت عباسی اقدامی علیه امام کاظم(ع) و پیروانش انجام نداد[۱۸]. با این حال، به تدریج پیروان دیگر فرقه‌های شیعه به یاران امام کاظم ملحق شدند و امامیه از دیگر فرقه‌های شیعه مقتدرتر شد و به همین دلیل، مهدی عباسی، شیعیان را محدود ساخت و امام کاظم را زندانی کرد[۱۹].

برخورد با شیعیان

مهدی عباسی ابتدا تلاش کرد رضایت مردم را جلب کند[۲۰]. او بیشتر اموال به جای مانده از حکومت پدرش را که با سختگیری و مصادره اموال مردم، به خصوص شیعیان، به دست آمده بود، به صاحبانش برگرداند و سبب خشنودی آنها را فراهم نمود[۲۱]. وی در ابتدا از قتل و آزار شیعیان جلوگیری کرد و آنان را از زندان آزاد[۲۲] و برای‌شان مقرری تعیین کرد[۲۳]. اما سرانجام سومین خلیفه عباسی، به تدریج شیعیان را محدود ساخت و سیاست ترساندن و آزار و اذیت آنان را دنبال کرد[۲۴].

مهدی عباسی پس از کسب قدرت، اقداماتی را در زمینه‌های سیاست داخلی انجام داد که سبب آرامش و امنیت نسبی جامعه در زمان حکومت او شد[۲۵]. از همین رو، برخی معتقدند که حکومت او، دوره انتقال از خشونت و سرکوبِ خلفای اول عباسی، به دوره اعتدال و نرم‌خویی خلفای بعدی بوده است[۲۶].

سرکوب شورش‌ها و لشکرکشی به روم و هند

در دوره حکومت مهدی عباسی، حرکت‌ها و شورش‌هایی بر ضد حکومت شکل گرفت. او در اقدام اول، با تحرک زنادقه که در حال گسترش بودند مقابله کرد[۲۷].

شورش مقنع[۲۸]، شورش یوسف برم در سال ۱۶۰ق در خراسان[۲۹]، شورش عبدالله بن مروان در سال ۱۶۱ق در سرزمین شام[۳۰]، و شورش خوارج به فرماندهی عبدالسلام یشکری، در سال ۱۶۲ق[۳۱]، در دوره حکومت مهدی عباسی رخ داد و تمامی آنها سرکوب شد[۳۲].

مهدی عباسی در چند مرحله به روم لشکر کشید. در سال ۱۵۹ق عباس بن محمد را با لشکری انبوه به بلاد روم فرستاد و تا آنقره در آسیای صغیر پیش رفت[۳۳]. همچنین در سال ۱۶۵ق، سپاهی بزرگ را به فرماندهی پسرش هارون به روم فرستاد و موفق شد تا خلیج قسطنطنیه پیش رود[۳۴]. وی همچنین در سال ۱۶۰ق، سپاهی را از طریق دریا به سمت هند روانه ساخت و شهر باربد را پس از محاصره به تصرف درآورد[۳۵].

درگذشت

مهدی عباسی، در سال ۱۶۶ق[۳۶] یا ۱۶۹ق[۳۷] پس از ۱۰ سال خلافت در منطقه ماسبذان[۳۸] (ایلام امروزی) در روستای روذ درگذشت[۳۹]. درباره اینکه مهدی عباسی با سم کشته شده یا در حال تمرین برای شکار آهو درگذشته، اختلاف وجود دارد[۴۰].

پانویس

  1. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۱۰.
  2. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۵۰۱-۵۰۲.
  3. ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، ج۱، ص۱۵۱.
  4. خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۳۸۳ش، ص۴۴.
  5. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۷۳.
  6. مسعودی، تنبیه والاشراف، قاهره، ص۲۹۷؛ ابن الطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸، ص۱۷۹.
  7. دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۳۸۶.
  8. مقدسی، البدء والتاریخ، بیروت، ج۶، ص۹۵.
  9. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۲۴.
  10. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۰۱.
  11. عمر، «فرهنگ مهدویت در لقب‌های خلفای عباسی»، ص۱۷۰.
  12. طباطبایی، «گونه‌های چالش‌آفرینی عباسیان نخستین در مسئله امامت،» ص۱۳۵.
  13. طباطبایی، «گونه‌های چالش آفرینی عباسیان نخستین در مسئله امامت»، ص۱۳۵.
  14. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۳۱۳؛ حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ۱۳۷۶ش، ص۶۶.
  15. ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۶، ص۸۵.
  16. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ۱۳۸۳ش، ص۶۵.
  17. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ۱۳۸۳ش، ص۶۵.
  18. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ۱۳۸۳ش، ص۶۵.
  19. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ۱۳۸۳ش، ص۶۵.
  20. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۷۳.
  21. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۳۹۴.
  22. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۱۸.
  23. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۳۹۴.
  24. حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، ۱۳۷۶ش، ص۶۵.
  25. خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۱۳۸۳ش، ص۴۵.
  26. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۷۲.
  27. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۷۶.
  28. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۳۵؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۴۶۶؛ مقدسی، البدء والتاریخ، بیروت، ج۶، ص۹۷، ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۶، ص۳۸؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۵؛ گردیزی، زین الاخبار، ۱۳۶۳ش، ص۱۵۵؛ ابن العبری، تاریخ مختصرالدول، ۱۹۹۲م، ص۱۲۶.
  29. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۳۹۷؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۲۴؛ مقدسی، البدء والتاریخ، بیروت، ج۶، ص۹۷، ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۶، ص۴۳.
  30. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۳۵.
  31. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۳۵.
  32. طقوش، دولت عباسیان، ۱۳۸۳ش، ص۷۸.
  33. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۴۴.
  34. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۵۲.
  35. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۱۶؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۶، ص۴۶.
  36. مقدسی، البدء والتاریخ، بیروت، ج۶، ص۹۹.
  37. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۰۱.
  38. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۴۰۱.
  39. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۶۸.
  40. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۸، ص۱۶۸.