مولا: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۸: خط ۲۸:


== معنای مولی در لغت عربی ==  
== معنای مولی در لغت عربی ==  
اصل معنای ماده «ولی» قرب است <ref>جمهرة اللغة ؛ ج‏1 ؛ ص246؛ تهذيب اللغة ؛ ج‏15 ؛ ص321؛ الصحاح ؛ ج‏6 ؛ ص2528؛
* اصل معنای ماده «ولی» قرب است <ref>جمهرة اللغة ؛ ج‏1 ؛ ص246؛ تهذيب اللغة ؛ ج‏15 ؛ ص321؛ الصحاح ؛ ج‏6 ؛ ص2528؛
الصحاح، ج‏6، ص: 2530؛ معجم مقاييس اللغه ؛ ج‏6 ؛ ص141؛ معجم مقاييس اللغه، ج‏6، ص: 142؛ مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885؛ المحكم و المحيط الأعظم ؛ ج‏10 ؛ ص457؛ لسان العرب، ج‏15، ص: 411؛ تاج العروس ؛ ج‏20 ؛ ص310.</ref> و این قرب می تواند از حیث مکان، نسبت، دین، صداقت، نصرت و یا اعتقاد باشد<ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref>.
* الصحاح، ج‏6، ص: 2530؛ معجم مقاييس اللغه ؛ ج‏6 ؛ ص141؛ معجم مقاييس اللغه، ج‏6، ص: 142؛ مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885؛ المحكم و المحيط الأعظم ؛ ج‏10 ؛ ص457؛ لسان العرب، ج‏15، ص: 411؛ تاج العروس ؛ ج‏20 ؛ ص310.</ref> و این قرب می تواند از حیث مکان، نسبت، دین، صداقت، نصرت و یا اعتقاد باشد<ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref>.
و شاید ریشه اصلی آن قرار گرفتن دو چیز یا بیشتر در کنار هم باشد به گونه‌ای که چیزی که از آنها نیست بین آنها قرار نگیرد:  أن يَحْصُلَ شيئان فصاعدا حصولا ليس بينهما ما ليس منهما<ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref>.
* و شاید ریشه اصلی آن قرار گرفتن دو چیز یا بیشتر در کنار هم باشد به گونه‌ای که چیزی که از آنها نیست بین آنها قرار نگیرد:  أن يَحْصُلَ شيئان فصاعدا حصولا ليس بينهما ما ليس منهما<ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref>.
برخی هم معتقدند که اصل ولی قراردادن چیزی بعد از اولی بون هیچ فاصلی است : أصل الولي جعل الثاني بعد الأول من غير فصل من قولهم هذا يلي ذلك وليا<ref>الفروق في اللغة ؛ ص278.</ref>.
* برخی هم معتقدند که اصل ولی قراردادن چیزی بعد از اولی بون هیچ فاصلی است : أصل الولي جعل الثاني بعد الأول من غير فصل من قولهم هذا يلي ذلك وليا<ref>الفروق في اللغة ؛ ص278.</ref>.
موالی عمو زادگان هستند و عمو زادگان از اهل بیت کسانی هستند که صدقه واجبه بر انان حرام است و مَوْلَى‏ به معتق و حليف و ولي گفته می شود <ref>كتاب العين ؛ ج‏8 ؛ ص365.</ref>.
* صاحب العین معتقد است که موالی عمو زادگان هستند و عمو زادگان از اهل بیت کسانی هستند که صدقه واجبه بر انان حرام است و مَوْلَى‏ به معتق و حليف و ولي گفته می شود <ref>كتاب العين ؛ ج‏8 ؛ ص365.</ref>.
ابن دريد «ولی» را مخالف دشمن دانسته و وَلْي را همجواری و همسایگی دانسته است <ref>جمهرة اللغة ؛ ج‏1 ؛ ص246.</ref>.
* ابن دريد «ولی» را مخالف دشمن دانسته و وَلْي را همجواری و همسایگی دانسته است <ref>جمهرة اللغة ؛ ج‏1 ؛ ص246.</ref>.
تهذيب وَلِيّ‏ و «مَوْلى» را تابع و مُحِبّ معنا کرده و مراد از موالی را عموزادگان شمرده است <ref>تهذيب اللغة ؛ ج‏15 ؛ ص321.</ref> و مولی را مرادف عَصَبة، حليف و مُعْتَق دانسته است<ref>تهذيب اللغة، ج‏15، ص: 324.</ref>.
* تهذيب وَلِيّ‏ و «مَوْلى» را تابع و مُحِبّ معنا کرده و مراد از موالی را عموزادگان شمرده است <ref>تهذيب اللغة ؛ ج‏15 ؛ ص321.</ref> و مولی را مرادف عَصَبة، حليف و مُعْتَق دانسته است<ref>تهذيب اللغة، ج‏15، ص: 324.</ref>.
و به نقل از ابو هیثم گفته که مولی شش صورت دارد:
و به نقل از ابو هیثم گفته که مولی شش صورت دارد:
* پسر عموف عمو، برادر، پسر، و دیگر عصبات؛  
* پسر عموف عمو، برادر، پسر، و دیگر عصبات؛  
خط ۴۲: خط ۴۲:
* آزاد کننده عبد؛
* آزاد کننده عبد؛
* عبد آزاد شده <ref>تهذيب اللغة، ج‏15، ص: 324.</ref>.
* عبد آزاد شده <ref>تهذيب اللغة، ج‏15، ص: 324.</ref>.
صحاح ولایت را به معنای  مدیریت و سیات کردن دیگران هم ذکر کرده است <ref>الصحاح، ج‏6، ص: 2529.</ref> و ولی را ضد دشمن و مولی را مُعْتِق، مُعْتَق، پسرعمو، ناصر و همسایه معنی کرده است <ref>الصحاح، ج‏6، ص: 2529.</ref>
* صحاح ولایت را به معنای  مدیریت و سیات کردن دیگران هم ذکر کرده است <ref>الصحاح، ج‏6، ص: 2529.</ref> و ولی را ضد دشمن و مولی را مُعْتِق، مُعْتَق، پسرعمو، ناصر و همسایه معنی کرده است <ref>الصحاح، ج‏6، ص: 2529.</ref>
فروق اللغة گفته ولی به عنوان صفت برای مُعین کمک کننده و مُعَان کمک شونده به کار می رود. پس مومنین ولی و معینِ دین و پیامبر خدایند و خداوند هم ولی و حافظ و پشتیبان مومنین است<ref>الفروق في اللغة ؛ ص278.</ref>.
* فروق اللغة گفته ولی به عنوان صفت برای مُعین کمک کننده و مُعَان کمک شونده به کار می رود. پس مومنین ولی و معینِ دین و پیامبر خدایند و خداوند هم ولی و حافظ و پشتیبان مومنین است<ref>الفروق في اللغة ؛ ص278.</ref>.
ولی بودن چند صورت دارد:  
ولی بودن چند صورت دارد:  
* ولي مسلمان یعنی اگر مسلمان نیاز داشت برای رفع نیاز او اقدام کند؛  
* ولي مسلمان یعنی اگر مسلمان نیاز داشت برای رفع نیاز او اقدام کند؛  
خط ۵۶: خط ۵۶:
* کسی که برای یک امر اولویت دارد؛
* کسی که برای یک امر اولویت دارد؛
* صاحب<ref>الفروق في اللغة؛ ص278.</ref>.  
* صاحب<ref>الفروق في اللغة؛ ص278.</ref>.  
معجم مقاييس اللغه مُعْتِقُ و مُعْتَق، و صاحب و حليف، و پسر عمو و ناصر و همسایه را از معانی مولی برشمرده است <ref>معجم مقاييس اللغه ؛ ج‏6 ؛ ص141.</ref>.
م
راغب اصفهانی معنای واژه مَوْلَى‏ را معتِقِ، معتَقِ، حليفِ، پسر عمو، همسایه و ولی هر امری می داند. <ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref>
* عجم مقاييس اللغه مُعْتِقُ و مُعْتَق، و صاحب و حليف، و پسر عمو و ناصر و همسایه را از معانی مولی برشمرده است <ref>معجم مقاييس اللغه ؛ ج‏6 ؛ ص141.</ref>.
برخی وَلِى و مولی را صديق و نصير و مالك و عبد، صاحب و قريب مثل پسر عمو و مانند آن دانسته است .  <ref>المحكم و المحيط الأعظم، ج‏10، ص: 458.</ref>
* راغب اصفهانی معنای واژه مَوْلَى‏ را معتِقِ، معتَقِ، حليفِ، پسر عمو، همسایه و ولی هر امری می داند. <ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref>
أساس البلاغة ولي  را بمعنی دنو و نزدیکی شمرده و ولی را ولی يتيم و وليّ‏ قتيل و ولی بلد شمرده که متناسب مضاف الیه تعریف می‌شوند <ref>أساس البلاغة ؛ ص689</ref>
* برخی وَلِى و مولی را صديق و نصير و مالك و عبد، صاحب و قريب مثل پسر عمو و مانند آن دانسته است .  <ref>المحكم و المحيط الأعظم، ج‏10، ص: 458.</ref>
الفائق به نسبت خانوادگی تاکید بیشتری دارد و ولی را پدر و برارد  و برادر زاده و عمو و پسر عمو و ... می‌داند<ref>الفائق ؛ ج‏3 ؛ ص378.</ref>  
* أساس البلاغة ولي  را بمعنی دنو و نزدیکی شمرده و ولی را ولی يتيم و وليّ‏ قتيل و ولی بلد شمرده که متناسب مضاف الیه تعریف می‌شوند <ref>أساس البلاغة ؛ ص689</ref>
لسان العرب وِلايت را مُشعر به تدْبير و قُدرت و فِعل شمرده و فاقد آنها را شایسته این تعبیر نمی داند، و از ابن السكيت نقل کرده که وِلايت از سلطاناست و وَلايت و وِلايت به معنی نصرت هستند و گفته می شوند انها بر یک ولایت هستند یعنی ناصر همدیگرند. <ref>لسان العرب، ج‏15، ص: 407</ref>.
* الفائق به نسبت خانوادگی تاکید بیشتری دارد و ولی را پدر و برارد  و برادر زاده و عمو و پسر عمو و ... می‌داند<ref>الفائق ؛ ج‏3 ؛ ص378.</ref>  
لسان العرب مصداق مولی را پسر عمو و پسر خواهر همسایه و شریک و حلیف و دوست یاور دوست و  ... شمرده است.‏ <ref>لسان العرب، ج‏15، صص: 409تا 411.</ref>
* لسان العرب وِلايت را مُشعر به تدْبير و قُدرت و فِعل شمرده و فاقد آنها را شایسته این تعبیر نمی داند، و از ابن السكيت نقل کرده که وِلايت از سلطاناست و وَلايت و وِلايت به معنی نصرت هستند و گفته می شوند انها بر یک ولایت هستند یعنی ناصر همدیگرند. <ref>لسان العرب، ج‏15، ص: 407</ref>.
* لسان العرب مصداق مولی را پسر عمو و پسر خواهر همسایه و شریک و حلیف و دوست یاور دوست و  ... شمرده است.‏ <ref>لسان العرب، ج‏15، صص: 409تا 411.</ref>
زبیدی برای وَلي چند معنا ذکر کرده، از جمله:  
زبیدی برای وَلي چند معنا ذکر کرده، از جمله:  
* مُحِب که ضد دشمن است؛
* مُحِب که ضد دشمن است؛
confirmed
۲٬۱۶۵

ویرایش