confirmed، مدیران
۳۳٬۱۲۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آورده اند' به 'آوردهاند') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''میثم تمار''' ابتدا غلام بود و توسط [[حضرت علی (ع)]] خریداری و آزاد شد. [[امام علی (ع)]] او را بسیار دوست داشت و احترام زیادی برایش قائل بود و میثم نیز متقابلاً علاقه شدیدی به حضرت داشت. میثم را به خاطر آن که خرما فروش بود، تمّار گویند. امام علی (ع) سالها قبل از [[شهادت]] میثم، او را از چگونگی شهادتش آگاه کرده بود. او قبل از شهادت به همگان گفته بود که مولایش امام علی (ع) طرز شهادت او را به وی گفته است. حکام جور قصد داشتند به نحوی غیر از آن چه که امام فرموده بود، میثم را به شهادت برسانند، ولی سرانجام طبق پیشبینی امام علی (ع) زبان گویای او را بریدند و این دوستدار [[آل علی (ع)]] به جرم حمایت آشکار از [[اهل بیت]] [[رسول اکرم (ص)]] و دوستی با آنها، توسط [[عبیداللَّه ابن زیاد]]، حاکم [[کوفه]] به طرزی فجیع به شهادت رسید. | |||
== شخصیت میثم تمّار == | |||
=شخصیت میثم تمّار= | |||
میثم، فرزند یحیی، ابتدا غلام زنی از طایفه بنی اسد بود، حضرت علی(ع) او را خرید و آزاد کرد. <ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 291</ref> وی در زمان [[پیامبر]] نیز میزیست; هر چند در حوادث زمان آن حضرت یادی از او نشده، اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار آوردهاند. | میثم، فرزند یحیی، ابتدا غلام زنی از طایفه بنی اسد بود، حضرت علی(ع) او را خرید و آزاد کرد. <ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 291</ref> وی در زمان [[پیامبر]] نیز میزیست; هر چند در حوادث زمان آن حضرت یادی از او نشده، اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار آوردهاند. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۰: | ||
گفت: صبر و مقاومت میکنم. این در راه خدا برایم قابل تحمل است…. | گفت: صبر و مقاومت میکنم. این در راه خدا برایم قابل تحمل است…. | ||
=افتخار میثم تمار شهادت بر سر عقیده و ایمان بود= | == افتخار میثم تمار شهادت بر سر عقیده و ایمان بود == | ||
از این رو میثم، پیوسته دار بر دوشی بود که انتظار شهادت داشت و شهادت بر سر عقیده و ایمان را افتخار مىدانست و با همه خطرها و فشاره، هرگز از دفاع و جانبداری خاندان رسالت و خط [[امامت]] و [[ولایت]] دست برنمیداشت. پس از [[شهادت]] امیر المؤمنین(ع)، گاهی از کوفه به [[مدینه]] میرفت و با [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] دیدار میکرد. | از این رو میثم، پیوسته دار بر دوشی بود که انتظار شهادت داشت و شهادت بر سر عقیده و ایمان را افتخار مىدانست و با همه خطرها و فشاره، هرگز از دفاع و جانبداری خاندان رسالت و خط [[امامت]] و [[ولایت]] دست برنمیداشت. پس از [[شهادت]] امیر المؤمنین(ع)، گاهی از کوفه به [[مدینه]] میرفت و با [[امام حسن(ع)]] و [[امام حسین(ع)]] دیدار میکرد. | ||
خط ۷۰: | خط ۶۷: | ||
گاهی هنگام عبور از کنار آن درخت که علی(ع)به وی نشان داده و فرموده بود که بعداً با این درخت، ماجراها خواهی داشت، میایستاد و در پای آن نخل [[نماز]] میخواند و میگفت: مبارکت باد ای نخل! مرا برای تو آفریده اند و تو برای من روییده ای. همیشه به آن نخل مینگریست. <ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، همان، ص 292</ref> | گاهی هنگام عبور از کنار آن درخت که علی(ع)به وی نشان داده و فرموده بود که بعداً با این درخت، ماجراها خواهی داشت، میایستاد و در پای آن نخل [[نماز]] میخواند و میگفت: مبارکت باد ای نخل! مرا برای تو آفریده اند و تو برای من روییده ای. همیشه به آن نخل مینگریست. <ref>شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، همان، ص 292</ref> | ||
=ویژگیهای میثم= | == ویژگیهای میثم == | ||
میثم تمّار، ویژگیهای برجسته ای داشت; از جمله: | میثم تمّار، ویژگیهای برجسته ای داشت; از جمله: | ||
خط ۹۸: | خط ۹۴: | ||
مردمی که شاهد این گفتگو بودند، سخنان آن دو بزرگوار را مسخره کردند و دروغ پنداشتند; اما چند روزی نگذشت که میثم بر دار آویخته شد و چندی بعد نیز حبیب بن مظاهر در کربلا شهید شد و سر او را نیز بر نیزه زده، به کوفه آوردند. <ref>نفس المهموم، ص 60</ref> | مردمی که شاهد این گفتگو بودند، سخنان آن دو بزرگوار را مسخره کردند و دروغ پنداشتند; اما چند روزی نگذشت که میثم بر دار آویخته شد و چندی بعد نیز حبیب بن مظاهر در کربلا شهید شد و سر او را نیز بر نیزه زده، به کوفه آوردند. <ref>نفس المهموم، ص 60</ref> | ||
=فرجام سرخ= | == فرجام سرخ == | ||
وقتی میثم از سفر [[حج]] به سوی کوفه برمیگشت، ابن زیاد دستور دستگیری او را داده بود. این در آستانه حوادث پیش از قیام امام حسین (ع)و [[عاشورا]] و اوضاع بحرانی کوفه بود. گماشتگان والی، در (حیره) میثم را پیش از آن که به کوفه و خانه خود برسد، دستگیر کردند. وی هنگام دستگیری، سالخورده و نحیف بود و جز پوستی بر استخوانهایش نمانده بود; <ref>همان، ص 59</ref> هر چند قلبی شجاع و دلی نیرومند داشت. | وقتی میثم از سفر [[حج]] به سوی کوفه برمیگشت، ابن زیاد دستور دستگیری او را داده بود. این در آستانه حوادث پیش از قیام امام حسین (ع)و [[عاشورا]] و اوضاع بحرانی کوفه بود. گماشتگان والی، در (حیره) میثم را پیش از آن که به کوفه و خانه خود برسد، دستگیر کردند. وی هنگام دستگیری، سالخورده و نحیف بود و جز پوستی بر استخوانهایش نمانده بود; <ref>همان، ص 59</ref> هر چند قلبی شجاع و دلی نیرومند داشت. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۳: | ||
مدتی پیکر پاک او بر سر دار بود و ابن زیاد برای زهر چشم گرفتن از مخالفان اجازه نمی داد آن را پایین آورند. هفت نفر از دوستان غیرتمند او با هم هم پیمان شدند و شبی نگهبانان را غافلگیر کردند، جسد را پایین آوردند و آن را به خاک سپردند. مأموران، فردا صبح جنازه را بر دار ندیدند و هر چه گشتند نیافتند. <ref>رجال کشّی، ص 83</ref> | مدتی پیکر پاک او بر سر دار بود و ابن زیاد برای زهر چشم گرفتن از مخالفان اجازه نمی داد آن را پایین آورند. هفت نفر از دوستان غیرتمند او با هم هم پیمان شدند و شبی نگهبانان را غافلگیر کردند، جسد را پایین آوردند و آن را به خاک سپردند. مأموران، فردا صبح جنازه را بر دار ندیدند و هر چه گشتند نیافتند. <ref>رجال کشّی، ص 83</ref> | ||
= | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
== منبع == | |||
[http://shabestan.ir/detail/News/1081312 برگرفته از سایت خبرگزاری شبستان] | [http://shabestan.ir/detail/News/1081312 برگرفته از سایت خبرگزاری شبستان] | ||
[[رده:تاریخ اسلام]] | [[رده:تاریخ اسلام]] | ||
[[رده:صحابه محبوب شیعه]] | [[رده:صحابه محبوب شیعه]] | ||
[[رده:زندانیان حکومت اموی]] | [[رده:زندانیان حکومت اموی]] |