۸۵٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' آنها' به ' آنها') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
==نسب== | ==نسب== | ||
نسب وی با سه واسطه به عمرالاشرف، فرزند امام [[زینالعابدین]] علیهالسلام، میرسد. وی جدّ مادری علمالهدی <ref>کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸</ref> و [[سید رضی|شریفرضی]]، و مادرش کنیزی خراسانیتبار بود. | نسب وی با سه واسطه به عمرالاشرف، فرزند امام [[علی بن الحسین (زین العابدین)|زینالعابدین]] علیهالسلام، میرسد. وی جدّ مادری علمالهدی <ref>کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸</ref> و [[سید رضی|شریفرضی]]، و مادرش کنیزی خراسانیتبار بود. | ||
==تولد== | ==تولد== | ||
حسن در حدود سال ۲۳۰ در [[مدینه]] به دنیا آمد<ref>ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref>. از آغاز زندگی او اطلاع روشنی در دست نیست. | حسن در حدود سال ۲۳۰ در [[مدینه]] به دنیا آمد<ref>ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref>. از آغاز زندگی او اطلاع روشنی در دست نیست. | ||
==زهد و مرتبه علمی== | ==زهد و مرتبه علمی== | ||
به نوشته علمالهدی<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> مرتبه علمی و [[زهد]] و فقاهت او برای همه معلوم بوده است. ابوطالب هارونی، مشهور به ناطق بالحق (متوفی ۴۲۴)<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> نیز از دانش گسترده و زهد و عبادت او خبر داده و افزوده است که وی نزد مشایخ [[کوفه]] و دیگر شهرها درس خواند و از آنان روایت کرد و آنان نیز از او روایت کردند، از جمله ابوجعفر محمد بن منصور مرادی، شاگرد قاسم بن ابراهیم رَسّی؛ بشربن عبدالوهاب اموى؛ برادر حسناطروش، حسین بن علی مشهور به حسین الشاعر، که ظاهرآ حسن اطروش از طریق او کتاب المسائل علی بن جعفر عُریضی را روایت کرده است؛ و عالم و محدّث مشهور امامی احمد بن محمد بن عیسی قمی<ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۶، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۸، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۶۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۲، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، ج۲، ص۱۱۱۳، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱</ref><ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۲، ص۱۷۷، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>. | به نوشته علمالهدی<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> مرتبه علمی و [[زهد]] و فقاهت او برای همه معلوم بوده است. ابوطالب هارونی، مشهور به ناطق بالحق (متوفی ۴۲۴)<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> نیز از دانش گسترده و زهد و عبادت او خبر داده و افزوده است که وی نزد مشایخ [[کوفه]] و دیگر شهرها درس خواند و از آنان روایت کرد و آنان نیز از او روایت کردند، از جمله ابوجعفر محمد بن منصور مرادی، شاگرد قاسم بن ابراهیم رَسّی؛ بشربن عبدالوهاب اموى؛ برادر حسناطروش، حسین بن علی مشهور به حسین الشاعر، که ظاهرآ حسن اطروش از طریق او کتاب المسائل علی بن جعفر عُریضی را روایت کرده است؛ و عالم و محدّث مشهور امامی احمد بن محمد بن عیسی قمی<ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۶، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۸، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۶۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۲، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷</ref><ref>ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، ج۲، ص۱۱۱۳، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱</ref><ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۲، ص۱۷۷، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۳: | ||
==سفر به طبرستان== | ==سفر به طبرستان== | ||
حسن اطروش در دوران حسن بن زید بن محمد، از فرزندزادگان [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن]] علیهالسلام و معروف به [[داعی کبیر]]، به طبرستان مهاجرت کرد و پس از مرگ حسن بن زید در ۲۷۰، به برادر او محمد بن زید پیوست<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>احمد بن عبداللّه جنداری، (تراجم الرجال المذکورة فی شرح الازهار)، ج۱، ص۴۶، در ابنمفتاح، المنتزع المختار منالغیثالمدرار، المعروف بشرح الازهار، صعده، یمن ۱۴۲۴/۲۰۰۳</ref>. آنگاه برای دعوت مردم به سوی محمد بن زید، پنهانی به [[خراسان]] سفر نمود. | |||
حسن اطروش در دوران حسن بن زید بن محمد، از فرزندزادگان [[امام حسن]] علیهالسلام و معروف به [[داعی کبیر]]، به طبرستان مهاجرت کرد و پس از مرگ حسن بن زید در ۲۷۰، به برادر او محمد بن زید پیوست<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>احمد بن عبداللّه جنداری، (تراجم الرجال المذکورة فی شرح الازهار)، ج۱، ص۴۶، در ابنمفتاح، المنتزع المختار منالغیثالمدرار، المعروف بشرح الازهار، صعده، یمن ۱۴۲۴/۲۰۰۳</ref>. آنگاه برای دعوت مردم به سوی محمد بن زید، پنهانی به [[خراسان]] سفر نمود. | |||
==علت ناشنوا شدن== | ==علت ناشنوا شدن== | ||
رافع بن هَرْثمه (والی خراسان) پس از کشته شدن احمد بن عبداللّه خُجُستانی<ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۱۲</ref><ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۲۱</ref>با اطلاعیافتن از این امر، او را زندانی کرد و بر آن شد که با شکنجه، اسامی یارانش را به دست آورد. در نتیجه ضربات تازیانه، بر شنوایی حسن بن علی صدمه وارد شد و از اینرو به اطروش (ناشنوا) و اصمّ شهرت یافت<ref>ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲</ref><ref>ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت</ref><ref>ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱</ref> . | |||
رافع بن هَرْثمه (والی خراسان) پس از کشته شدن احمد بن عبداللّه خُجُستانی<ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۱۲</ref><ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۹، ص۶۲۱</ref>با اطلاعیافتن از این امر، او را زندانی کرد و بر آن شد که با شکنجه، اسامی یارانش را به دست آورد. در نتیجه ضربات | |||
اما به نوشته ناطقبالحق<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> (به نقل از یکی از مؤلفان) و نیز محلی <ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۵۶، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> دستگیری و شکنجه حسن اطروش به دستور احمد بن عبداللّه خجستانی، حاکم [[نیشابور]] (مقتول در ۲۶۸)، و بنابراین در زمان حسن بن زید بوده است. | اما به نوشته ناطقبالحق<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> (به نقل از یکی از مؤلفان) و نیز محلی <ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۵۶، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> دستگیری و شکنجه حسن اطروش به دستور احمد بن عبداللّه خجستانی، حاکم [[نیشابور]] (مقتول در ۲۶۸)، و بنابراین در زمان حسن بن زید بوده است. | ||
در هر صورت، وی با کمک محمد بن زید از زندان رهایی یافت و نزد او بازگشت<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> حسن اطروش به سبب مقام علمی و فضل بسیار، نزد حسن بن زید و محمد بن زید محترم بود، اما کارگزار این دو نبود، فقط گاهی تقسیم پول بین [[علویان]] را به او میسپردند. | در هر صورت، وی با کمک محمد بن زید از زندان رهایی یافت و نزد او بازگشت<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> حسن اطروش به سبب مقام علمی و فضل بسیار، نزد حسن بن زید و محمد بن زید محترم بود، اما کارگزار این دو نبود، فقط گاهی تقسیم پول بین [[علویان]] را به او میسپردند. | ||
==منصب قضاوت== | ==منصب قضاوت== | ||
وی مدت کوتاهی، به اکراه ، منصب قضا را برعهده گرفت<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ۵۰ـ۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۴، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> | وی مدت کوتاهی، به اکراه ، منصب قضا را برعهده گرفت<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ۵۰ـ۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۴، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> | ||
==سفر به ری== | ==سفر به ری== | ||
پس از شکست و کشته شدن محمد بن زید در ۲۸۷ در جرجان، که حسن اطروش نیز با وی همراه بود، حسن از طریق دامغان به [[ری]] رفت و از آنجا به دعوت جَستان بن وهسودان، پادشاه دیلم (جستانیان)، که با اطروش سابقه دوستی داشت، راهی دیلمان شد<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۷، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> جَستان که با وی بر پایبندی به دیانت و دوری گزیدن از گناه عهد بسته بود، او و خانوادهاش را پناه داد و با او بیعت کرد. | پس از شکست و کشته شدن محمد بن زید در ۲۸۷ در جرجان، که حسن اطروش نیز با وی همراه بود، حسن از طریق دامغان به [[ری]] رفت و از آنجا به دعوت جَستان بن وهسودان، پادشاه دیلم (جستانیان)، که با اطروش سابقه دوستی داشت، راهی دیلمان شد<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref><ref>حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۷، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲</ref> جَستان که با وی بر پایبندی به دیانت و دوری گزیدن از گناه عهد بسته بود، او و خانوادهاش را پناه داد و با او بیعت کرد. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۱: | ||
==دعوت به اسلام== | ==دعوت به اسلام== | ||
حسن اطروش در دیلم مستقر شد و مردم ناحیه دیلمان را به [[اسلام]] فراخواند<ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰</ref> سپس وارد گیلان شد و اسلام را به آنان عرضه کرد و گروه بسیاری در مشرق سپیدرود (گیلانِ بیهپیش) مسلمان شدند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref><ref>عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۰۹، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref><ref>مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، ج۱، ص۱۸۴، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> | حسن اطروش در دیلم مستقر شد و مردم ناحیه دیلمان را به [[اسلام]] فراخواند<ref>مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰</ref> سپس وارد گیلان شد و اسلام را به آنان عرضه کرد و گروه بسیاری در مشرق سپیدرود (گیلانِ بیهپیش) مسلمان شدند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref><ref>عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۰۹، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref><ref>مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، ج۱، ص۱۸۴، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۶۷: | ||
حسن اطروش بار دیگر برای فتح [[طبرستان]] کوشید. وی در ۲۹۳ لشکری به فرماندهی پدر ماکانِ کاکی و پدر فیروزان به طبرستان فرستاد. | حسن اطروش بار دیگر برای فتح [[طبرستان]] کوشید. وی در ۲۹۳ لشکری به فرماندهی پدر ماکانِ کاکی و پدر فیروزان به طبرستان فرستاد. | ||
ابوالعباس عبداللّه بن محمد، حاکم طبرستان، این سپاه را شکست داد و شمار زیادی از ایشان، از جمله ماکانِ کاکی و فیروزان، به قتل رسیدند و بقیه سپاهیان به دیلمان گریختند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۶، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref><ref>محمد بن حسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۰۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۸ش</ref>. | ابوالعباس عبداللّه بن محمد، حاکم طبرستان، این سپاه را شکست داد و شمار زیادی از ایشان، از جمله ماکانِ کاکی و فیروزان، به قتل رسیدند و بقیه سپاهیان به دیلمان گریختند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۶، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref><ref>محمد بن حسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۰۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۸ش</ref>. | ||
علی بن بلال آملی<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۶ـ۶۰۷، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref> گذشته از ذکر کوششهای حسن اطروش برای فتح طبرستان، به دیگر | علی بن بلال آملی<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۶ـ۶۰۷، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref> گذشته از ذکر کوششهای حسن اطروش برای فتح طبرستان، به دیگر لشکرکشیهای او اشارهای کوتاه نمودهاست. بنابراین گزارش، حسن افزون بر سه تهاجمی که برای فتح آمل نمود، دوبار به مناطق دیگر یورش برد. آملی درباره هدف حسن از سفرهای جنگی و مناطقی که به آنها حمله کرده بود، توضیح نداده است. | ||
==علت شکست== | ==علت شکست== | ||
علت ناکامی حسن در فتح طبرستان را باید در سیاست ابوالعباس عبداللّه در قبال دیلمیان و اهالی طبرستان جستجو نمود. | علت ناکامی حسن در فتح طبرستان را باید در سیاست ابوالعباس عبداللّه در قبال دیلمیان و اهالی طبرستان جستجو نمود. | ||
خط ۹۷: | خط ۸۹: | ||
==بیعت مردم== | ==بیعت مردم== | ||
بعد از استقرار حسن اطروش در آمل، عبداللّه بن حسن عقیقی، از علویان ساری، مردم را به بیعت با وی دعوت نمود و با گروهی بیشمار به او پیوست. | بعد از استقرار حسن اطروش در آمل، عبداللّه بن حسن عقیقی، از علویان ساری، مردم را به بیعت با وی دعوت نمود و با گروهی بیشمار به او پیوست. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۹۶: | ||
==فتح دوباره طبرستان== | ==فتح دوباره طبرستان== | ||
حسن از آمل به چالوس رفت و مجدداً به آمل بازگشت و بر آن شهر و طبرستان استیلا یافت <ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۱۰، ص۱۴۹</ref>. | حسن از آمل به چالوس رفت و مجدداً به آمل بازگشت و بر آن شهر و طبرستان استیلا یافت <ref>طبری، تاریخ (بیروت)، ج۱۰، ص۱۴۹</ref>. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۰۵: | ||
==کناره گیری کردن از امور سپاه== | ==کناره گیری کردن از امور سپاه== | ||
حسن اطروش از آن پس بیشتر به [[نماز]] و [[عبادت]] پرداخت و از امور سپاه کناره گرفت و آنها را به حسن بن قاسم سپرد، که نارضایی پسران حسن اطروش را در پیداشت. متقابلاً حسن بن قاسم در جلب نظر بزرگان و رجال کوشید. منابع زیدی به محبوبیت حسن بن قاسم، به دلیل زهد او، تصریح نمودهاند. | حسن اطروش از آن پس بیشتر به [[نماز]] و [[عبادت]] پرداخت و از امور سپاه کناره گرفت و آنها را به حسن بن قاسم سپرد، که نارضایی پسران حسن اطروش را در پیداشت. متقابلاً حسن بن قاسم در جلب نظر بزرگان و رجال کوشید. منابع زیدی به محبوبیت حسن بن قاسم، به دلیل زهد او، تصریح نمودهاند. | ||
==پسران حسن در منابع زیدی== | ==پسران حسن در منابع زیدی== | ||
همین منابع اشاره کردهاند که پسران حسن اطروش اهل سَداد نبودند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> از اینرو، مردم متدین به حسن بن قاسم تمایل داشتند. | همین منابع اشاره کردهاند که پسران حسن اطروش اهل سَداد نبودند<ref>ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷</ref><ref>ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱</ref><ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> از اینرو، مردم متدین به حسن بن قاسم تمایل داشتند. | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۳۵: | ||
==فرزندان== | ==فرزندان== | ||
از فرزندان حسن اطروش، از چهار پسر به نامهای محمد، ابوالحسین احمد<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> ابوالحسن علی و ابوالقاسم جعفر و نیز چهار دختر<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۴ـ ۵۵، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> نام برده شده است. نسب شریف مرتضی و شریفرضی از طرف مادر به ابوالحسین احمدــ که در منابع، به امامی بودن او تصریح شده است<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۷، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> <ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰شــ</ref><ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۱، ص۲۶۴، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>و از او به حسن اطروش میرسد<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۲ـ۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref>. | از فرزندان حسن اطروش، از چهار پسر به نامهای محمد، ابوالحسین احمد<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> ابوالحسن علی و ابوالقاسم جعفر و نیز چهار دختر<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۴ـ ۵۵، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref> نام برده شده است. نسب شریف مرتضی و شریفرضی از طرف مادر به ابوالحسین احمدــ که در منابع، به امامی بودن او تصریح شده است<ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۷، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش</ref> <ref>ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰شــ</ref><ref>ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۱، ص۲۶۴، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴</ref>و از او به حسن اطروش میرسد<ref>علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۲ـ۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷</ref>. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۴۴: | ||
==فضایل== | ==فضایل== | ||
وی شاعر و ادیب و فقیه بود<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴ـ۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۱۴، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref><ref>ابنطقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ج۱، ص۲۷۹، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ش</ref><ref>صفدی، الوافی، ج۱۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲</ref>.کتابهای بسیاری نیز به او نسبت دادهاند.او مجالس مناظره با عالمان و فقیهان و همچنین مجالسی برای مطالعه در [[حدیث]] برگزار میکرد<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۶، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref>. | وی شاعر و ادیب و فقیه بود<ref>احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴ـ۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲</ref><ref>عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۱۴، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref><ref>ابنطقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ج۱، ص۲۷۹، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ش</ref><ref>صفدی، الوافی، ج۱۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲</ref>.کتابهای بسیاری نیز به او نسبت دادهاند. او مجالس مناظره با عالمان و فقیهان و همچنین مجالسی برای مطالعه در [[حدیث]] برگزار میکرد<ref>یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۶، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش</ref>. | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۷۱: | ||
[[رده:شخصیتها]] | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده:شخصیتهای شیعه]] | [[رده:شخصیتهای شیعه]] | ||
[[رده: | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده:عالمان شیعه]] |