نظریه کسب از نگاه فخر رازی و تشابه وتفاوت آن با نظریه امر بین الامرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


=نظریه کسب از دیدگاه فخر رازی و نسبت آن با نظریه امر بین الامرین=  
=نظریه کسب از دیدگاه فخر رازی و نسبت آن با نظریه امر بین الامرین=  
[[فخر رازی]] (ابوعبدالله محمد بن عمر بن حسین بن حسن تَیْمیِّ بَکْریِّ طبرستانی رازی. 543-606) است. از جمله متکلمان مشهور اشعری است که در تفسیر این نظریه سعی بلیغی از خود نشان داد به گونه‌ای که از بر آیند تفسیر این متکلم می‌توان به همراهی آن با نظریه [[امر بین الامرین]] که مربوط به [[متکلمان امامیه]] است اشاره کرد و به [[تقریب]] مورد نظر دست یافت.  
[[فخر رازی]] (ابوعبدالله محمد بن عمر بن حسین بن حسن تَیْمیِّ بَکْریِّ طبرستانی رازی. 543-606) از جمله متکلمان مشهور اشعری است که در تفسیر این نظریه و تقریب آن به نظریه [[امر بین الامرین]] سعی بلیغی از خود نشان داد به گونه‌ای که از بر‌آیند تفسیر این متکلم می‌توان به همراهی آن با نظریه مذکور که مربوط به [[متکلمان امامیه]] است، اشاره کرد.
وی معتقد است [[افعال اختیاری]] بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و با حصول این دو صفت، عبد حقیقتا فاعل می شود، اما چون قدرت و داعی مخلوق خداوند است، صدور فعل از بنده جبری خواهد شد، پس در صورت اجتماع قدرت و داعی ( به شرط عدم مانع ) فعل در خارج محقق می شود.
وی معتقد است [[افعال اختیاری]] بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و با حصول این دو صفت، عبد حقیقتا فاعل می شود، اما چون قدرت و داعی مخلوق خداوند است، صدور فعل از بنده جبری خواهد شد، پس در صورت اجتماع قدرت و داعی ( به شرط عدم مانع ) فعل در خارج محقق می شود.
این متکلم اشعری در تفسیر [[افعال عباد]] ابتدا با عنوان « فی بیان تفاصیل مذاهب الناس فی هذا الباب» به نظرات [[مذاهب کلامی]] [[اهل سنت]]  اشاره و عقیده خود را بر مبنای تاثیر مجموع قدرت و داعی بر حصول فعل بیان می‌کند و می‌نویسد:«انا نعلم بالضروره ان القادر على الفعل اذا دعاه الداعی الیه و لم یمنعه منه مانع، فانه یحصل ذلك الفعل»<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref>یعنی ما به ضرورت می‌دانیم کسی که قدرت بر انجام فعلی دارد اگر آن قدرت با داعی (انگیزه) همراه شود و مانعی در بین نباشد، به طور حتم آن فعل محقق خواهد شد. وی در ادامه به سه قول مشهور از مذاهب هم کیش خود که در باره تفسیر افعال عباد بیان شده است اشاره می‌کند «القول الأول... قدرة العبد كما لم تؤثر فی وجود الفعل البتة، لم تؤثر أیضا فی شی‏ء من صفات ذلك الفعل‏ و قال القاضی قدرة العبد و إن لم تؤثر فی وجود ذلك الفعل، إلا أنها أثرت فی صفة من صفات ذلك الفعل و تلك الصفة هی المسماة بالكسب قال و ذلك لأن الحركة التی هی طاعة و الحركة التی هی‏ معصیة قد اشتركا فی كون كل منهما حركة و امتازت إحداهما عن الأخرى بكونها طاعة أو معصیة. و ما به المشاركة غیر ما به الممایزة فثبت إن كونها حركة غیر و كونها طاعة أو معصیة فذات الحركة و وجودها واقع بقدرة اللّه تعالى أما كونها طاعة أو معصیة فهو صفة واقعة بقدرة العبد» <ref>همان</ref>. قول اول می‌گوید موثر در ایجاد فعل فقط قدرت خدا است و عبد هیچ قدرتی در ایجاد فعل ندارد، این قول [[ابوالحسن اشعری]] و بیشتر پیروان او چون [[قاضی ابوبکر باقلانی]] و [[ابن فورک]] است که البته بین اشعری و باقلانی تفاوت رای وجود دارد. با این توضیح که اشعری معتقد است همان طور که قدرت عبد در اصل وجود فعل بی تاثیر است، در صفات فعل نیز هیچ اثری ندارد،اما باقلانی معتقد است قدرت عبد در صفات فعل اثر گزار است و این به معنای کسب می باشد، زیرا حرکتی که در مسیر طاعت و یا معصیت باشد، در واقع هر دو حرکت است، ولی هر کدام تاثیرخاص خودش را دارد، پس طاعت و معصیت هر دو در اصل حرکت مشترک است،  با این امتیاز که حرکت مطیعانه یا عاصیانه ملاک [[حسن و قبح]] و ثواب و عذاب خواهد بود. بنا بر این، اصل حرکت با قدرت الهی ایجاد می‌شود، اما عنوان حرکت (طاعت یا معصیت) وابسته به قدرت عبد است.«القول الثانی إن المؤثر فی وجود ذلك الفعل هو قدرة اللّه تعالى مع قدرة العبد.ثم هاهنا احتمالان أحدهما أن یقال إن قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر و قدرة العبد أیضا مستقلة بالتأثیر إلا أن اجتماع المؤثرین المستقلین على الأثر الواحد جائز. و الثانی أن یقال قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر، و قدرة العبد غیر مستقلة بالتأثیر و إذا انضمت قدرة اللّه تعالى إلى قدرة العبد صارت قدرة العبد مستقلة بالتأثیر بتوسط هذه الإعانة و یقال إن هذا القول هو مذهب الأستاذ أبی إسحاق إلا أنه یحكى عنه أنه قال قدرة العبد تؤثر بمعنى»  <ref>همان،  ص 33</ref> قول دوم می‌گوید قدرت خدا و قدرت عبد هر دو در ایجاد فعل نقش دارد، با این تفاوت که برخی می‌گویند هر دو قدرت در ایجاد و تاثیر بر فعل از هم مستقل است، اما  برخی می‌گویند فقط قدرت خدا به طور مستقل تاثیر می‌گذارد، ولی وقتی منظم به قدرت عبد شود، در آن صورت (به دلیل انضمام) مستقل در تاثیر می‌شود. این قول به [[ابواسحاق اسفراینی]] منسوب است. فخر رازی در ادامه به قول سوم اشاره می‌کند که تفسیر نظریه کسب و مختار خودش است و می‌نویسد:«القول الثالث إن حصول الفعل عقیب مجموع القدرة مع الداعی واجب و ذلك لأن القادر من حیث إنه قادر یمكنه الفعل بدلا عن الترك و بالعكس و مع حصول هذا الاستواء یمتنع رجحان أحد الطرفین على الآخر. فإذا انضاف إلیها حصول الداعی حصل رجحان جانب الوجود و عند ذلك یصیر الفعل واجب الوقوع و هذا القول هو المختار عندنا» <ref>همان</ref>.
این متکلم اشعری در تفسیر [[افعال عباد]] ابتدا با عنوان « فی بیان تفاصیل مذاهب الناس فی هذا الباب» به نظرات [[مذاهب کلامی]] [[اهل سنت]]  اشاره و عقیده خود را بر مبنای تاثیر مجموع قدرت و داعی بر حصول فعل بیان می‌کند و می‌نویسد:«انا نعلم بالضروره ان القادر على الفعل اذا دعاه الداعی الیه و لم یمنعه منه مانع، فانه یحصل ذلك الفعل»<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref>یعنی ما به ضرورت می‌دانیم کسی که قدرت بر انجام فعلی دارد اگر آن قدرت با داعی (انگیزه) همراه شود و مانعی در بین نباشد، به طور حتم آن فعل محقق خواهد شد. وی در ادامه به سه قول مشهور از مذاهب هم کیش خود که در باره تفسیر افعال عباد بیان شده است اشاره می‌کند «القول الأول... قدرة العبد كما لم تؤثر فی وجود الفعل البتة، لم تؤثر أیضا فی شی‏ء من صفات ذلك الفعل‏ و قال القاضی قدرة العبد و إن لم تؤثر فی وجود ذلك الفعل، إلا أنها أثرت فی صفة من صفات ذلك الفعل و تلك الصفة هی المسماة بالكسب قال و ذلك لأن الحركة التی هی طاعة و الحركة التی هی‏ معصیة قد اشتركا فی كون كل منهما حركة و امتازت إحداهما عن الأخرى بكونها طاعة أو معصیة. و ما به المشاركة غیر ما به الممایزة فثبت إن كونها حركة غیر و كونها طاعة أو معصیة فذات الحركة و وجودها واقع بقدرة اللّه تعالى أما كونها طاعة أو معصیة فهو صفة واقعة بقدرة العبد» <ref>همان</ref>. قول اول می‌گوید موثر در ایجاد فعل فقط قدرت خدا است و عبد هیچ قدرتی در ایجاد فعل ندارد، این قول [[ابوالحسن اشعری]] و بیشتر پیروان او چون [[قاضی ابوبکر باقلانی]] و [[ابن فورک]] است که البته بین اشعری و باقلانی تفاوت رای وجود دارد. با این توضیح که اشعری معتقد است همان طور که قدرت عبد در اصل وجود فعل بی تاثیر است، در صفات فعل نیز هیچ اثری ندارد،اما باقلانی معتقد است قدرت عبد در صفات فعل اثر گزار است و این به معنای کسب می باشد، زیرا حرکتی که در مسیر طاعت و یا معصیت باشد، در واقع هر دو حرکت است، ولی هر کدام تاثیرخاص خودش را دارد، پس طاعت و معصیت هر دو در اصل حرکت مشترک است،  با این امتیاز که حرکت مطیعانه یا عاصیانه ملاک [[حسن و قبح]] و ثواب و عذاب خواهد بود. بنا بر این، اصل حرکت با قدرت الهی ایجاد می‌شود، اما عنوان حرکت (طاعت یا معصیت) وابسته به قدرت عبد است.«القول الثانی إن المؤثر فی وجود ذلك الفعل هو قدرة اللّه تعالى مع قدرة العبد.ثم هاهنا احتمالان أحدهما أن یقال إن قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر و قدرة العبد أیضا مستقلة بالتأثیر إلا أن اجتماع المؤثرین المستقلین على الأثر الواحد جائز. و الثانی أن یقال قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر، و قدرة العبد غیر مستقلة بالتأثیر و إذا انضمت قدرة اللّه تعالى إلى قدرة العبد صارت قدرة العبد مستقلة بالتأثیر بتوسط هذه الإعانة و یقال إن هذا القول هو مذهب الأستاذ أبی إسحاق إلا أنه یحكى عنه أنه قال قدرة العبد تؤثر بمعنى»  <ref>همان،  ص 33</ref> قول دوم می‌گوید قدرت خدا و قدرت عبد هر دو در ایجاد فعل نقش دارد، با این تفاوت که برخی می‌گویند هر دو قدرت در ایجاد و تاثیر بر فعل از هم مستقل است، اما  برخی می‌گویند فقط قدرت خدا به طور مستقل تاثیر می‌گذارد، ولی وقتی منظم به قدرت عبد شود، در آن صورت (به دلیل انضمام) مستقل در تاثیر می‌شود. این قول به [[ابواسحاق اسفراینی]] منسوب است. فخر رازی در ادامه به قول سوم اشاره می‌کند که تفسیر نظریه کسب و مختار خودش است و می‌نویسد:«القول الثالث إن حصول الفعل عقیب مجموع القدرة مع الداعی واجب و ذلك لأن القادر من حیث إنه قادر یمكنه الفعل بدلا عن الترك و بالعكس و مع حصول هذا الاستواء یمتنع رجحان أحد الطرفین على الآخر. فإذا انضاف إلیها حصول الداعی حصل رجحان جانب الوجود و عند ذلك یصیر الفعل واجب الوقوع و هذا القول هو المختار عندنا» <ref>همان</ref>.
confirmed
۵٬۷۴۷

ویرایش