نواقض الاسلام (کتاب)

نواقض الاسلام به عواملی اطلاق می‌شود که موجب خروج انسان از دایرۀ اسلام می گردد. در این جا مراد از نواقض الاسلام، اسباب ده گانه‌ای است کهمحمدبن عبدالوهاب آنها را با عنوان عوامل خروج از اسلام نام برده است. این عوامل از سوی بسیاری از علمای وهابی در آموزشگاه‌های حجاز تدریس می‌شود؛ از این رو در اندیشۀ وهابیان سلفی و افراطی، بسیاری از مسلمانان، اعم از سنی و شیعه از دایرۀ اسلام خارج بوده، قتل آنان واجب است.

کتاب نواقض الاسلام
کتاب نواقض الاسلام
نام کتاب نواقض الاسلام العشرة
نام نویسنده محمد بن عبدالوهاب(م1206ق)
شارح عبدالله بن باز
تاریخ انتشار 1425ق
محل نشر عربستان - مدینه

مصادیق نواقض الاسلام

====بر اساس فتوای محمدبن عبدالوهاب، ده چیز موجب خروج مسلمان از اسلام و ورود به دامنۀ کفر می‌­گردد: 1. شرک در عبادت؛ 2. واسطه گرفتن در شفاعت؛ 3. عدم تکفیر مشرکان؛ 4. برتر دانستن حکم غیر پیامبر بر پیامبر؛ 5. بغض و کینه نسبت به آورده­‌های پیامبر؛ 6. مسخره کردن دین خدا؛ 7. سحر و جادو؛ 8. پشتیبانی از مشرکان علیه مسلمانان؛ 9. اعتقاد به امکان خروج از شریعت پیامبر؛ 10. إعراض عملی و علمی از دین خدا. اینها اسباب کفر و عوامل خروج از اسلام است و هر مسلمانی که مرتکب یکی از این نواقض گردد، بلافاصله تکفیر شده و قتل او واجب می­‌گردد. [۱]

  1. (صالح الفوزان، 1425ق، ص39)


آثار خطرناک اعتقاد به نواقض ده گانه

آنچه نویسنده را به نگاشتن این مقاله وا‌می‌دارد، احکام ده‌گانه‎ای است که محمد بن عبدالوهاب (م1206ق)، با عنوان «نواقض الاسلام» بر اساس آن فتوا داده است؛ احکامی که به موجب آن، بسیاری از مسلمانان از دایرۀ اسلام خارج و کفر آنان ثابت می‎گردد. بر اساس آموزه‎های این کتاب، که هم اکنون در مدارس و دانشگاه‎های ریاض و شهرهای دیگر عربستان تدریس می‎شود، بیشتر مسلمانان در دایرۀ تکفیر قرار داشته، قتل آنان واجب است؛ از اینجا خطرناک بودن این اعتقاد برای ایجاد تفرقه در جهان اسلام روشن می‎گردد. اکنون بیشتر درگیری‎ها و کشتارهایی که بعضی فرقه‎های نزدیک به وهابیت، از قبیل: داعش، جبهة النصرة، القاعده، طالبان، در جهان اسلام مرتکب می‎شوند، بر اساس تعلیمات کتاب مذکور است. بدیهی است بررسی مفاهیمی چون: «اسلام»، «ایمان»، «کفر» و «نواقض الاسلام»، معیارهای اسلام و کفر را روشن ساخته و بدین‌وسیله مفهوم تکفیر، معنای واقعی خود را به دست خواهد داد.


اهمیت و ضرورت موضوع

تطبیق تفکرات اسلامی بر مستندات اصیل، یکی از عوامل مهم معرفتی «اسلام ناب محمدی» است. باید دید قرآن و سنت پیامبر که اصیل ­ترین منابع دینی به شمار می‌­آید، چگونه معیارهای اسلام و موارد نقض آن را بیان کرده ­است. اکنون جهان اسلام درگیر یکی از خطرناک­‌ترین تفکرات انحرافی تاریخ است. آن‌ها که چنین تفکری دارند و به راحتی مسلمانان را تکفیر می­‌کنند، مدعی هستند که افکارشان برخاسته از متن قرآن و سنت پیامبر است. اندیشۀ طرح مباحث نواقض الاسلام و تضییق دایرۀ اسلام، موجب شد بسیاری از مسلمانان که اعتراف به توحید و رسالتِ پیامبرِ خدا دارند، تکفیر شوند. آثار و لوازم این اندیشه، منحصر به جوامع اسلامی نبوده، بلکه دامن بشر را نیز گرفته و موجب بدبینی جوامع غیر مسلمان، نسبت به اسلام شده است. بدیهی است شناخت صحیح ضوابط اسلام و موارد نقض آن، می ­تواند جوامع اسلامی و بشری را از وضع اسف­بار کنونی نجات دهد.


بررسی ماهیت شرک

شرک در فرهنگ اسلام از گناهان بسیار بزرگ است و طبق آیات صریح قرآن، کسی که واقعاً برای خدا شریک قائل باشد، کفر او محرز و جایگاهش در جهنم است (بقره(2): 105؛ نساء(4): 36؛ انعام(6): 88 و151؛ اسراء(17): 22و39؛ شعراء(26): 213؛ زمر(39): 65؛ بینه(98): 6). اما آنچه در بررسی این موضوع مهم است، تطبیق اعمال انسان بر شرک است. آری! اگر واقعیت شرک در وجود انسان تحقق یابد، بدون تردید فرد مذکور مشرک و کافر است، اما واقعیت شرک چیست و به چه چیزی تحقق می‎یابد؟ آیا قربانی کردن برای رضای خدا و نثار کردن ثواب آن برای اموات و یا حاجت خود را از خدا خواستن به واسطه کسی که مقرب درگاه اوست، شرک است؟ بدیهی است که هیچ دلیلی بر شرک چنین کسی وجود ندارد.

در واقع، بخش اصلی نزاع بر سر مصادیق شرک است، یعنی در مفهوم شرک، نزاعی نیست؛ زیرا آن­چه مدعی می­گوید، مفهوماً صحیح است؛ چرا که او می­گوید اگر قربانی برای تقرب به غیر خدا باشد، شرک است، در حالی که همه مسلمانان نیز به این مفهوم اعتقاد دارند. و یا در نواقض بعدی، می­گوید که شفاعت خواستن از مردگان شرک است یا تکفیر نکردن مشرکین و تصحیح باورهای او شرک است، یا اعتقاد به تأثیر سحر و جادو و مؤثر دانستن ساحر در برابر خداوند شرک است و همچنین نواقض دیگر که همه آنها از نظر ماهوی داخل در شرک هستند و علمای مذاهب اسلامی نیز از نظر مفهومی به این مطالب اذعان دارند و هر رفتاری را که با الوهیت خداوند و رسالت پیامبر منافات داشته باشد، شرک می­دانند، لکن بحث بر سر مصادیق شرک است. آیا مثلاً قربانی­هایی که اکثر مسلمانان برای استقبال یا بدرقه مسافر، برای شفای مریض، برای خرید خانه و یا دفع شرور انجام می­دهند، از مصادیق شرک محسوب می­شود؟ و آیا شفاعت خواستن و واسطه قراردادن انبیاء و اولیای الهی به جهت دعا به درگاه خداوند، شرک به شمار می­آید؟ اگر این گونه است، پس چرا «عمر»، «عباس» عموی پیامبر را واسطه قرار داد تا از خدا طلب باران کند؟

«... فقال: اللهم إنا کنا نتوسل إليک بنبيک فتسقينا، و إنا نتوسل إليک بعم نبينا فاسقنا، قم يا عباس فادع، فقام العباس فدعا لهم، فاستجاب الله لهم» [۱].

و یا چرا هنگامی که عمر عازم عمره بود، پیامبر از او التماس دعا نمود؟ [۲] چه تفاوتی میان عباس و سایر پیامبران جز در مراتب تقرب، وجود دارد؟ آیا زنده بودن عباس و مرده بودن پیامبران، موجب جواز توسل به یکی و عدم جواز توسل به دیگری است؟ وقتی توسل از ذات انسانها طلب نگردد، بلکه به خاطر آبرو و مقامی باشد که در پیشگاه خداوند دارند، چه تفاوتی بین زنده و مرده خواهد بود؟ آیا توسل به انسانها که فقهاء آن را جایز شمرده­اند [۳]، اختصاص به زندگان دارد؟ اتفاقاً عمر در ماجرای استسقاء نه تنها از عباس که حی و حاضر بود، بلکه از روح ملکوتی پیامبر9 نیز توسل جسته و گفته بود: «اللهم إنا نتوسل إلیک بنبیک فتسقنا...» [۴]. بدیهی است اگر اینها برای رضای خدا انجام گیرد، هیچ دلیلی بر منع آن وجود ندارد و نباید انسان مسلمان را به خاطر توسلات مشروع و جایز، مشرک و بدعت­گذار نامید.

«ابن تیمیه» می­گوید: کسی که ایمانش به طور یقین ثابت است، با شک از بین نمی‎رود [۵]. وی در جای دیگر می­گوید: هر گاه در ایمان شخصی تردید حاصل شود، نباید او را تکفیر کرد؛ زیرا تکفیر را کسانی انجام می­دهند که جهل بر آنها غلبه کرده است [۶]، پس چگونه است که پیروان او مسلمانان را تکفیر می­کنند؟

وی همچنین می­گوید: اهل سنت و جماعت اتفاق دارند که پیامبر اکرم(ص) اهل کبائر را شفاعت خواهد کرد و خداوند أحدی از اهل توحید را مخلّد در آتش نخواهد داشت [۷]

شیخ حجاز «عبدالعزیز بن باز» نیز همین عقیده را داشته و می­گوید: اصل این است که نباید مسلمانی را که رو به قبله نماز می­خواند، مانند ما خدا را واحد می­داند و از رسول اسلام پیروی می­کند، تکفیر کرد [۸].

علاوه بر این، انسان مسلمان تا زمانی که کفر او محرز نگردد، کسی حق ندارد او را تکفیر کند؛ زیرا رعایت اصالت اسلام در مسلمانیِ افراد واجب است، یعنی اصل این است که انسانهای مسلمان بر مسلمانی خود باقی هستند، مگر اینکه دلیل قاطعی آن را نقض کند؛ چرا که مبنای فقهاء، اولاً توسعه دایره اسلام و ثانیاً لزوم احتیاط در تکفیر دیگران است.

بنابراین، طبق مبنای فوق، همانطور که ورود به اسلام راحت و آسان است و با ذکر شهادتین حکم به مسلمانی افراد می­شود، به همان نسبت خروج از اسلام نیز سخت و دشوار در نظر گرفته شده و تا کسی تصریح به کفر نکند، نمی­توان او را تکفیر کرد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: من مأمور نیستم نهفته­های درون انسان را بیرون بکشم و شکم آنها را پاره کنم [۹]؛ یعنی من مأمور به ظاهر هستم و درون انسانها با خداست. لذا بر اساس مبنای فوق، کسی که مسلمان­زاده است، اصالت او با اسلام است، تا زمانی که کفر او به طور حتم ثابت گردد. این دیدگاه مربوط به همه فقهای اسلام است و کسی در آن مخالفت نکرده است.

  1. (بخاری، 1401ق، ج2، ص16 و ج4، ص209؛ همچنین نگاه کنید: صالح الفوزان، 1425ق، ص66)
  2. (ابن حنبل، بی­تا، ج2، ص59؛ بیهقی، بی‎تا، ج5، ص251؛ هیثمی، 1408ق، ج3، ص211)
  3. (ابن قدامه، بی­تا، ج3، ص346: و یستحب التوسل بالصالحین...)
  4. (بخاری، 1401ق، ج2، ص16)
  5. (ابن تیمیه، 1411ق، ج2، ص501)
  6. (ابن تیمیه، بی­تا، ص345)
  7. (سیدشرف الدین، بی‎تا، ص37)
  8. (بن باز، 1429ق، ج2، ص697)
  9. (ابن قدامة، بی­تا، ج10، ص60؛ نؤوی، 1407ق، ج7، ص163)