نکیر و منکر

نسخهٔ تاریخ ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۴:۳۴ توسط VahdatBot (بحث | مشارکت‌ها) (تمیزکاری)

نَکیر و مُنْکَر، نام دو فرشته‌ای است که در اولین شب پس از دفن میت، وارد قبر او شده و در بار اعمال و عقایدش از او سوال می‌کنند. این دو فرشته با عنوان نکیر و منکر در قبر کافران و گناهکاران با چهره‌ای مخوف ظاهر و در قبر مومنان و صالحان با چهره ای زیبا وارد می شوند. در این صورت نام آنها از نکیر و منکر به بشیر و مبشر تغییر خواهد کرد.

مفهوم شناسی نکیر و منکر

در منابع لغت آمده است که نکیر و منکر از ماده «نکر» به معنای انکار کردن و ناپسند دانستن گرفته شده است.[۱] اما معانی هر کدام از دو کلمه؛ در صورتی که «منکر» به صورت اسم مفعول خوانده شود[منکَر] به معنای چیز ناپسند و ناشناخته خواهد بود. و اگر آن‌را به صورت اسم فاعل بخوانیم، به معنای کسی است که چیزی را انکار کرده و ناپسند می‌شمارد.[۲]؛ [۳] البته می‌توان گفت که تلفظ صحیح این کلمه، به صورت اسم فاعلی باشد؛ زیرا در برخی از روایات، به‌جای «منکر» واژه «ناکر» آمده است و ناکر هم به معنای انکار کننده است.[۴]در هر صورت، معنای این دو کلمه به هم نزدیک است و فقط از جهت داشتن ثبوت یا شدت با یکدیگر متفاوت‌اند. البته کلمه «نکیر» گاهی به عنوان اسمی و به‌ معنای انکار به‌کار می‌رود و دلالت بر شدت و سختی می‌کند. [۵]

توصیف چهره نکیر و منکر

به استناد منابع استنادی روایی نکیر و منکر در در مواجهه با کافران و ظالمان چنین توصیف شدند که: صدای‌شان چون رعد غرنده و چشم های شان چون برق خیره کننده است و از آن ها آتش می‌جهد. دندان های بلند و وحشتناکی دارند که تا زمین می‌رسد، فریاد آنها مو بر تن مرده راست می‌کند و مرده سپس لال می‌شود. [۶]

دلیل نامگذاری

شیخ مفید نقل می‌کند: در برخی از روایات نام دو ملکی که بر کافر نازل می‌شوند، ناکر و نکیر و نام دو ملکی که بر مؤمن نازل می‌شوند مبشر و بشیر ذکر شده است، گفته شده اگر نام دو ملک کافر نکیر و ناکر است به این دلیل است که کافر منکر حق و منکر ملائکه است و از آمدن آنها ناخشنود است و نام دو ملکی که بر مومن نازل می شود مؤمن مبشر و بشیر است چون آن دو رضایت و ثواب خدا را به او بشارت می‌دهند. [۷] [۸] و در جایی دیگر نوشته‌اند: نامیده شدن ملایکه ی الهی به نکیر و منکر که در ظاهر اسم زشتی است، به این دلیل نیست که زشتی در ذات آنها باشد، چون ملائکه الهی از هر پلیدی به دوراند، بلکه به این دلیل است که کافر و فاسق از دیدن آنها منقلب و ناخشنود می شوند. مانند عنوان برخی ملائک به نگهبانان جهنم که خزنة الجهنم نام دارند و یا فرشتگان موکِل بر آتش که نام‌شان زبانیة است. [۹]

نحوه پاسخگویی میت در قبر به سوالات نکیر و منکر

می‌بایستی گفت که چگونگی برخورد نکیر و منکر با شخص مرده بر اساس ایمان یا انحراف او خواهد بود. بنابراین، چهرۀ آنها در برخورد با افراد تفاوت دارد. چنان که ابوبصیر از امام صادق(ع) پرسید: «آیا این دو فرشته بر مؤمن و کافر به یک صورت وارد می‌شوند؟» امام فرمود: «خیر». [۱۰] توانایی میت در پاسخ به سؤالات نکیر و منکر بر اساس همان روحیه و باطنی است که او در دنیا داشته است و مؤمنین گناهکار ممکن است در پاسخ به برخی از سؤال‌های آنها ناتوان بوده و گرفتار عذاب شوند.[۱۱]

عوامل آسان‌کننده جواب شب اول قبر

تعابیری همچون «شرّ نکیر و منکر» یا «هول نکیر و منکر» که در روایات آمده است، نشانگر ترس و اضطرابی است که با دیدن این دو فرشته، به سراغ میت می‌آید. خواندن سوره ملک برای رهایی از ترس و وحشتِ پس از مرگ سفارش شده است. پیامبر صلوات الله علیه فرمود: هر کسی سوره ملک را قرائت کند، نجات دهنده او از عذاب قبر است و به اجری همانند کسی که شب قدر را احیا داشته است اعطا می شود و هر کس این سوره را حفظ کند، انیس و مونس او در قبر خواهد شد و او را از هر حادثه و عذاب در قبر نگه می دارد، او را به خدا نزدیک می کند تا اینکه وارد بهشت شود، در حالی که از وحشت قبر در امان است.[۱۲] امام باقر(ع) نیز در فضیلت این سوره فرمودند: سوره ملک، سوره مانعه است و مانع از عذاب قبر می شود و در تورات نیز سوره ملک نوشته شده است. هر کس در شب ها این سوره را قرائت نماید عملی زیاد و پاک و نیکو به جا آورده است. و از گروه غفلان نوشته نمی شود. من پس از نماز عشای خود به حالت نشسته آن را قرائت می کنم و پدرم امام سجاد(ع) در شب و روز این سوره را قرائت می کرد. هر کس آن را قرائت کند هنگامی که نکیر و منکر از جانب پاهایش وارد قبرش می شوند پاهایش به این دو فرشته می گویند:شما را به بالاتر از من راهی نیست زیرا این بنده خدا به روی ما ایستاد و سوره ملک را در شب و روز قرائت می کرد و اگر از جانب شکم و سینه اش بیایند به آنها گفته می شود که شما را به این بنده راهی نیست؛ زیرا او، سینه اش را جایگاه سوره ملک قرار داده است و اگر نکیر و منکر از جانب سرش بیایند زبانش به آن دو می گوید:شما را به پایین تر از من راهی نیست زیرا این بنده خدا به وسیله من سوره ملک را هر شب و روز قرائت می کرد. (شیخ کلینی، اصول کافی، ج2، ص633) همچنین به نزدیکان میت سفارش شده پس از خاک‌سپاری میت، او را تنها نگذارند و با تلقین، خواندن قرآن و دعا، مونس او بوده و در پاسخ‌دادن به سئوالات نکیر و منکر یاری‌اش دهند. [۱۳] علاوه بر اعتقادات صحیح و اعمال خیر انسان، زیارت اهل بیت به ویژه امام حسین(ع) که باطن آن شفاعت ایشان است نیز در یاری میت تأثیر فراوانی دارد. [۱۴]

پرسش های شب اول دفن

پرسش در قبر در واقع آغاز نعمت و عذاب برای انسان‌ها است؛ مثلا نعمت بزرگي براي مؤمن است چون او از آن پرسش ها لذّت مي برد و آن هم موقعي که دو ملک را با قيافه هاي زيبا مشاهده مي کند برای او بسیار خوش آیند ومسرت بخش خواهد بود. از باب تمثیل وتقریب مطلب به ذهن: درست مانند دانش آموز زرنگي که درسش را خوب خوانده است وقتي از او سئوال مي شود و به خوبي پاسخ مي دهد از پرسش وپاسخ نه تنها برای او رنجش آور نیست. بلکه لذّت عجيبي مي برد چرا که کمال خود را نشان داده است. مؤمن هم تمايل دارد که از خدايش و رسولش و اعتقاداتش پرسده شود و او با همان ايمان و اطميناني که در دنيا داشت پاسخگو باشد. در قرآن کریم فرمود:«يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ. [۱۵] خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، استوار مى‏دارد هم در اين جهان، و هم در سراى ديگر! و ستمگران را گمراه مى‏سازد، (و لطف خود را از آنها برمى‏‌گيرد) خداوند هر كار را بخواهد (و مصلحت بداند) انجام مى‌‏دهد. در تفسير این آيه مرحوم علامه مجلسي از قول پيامبر اکرم (ص) نقل مي کند که ايشان فرمودند: «في القَبر اذا سُئل الموتي» وقتي که در قبر از او سئوال مي شود با استواري سخن مي گويد.[۱۶] در روایتی از امیر المؤمنین(علیه السلام) مانند آن چه از رسول خدا نقل شد آمده است:... و سوال می کنند امام تو کیست؟ پاسخ می گوید: امام من علی بن ابیطالب(علیه السلام) است. سپس دیگر ائمه(علیهم السلام) را یکی پس از دیگری می شمرد تا به امام زمان خویش می رسد.[۱۷] امام سجاد(علیه السلام) جمعه ها در مسجد النبی به موعظه ی مردم می پرداخت، و از پایان عمر و سوال و نکیر و منکر می گفت: از خدایی که می پرستی، از پیامبری که برای تو مبعوث شد، از دینی که بر آن هستی، از کتابی که می خوانی، از امامی که پیروی می کنی، از عمری که سپری کردی و از مالی که به دست آوردی و خرج کرده ای سوال می کنند.[۱۸] در روایات دیگر آمده است که از قبله و دوستانش پرسش می شود. [۱۹] همچنین از نماز و زکات و روزه اش پرسش می‌شود.[۲۰] احمد بن حنبل که فهرست و اصول عقاید اهل حدیث را نوشته می گوید: عذاب قبر حق است و در آن از گناهان بندگان و از پروردگار و از بهشت و دوزخ سوال می کنند و مسأله ی دو فرشته ی به نام نکیر و منکر نیز حق است. [۲۱]

پانویس

  1. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 239، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
  2. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، محقق، طناحی، محمود محمد، ج 5، ص 115، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، میر دامادی، جمال الدین، ‏ ج 5، ص 233، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
  4. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 893، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
  5. فرهنگ ابجدی، ص 935.
  6. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، تهران، نشر دار الکتب الاسلامیه، سال 1362 شمسی، ج۶، باب احوال القبر و البرزخ
  7. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد، (شرح عقاید صدوق،) ص ۲۲۰،
  8. فیض کاشانی ملامحسن، علم الیقین، ج۲، ص۱۰۷۳
  9. حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ج 2، ص 197
  10. شیخ کلینی، فروع کافی، ج۳ ص ۲۳۸
  11. تهرانی، سید محمد حسین، معادشناسی، ج۲، ص۲۵۵
  12. بحرانی سیدهاشم، تفسیرالبرهان، جلد5، صفحه433
  13. شیخ کلینی، اصول کافی، ‌ بیروت؛ نشر دارالکتب الاسلامیه، سال 1407 هجری قمری، باب المسأله فی القبر، ج۲، ص ۶۳۴ و ج۳، ص۲۰۱
  14. شیخ صدوق، علل الشرایع، قم، نشر داوری، سال 1385 شمسی، ج ۱، ص ۳۶۰
  15. سوره ابراهيم، آیه 27.
  16. مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، سال 1403 ق، ج 6- باب احوال البرزخ و القبر، ص 228.
  17. جزایری سید نعمت الله، الانوار النعمانیه، ج 4، ص 222.
  18. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، نشر دارالاحیاء التراث العربی، سال 1403 قمری، ج 6، ص 223، حدیث 24.
  19. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، نشر دارالاحیاء التراث العربی، سال 1403 قمری، ج 6، ص 175، حدیث 1.
  20. شّبر عبدالله، حق الیقین، ج2، ص 388
  21. قاضی ابوالحسین محمد بن یعلی، طبقات الحنابله، ص 226.