نیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - ']]↵<references />' به ']]')
جز (تمیزکاری)
خط ۱۸: خط ۱۸:
علم و میل در افعال ارادی: افعال ارادی انسان، تماما مبتنی بر دو مبدا علم و گرایش است. تحقق و وجود میل، همواره مستلزم صدور فعل نیست اما هر فعلی که از فاعل مختار - از آن حیث که مختار است - صادر می شود، متوقف بر تحقق دو عنصر علم و میل است. البته، این میل گاه مربوط به قوای نفسانی است و گاه مربوط به اعضای حسی و بدنی.
علم و میل در افعال ارادی: افعال ارادی انسان، تماما مبتنی بر دو مبدا علم و گرایش است. تحقق و وجود میل، همواره مستلزم صدور فعل نیست اما هر فعلی که از فاعل مختار - از آن حیث که مختار است - صادر می شود، متوقف بر تحقق دو عنصر علم و میل است. البته، این میل گاه مربوط به قوای نفسانی است و گاه مربوط به اعضای حسی و بدنی.


علم آفریننده میل نیست: بعضی چنین پنداشته اند که «علم» تصوری و تصدیقی و صرف توجه و التفات به یک عمل، خود موجد میل و رغبت است. اما در حقیقت چنین نیست. چرا که «علم» فی حد نفسه پدیده ای است که ذاتا جز خاصیت کشف و حاکویت، خاصیت دیگری ندارد.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق،الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21
علم آفریننده میل نیست: بعضی چنین پنداشته اند که «علم» تصوری و تصدیقی و صرف توجه و التفات به یک عمل، خود موجد میل و رغبت است. اما در حقیقت چنین نیست. چرا که «علم» فی حد نفسه پدیده ای است که ذاتا جز خاصیت کشف و حاکویت، خاصیت دیگری ندارد.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق، الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21
</ref> تنها نقشی که در این میان برای علم می توان قائل شد، این است که علم شرط بیدارشدن میل ورغبت نهفته درنفس است.به عبارت صحیح تر باید گفت که میل و رغبتی که در کمون نفس انسان نهفته است، برای تاثیر خود و وادار ساختن انسان به انجام فعلی، بایستی زمینه و موضوعی برای خود بیابد، این زمینه و موضوع در واقع به وسیله همان علم تصوری وتصدیقی که به واسطه بعد علمی وادراکی نفس حاصل می شود، تامین خواهد شد.
</ref> تنها نقشی که در این میان برای علم می توان قائل شد، این است که علم شرط بیدارشدن میل ورغبت نهفته درنفس است. به عبارت صحیح تر باید گفت که میل و رغبتی که در کمون نفس انسان نهفته است، برای تاثیر خود و وادار ساختن انسان به انجام فعلی، بایستی زمینه و موضوعی برای خود بیابد، این زمینه و موضوع در واقع به وسیله همان علم تصوری وتصدیقی که به واسطه بعد علمی وادراکی نفس حاصل می شود، تامین خواهد شد.


میل شدید و ضعیف: برای صدور یک فعل ارادی از انسان، مطلق علم و میل کافی نیست. گاهی انسان فعلی را تصور می کند و در ابتدا به مفید بودن انجام آن هم تصدیق می کند اما به محض مقایسه آن با افعال ارادی دیگر، از اقدام به آن کارمنصرف می شود. این جادرواقع،تصدیق واقعی وپایدار به مفیدبودن عمل حاصل نشده است. وقتی درجه علم ضعیف است، میل نیز به همان نسبت ضعیف تر خواهد بود. هر چه قدر علم، واضح تر و روشن تر باشد، میل نیز شدیدتر است.
میل شدید و ضعیف: برای صدور یک فعل ارادی از انسان، مطلق علم و میل کافی نیست. گاهی انسان فعلی را تصور می کند و در ابتدا به مفید بودن انجام آن هم تصدیق می کند اما به محض مقایسه آن با افعال ارادی دیگر، از اقدام به آن کارمنصرف می شود. این جادرواقع، تصدیق واقعی وپایدار به مفیدبودن عمل حاصل نشده است. وقتی درجه علم ضعیف است، میل نیز به همان نسبت ضعیف تر خواهد بود. هر چه قدر علم، واضح تر و روشن تر باشد، میل نیز شدیدتر است.


=جایگاه نیت=
=جایگاه نیت=
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی که در آن ها «نیت» وجود دارد مثالی طرح می کنیم: هنگامی که به شخصی سلام می کنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوم است.فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در این جا گفته می شود که این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقوله ای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی که در آن ها «نیت» وجود دارد مثالی طرح می کنیم: هنگامی که به شخصی سلام می کنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوم است. فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در این جا گفته می شود که این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقوله ای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟


برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این فعل یعنی «سلام کردن» دخیل اند می پردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل می شود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل می شود. سپس، تصور «سلام» به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل می شود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت نمی‌گیرد که این ها همه از مقوله علم اند. این علم - چنانکه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... می‌دهد که این همان مرحله اراده نفس است.
برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این فعل یعنی «سلام کردن» دخیل اند می پردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل می شود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل می شود. سپس، تصور «سلام» به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل می شود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت نمی‌گیرد که این ها همه از مقوله علم اند. این علم - چنانکه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... می‌دهد که این همان مرحله اراده نفس است.
خط ۳۰: خط ۳۰:
در این جا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:
در این جا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:


1- آیا قصد و اراده به یک معنا و حاکی از یک واقعیت اند؟ گاهی این دو به جای یکدیگر به کار می روند که خود حاکی از ترادف آن ها است.اما از سویی، گفته می شود که اراده همان واقعیت نفسانی قبل ازانجام فعل است، که گاه به «تصمیم و جزم» نیز نامبردار است. اما قصد چنین نیست. ممکن است ما از فاصله صد متری که شخص مذکور را می بینیم، قصد سلام داشته باشیم اما در اینجا هنوز اراده صادق نیست.
1- آیا قصد و اراده به یک معنا و حاکی از یک واقعیت اند؟ گاهی این دو به جای یکدیگر به کار می روند که خود حاکی از ترادف آن ها است. اما از سویی، گفته می شود که اراده همان واقعیت نفسانی قبل ازانجام فعل است، که گاه به «تصمیم و جزم» نیز نامبردار است. اما قصد چنین نیست. ممکن است ما از فاصله صد متری که شخص مذکور را می بینیم، قصد سلام داشته باشیم اما در اینجا هنوز اراده صادق نیست.


2- در صورتی که قصد و اراده فرق دارند، ماهیت «قصد» چیست؟ آیا تصور و تصدیق از مقوله علم است یا همان میل است؟ ممکن است گفته شود قصد از مرتبه ضعیف میل، و اراده از مرتبه شدید میل و شوق اکید انتزاع می شود، اما این مطلب چنان که خواهیم گفت محل مناقشه است.
2- در صورتی که قصد و اراده فرق دارند، ماهیت «قصد» چیست؟ آیا تصور و تصدیق از مقوله علم است یا همان میل است؟ ممکن است گفته شود قصد از مرتبه ضعیف میل، و اراده از مرتبه شدید میل و شوق اکید انتزاع می شود، اما این مطلب چنان که خواهیم گفت محل مناقشه است.
خط ۵۱: خط ۵۱:


=ماهیت نیت=
=ماهیت نیت=
مؤلف کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات نمی‌گیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن» <ref>دستور الاخلاق فی القرآن،دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دکتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دکتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408</ref>
مؤلف کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات نمی‌گیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن» <ref>دستور الاخلاق فی القرآن، دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دکتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دکتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408</ref>


این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می شود.
این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می شود.
خط ۶۳: خط ۶۳:
دانشمند معاصر استاد محمدتقی مصباح یزدی در رساله خود: «کلمة حول فلسفة الاخلاق» فرقی بین نیت و داعی نمی گذارند و پس از تقسیم رغبت و داعی به غریزی و غیر غریزی، داعی غیر غریزی را به «نیت» نام می نهند: «و الذی نرکز علیه هو ان جمیع الافعال الارادیة مسبوقة بمیول فطریة و منتهیة الی رغبات کامنة فی النفس تنبعث بنوع من انواع المنبهات الداخلیه او الخارجیه، سواء کانت الرغبة متعلقة باعضاء البدن او بقوی الروح و سواء کانت مشترکة بین الانسان و الحیوان او مختصه بالانسان و سواء کان تاثیرها فی الاراده بالمباشرة او بغیر المباشرة و نسمی الرغبة المؤثرة بالفعل فی حصول الاراده مطلقا بالداعی سواء کان تاثیرها بمفردها او بالاشتراک مع داع او دواع اخری، و سواء کانت الرغبة غریزیة او غیر غریزیة و سواء کانت غیر الغریزیة مشعورا بها و ملتفتا الیها تفصیلا او غیر مشعور بها کذلک بل کانت مغیبة بستار من الغفلة، و نخص الداعی غیر الغریزی باسم النیه و ان کان الشعور به یختلف بالشدة و الضعف و الوضوح و الخفاء و التفصیل و الاجمال فلا نسمی الدواعی الغریزیة المؤثرة فی افعال الاطفال الصغار و من ینسج علی منوالهم بالنیات.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق، پیشین</ref>
دانشمند معاصر استاد محمدتقی مصباح یزدی در رساله خود: «کلمة حول فلسفة الاخلاق» فرقی بین نیت و داعی نمی گذارند و پس از تقسیم رغبت و داعی به غریزی و غیر غریزی، داعی غیر غریزی را به «نیت» نام می نهند: «و الذی نرکز علیه هو ان جمیع الافعال الارادیة مسبوقة بمیول فطریة و منتهیة الی رغبات کامنة فی النفس تنبعث بنوع من انواع المنبهات الداخلیه او الخارجیه، سواء کانت الرغبة متعلقة باعضاء البدن او بقوی الروح و سواء کانت مشترکة بین الانسان و الحیوان او مختصه بالانسان و سواء کان تاثیرها فی الاراده بالمباشرة او بغیر المباشرة و نسمی الرغبة المؤثرة بالفعل فی حصول الاراده مطلقا بالداعی سواء کان تاثیرها بمفردها او بالاشتراک مع داع او دواع اخری، و سواء کانت الرغبة غریزیة او غیر غریزیة و سواء کانت غیر الغریزیة مشعورا بها و ملتفتا الیها تفصیلا او غیر مشعور بها کذلک بل کانت مغیبة بستار من الغفلة، و نخص الداعی غیر الغریزی باسم النیه و ان کان الشعور به یختلف بالشدة و الضعف و الوضوح و الخفاء و التفصیل و الاجمال فلا نسمی الدواعی الغریزیة المؤثرة فی افعال الاطفال الصغار و من ینسج علی منوالهم بالنیات.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق، پیشین</ref>


در بیان فوق که در آن تعریف «نیت» آمده است، نیت به معنای مصدری به کار نرفته بلکه به معنای اسمی گرفته شده است. بنابراین،نیت عبارت است از:«داعی وانگیزه غیرغریزی که فاعل در هنگام انجام فعل توجه و عنایتی بدان دارد».
در بیان فوق که در آن تعریف «نیت» آمده است، نیت به معنای مصدری به کار نرفته بلکه به معنای اسمی گرفته شده است. بنابراین، نیت عبارت است از:«داعی وانگیزه غیرغریزی که فاعل در هنگام انجام فعل توجه و عنایتی بدان دارد».


آنچه مهم و محل دقت است این است که هنگام انجام یک فعل ارادی - چنان که اشاره شد - نخست در مرتبه متقدم دو عنصر تصور و تصدیق (علم) و میل تحقق داشته، آنگاه اراده انجام فعل و به دنبال آن، فعل صورت نمی‌گیرد. وقتی «نیت» را به معنای داعی می گیریم، مسلما وجود خارجی و عینی مطلوب، مراد نخواهد بود. چرا که تحقق خارجی و بالفعل مطلوب هنوز حاصل نشده و متاخر از فعل است و چیزی که وجود متاخر است، نمی‌تواند انگیزه و داعی برای صدور متقدم باشد.
آنچه مهم و محل دقت است این است که هنگام انجام یک فعل ارادی - چنان که اشاره شد - نخست در مرتبه متقدم دو عنصر تصور و تصدیق (علم) و میل تحقق داشته، آنگاه اراده انجام فعل و به دنبال آن، فعل صورت نمی‌گیرد. وقتی «نیت» را به معنای داعی می گیریم، مسلما وجود خارجی و عینی مطلوب، مراد نخواهد بود. چرا که تحقق خارجی و بالفعل مطلوب هنوز حاصل نشده و متاخر از فعل است و چیزی که وجود متاخر است، نمی‌تواند انگیزه و داعی برای صدور متقدم باشد.
خط ۸۲: خط ۸۲:


=تجرد نفس=
=تجرد نفس=
نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر می شود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام می شوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آن ها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام می‌دهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل» و «توهم». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل،هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه»، فعلی از افعال نفس ما محسوب می شوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت نمی‌گیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیده‌های مجردی هستند حاصل می شود.
نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر می شود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام می شوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آن ها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام می‌دهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل» و «توهم». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل، هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه»، فعلی از افعال نفس ما محسوب می شوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت نمی‌گیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیده‌های مجردی هستند حاصل می شود.


=رشد و کمال علمی نفس=
=رشد و کمال علمی نفس=
خط ۸۹: خط ۸۹:
نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب می شود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم» می تواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همان طور که غذای فاسد می تواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز می تواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.
نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب می شود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم» می تواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همان طور که غذای فاسد می تواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز می تواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.


=روح یا بدن کدامیک اصیل است؟=
=روح یا بدن کدامیک اصیل است؟ =
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف می شود.
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف می شود.


خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: اصطلاحات فقهی]]
[[رده:اصطلاحات فقهی]]
۴٬۹۳۳

ویرایش