نیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نکته ای' به 'نکته‌ای')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۴: خط ۴:


«نیت» از دیدگاه خاصی از مسائل علم النفس فلسفی و علم روان‌شناسی نیز محسوب می‌شود. «قصد و نیت» گاه به معنای توجه و التفات گرفته می‌شود و با توجه به این معنا می‌توان گفت که مساله «نیت» در مسائل حقوقی و جزائی نیز به شکل خاصی مطرح گردیده است.
«نیت» از دیدگاه خاصی از مسائل علم النفس فلسفی و علم روان‌شناسی نیز محسوب می‌شود. «قصد و نیت» گاه به معنای توجه و التفات گرفته می‌شود و با توجه به این معنا می‌توان گفت که مساله «نیت» در مسائل حقوقی و جزائی نیز به شکل خاصی مطرح گردیده است.
<br />


== مفهوم نیت ==
== مفهوم نیت ==
واژه «نیت» در مقام استعمال ما فارسی زبانان گاه به معنای اسمی به کار می‌رود و مراد از آن غایتی است که فاعل از فعل خود آن را در نظر گرفته است. مثلا می‌گوئیم: «نیت شما در این حرکت چیست؟» و پاسخ داده می‌شود: «زیارت دوستان». در این جا می‌توان گفت: «زیارت دوستان» نیت ماست. و البته این غیر از این معناست که بگوئیم: زیارت دوستان موضوع و متعلق نیت ماست. بنابراین در این استعمال، «نیت» به معنای مصدری یعنی نیت کردن نیست، بلکه به معنای «منوی» است.
واژه «نیت» در مقام استعمال ما فارسی‌زبانان گاه به معنای اسمی به کار می‌رود و مراد از آن غایتی است که فاعل از فعل خود آن را در نظر گرفته است. مثلا می‌گوئیم: «نیت شما در این حرکت چیست؟» و پاسخ داده می‌شود: «زیارت دوستان». در این جا می‌توان گفت: «زیارت دوستان» نیت ماست و البته این غیر از این معناست که بگوئیم: زیارت دوستان موضوع و متعلق نیت ماست. بنابراین در این استعمال، «نیت» به معنای مصدری یعنی نیت کردن نیست، بلکه به معنای «منوی» است.


استعمال دوم «نیت» در معنای مصدر است که از آن فعل مشتق می‌شود. [لکل امرء ما نوی]. «نیت» در استعمال سوم، به معنای توجه، التفات و خطور ذهنی به کار می‌رود و غالبا در هنگام انجام عبادات مطرح می‌شود. مثلا به هنگام انجام نماز از کسی سؤال می‌کنیم: «آیا نیت کرده‌ای یا خیر؟» در این جا، مقصود این است که آیا شخص مذکور در ابتدای انجام نماز، خصوصیات فعل و قصد نهایی از آن، یعنی قرب الهی را به ذهن خود خطور داده است یا نه؟ به عبارت دیگر، مقصود از نیت کردن در این جا، توجه و التفات تفصیلی به فعل نماز و تعداد رکعات آن و این که به چه مقصودی بایستی به جا آورده شود، می‌باشد.
استعمال دوم «نیت» در معنای مصدر است که از آن فعل مشتق می‌شود. [لکل امرء ما نوی]. «نیت» در استعمال سوم، به معنای توجه، التفات و خطور ذهنی به کار می‌رود و غالبا در هنگام انجام عبادات مطرح می‌شود. مثلا به هنگام انجام نماز از کسی سؤال می‌کنیم: «آیا نیت کرده‌ای یا خیر؟» در این جا، مقصود این است که آیا شخص مذکور در ابتدای انجام نماز، خصوصیات فعل و قصد نهایی از آن، یعنی قرب الهی را به ذهن خود خطور داده است یا نه؟ به عبارت دیگر، مقصود از نیت کردن در این جا، توجه و التفات تفصیلی به فعل نماز و تعداد رکعات آن و این که به چه مقصودی بایستی به جا آورده شود، می‌باشد.
خط ۱۸: خط ۱۶:
علم و میل در افعال ارادی: افعال ارادی انسان، تماما مبتنی بر دو مبدا علم و گرایش است. تحقق و وجود میل، همواره مستلزم صدور فعل نیست اما هر فعلی که از فاعل مختار - از آن حیث که مختار است - صادر می‌شود، متوقف بر تحقق دو عنصر علم و میل است. البته، این میل گاه مربوط به قوای نفسانی است و گاه مربوط به اعضای حسی و بدنی.
علم و میل در افعال ارادی: افعال ارادی انسان، تماما مبتنی بر دو مبدا علم و گرایش است. تحقق و وجود میل، همواره مستلزم صدور فعل نیست اما هر فعلی که از فاعل مختار - از آن حیث که مختار است - صادر می‌شود، متوقف بر تحقق دو عنصر علم و میل است. البته، این میل گاه مربوط به قوای نفسانی است و گاه مربوط به اعضای حسی و بدنی.


علم آفریننده میل نیست: بعضی چنین پنداشته‌اند که «علم» تصوری و تصدیقی و صرف توجه و التفات به یک عمل، خود موجد میل و رغبت است. اما در حقیقت چنین نیست. چرا که «علم» فی حد نفسه پدیده ای است که ذاتا جز خاصیت کشف و حاکویت، خاصیت دیگری ندارد.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق، الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21
علم آفریننده میل نیست: بعضی چنین پنداشته‌اند که «علم» تصوری و تصدیقی و صرف توجه و التفات به یک عمل، خود موجد میل و رغبت است. اما در حقیقت چنین نیست. چرا که «علم» فی حد نفسه پدیده‌ای است که ذاتا جز خاصیت کشف و حاکویت، خاصیت دیگری ندارد.<ref>کلمة حول فلسفة الاخلاق، الاستاذ مصباح الیزدی، انتشارات درراه حق، قم، ص 21
</ref> تنها نقشی که در این میان برای علم می‌توان قائل شد، این است که علم شرط بیدارشدن میل ورغبت نهفته درنفس است. به عبارت صحیح تر باید گفت که میل و رغبتی که در کمون نفس انسان نهفته است، برای تاثیر خود و وادار ساختن انسان به انجام فعلی، بایستی زمینه و موضوعی برای خود بیابد، این زمینه و موضوع در واقع به وسیله همان علم تصوری وتصدیقی که به واسطه بعد علمی وادراکی نفس حاصل می‌شود، تامین خواهد شد.
</ref> تنها نقشی که در این میان برای علم می‌توان قائل شد، این است که علم شرط بیدارشدن میل ورغبت نهفته درنفس است. به عبارت صحیح تر باید گفت که میل و رغبتی که در کمون نفس انسان نهفته است، برای تاثیر خود و وادار ساختن انسان به انجام فعلی، بایستی زمینه و موضوعی برای خود بیابد، این زمینه و موضوع در واقع به وسیله همان علم تصوری وتصدیقی که به واسطه بعد علمی وادراکی نفس حاصل می‌شود، تامین خواهد شد.


خط ۲۴: خط ۲۲:


== جایگاه نیت ==
== جایگاه نیت ==
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی که در آنها «نیت» وجود دارد مثالی طرح می‌کنیم: هنگامی که به شخصی سلام می‌کنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوم است. فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در این جا گفته می‌شود که این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقوله ای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی که در آنها «نیت» وجود دارد مثالی طرح می‌کنیم: هنگامی که به شخصی سلام می‌کنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوم است. فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در این جا گفته می‌شود که این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقوله‌ای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟


برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این فعل یعنی «سلام کردن» دخیل‌اند می‌پردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل می‌شود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل می‌شود. سپس، تصور «سلام» به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل می‌شود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت نمی‌گیرد که این ها همه از مقوله علم اند. این علم - چنانکه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... می‌دهد که این همان مرحله اراده نفس است.
برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این فعل یعنی «سلام کردن» دخیل‌اند می‌پردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل می‌شود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل می‌شود. سپس، تصور «سلام» به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل می‌شود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت نمی‌گیرد که این ها همه از مقوله علم اند. این علم - چنانکه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... می‌دهد که این همان مرحله اراده نفس است.


در این جا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:
در این جا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:
خط ۳۹: خط ۳۷:


== قصد و اراده ==
== قصد و اراده ==
به نظر می‌رسد که قصد و اراده با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی که از ما صادر می‌شود، به دنبال «قصد» و اراده صورت نمی‌گیرد و - چنان که اشاره نمودیم - اراده آخرین مرحله نفسانی نسبت به فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار می‌رود: [قَصَدَهُ ای اَرادَهُ]
به نظر می‌رسد که قصد و اراده با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی که از ما صادر می‌شود، به دنبال «قصد» و اراده صورت نمی‌گیرد و - چنان که اشاره نمودیم - اراده آخرین مرحله نفسانی نسبت به فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار می‌رود: [قَصَدَهُ‌ ای اَرادَهُ]


آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متاخر از «علم» یعنی تصور و تصدیق اند. وقتی می‌گوییم: «من قصد کرده‌ام که به فلان مکان بروم» یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کرده‌ام که بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در این جا معمولا کلمه «تصمیم» را به معنای قصد به کار می‌بریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق نمی‌شود. چون گاه می‌گوییم: من فائده فلان کار را تصدیق می‌کنم و میل هم نسبت به انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفته ام. این بیان، یا حاکی از این است که تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است که تصمیم تنها به مرحله شدید میل، که به دنبال آن اراده صورت نمی‌گیرد، اطلاق می‌شود.
آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متاخر از «علم» یعنی تصور و تصدیق اند. وقتی می‌گوییم: «من قصد کرده‌ام که به فلان مکان بروم» یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کرده‌ام که بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در این جا معمولا کلمه «تصمیم» را به معنای قصد به کار می‌بریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق نمی‌شود. چون گاه می‌گوییم: من فائده فلان کار را تصدیق می‌کنم و میل هم نسبت به انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفته ام. این بیان، یا حاکی از این است که تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است که تصمیم تنها به مرحله شدید میل، که به دنبال آن اراده صورت نمی‌گیرد، اطلاق می‌شود.
خط ۴۵: خط ۴۳:
نکته‌ای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت نمی‌گیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن.
نکته‌ای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت نمی‌گیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن.


اما در مورد اراده باید گفت که اراده ذاتا و ماهیة از مقوله میل نیست. چرا که میل نفسانی را نمی‌توان «فعل» نامید، اما اراده در حقیقت، یک فعل نفسانی است. اگرچه گاهی گفته می‌شود: «من اکنون به فلان چیز میل پیدا کردم» اما در واقع معنایش این نیست که نفس من در این لحظه خاص، میل را ایجاد کرد، بلکه در این جا «میل» یا به معنای «علم» و یا به معنای اراده به کار رفته است. یعنی منظور گوینده این است که «من حالا پی به فائده فلان کار برده، آن را تصدیق می‌کنم» و یا به این معناست که «من در این لحظه، اراده انجام فعل را کردم.» به هر حال، میل ایجاد شدنی نیست بلکه ظاهر شدنی است. اما اراده به نوبه خود فعلی است که از نفس صادر می‌شود. بنابراین، اگر «میل» در جمله مذکور به معنای واقعی آن ماخوذ باشد، مراد این است که در فلان زمان میل و گرایش من نسبت به پدیده ای خاص، بروز و ظهور پیدا کرد.
اما در مورد اراده باید گفت که اراده ذاتا و ماهیة از مقوله میل نیست. چرا که میل نفسانی را نمی‌توان «فعل» نامید، اما اراده در حقیقت، یک فعل نفسانی است. اگرچه گاهی گفته می‌شود: «من اکنون به فلان چیز میل پیدا کردم» اما در واقع معنایش این نیست که نفس من در این لحظه خاص، میل را ایجاد کرد، بلکه در این جا «میل» یا به معنای «علم» و یا به معنای اراده به کار رفته است. یعنی منظور گوینده این است که «من حالا پی به فائده فلان کار برده، آن را تصدیق می‌کنم» و یا به این معناست که «من در این لحظه، اراده انجام فعل را کردم.» به هر حال، میل ایجاد شدنی نیست بلکه ظاهر شدنی است. اما اراده به نوبه خود فعلی است که از نفس صادر می‌شود. بنابراین، اگر «میل» در جمله مذکور به معنای واقعی آن ماخوذ باشد، مراد این است که در فلان زمان میل و گرایش من نسبت به پدیده‌ای خاص، بروز و ظهور پیدا کرد.


== تسلسل ارادات مستلزم عدم وقوع فعل است ==
== تسلسل ارادات مستلزم عدم وقوع فعل است ==
«اراده» اگرچه خود فعل نفس است و خود نیز یک فعل ارادی محسوب می‌شود، اما چنین نیست که خود، مسبوق به اراده دیگری باشد وبدین لحاظمتصف به وصف ارادی بودن شود. اگر هر اراده ای - از آن جهت که یک فعل ارادی نفسانی است - ضرورتا مسبوق به اراده قبلی باشد، بنابراین برای صدور هر فعل ارادی، لازم است در مرحله متقدم، بی نهایت اراده تحقق پذیرد واین خودبه معنای عدم صدور فعل از فاعل مرید است.
«اراده» اگرچه خود فعل نفس است و خود نیز یک فعل ارادی محسوب می‌شود، اما چنین نیست که خود، مسبوق به اراده دیگری باشد وبدین لحاظمتصف به وصف ارادی بودن شود. اگر هر اراده‌ای - از آن جهت که یک فعل ارادی نفسانی است - ضرورتا مسبوق به اراده قبلی باشد، بنابراین برای صدور هر فعل ارادی، لازم است در مرحله متقدم، بی نهایت اراده تحقق پذیرد واین خودبه معنای عدم صدور فعل از فاعل مرید است.


== ماهیت نیت ==
== ماهیت نیت ==
مؤلف کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات نمی‌گیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن» <ref>دستور الاخلاق فی القرآن، دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دکتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دکتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408</ref>
مؤلف کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات نمی‌گیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن» <ref>دستور الاخلاق فی القرآن، دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دکتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دکتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408</ref>


این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می‌کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می‌کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می‌کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می‌شود.
این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می‌کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می‌کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می‌کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه‌ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می‌شود.


آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - کما این که بعضی گفته‏‌اند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نموده ایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریک و انگیزندگی نمی‌شود. بنابراین، صورت ذهنی جز یک حالت عقلی صرف نیست و هم از این روست که جز «غایت و هدف» به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم که علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در کمون روح ماست و دافع و انگیزه برای حرکت و فعالیت ما همان امیال و گرایش‌های درونی است.
آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - کما این که بعضی گفته‏‌اند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نموده ایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریک و انگیزندگی نمی‌شود. بنابراین، صورت ذهنی جز یک حالت عقلی صرف نیست و هم از این روست که جز «غایت و هدف» به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم که علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در کمون روح ماست و دافع و انگیزه برای حرکت و فعالیت ما همان امیال و گرایش‌های درونی است.
خط ۸۵: خط ۸۳:


== رشد و کمال علمی نفس ==
== رشد و کمال علمی نفس ==
یکی از ابعادی که نفس و روح انسان در آن زمینه رشد و تکامل پیدا می‌کند بعد علمی است. علم یک عنصر مادی و مشت پر کن نیست و هم از این روست که میان افزایش و یا کاهش علم و وزن انسان هیچ تناسب و رابطه ثابتی برقرار نیست. علم و وزن هر یک از مقوله ای خاص اند و هرگز ضروتاآن که عالم تر است، سنگین وزن تر نیست و نه بالعکس. علم امری است مجرد و لذا سنخیت لازم با روح و نفس انسان را داراست. تکامل نفس بشر در بعد علمی از طریق اتحاد هر چه بیش تر نفس با صور مجرده است. هر چقدر سعه وجودی و میزان تجرد نفس افزایش یابد دائره علم و آگاهی نفس نیز بیش ترمی شود. بنابراین، تکامل نفس انسان مستقیما و منحصرا به وسیله حصول هرچه بیش تر اموری مجرد برای نفس است.
یکی از ابعادی که نفس و روح انسان در آن زمینه رشد و تکامل پیدا می‌کند بعد علمی است. علم یک عنصر مادی و مشت پر کن نیست و هم از این روست که میان افزایش و یا کاهش علم و وزن انسان هیچ تناسب و رابطه ثابتی برقرار نیست. علم و وزن هر یک از مقوله‌ای خاص اند و هرگز ضروتاآن که عالم تر است، سنگین وزن تر نیست و نه بالعکس. علم امری است مجرد و لذا سنخیت لازم با روح و نفس انسان را داراست. تکامل نفس بشر در بعد علمی از طریق اتحاد هر چه بیش تر نفس با صور مجرده است. هر چقدر سعه وجودی و میزان تجرد نفس افزایش یابد دائره علم و آگاهی نفس نیز بیش ترمی شود. بنابراین، تکامل نفس انسان مستقیما و منحصرا به وسیله حصول هرچه بیش تر اموری مجرد برای نفس است.


نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب می‌شود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم» می‌تواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همان طور که غذای فاسد می‌تواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز می‌تواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.
نیت ماهیتا هر چه باشد و هر تعریفی داشته باشد، به معنای مصدری - نه اسمی - فعلی از افعال نفس محسوب می‌شود. بنابراین، امری است مجرد و از سنخ وجود نفس است. لذا همچون عنصر «علم» می‌تواند در صعود و یا سقوط نفس مؤثر باشد. همان طور که غذای فاسد می‌تواند مانع رشد جسمانی انسان شده، قوای بدنی را تضعیف نماید، نیت فاسده نیز می‌تواند روح بشر را فاسد نموده، از مراتب عالیه انسانی به درجات نازله سقوط دهد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش