کمونیسم

نسخهٔ تاریخ ‏۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۴ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'شاخه ای' به 'شاخه‌ای')

کمونیسم یک ایدئولوژی است که می کوشد بر اساس مالکیّت مشترک روشها و ابزارهای تولید و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی ضد دولت گرایی فاقد طبقه های اجتماعی را ترسیم کند. کمونیست Communist به فرد یا حزبِ طرف دار مرام اشتراکی و معتقد و وفادار به مکتب کمونیسم اطلاق می شود.

تاریخچه کمونیسم

مفهوم کمونیسم تاریخچه ای بسیار طولانی دارد که به پیش از دوران کارل مارکس و فردریش انگلس بر می‌گردد. در یونان باستان، معنای کمونیسم با داستانی در مورد«عصر طلایی» زندگی انسان ها همراه بود که در این عصر افراد جامعه با هم آهنگی و ارامش کامل زندگی می کردند و معنای مالکیت خصوصی وجود نداشت. کمونیسم علمی بعنوان نظریه و ایدئولوژی ازادی طبقه کارگر و رنجبر از نظام اجتماعی سرمایه داری و ایجاد و استوار کردن اجتماع کمونیستی از سال ۴٠ قرن ۱۹ م زمانی که مبارزات طبقاتی بین کارگران و سرمایه داران در کشورهای اروپا در گرفت به میان آمد. مارکس و انگلز دو بنیانگذار نخست سوسیالیسم و کمونیسم علمی هستند.

کمونیسم یا اشتراکی سازی( از کلمه لاتینی Communis یا keyvanism به معنی مشترک) به جنبشی سیاسی- علمی- اقتصادی کلاسی. گفته می شود که از قرن نوزدهم میلادی، بیشتر بر پایه اندیشه های کارل مارکس و مانیفست کمونیسم،( کیوانیسم کمونیسم) مطرح است.

بنیانگذار کمونیسم

مارکس برای تعریف فاصله و اختلاف خویش با سوسیالیسم غیر کارگری قرن نوزدهم عنوانی را که جنبش سوسیالیستی کارگری بخود داده بود، یعنی کمونیسم برگزیدند. خود ماركس هم گفته است كه فلسفه، تفسیر جهان نیست، تغییر جهان است؛ یعنی فلسفه تا آن جا كه در مقام این است كه ببیند جهان چگونه است و چگونه نیست، ارزشی ندارد؛ فلسفه آن میزان ارزش دارد كه وسیله ای برای تغییر و تحول جهان باشد.

یک حزب کمونیست یک حزب سیاسی است که از راه موقعیت سیاسی که به دست می آورد خود را ملزم به اجرای اصول اقتصادی و اجتماعی کمونیسم می داند. این نام نخستین بار در عنوان مقالهٔ مانیفست حزب کمونیست از طرف کارل مارکس و فریدریش انگلس به دست آمد. اکنون ، حزب کمونیست کشور چین بزرگ‌ترین حزب سیاسی در جهان است.

نقد و بررسی کمونیسم

قوانین بنیادین کمونیسم در اواسط قرن نوزدهم به وسیله کارل مارکس و فردریش انگلس تدوین شد که دو اقتصاد دان و فیلسوف سیاسی آلمانی بودند. ولی تا سال ۱۹۱۷ هیج کشوری با مرام کمونیستی بنیان نهاده نشد تا اینکه در این سال، انقلابی کارگری در روسیه شکل گرفت که باعث سقوط حکومت تزاری شده و اتحاد جماهیر شوروی بعنوان اولین کشور کمونیستی پای به عرصه ظهور گذاشت. در اواسط قرن بیستم، معلوم شد که کمونیسم میتواند با توجه به احاطه کامل بر قدرت سیاسی و ایدیولوژی اقتصادی سختگیرانه خود، مردم سالاری را نقض می کند.

کمونیسم هدف اصلی اش لغو مالکیت خصوصی بر ابزار کار است با عنوان مالکیت اجتماعی ابزار کار و می کوشد تا با مالکیت مشترک و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی فاقد طبقه های اجتماعی را ترسیم کند. حامیان کمونیسم، کمونیسم را مرحله بالای سوسیالیسم می دانند.

سوسیالیسم در واقع دوران گذاری از سرمایه داری به کمونیسم است. از شاخه‌های کمونیسم می توان به کمونیسم اسلامی( حزب توده ایران)، کمونیست مسیحی( فیدل کاسترو در کوبا) یا کمونیسم عربی( صدام حسین) اشاره کرد. در برخی کشورها مانند شوروی، چین و کوبا، احزاب کمونیست موفق شدند قدرت دولتی را از طریق انقلاب و جنگ چریکی به دست بیاوردند.

کمونیسم یک ساختار اجتماعی- اقتصادی است که تاسیس یک جامعهٔ بدون طبقه، بدون دولت( هیئت حاکمه) بر اساس مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید را ترویج می کند. معمولاً کمونیسم بعنوان شاخه‌ای از جنبشی بزرگ‌تر به نام سوسیالیسم مطرح می شود که خط مشی جنبش های سیاسی و روشن فکری گوناگونی‏ است که خاستگاه خود را به آثار مارکس بر می‌گردانند. مخالفان می‌گویند که کمونیسم یک ایدئولوژی است در حالی که مروجان کاملاً برعکس می‌گویند که تنها نظام سیاسیِ بدون ایدئولوژی است، چرا‌که نتیجه منطقی ماتریالیسم تاریخی و انقلاب پرولتاریا است. عدالت مکتب کمونیسم و مارکسیسم، نقطه مقابل آزادی، ایمان و حق است.

اصول مکتب مارکسیسم

مبنای مارکسیسم آن گونه که در« مانیفست کمونیست»( نوشته مارکس و انگلس) عرضه شده است بر این باور پایدار است که تاریخ جوامع تا به حال تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.

مکتب مارکسیسم در سه اصل زیر خلاصه می شود:

۱- به صورت یک دیدگاه کلی در مورد تاریخ بشر.( فلسفه مارکسیسم)

۲- به صورت یک کاربرد خاص این دیدگاه کلی، در خصوص رژیم سرمایه داری.( اقتصاد مارکسیسم)

۳- به صورت پیش بینی در مورد وقوع اجتناب ناپذیر تغییرات اجتماعی، با تکیه بر تضادهای این نظام.( انقلاب مارکس)

کمونیسم از دیدگاه مارکس و انگلس

در فرضیه‌های کارل مارکس و فردریک انگلس، کمونیسم جامعه‌ای است به اصطلاح بی‌طبقه ولی توضیحات مارکس و انگلس درباره‌ی مشخصات جامعه کمونیستی دارای ابهام بسیار است. مارکس و انگلس هنگامی که از کمونیسم سخن گفته‌اند، جامعه‌ای را مورد نظر قرار داده‌اند که در آن بهره‌ی انسان‌ها از نعم مادی بر مبنای نیاز آنان عنوان شده است، در حالیکه نیاز آدمی را نمی‌توان متوقف کرد. تاریخ اقتصادی جامعه بشری ضمن اینکه تاریخ پیشرفت تولید است، تاریخ رشد و افزایش نیازهای روزافزون و همه جانبه انسانی نیز هست و نیازهای انسان تنها به نیازهای مادی محدود نمی‌شود. ولی علیرغم این واقعیت، در جامعه کمونیستی مفروض مارکس، نیازهای روزافزون و معنوی انسان‌ها ملحوظ نشده است. حزب کمونیست؛ این حزب بر مالکیت اشتراکی کلیه دارایی‌ها اعتقاد دارد. در این سیستم هیچ دولت مرکزی وجود ندارد. [۱]

تفاوت کمونیسم و سوسیالیسم چیست؟

تفاوت بین کمونیسم و سوسیالیسم این است که تحت کمونیسم افراد طبق نیازهایشان تامین می شوند، به این معنی که در یک سیستم کمونیستی واقعی شما پول ندارید و آنچه را که دولت فکر می کند شما از نظر غذا، لباس، مسکن و غیره احتیاج دارید به شما می‌دهد. مرکز سوسیالیسم این است که افراد طبق سهم فردی خود دریافت می کنند، به طوری که افرادی که کار سخت تر یا دقیق تر دارند بیش از کسانی که مشارکت نمی کنند سهم دارند.

کمونیسم، حذف کامل تمایز طبقاتی را درنظردارد، سوسیالیسم به دنبال کاهش است، ولی تمایزات طبقاتی هنوز هم وجود دارد ، برای اینکه ظرفیت برخی از اشخاص برای دستیابی به ثروت بیشتر وجود دارد.

کمونیسم یک ساختار اجتماعی- اقتصادی است که تأسیس یک جامعهٔ بدون طبقه، بدون دولت( هیئت حاکمه) طبق مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید را ترویج می کند. معمولاً کمونیسم به عنوان شاخه‌ای از جنبشی بزرگتر به اسم سوسیالیسم مطرح می شود که خط مشی جنبش های سیاسی و روشنفکری گوناگونی‏ است که خاستگاه خود را به آثار مارکس بر می‌گردانند.

منبع

برگرفته از سایت سرپوش

پانویس