یزید

از ویکی‌وحدت
یزید
یزید
نام یَزید بن معاویة بن ابی‌سفیان
کنیه ابوبکر
لقب ابن هرمز
زادروز ۱۱ شوال سال ۲۶ هجری
زادگاه شام الماطرون
درگذشت ۱۵ ربیع‌الاول سال ۶۴ هجری
آرامگاه دمشق قبرستان باب الصغیر
محل زندگی
نسب از موالی قبیله قبیله دوس
دلیل شهرت

یزید بن معاویه دومین خلیفه[۱] اموى است که پس از پدرش معاویه بن ابی سفیان (م. ۶۰ق.) نزدیک چهار سال حکومت کرد (۶۰ ــ ۶۴ق.) و در شام (دمشق) در گذشت. او نخستین کسی بود که بر خلاف سنت خلفای پیشین، به انتصاب پدرش و به صورت موروثی مدعی خلافت شد. حکومت او به مرکزیت شام[۲] سه سال و هشت ماه به طول انجامید. بیعت گرفتن اجباری او از خویشاوندان نزدیک و برخی صحابه پیامبر(ص) که با مقاومت برخی از آنان رو به رو شد، وقایع دلخراشی را در تاریخ اسلام رقم زد.

واقعه عاشورا[۳] که به شهادت امام حسین (ع) و یارانش منجر شد به دستور او پدید آمد. او جوانی عیاش، خوشگذاران و خونریز بود. کشتار مردم مدینه در واقعه حره و حمله به کعبه نیز از وقایع دوران خلافت اوست.

زندگی‌نامه یزید

یزید درسال ۲۶ هجری قمری به دنیا آمد. [۴] پدر او معاویه فرزند ابوسفیان و مادرش میسون دختر بجدل کلبی است. میسون پس از ازدواج با معاویه[۵]، نتوانست زندگی در دمشق را تحمل کند و پس از جدایی از معاویه، به صحرا بازگشت. بنا بر احتمال منابع، او در این هنگام، یزید را باردار بوده یا یزید شیرخوار وی بوده است. [۶] یزید کودکی خود را در قبیله میسون و در کنار مادرش گذراند. مردمان آن قبیله از قبایل حُوّارین(در منطقه حمص شام) با پیشینه مسیحیت[۷] در زمان پیش از اسلام و اهل فصاحت و شعر عربی بودند و یزید نیز تحت تأثیر آنان سخن‌پرداز و شاعر شد.[۸]

معاویه به همراه پدرش ابوسفیان، مادرش هند جگرخوار و عده‌ای دیگر، پس از فتح مکه اسلام آوردند و پیامبر(ص) آنان را طُلَقاء (اسیران آزادشده) خطاب نمود و از مجازات، عفو کرد.[۹] حضرت زینب پس از شهادت امام حسین(ع)، در خطبه‌ای یزید را فرزند طلقاء خطاب کرد. [۱۰] در زیارت عاشورا نیز با عبارت وابنُ آکلةِ الاَکباد (فرزند زن جگرخوار) از یزید یاد شده است. [۱۱]

یزید چندین فرزند از جمله خالد، معاویه، ابوسفیان و عبدالله و همسرانی به نام‌های فاخته، ام‌کلثوم و ام‌مسکین داشته است.[۱۲] او پس از سه سال و هشت ماه حکومت، در ۱۴ ربیع‌الاول سال ۶۴ق در ۳۸ سالگی درگذشت. [۱۳]

یزید پیش از خلافت

یزید در سال ۲۵ هجرى‌ در ماطِرون (مکانی در نزدیکی دمشق) به دنیا آمد.[۱۴] مادر او زنی از قبیله چادرنشین کلب بود که میسون نام داشت. معاویه او را به زنی گرفت و به قصر خود در شام[۱۵] آورد اما او زندگی بدوی خود را بیشتر دوست می داشت واشعاری در مذمت قصر معاویه سرود که به گوش معاویه رسید و به همین خاطر معاویه او را طلاق داد و در حالی که به یزید حامله بود یا به او شیر می داد او را به نزد قبیله اش فرستاد. [۱۶] گفته شده معاویه شخصی را برای خواستگاری دختر بهدل بن حسان کلبی فرستاده بود اما او به اشتباه به نزد بحدل بن انیف کلبی رفت و او دخترش میسون را به ازدواج معاویه در آورد.[۱۷]

یزید در بادیه رشد یافت، و به همین خاطر زبان فصیحی داشت. او جوانى میگسار، سگباز و اهل بوزینه بازى و عیاشى بود. [۱۸] افراط او در شرب خمر موجب شد که پدرش معاویه نیز او را توبیخ کند. [۱۹]

به خلافت رسیدن یزید

معاویه پیش از مرگ تلاش نمود تا برای یزید از مردم بیعت بگیرد. برخی شهادت امام حسن (ع) توسط معاویه را با همین تصمیم مرتبط دانسته اند. [۲۰] چرا که در مفاد صلحنامه آمده بود یزید حق ندارد برای خود جانشینی تعیین کند.

معاویه اندکی پس از شهادت امام حسن(ع)[۲۱] از اهل شام برای یزید بیعت گرفت [۲۲] سپس به عاملش مروان بن حکم دستور داد که برای او از مردم مدینه بیعت بگیرد اما مروان بن حکم حاضر به این کار نشد و معاویه به همین خاطر سعید بن عاص را به جای او گمارد و از او نیز همین را خواست. لیکن او علی‌رغم تلاشی که نمود، توفیقی در این زمینه نداشت و معاویه ناچار شد خودش شخصا به حجاز سفر کند و از بزرگان مدینه همچون امام حسین(ع)، عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن عمر، عبداللّه بن زبیر و عبدالرحمن بن ابوبکر برای یزید بیعت بگیرد.

اما آنها حاضر به اینکار نشده همه در برابر این تصمیم او موضع گرفتند.[۲۳] مطابق با نقل برخی منابع ‌امام حسین (ع) در جلسه ای که معاویه برای بیعت با حضور این افراد ترتیب داده بود در پاسخ معاویه که از یزید ستایش کرد، برخاسته، زشتی‌ها و مفاسد یزید را برشمرد و به معاویه به خاطر بیعت گرفتن از این و آن براى پسرش یزید، اعتراض کرد. [۲۴]

با مرگ معاویه در سال 60 هجری یزید به حکومت رسید یزید پس از رسیدن به حکومت به ولید بن عتبه (امیر وقت مدینه) نامه نوشته بدو فرمان داد تا از آن چند نفری که پدرش او را از آنان برحذر داشته بود، یعنی امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر [۲۵] بیعت بگیرد. و به او تأکید کرد که نباید اجازه‌ی هیچ‌گونه درنگی به آن‌ها بدهد و در صورت سرباز زدن آن‌ها از بیعت، آنان را به قتل برساند.[۲۶]

با این حال امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید امتناع کردند؛ سیدالشهدا (ع) وقتى با اصرار ولید و مروان براى بیعت با یزید مواجه شد به فسق او شهادت داد و فرمود: یزید، مردى فاسق، شرابخوار، آدم کش است که آشکارا گناه مى‌کند و کسى همچون من با کسى مثل او بیعت نخواهد کرد. [۲۷]

واقعه حرّه

سال های پس از روی کار آمدن یزید، با نارضایتی روزافزون مردمان حجاز از حکومت مرکزی همراه بود که به برخی سیاست های یزید از جمله بی‌توجهی او به مکه و مدینه بازمی‌گشت. این وضعیت، آهسته آهسته به صورت بحران خود را نمایان ساخت. سرانجام، عثمان بن محمد بن ابی ­سفیان، حاکم جوان مدینه، هیئتی از بزرگان و سرشناسان مدینه را پس از مناسک حج عازم شام کرد تا شاید با انعام و دلجویی­ از آنان توسط یزید، اوضاع به هم ریخته­ مدینه سر و سامان یابد. بسیاری از بزرگان و اشراف مدینه از جمله عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه و پسرانش و نیز عبدالله بن عمرو و منذر بن زبیر در این هیئت بودند.[۲۸] هیئت اعزامی مدینه در بدو ورود به دمشق، هدایای بسیاری از یزید دریافت کرد. [۲۹]

اما یزید در حضور این بزرگان بنا به عادت همیشگی به شراب خواری و لهو و لعب پرداخت. رفتار یزید در برابر اعضای هیئت مدینه، ناراحتی و نارضایتی شدید آنان را در پی ­داشت و آنان پس از بازگشت به مدینه، آشکارا به یزید دشنام داده، معایب او را باز می‌­گفتند. در پی التهاب در شهر مدینه، یزید نامه­ تندی خطاب به مردم مدینه نوشت؛ [۳۰] اما این نامه بر آتش این التهاب دامن زد و قیام مردم را منجر گردید. یزید لشکری دوازده هزار نفری به فرماندهی مسلم بن عقبه مری به مدینه فرستاد. آنان به دستور یزید سه روز به مردم مدینه مهلت دادند تا به بیعت مجدد با یزید گردن نهند؛ [۳۱] اما مردم مدینه نپذیرفتند. سرانجام جنگ آغاز شد که با شکست قیام کنندگان مدینه خاتمه یافت و باعث کشته شدن هزاران نفر از مردم مدینه و نیز اباحه جان و مال و ناموس آنان بر لشکر شام به مدت سه روز گردید. [۳۲] این واقعه در سال ۶۳ق. رخ داد. [۳۳]

پانویس

  1. ر.ک مقاله خلیفه
  2. ر.ک:مقاله شام
  3. ر.ک:مقاله عاشورا
  4. طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹ش، ص۶
  5. ر.ک:مقاله معاویه
  6. ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج‏۵، ص۲۷۱؛ زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹م، ج‏۷، ص۳۳۹
  7. ر.ک:مسحیت
  8. طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹ش، ص۶۱
  9. طبری، تاریخ الأمم والملوک، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۶۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۴۱۲
  10. سید ابن طاوس، اللهوف، ۱۳۸۱ش، ص۱۸۲
  11. میرخانی، شرح زیارت عاشورا، ۱۳۷۴ش، ص۴۴۶
  12. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۵۲ش، ج۷، ص۳۱۲۳
  13. بلاذری، انساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۵۴
  14. الأعلام، ۱۹۸۹م، ج‏۸، ص۱۸۹
  15. ر.ک:مقاله شام
  16. الأعلام، ۱۹۸۹م، ج‏۷، ص۳۳۹
  17. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۴۹
  18. سفینة البحار ، ج ۱ ، ص ۵۲۸
  19. کتبی، فوات الوفیات، ۲۰۰۰م، ج۲، ص۶۴۵
  20. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵
  21. ر.ک:مقاله امام حسن
  22. دینوری، الإمامةوالسياسة، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۱۹۷
  23. دینوری، الإمامةوالسياسة، ۱۴۱۰ق، ج‏۱، ص۲۰۴ تا ۲۱۳
  24. الغدیر، ج۱ ، ص۲۴۸
  25. ابن مسکویه، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۷
  26. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ص 241 و انساب الاشراف، ج 5، ص 299-310
  27. بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۵
  28. مسکویه، ج۲، ص۸۵
  29. ابن خیاط، ص۱۴۷-۱۴۸
  30. دینوری، ج۱، ص۲۲۹
  31. بلاذری، ج۵، ص۳۲۳؛ طبری، ج۵، ص۴۹۴
  32. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، ج۲، ص۲۴۳
  33. دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۲۹