امپراتوری عثمانی (به عثمانی: دَوْلَتِ عَلِیّهٔ عُثمَانِیّه) که در میان مسلمانان ، هندی‌ها و چینی‌ها به روم معروف بود، یک امپراتوری مسلمان بود که چندین قرن بخش‌های بزرگی از جنوب شرق اروپا، غرب آسیا[۱] و شمال آفریقا را تحت کنترل خود داشت. این امپراتوری در اواخر قرن سیزدهم میلادی توسط رهبر قبایل تُرک اغوز یعنی عثمان یکم در سوگوت بنیان‌گذاشته شد و در سال ۱۳۵۴، با فتح بالکان، به اروپا راه یافت که بدین ترتیب دولت کوچک عثمانی به یک قدرت بین‌قاره‌ای تبدیل شد. تا سال ۱۴۵۳، عثمانیان همه قلمروی امپراتوری روم شرقی را ضمیمه خاک خود کردند و با فتح قسطنطنیه توسط محمد فاتح، پایتخت خود را به این شهر انتقال دادند.

عثمانی
دولت عثمانی
پایتخت سوگوت (۱۲۹۹ – ۱۳۲۶) / بورسا (۱۳۲۶ – ۱۳۶۵) / ادرنه (۱۳۶۵ – ۱۴۵۳) / استانبول (۱۴۵۳ – ۱۹۲۲)
زبانهای رایج زبان ترکی عثمانی (زبان رسمی)/ فارسی (زبان درباری، دیپلماسی، تاریخ‌نگاری، ادبیات و مورد تدریس در مدارس دولتی)/زبان‌های بسیار دیگر
جکومت سلطنت مطلقه(۱۲۹۹–۱۸۷۶) (۱۸۷۸–۱۸۸۰) (۱۹۲۰–۱۹۲۲) سلطنت مشروط (۱۸۷۶–۱۸۷۸9) (۱۹۰۸–۱۹۲۰)
پادشاه ۱۲۹۹–۱۳۲۳عثمان یکم (نخستین) • ۱۹۱۸–۱۹۲۲محمد ششم (واپسین)
واحد پول لیره عثمانی
قوه مقننه مجلس عمومی• منتصبان مجلس اعیان• منتخبان مجلس مبعوثان
ادیان اهل سنت / مذهب حنفی / ماتریدی

در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی، امپراتوری عثمانی در اوج گستره خود در زمان سلطان سلیمان قانونی، یک دولت چند فرهنگی و چند زبانی بود که همه جنوب شرق اروپا، بخش‌هایی از اروپای مرکزی و آسیای غربی، بخش‌هایی از شرق اروپا و قفقاز و قسمت‌های وسیعی در شمال و شاخ آفریقا را زیر فرمان خود درآورده بود. در آغاز قرن هفدهم، این دولت ۳۲ ولایت و تعداد زیادی دولت دست‌نشانده داشت که این دست‌نشاندگان در ادوار مختلف یا به ولایت‌های جدید تبدیل شدند یا توانستند از خودمختاری نسبی‌ای برخوردار باشند.

دولت عثمانی از ترکان آسیای‌میانه که از شمال به سیبری و سرزمین یخبندان و از مشرق به دریا منتهی می‌شود،تشکیل شده بود.

نام عثمانی

نام عثمانی از نام بنیان‌گذار این سلسله، یعنی عثمان یکم که از روسای قبایل تُرکمان بود گرفته شده‌است.[۲۱] این نام (Osman) تلفظ ترکیِ عثمانی نام عربی Uthmān است. عنوان رسمی امپراتوری در لسان عثمانی، «دولت علیه عثمانیه» بود.[۲]

نام عثمانی، ابتدا عنوانی برای اشاره به اعضای قبیله عثمان یکم بود. بعدها، این واژه به نامی برای طبقه نظامی امپراتوری تبدیل شد. در دوران عثمانی، واژه «ترک» نامی برای اشاره به عشایر ترک زبانِ آناتولی بود و زمانی که از آن برای اشاره به دولت عثمانی، پادشاهان این سلسله یا طبقه حاکم استفاده می‌شد، نوعی بار توهین آمیز داشت و عثمانی‌ها که ترک‌ها را اتراک بی‌ادراک به معنای ترک‌ها، مردمی که از فهمیدن عاجزند خطاب می‌کردند، علاقه‌ای به جمع بستن خود با آن‌ها نداشتند.

مردم ترک‌زبان و تحصیل کردهِ عثمانی که در شهرها زندگی می‌کردند، از واژه «رومی» برای اشاره به خود استفاده می‌نمودند. استفاده از رومی به عنوان نام طبقه حاکم امپراتوری عثمانی در میان سایر دولت‌های مسلمان جهان مانند ایران نیز رایج بود.[۳] با این حال، از اواخر قرن هفدهم، این واژه در خود امپراتوری به نامی برای یونانیان (که آنان نیز از قرن دوم و سوم میلادی خودشان را «رومی» خطاب می‌کردند) تبدیل شد.[۴]

در نوشته‌های تاریخی هم عصر امپراتوری در غرب اروپا، از دو نام «امپراتوری ترک» و «امپراتوری عثمانی» برای اشاره به این دولت استفاده می‌شد که تحت تأثیر همین استفاده توسط اروپاییان، جمهوری تازه تأسیس واژه «ترکیه» را به جای عثمانی به عنوان نام خود انتخاب کرد. با این حال، تاریخ‌نگاران معاصر از استفاده از عنوان «امپراتوری ترک» به دلیل ماهیت مذهبی و چند ملیتی عثمانی، اجتناب می‌کنند. در ادبیات فارسی هم‌عصرِ عثمانیان، به این امپراتوری به دو صورت «روم» و «عثمانی» اشاره شده‌است.

تقسیمات کشوری در امپراتوری عثمانی

تقسیمات کشوری امپراتوری عثمانی به شیوهٔ تقسیم‌بندی استانهای امپراتوری عثمانی گفته می‌شد. بیرون از این تقسیمات، کشورهای دیگری وجود داشتند که عثمانی توان درگیری و تصاحب آنها را نداشته‌است. امپراتوری عثمانی به زیرگروه‌هایی استانی تقسیم شده‌است که هر بخش توسط یک فرماندار اداره می‌شد که خود به دست سلطان گماشته می‌شده‌است. در طول تاریخ عثمانی دارای ۴ پایتخت بوده که قسطنطنیه برای مدت بیشتری از دیگر شهرها پایتخت محسوب می‌شد. این تقسیم‌بندی‌ها در دو دورهٔ طولانی با نام «ولایِت» و «ایالِت» شناخته می‌شدند.[۵]

در دوره‌های کوتاهی نیز هر استان را بیلربیلیک می‌نامیدند که فرماندار آن با نام «بیگلربی» در هریک از استان‌ها گماشته می‌شد و زیر نظر دولت مرکزی به فعالیت می‌پرداخت. در دوره‌ای نیز به هر استان، سنجاق گفته می‌شد که به معنی پرچم است. در این دوره، هر استان توسط شخصی به نام «سنجاق‌بیگ» به معنی «ارباب پرچم» اداره می‌شد. در دوره‌هایی به هر استان امپراتوری عثمانی، «کازا» یا «کادی» هم می‌گفتند که فرقی در مرزهای استانی ایالت و ولایت نداشته و تنها عنوان آنها متفاوت بود.[۶]

دین سیاسی و پویا

اسلام، که بر خلاف سایر ادیان، پویا و ذاتا یک دین سیاسی است، مورد استقبال ترکان قرار گرفت. آن‌ها با پذیرش اسلام و داشتن روحیه جنگاوری می‌توانستند برای ترویج اسلام و با رویکرد به فرهنگ جهاد در پیکار با کفار، به رزم خویش تداوم بخشند. شاخه‌ای از اقوام ترک با ورود به مرزهای شرقی، به تدریج زمینه حضور خود را در داخل قلمرو اسلامی یا به صورت غلام و یا به صورت عضو نیروی ارتش عباسیان فراهم آوردند. آن‌ها پس از وارد شدن به دستگاه اداری و نظامی دولت عباسی بعدها سرنوشت عالم اسلام را در مجموعه غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و مغولان رقم زدند.

هنگامی که عباسیان با نفوذ همه جانبه آل بویه شیعی، به حیات خویش ادامه می‌داد، طغرل بیک سلجوقی با تصرف بغداد و حذف آل بویه، حاکمیت خود را با رویکرد به مذهب حنفی بر عراق[۷]، ایران و سوریه اعمال نمود و پسرش آلب ارسلان، گامی فراتر نهاد و ترک‌های سلجوقی را برای اقامت به سرزمین آناتولی کوچ داد. وی در سال ۱۰۷۱ میلادی با پیروزی بر سپاهیان امپراتوری بیزانس در جنگ «ملازگرد» آغاز فصلی دیگر در تاریخ این سرزمین را رقم زد. از این تاریخ ترک‌ها سرنوشت این شبه جزیره را تا قرن‌ها در اختیار خود گرفتند.

امپراتوری سلجوقی که با زندگی عشایری و تمایل ذاتی به کوچ‌نشینی، دیگر قادر به اداره قلمرو وسیع خود نبود، به تدریج رو به ضعف نهاد. درگیری با جنگجویان صلیبی، که به منظور دست‌یابی به فلسطین، آناتولی را مورد تاخت و تاز خود قرار داده بودند، نیز بر سرعت انحطاط این قوم افزود. سرانجام در اواخر قرن سیزدهم میلادی به دنبال تهاجم اقوام مغول، این امپراطوری تجزیه و به کشورهای مستقلی تقسیم گردید. یکی از کوچک‌ترین آن‌ها مملکت ترکان عثمانی بود که در جوار مرز بقایای حکومت بیزانس در روم شرقی در شهر "Sogut " و پیرامون آن استقرار یافته بودند. [۸]


ایران در چه جنگ‌هایی حکومت عثمانی را شکست داد

ایران و عثمانی نزدیک به 300 سال با هم جنگ کردند و ایران توانست در برخی از نبردها شکست سنگینی به عثمانی‌ها وارد کند.نخستین رویارویی ایران و عثمانی به دوران شاه اسماعیل صفوی مؤسس حکومت صفویه بازمی‌گردد. جنگ چالداران نخستین جنگی بود که بین این دو کشور رخ داد.

شاه اسماعیل صفوی پادشاه ایران و سلطان سلیم اول امپراتور عثمانی بود. در این جنگ ایران به دلیل نداشتن نیروی کافی و نبود امکانات جنگی مناسب شکست سختی از عثمانی خورد و عراق، قفقاز و حتی تبریز هم سقوط کرد. این حمله یک پیروزی مقطعی برای عثمانی‌ها بود، ولی برای صفویان و به ویژه شاه اسماعیل یک فاجعه شد. پس از جنگ چالدران، شاه اسماعیل افسردگی گرفت و دیگر رهبری لشکریانش را در جنگ بر عهده نگرفت ولی ایران بعدها پیروزهای زیادی به دست آورد که جنگ‌های که ایران توانست حکومت عثمانی را شکست دهد .

عهدنامه نصوح پاشا

نخستین پیروزی اقتدارآمیز ایران در جنگ با عثمانی به «عهدنامه نصوح پاشا» برمی‌گردد. با روی کارآمدن شاه عباس صفوی او شروع به بازنمایی اقتدار ایران کرد. ابتدا پرتغالی‌ها را شکست داد و بعد به سراغ ازبکان رفت و در آخر عثمانی را مغلوب کرد.

شاه عباس که قصد بازگردانی مناطق شمال غربی ایران و قفقاز و به ویژه تبریز که توسط عثمانی در سال ۱۵۹۰ تصرف شده بود را داشت، منتظر زمانی مناسب برای حمله بود.

شاه عباس و سردار به نام ایرانی الله‌وردی خان در سال ۱۵۹۰ حمله را به صورت غافلگیرانه‌ای برای بازگردانی مناطق از دست رفته آغاز کردند. دولت عثمانی قادر نبود نیروی لازم برای مقابله را تأمین کند بنابراین صدر اعظم نصوح پاشا عثمانی مجبور به امضای پیمان شد. شاه عباس قاسم بیک سپهسالار مازندران را برای امضای معاهده صلح به استانبول فرستاد.

در توافقی که بین ایران و عثمانی شد تمام مناطق عراق، قفقاز و بخش‌های از اروند و غرب ایران دوباره به آغوش وطن بازگشت. شاید گفت بزرگترین پیروزی ایران در جنگ مقابل عثمانی در همین جنگ روی داد.

البته بعد از این قرارداد دوباره ایران و عثمانی عهدنامه سراب را منعقد کردند که بوسیله آن تفلیس هم به ایران بازگشت و ایران قرار شد ماهی 100 ابریشم به عثمانی بدهد که شاه عباس آن را هم به عثمانی نداد.

بعد از کش و قوس‌های فراوان در اواخر حکومت صفویان دوباره قسمت‌های از ایران به دست عثمانی افتاد. نادرشاه افشار که فرمانده کل قوا اواخر صفویه بود به تخت نشست و به عراق لشکر گسیل کرد. او توانست شکست‌های بزرگی را به ارتش عثمانی بزند.

معاهده استانبول (۱۷۳۶)

در سال 1736 عثمانی مجبور شد با پادشاه ایران دوباره قرارداد امضا کند. معاهده استانبول (۱۷۳۶) توانست دوباره قفقاز، بخشی از عراق را به ایران بازگرداند. ولی نادرشاه افشار میدان را خالی نکرد و در فکر گرفتن تمام مناطق تصرف شده ایران بود.

نادر پس از بدست آوردن مناطق پیشین ایران، تصمیم به حمله به مناطق شرقی عثمانی گرفت. از طرفی نادر شاه (میان سال‌های ۱۷۴۳–۱۷۴۶) به مناطق مذکور حمله‌ای دوباره برد و عثمانی را روی میز مذاکره برای پذیرفتن تعهدات ایران کرد.

عهدنامه گردان

این عهدنامه در نزدیکی شهر قزوین به امضا رسید که مهم‌ترین بخش‌های آن به شرح ذیل است:

خط مرزی میان دو کشور به همان خط مرزی تعیین شده در عهدنامه قصرشیرین (۱۶۳۹) بازگشت (همان خط مرزی میان ایران و ترکیه امروزی و ایران و عراق امروزی، عثمانی حکومت افشاریان را به عنوان حاکم ایران به رسمیت شناخت، عثمانی پذیرفت که به زائران ایرانی اجازه دهد که به کعبه بروند، تبادل کنسولگری برای هر دو کشور اجازه داده شد، هر دو کشور پذیرفتند تا اسیران جنگی خود را مبادله کنند و عثمانی مذهب شیعه را به عنوان مذهب شرعی اسلام پذیرفت.[۹]

پانویس

  1. ر.ک:مقاله آسیا
  2. "Ottoman banknote with Arabic script". Retrieved 26 August 2010
  3. Kafadar, Cemal (2007). "A Rome of One's Own: Cultural Geography and Identity in the Lands of Rum". Muqarnas. 24: 11
  4. Greene, Molly (2015). The Edinburgh History of the Greeks, 1453 to 1768. p. 51
  5. Imber, Colin (2002). "The Ottoman Empire, 1300-1650: The Structure of Power" (PDF). pp. 177–200. Archived from the original (PDF) on July 26, 2014
  6. اروپا و میراث تاریخی بالکان صفحه ۱۶۷
  7. ر.ک:مقاله عراق
  8. پروند، شادان، و سبحانی، زهرا، زمینه شناخت جامعه و فرهنگ ترکیه، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی بین الملل، ص۴۲-۴۱
  9. ایران در چه جنگ‌هایی حکومت عثمانی را شکست داد؟ https://snn.ir › سیاسی › بین الملل