هجرت

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۷ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - ' یکتا پرستی' به 'یکتا‌پرستی')

هجرت در فرهنگ اسلام به معنای ترک خانه و کاشانه و یا هر نوع انتقال با نیتی مقدس است. که هدف از آن رسیدن به کمال یا گریز از موقعیتی است که مزاحم کمال انسان در آن حضور دارد و از ارزش‌های اسلامی است.

منظور از هجرت

""هجرت"" از مادّۀ "هجر" به معنای ترک و جدایی است، مهاجرت در اصل به معنای بریدن از دیگری و ترک وی است.[۱]

مهاجرت گاهی با بدن: «...وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ...»[۲]«در بستر از آنها دوری نمائید».

یا با زبان و قلب: «إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»[۳]«قوم من قرآن را رها کردند».

و گاهی بریدن از غیر با هر سه (بدن، زبان، قلب) است:[۴] «وَ اصْبِرْ عَلَی مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا»[۵]«و در برابر آنچه (دشمنان) می‌گویند شکیبا باش و به طرزی شایسته از آنان دوری گزین!»؛ «...وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ...»[۶]«...و کسانی که هجرت کردند...».

یعنی کسانی که از بلاد کفر به بلاد ایمان هجرت کردند.

که به همه اینها هجرت می‌گویند.

اهمیّت هجرت

مسأله هجرت یکی از مهمترین مسائلی است که در آغاز اسلام اساسی‌ترین نقش را در پیروزی حکومت اسلامی ایفا کرد و در همه زمانها از اهمیّت فوق‌ العاده‌ای برخوردار است که از یک سو مؤمنان را از تسلیم در برابر فشار و خفقان محیط باز می‌دارد و از سوی دیگر عامل صدور اسلام به نقاط مختلف جهان می‌شود.[۷]

جایگاه هجرت در متون دینی

«هجرت» در زندگی بشر و پیشرفت علوم و بوجود آمدن تمدن‌ها نقش تعیین کننده‏ای داشته و دارد؛ اسلام به عنوان آخرین دین الهی در ابعاد مختلف مسئله هجرت را مطرح کرده و بر آن پای فشرده است.

هجرت یک دستور سازنده اسلامی

قرآن در بیش از ۱۴ آیه[۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]به زبانهای مختلف دستور به هجرت داده است.

گاهی با زبان ملامت، می‌گوید «مگر سرزمین خدا گسترده نبود، چرا دست به هجرت نزدید؟».[۱۵]

گاهی پاداش عظیم آن را گوشزد می‌‌نماید و می‌فرماید: «اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّه‏ِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّه‏ِ وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»[۱۶]؛ «آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها رستگارند.»

هجرت حرکت ثمربخش

کسی که در راه خدا هجرت کند نقاط امن فراوان گسترده ‏ای در زمین می‌یابد. «وَمَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّه‏ِ یَجِدُ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً...» [۱۷]؛ «آن که در راه خدا هجرت کند، موضع‌های بسیار وسیعی در زمین می‌یابد.»

هجرت مبدأ تاریخ

هجرت مبدأ تاریخ مسلمانان و زیر بنای حوادث سیاسی، تبلیغی و اجتماعی آنان است.

هر قوم و ملّتی برای خود مبدأ تاریخی دارند؛ مثلاً، مسیحیان مبدأ تاریخ خود را میلاد حضرت مسیح علیه‏ السلام قرار داده‏ اند و در اسلام با این که حوادث مهمّی مانند ولادت پیغمبر اسلام صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله، بعثت، فتح مکه و رحلت پیغمبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله بوده، هیچ کدام انتخاب نشد و تنها زمان هجرت پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله به عنوان مبدا تاریخ انتخاب شد و مسلمانان تمام حوادث را با سال هجری تعیین‌می‌‏کردند.

تعیین‎‌کننده مبدأ تاریخ مسلمانان

طبری و یعقوبی نظرشان این است که در زمان خلیفه دوم که اسلام توسعه یافته بود، به فکر تعیین مبدأ تاریخی که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد، افتادند و پس از گفتگوی فراوان نظر علی علیه ‏السلام را دائر بر انتخاب هجرت به عنوان تاریخ پذیرفتند.[۱۸][۱۹][۲۰]

اقسام هجرت

هجرت مکانی و ظاهری

«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ»[۲۱]«آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند، و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند».

سخن حضرت ابراهیم (ع) که فرمودند: «...إّنی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی...»[۲۲]«...من بسوی پروردگارم هجرت می‌کنم...».

ناظر به همین گونه از هجرت است، دوری از وطن و رفتن به سرزمین غربت برای این بود که کسی مانعیکتا‌پرستی حضرت ابراهیم (ع) نشود.[۲۳]

هجرت باطنی و معنوی

هجرت از «ظلمت» به «نور» و از «کفر» به «ایمان» و از «گناه و نافرمانی» به «اطاعت و فرمانبری» از مصادیق چنین هجرتی است که پیام اصیل و فراگیر پیامبران و کتاب‌های آسمانی همین است.[۲۴]

در احادیث می‌خوانیم مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده امّا در درون روح خود، هجرتی نداشته‌اند در صف مهاجران نیستند.

امام علی(ع) می‌فرمایند: «یَقُولُ الرَجُلُ هاجَرْتُ و لم یُهاجِرْ إنّما المُهاجِرونَ الّذین یَهْجُرونَ السَیّئاتِ و لَمْ یَاْتُوابها»[۲۵]«بعضی‌ها می‌گویند مهاجرت کرده‌ایم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده‌اند، مهاجران واقعی آنهایی هستند که از گناهان هجرت می‌کنند و مرتکب آن نمی‌شوند.»

همچنین آیه: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»[۲۶]«از پلیدی دوری کن»، ناظر به همین هجرت است.

انواع هجرت

برای فراگیری دانش

قرآن می‌فرماید: «وَما کانَ الْمُؤمِنُون لِیَنْفِرُوا کافَّةً فَلَوْلا نَفَر مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فی الدّین...»[۲۷]؛ «شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان طایفه‏ای کوچ (و هجرت) نمی‌کند تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟»

در روایات به مسلمانان دستور داده‏اند که برای فراگیری علم اگر لازم باشد تا نقطه ‏های دور دست همچون چین مسافرت و مهاجرت کنند.

پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمودند: «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصّینِ[۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]؛ علم کسب کنید اگر چه در چین باشد.»

در این هجرت خداپسندانه هزاران ملک طالب علم را مشایعت می‌کنند، چنان که پیامبر اسلام صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمودند: «مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ یَطْلُبُ عِلْما شَیّعَهُ سَبْعُونَ اَلْفَ مَلَکٍ یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ[۳۳][۳۴][۳۵]؛ کسی که از خانه‏ اش برای کسب علم خارج‌ می‌‏شود، هفتاد هزار ملک او را بدرقه می‌کنند و برای او استغفار می‌نمایند.»

برای حفظ دین

پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمودند: «مَنْ فَرَّ بِدینِهِ مِنْ اَرْضٍ اِلیَ اَرْضٍ وَاِنْ کانَ شِبْرا مِنَ الاَْرْضِ اِسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ[۳۶][۳۷]؛ کسی که برای حفظ دین و آئین خود از سرزمینی به سرزمین دیگر هجرت کند، استحقاق بهشت می‌یابد.»

از دست ظلم

قرآن ‌می‌‏فرماید: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّه‏ِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّءَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»[۳۸]؛ آنها که مورد ستم واقع شدند، و به دنبال آن در راه خدا مهاجرت اختیار کردند، جایگاه پاکیزه‏ ای در دنیا به آنها خواهیم داد.»

از گناه

اصولاً روح هجرت مقدس همان فرار از «ظلمت» به «نور» و از کفر به ایمان، از گناه و نافرمانی به اطاعت خدا است، و لذا در احادیث می‌خوانیم، مهاجرانی که جسمشان هجرت کرده اما در درون و روح خود هجرتی نداشته‌‏اند، در صف مهاجران نیستند، و به عکس آنها که نیازی به هجرت مکانی نداشته ‏اند، اما دست به هجرت درونی زده ‏اند، در زمره مهاجرانند.

امیرمؤمنان علی علیه‏ السلام ‌می‌‏فرمایند: «وَیَقُولُ الرَّجُلُ هاجَرْتُ وَلَمْ یُهاجِرْ اِنَّمَا الْمُهاجِرُونَ الَّذینَ یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ وَلَمْ یَأْتُوا بِها[۳۹]؛ کسی می‌گوید مهاجرت کردم در حالی که مهاجرت واقعی نکرده است، مهاجران (واقعی) آنها هستند که از گناهان هجرت کنند و مرتکب آن نشوند.»

به سوی خدا

در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم علیه‏ السلام (و بنا بر قولی از زبان لوط علیه‏السلام)[۴۰]می‌‌خوانیم: «وَقالَ اِنّی مُهاجرٌ اِلی رَبّی اِنّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ[۴۱]؛ و (ابراهیم)گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌‌کنم که او عزیز و حکیم است.»

اهداف هجرت

از انواع هجرت، اهداف هجرت هم به دست ‌می‌‏آید.

گاهی هجرت برای کسب دانش و علوم است (یَطْلُبُ عِلْما)، گاهی به هدف حفظ دین (مَنْ فَرَّ بِدینِه مِن اَرضٍ...) و گاهی برای فرار از ظلم و ظالم (هاجَرُوا... من بعد ما ظُلموا) و گاهی برای رسیدن به خداوند (مُهاجِرٌ اِلی رَبّی) و زمانی برای فرار از گناه است (یَهْجُرُونَ السَّیِّئاتِ)و همه اهداف گذشته یا به نیّت خدا و (فی سَبیلِ اللّه‏) است یا برای غیر خدا.

آثار هجرت در راه خدا

امنیت

«وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَ سَعَةً...»[۴۲]«کسی که در راه خدا هجرت کند جاهای امنِ فراوان و گسترده‌ای در زمین می‌یابد...».

طبق این آیه اسلام با صراحت دستور می‌دهد که اگر در محیطی بخاطر عواملی نتوانستید آنچه وظیفه دارید انجام دهید به محیط و منطقه امن دیگری مهاجرت کنید.[۴۳]

بخشودگی گناهان

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ الَّذِینَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»[۴۴]«کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‌اند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است».

بر پایه این آیه مؤمنان و مجاهدان همگی به رحمت الهی امید دارند البته مؤمنان اهل هجرت و جهاد در راه خدا، در مرتبه والا از رجای واثق و رحمت خاص برخوردارند.[۴۵]

رهائی از شرک

رهائی از محیط شرک آلود و کفر آمیز:

«إذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»[۴۶]«زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.»

اوصاف مهاجران

در تاریخ بشریت، کسانی بیشترین نقش سازنده را داشته ‏اند که حرکت و هجرت کرده ‏اند.

هجرت آدم علیه ‏السلام تاریخ بشر را، هجرت موسی علیه‏ السلام تاریخ یهودیت را و هجرت مسیح علیه ‏السلام سرنوشت مسیحیت را رقم زد و هجرت پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله سرآغاز فصل نوینی برای بشریت شد و هجرت علی علیه‏ السلام از مدینه به کوفه و هجرت حسین بن علی علیهماالسلام از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا، موجی شد که تمام حرکتها و موجها و هجرت گذشتگان در او جمع آمد و همین طور ائمه دیگر.

اوصاف مهاجران شایسته و راستین عبارت هست.

ایمان و اخلاص

«نیت» اساس خوبیها و بدیها است.

انگیزه انسان برای انجام افعال اختیاری، گوناگون است؛ بعضی از انگیزه‏‌ها برای تأمین نیازمندیهای مادی و غرایز حیوانی است، و بعضی از آنها برای ارضای عواطف اجتماعی و گاه انگیزه کارها و اقدامات انسان، رضایت خداوند و خشنودی او است.

اولین ویژگی مهاجران راستین، اخلاص و انگیزه الهی است که از ایمان آنها سرچشمه می‌‌گیرد.

بعضی آیات و روایات را در این زمینه عبارتند از:

اخلاص در راه خدا

در چند آیه از قرآن قید «فی سبیل اللّه‏؛ در راه خدا» برای هجرت مهاجران ذکر شده است؛ مانند «هاجَروا وَجاهَدوُا فی سَبیلِ اللّه‏»؛[۴۷]«در راه خدا هجرت و جهاد کردند.»

و «مَن یُهاجِر فی سَبیلِ اللّه‏ یَجِدْ فی الارضِ مُراغَما»[۴۸]؛ «کسی که در راه خدا هجرت کند، در زمین جاهای امن... می‌‌یابد.»

و مانند «وَالذینَ امَنوُا وَهاجَروُا... فی سَبیلِ اللّه‏»[۴۹][۵۰]؛ «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند... در راه خدا.»

پیامبر اکرم فرمود: «أیُّها النّاسُ اِنَّما الاَعْمالُ بِالنّیّاتِ و اِنَّما لِکُلِّ امْری‏ءٍ ما نَوی، فَمَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ الی اللّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ اِلَی اللّه‏ِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ کانَتْ هِجْرَتُهُ اِلی دُنْیا یَصیبُها اَوْ اِمرَأةٍ یَتَزَوَّجُها فَهِجْرَتُهُ اِلی ما هاجَرَ اِلیهِ؛[۵۱]ای مردم! (ارزش و عدم ارزش)اعمال فقط با انگیزه‏ها است و فقط برای هر کس همان می‌‌ماند که نیت کرده است. پس کسی که هجرتش به سوی خدا و رسولش باشد، پس هجرتش به سوی خدا و رسول او است و کسی که هجرتش به سوی دنیایی باشد که به آن برسد، و یا زنی که با او ازدواج کند، هجرتش به سوی همان چیزی است که به سوی آن هجرت کرده است.»

به همین جهت است که ابراهیم علیه‏ السلام اعلان می‌‌دارد «اِنّی مُهاجِرٌ الی رَبِّی»[۵۲]؛ «به راستی به سوی خدایم هجرت می‌‌کنم.»

و «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی»[۵۳]؛ «من به سوی خدای خود می‌‌روم.»

آری مهم‏ترین صفت و ویژگی مهاجر آن است که هجرتش، تلاشش، تبلیغش و... همه برای خدا باشد و ایمانش از سر تسلیم و رضایت خداوند: «مَنْ دَخَلَ فی الاِسلامِ طَوْعا فَهُو مُهاجِرٌ؛[۵۴]هر کس داوطلبانه (و از سر تسلیم در مقابل رضایت خداوندی)به اسلام در آید، مهاجر است.»

دنبال خشنودی الهی رفتن

«لِلفُقراء المُهاجِرینَ الذّینَ أُخرِجوُا مِنْ دیارِهِمْ و َ اَموالِهِم یَبتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّه‏ وَ رِضْوانا و یَنْصُروُنَ اللّه‏ وَ رَسُولَهُ»[۵۵]؛ «(این اموال) برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شده‏اند، در حالی که فضل الهی و رضای او را می‌طلبند و خدا و رسولش را یاری می‌‌کنند.»

در این آیه سه صفت برای مهاجران خدایی ذکر شده است: دنبال فضل الهی بودن، خشنودی او را در خواست نمودن، و خدا و رسول او را یاری کردن؛ ولی در واقع همه این صفات به یک هدف؛ یعنی، اخلاص برمی‌‌گردد.

حفظ ایمان

قرآن کریم درباره اصحاب کهف؛ جوانمردان مهاجر خداجو می‌‏فرماید: «وَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالحَقِّ اِنّهُم فِتْیَةٌ امَنوُا بِرَبِّهِم وَ زِدْناهُمْ هُدیً وَ رَبَطْنا علی قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ»[۵۶][۵۷]؛ «ما داستان آنها را به حق برای تو بازگو می‌‌کنیم، آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم و دلهای آنها را محکم ساختیم، در آن هنگام که قیام کردند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است.»

آیات فوق سراسر ایمان و توحید و انگیزه الهی جوانان مهاجر کهف را بیان می‌‌کند.

پاکیزگی و طهارت درونی

مبلغ مهاجر آنگاه سخنانش به دلها راه خواهد یافت که از دل پاک برآید.

به همین جهت است که پیامبران، از جمله خاتم پیغمبران، آنگاه وحی را تلقی و دریافت می‌کنند که به اوج پاکی رسیده باشند.

و بعد از دریافت وحی و راه یابی به عمق کتاب تدوین، دستور راه یابی به قلب کتاب تکوین، یعنی انسان را می‌‌یابند و به پیامبر اکرم صلی‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله در روزهای اول بعثت دستور چنین هجرتی داده می‌‏شود. «وَالرُّجْزَ فاهْجُرْ»[۵۸]؛ «و از پلیدی دوری کن.»

هر چند این فرمان جنبه دفعی دارد نه رفعی؛ ولی به این مقدار این پیام را همراه دارد که مبلغان مهاجر باید هجرتی از گناهان داشته باشند و برخوردار از طهارت و پاکی روحی باشند.

هجرت کردن از گناه

بدان جهت پیامبر اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله فرمود: «أَشْرَفُ الْهِجْرَةِ أنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ؛[۵۹]برترین هجرت آن است که از گناهان هجرت کنی.»

آری یکی از بارزترین صفات مهاجران ـ که حتی نام هجرت به خود گرفته ـ دوری از گناه و تمایلات نفسانی است.»

پیامبر اکرم صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله فرمود: «ألهِجْرَةُ هِجْرَتانِ: اِحْداهُما أَنْ تَهْجُرَ السَّیِئاتِ وَ الاُخْری أَنْ تُهاجِرَ الی اللّه‏ِ تَعالی وَ رَسُولِهِ وَ لاتَنْقَطِعُ الْهِجْرَةُ ما تُقُبِّلَتِ التَّوْبَةُ؛ هجرت دو گونه است: یکی از آنها اینکه از بدیها دوری کنی و دیگری آن است که به سوی خداوند متعال و رسولش هجرت کنی و تا زمانی که توبه پذیرفته می‌‌شود، هجرت قطع نمی‌‌شود.»[۶۰][۶۱]

پیامبر اکرم صلی‏ الله‏ علیه ‏و ‏آله فرمود: «أَفْضَلُ الهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ ما کَرِهَ اللّه‏؛[۶۲]برترین هجرت آن است که فاصله بگیری از چیزی که خدا بد می‌‌داند.»

و فرمود: «أَفْضَلُ الْهِجْرَةِ أَنْ تَهْجُرَ السُّوء؛ برترین هجرت آن است که از بدی هجرت کنی.»[۶۳]

و فرمود: «أَلْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الخَطایا وَ الذُّنُوبَ؛ مهاجر کسی است که (از)خطاها و گناهان هجرت کند.»

هجرت کردن از تمایلات نفسانی

در اینجا به صورت حصر می‌‏فرماید تنها مهاجر کسی است که از خطاها و گناهان هجرت کند.

این نکته را هم اضافه کنیم که در هجرت و دوری از گناه، هجرت دیگری نهان و آن هجرت از شهوات و تمایلات است.

علی علیه‏ السلام فرمود: «أُهْجُروا الشَّهَواتِ فَاِنَّها تَقُودُکُمْ الی رُکُوب ِ الذُّنُوبِ و التَهَجُّمِ علی السَّیِّئاتِ؛ از شهوات هجرت و دوری کنید، زیرا شهوات شما را به سوی ارتکاب گناهان و هجوم بردن بر زشتیها هدایت می‌‌کند.»[۶۴]

امام ‏شناسی و ولایت مداری

مسئله امامت و ولایت از مهم‏ترین مسائل اسلامی، بلکه اساس و ریشه آن است.

بدین جهت امامت و شناخت امام در همه جا مطرح و همه مسائل به نوعی با مسئله امامت و ولایت مرتبط است.

رسالت پیامبر، اکمال دین، تمام شدن نعمت‌ها و حتی تأمین هدف خلقت، بستگی به شناخت امام و امامت دارد.

امام حسین علیه‏ السلام می‌‌فرماید: «مردم بیدار باشید، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند، آنگاه که او را شناختند، پرستش کنند، وقتی که پرستش کردند از عبادت دیگران بی نیاز می‌‌شوند.»

یکی از یاران پرسید: «فَما مَعْرِفَةُ اللّه‏ِ؟ قالَ: مِعْرِفَةُ أَهلِ کُلِّ زمانٍ اِمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ؛[۶۵][۶۶][۶۷]

پس شناخت خداوند چیست؟ فرمود: «(شناخت خداوند به این است که)اهل تمام زمان‌ها، امامشان را بشناسند. (امامی که) بر آنها اطاعت و پیروی از او واجب است.»

و در مسئله هجرت، یکی از ویژگیهای مهم مهاجر، مخصوصا مبلغان مهاجر، امامت و ولایت‏شناسی است.

علی علیه‏ السلام دراین‌باره می‌‏فرماید: «لایَقَعُ اسْمُ المُهاجِرِ عَلی أَحَدٍ اِلاّ بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فی الاَرْضِ فَمَنْ عَرَفَها وَ أَقَرَّ بِها فَهُوَ مُهاجِرٌ؛ نام مهاجر را بر کسی نمی‌‌توان گذاشت جز آنکه حجت (خدا) بر روی زمین را بشناسد، هر کس او را شناخت و به او اقرار کرد، مهاجر است.»[۶۸]

انتخاب مکان مناسب

امام علی علیه‏ السلام فرمود: «لَیْسَ بَلَدٌ بِاَحَقٍّ بِکَ مِنْ بَلَدٍ، خَیْرُ البِلادِ ما حَمَلَکَ؛[۶۹]هیچ شهری برای تو شایسته ‏تر از شهر دیگری نیست، بهترین شهرها آن (شهری) است که تو را پذیرا گردد. (و وسائل پیشرفت تو را فراهم سازد).»

ولی با این همه سفارشها و یا دقت در انتخاب مکانها، هجرت مشکلاتی را در پی دارد که باید با صبر و بردباری آنها را تحمل کرد.

صبر و بردباری

قرآن کریم می‌‌فرماید: «فَالَّذینَ هاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مَنْ دِیارِهِمْ وَأوُذوا فی سَبِیلی وَقاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِم»[۷۰]؛ «آنها که هجرت کردند و از سرزمین خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند (ولی همه را تحمل کردند)به یقین گناهان‏شان را می‌‏بخشم.»

و در آیه دیگری در توصیف مهاجران فرمود: «اَلَّذینَ صَبَروُا»؛[۷۱][۷۲]«آنها کسانی هستند که صبر و استقامت پیشه کردند.»

خداوند به پیامبرش ـ که کوه صبر بود ـ به عنوان مبلغ دستور می‌‌دهد: «وَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرا جَمِیلاً»؛[۷۳]«و در برابر آنچه آنها (مخالفان و دشمنان) می‌گویند شکیبا باش و با طرز زیبایی از آنها هجرت و دوری نما.»

مرحوم طبرسی می‌‌گوید: «این آیه دلالت می‌‏کند بر اینکه مبلغین (مهاجر) اسلام و دعوت کنندگان به سوی قرآن، باید در مقابل ناملایمات شکیبایی پیشه کنند و با حُسن خلق و مدارا، با مردم معاشرت نمایند تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود.»[۷۴]

توکل و امیدواری

از دیگر ویژگیهای مهاجران توکل و اعتماد بر خداوند متعال می‌باشد.

قرآن کریم می‌فرماید: «وَالَّذینَ هاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبِیلِ اللّه‏ِ اُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّه‏ِ وَاللّه‏ُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛[۷۵]«و کسانی که هجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند، و خداوند آمرزنده و مهربان است.»

چنان که حضرت موسی علیه‏ السلام هنگام هجرت به مَدْیَن، سخنش توکل بر خدا بود.

قرآن می‌گوید: «هنگامی که متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.»[۷۶]

صداقت در عمل

یکی دیگر از صفات مهاجران که در موفقیت و نفوذ اجتماعی آنها نقش بسزای دارد، راست گویی و صداقت پیشگی است.

پیامبران مخصوصا پیامبر خاتم صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏ آله یکی از راه‏های موفقیتشان راست گویی بود؛ تا آنجا که پیامبر اکرم صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله معروف به «امین» شده بود؛ یعنی، در همه چیز و همه جا مورد اطمینان بود، و گفتار او سراسر صداقت بود.

قرآن درباره این ویژگی می‌فرماید: «لِلْفُقَراء الْمُهاجِرینَ الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ....اُؤلئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ» ؛«این اموال برای مهاجران فقیری است که از سرزمین خود بیرون رانده شدند...آنها راستگویانند.»

نقش و کاربرد این صفت درباره مبلغان مهاجر بیشتر ظاهر می‌شود؛ چرا که نقل مطالب به دور از تحریف و خلاف واقع باشد.

در یک کلام، یک مبلّغ مهاجر، در گفتار و رفتار خود باید صادق و راستگو باشد، و عالم و مبلّغ راستین کسی است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و راستی آن را آشکار سازد.

علی علیه‏ السلام در توضیح سخن خداوند که می‌فرماید: «اِنَّما یَخْشَی اللّه‏َ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»؛ «از میان بندگان خدا فقط علماء و دانشمندان از خدا می‌ترسند.»[۷۷]

فرمود: «یَعْنی بِالعُلَماء مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ یُصَّدِقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیْسَ بِعالِمٍ؛ مقصود از علما کسی است که رفتار او گفتارش را تصدیق کند و کسی که رفتارش سخنش را تصدیق نکند، پس عالم نیست.»[۷۸]

مهاجران نمونه

قرآن و روایات گاهی برای اهمیّت هجرت به نمونه ‏های عینی و عملی هجرت اشاره می‌کند.

حضرت ابراهیم

حضرت ابراهیم علیه‏السلام بعد از جریان آتش سوزی نمرود و انجام رسالت خویش در سرزمین بابل تصمیم گرفت به سوی شام هجرت کند.[۷۹]

در قرآن آیات مختلفی به این مطلب اشاره دارد:

۱. «وَقالَ اِنّی مُهاجِرٌ اِلی رَبّی اِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ[۸۰]؛ گفت من به سوی خدای خود مهاجرت می‌کنم. او عزیز و حکیم است.»

۲. «اِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی سَیَهْدین[۸۱]؛ من به سوی خدای خویش می‌روم. بزودی مرا هدایت خواهد کرد.»

۳. «وَ نَجَّیْناهُ وَلُوطا اِلَی الاَْرْضِ الَّتی بارَکْنا فیها لِلْعالَمینَ[۸۲]؛ او (ابراهیم) و لوط را به سرزمینی که برای جهانیان پر برکتش ساخته بودیم، نجات (و رهائی) بخشیدیم.»

پاداش هجرت حضرت ابراهیم

خداوند به عنوان پاداش هجرت ابراهیم علیه‏السلام، بعد از آن به او نعمت‌های بزرگی عطا فرمود:

۱. فرزندان لایق و شایسته که بتوانند چراغ ایمان و نبوت را در دودمان او روشن نگهدارند.

۲. در دودمان حضرت ابراهیم علیه‏السلام [۸۳] و کتاب آسمانی قرار داد.

۳. پاداش دنیوی همچون نام نیک و لسان صدق فی الاخرین به او عنایت فرمود.

۴. در آخرت او را از صالحان قرار داد.

قرآن به همین پاداشها اشاره دارد، آنجا که می‌فرماید: «وَقالَ إِنّی مُهاجِرٌ الی رَبّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم وَوَهَبْنا لَهُ اِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وجَعَلْنا فی ذُرِّیَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْکِتابَ وَءآتَیْناهُ اَجْرَهُ فِی الدُّنْیا وَاِنَّهُ فِی الاْءخِرَةِ لَمِنَ الصّالِحینَ[۸۴]؛ و (ابراهیم) گفت: من به سوی پروردگارم هجرت می‌کنم که او عزیز و حکیم است و ما به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و در دودمانش نبوّت و کتاب (آسمانی) قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و در آخرت از صالحان است.»

خداوند بر اثر هجرت و تلاش ابراهیم علیه‏السلام تمام احوال ناراحت کننده او را به ضد آن و به بهترین حالت تبدیل نمود؛ بت‌پرستان بابل می‌خواستند ابراهیم را با آتش بسوزانند آتش گلستان شد.

آنها می‌خواستند او همیشه تنها بماند، خداوند آنچنان جمعیّت و کثرتی برای او قرار داد که دنیا از دودمان‏اش پر شد.

بعضی از نزدیک‏ترین افراد به او ـ از جمله آذر ـ گمراه و بت‌پرست بودند، خداوند در عوض به او فرزندانی داد که هم خود هدایت یافته بودند و هم هدایتگر دیگران شدند.

ابراهیم علیه‏السلام در آغاز مال و جاهی نداشت، امّا خداوند در پایان مال و جاه عظیمی به او عطا کرد.

ابراهیم علیه‏ السلام در ابتدا به قدری گمنام بود که حتّی بت‏ پرستان بابل هنگامی که می‌خواستند از او یاد کنند می‌گفتند: «سَمِعْنا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ اِبْراهیمُ»؛ «شنیدیم جوانکی گفتگوی بتها را می‌‏کرد که به او ابراهیم گفته می‌شود.» اما خدا آنچنان اسم و آوازه ‏ای به او داد که به عنوان شیخ الانبیا یا شیخ المرسلین معروف شد.

این همه بر اثر هجرت و تلاش او در راه خدا بود.

حضرت موسی

حضرت موسی علیه ‏السلام یکی از فرعونیان را کشت. این قتل یک قتل ساده نبود؛ بلکه جرقه‌‏ای برای یک انقلاب و هجرت بود.

دستگاه فرعونی نمی‌توانست به سادگی از کنار آن بگذرد که بردگان بنی اسرائیل، قصد جان اربابان خود کنند! زیرا تکرار آن تهدیدی علیه حکومت وقت بود.

لذا جلسه مشورتی تشکیل دادند و حکم قتل موسی علیه‏السلام را صادر کردند.

در این هنگام یک حادثه غیر منتظره موسی علیه‏السلام را از مرگ حتمی رهائی بخشید. «مردی از نقطه دور دست شهر (از مرکز فرعونیان) با سرعت آمد و به موسی علیه‏السلام گفت: این جمعیّت برای کشتنت به مشورت نشسته‌‏اند، فورا از شهر خارج شو که من از خیرخواهان توام[۸۵]موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏‌ای. عرض کرد پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهائی بخش. هنگامی که متوجّه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.[۸۶]

آری موسی علیه‏السلام بعد از این که محیط را آلوده و نا امن تشخیص داد، تصمیم گرفت به سوی سرزمین «مدین» که شهری در جنوب شام و شمال حجاز و از قلمرو مصر و حکومت فرعونیان خارج بود هجرت کند.

موسی علیه ‏السلام جوانی که در ناز و نعمت بزرگ شده باید دوران هجرت و سختی را پشت سر بگذارد و از تارهائی که قصر فرعون بر گرد شخصیّت او تنیده بود، بیرون آید؛ در کنار مستضعفان قرار گیرد؛ درد آنها را با تمام وجودش احساس کند و آماده یک قیام الهی بر ضد مستکبران گردد.

پاداش هجرت حضرت موسی

۱. رسالت و نبوت.

۲. کلیم اللّه‌ شدن. «خداوند فرمود: ای موسی تو را با رسالتهای خویش و با سخن گفتنم بر مردم برگزیدم.[۸۷]

۳. آسان کردن کارها.

۴. گره گشائی از زبان.

۵. فصاحت و بلاغت.

۶. وزارت برادر و....

این پاداشها در آیات ۲۴ تا ۳۶ سوره طه[۸۸]بیان شده است.

پیامبر اکرم

بعد از آن که سران قریش طبق پیشنهاد «ابوجهل» تصمیم گرفتند تا از تمام قبائل افرادی انتخاب شوند، و شبانه به طور گروهی به خانه پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله حمله برند و او را قطعه قطعه کنند، پیک وحی نازل شد و پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را از نقشه‌‏های مشرکان آگاه ساخت، «واِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثَبِّتُوکَ اَوْ یَقْتُلُوکَ اَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّه‏ُ وَاللّه‏ُ خَیْرُ الُماکِرینَ».[۸۹]

«هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند (و نقشه بکشند) تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند، آنان با خدا از در حیله وارد می‌‌شوند و خداوند حیله می‌کند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.»

آثار هجرت پیامبر اکرم

بررسی تاریخ نشان می‌دهد که هجرت پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و مسلمانان و جهاد، دو عامل اصلی در پیروزی اسلام در برابر دشمنان نیرومند بود.

اگر هجرت نبود اسلام در محیط خفقان‏آور مکه از میان می‌رفت.

هجرت پیامبر اکرم صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله اسلام را از شکل منطقه‌‏ای بیرون آورد و در شکل جهانی قرار داد.

و آثار دیگری هم هستند که عبارتند از:

۱. توسعه اسلام و ازدیاد مسلمانان.

۲. تشکل مسلمین.

۳. ایجاد ارتش اسلام.

۴. ایجاد مرکز قدرت برای مسلمانان.

۵. تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، و تبدیل شدن یثرب (مدینه) به «مَدینَةُ الرَّسُول».

۶. مهار دشمنان و سرکوب آنها (اعم از مشرکین و یهودیان).

۷. بیرون آمدن اسلام از شکل منطقه‏ای و جهانی شدن و عزت آن.

۸. پیروزی‌های پی در پی و فتح مکّه.

۹. فراهم آمدن زمینه تربیت انسانهایی چون سلمان و اباذر و عمّار و... .

هجرت مسلمانان

مسلمانان دو بار هجرت کردند:

هجرت محدود

گروه کوچکی از مسلمانان بعد از دیدن وضع رقت‏بار مسلمانان و شکنجه بی‏ امان مشرکان و... مسئله را با پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مطرح کردند و از حضرت کسب تکلیف نمودند.

حضرت در پاسخ فرمود: «اگر به سرزمین حبشه سفر کنید، (برای شما بسیار سودمند خواهد بود) زیرا بر اثر وجود یک زمامدار نیرومند و دادگر در آنجا به کسی ستم نمی‌شود و آنجا سرزمین دوستی و پاکی است و شماها می‌توانید در آن سرزمین بسر ببرید تا خدا فرجی برای شما پیش آورد».

«لَوْ خَرَجْتُمْ اِلی اَرْضِ الْحَبَشَةِ فَاِنَّ بِها مَلِکا لا یُظْلَمُ عِنْدَهُ اَحَدٌ وَهِیَ اَرْضُ صِدْقٍ حَتّی یَجْعَلَ اللّه‏ُ لَکُمْ فَرَجا مِمّا اَنْتُمْ فیهِ».[۹۰][۹۱]

کلام پیامبر اسلام صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله، چنان اثر کرد که در زمانی کوتاه آنهایی که آمادگی بیشتری داشتند، بار سفر بستند.

شبانه و مخفیانه، برخی پیاده و بعضی سواره راه جدّه را پیش گرفتند و مجموع آنها در این نوبت ده یا پانزده نفر بودند. چهره شاخص آنها جعفر بن ابی‌طالب بود و میان آنها چهار زن مسلمان نیز دیده می‌شد.[۹۲]

سخنان جعفر بن ابیطالب نزد نجاشی زمامدار حبشه چنان تاثیر گذاشت که شاه حبشه، از گفتار جعفر کاملاً خوشحال شد و گفت: «به خدا سوگند، عیسی را بیش از این مقامی نبود.»

ولی وزیران و اطرافیان منحرف، گفتار شاه را نپسندیدند و او علی رغم افکار آنها عقاید مسلمانان را تحسین نمود و به آنها آزادی کامل داد.

ره‌آورد هجرت اوّل

در نتیجه هجرت این گروه از مسلمانان بذر اسلام در بیرون از جزیرة العرب (از جمله قلب نجاشی) پاشیده شد، لذا در سفر بعدی جعفر به حبشه، به فرمان رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله، علنا نجاشی به اسلام دعوت شد و او نیز اجابت نمود و ایمان آورد.

به هنگام بازگشت جعفر و همراهان، چهل تن از اهل آن کشور که ایمان آورده بودند به جعفر گفتند: به ما اجازه ده تا خدمت این پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله برسیم و اسلام خود را بر او عرضه بداریم.

همراه جعفر به مدینه آمدند هنگامی که فقر مالی مسلمانها را مشاهده کردند، به رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله عرض کردند: ما اموال فراوانی در دیار خود داریم، اگر اجازه فرمایید به کشور خود بازگردیم و اموال خود را همراه بیاوریم و با مسلمانان تقسیم کنیم، پیامبر صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله اجازه فرمودند، رفتند و اموال خود را آوردند و میان خود و مسلمین تقسیم کردند، در این هنگام آیه‏‌های ۵۲ تا ۵۴ سوره قصص[۹۳]نازل گردید و خداوند از آنها تمجید کرد.[۹۴]

هجرت گروهی

قرآن از مهاجران یاد شده با عنوان «پیشگامان نخستین» یاد کرده است.

چنان که می‌فرماید: «وَالسّابِقُونَ الاَْوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالاَْنصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللّه‏ُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ»[۹۵]؛ «پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نیز) از او خشنود شدند.»

و آیه ۴۱ سوره نحل: «وَالَّذینَ هاجَرُوا فِی اللّه‏ِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا...»[۹۶]؛ «آنانی که در راه خدا هجرت کردند، بعد از آن که ستم شدند.»

درباره این گروه نازل شده است.

گاه به این هجرت، هجرت اولیه و به هجرت گروهی از مسلمانان که بعد از صلح حدیبیه و به دست آمدن یک محیط نسبتا امن به مدینه هجرت نمودند، «هجرت ثانیه» گفته می‌شود، و گاهی بر هجرت تمام کسانی که بعد از جنگ بدر تا زمان فتح مکّه به مدینه مهاجرت کردند، این عنوان اطلاق می‌شود[۹۷]

پاداش مهاجران

از جمله نکاتی که دلالت بر رفعت جایگاه هجرت در اسلام دارد، پاداش‌های عظیمی است که خداوند در دنیا و آخرت به مهاجران عنایت نموده است، که به برخی موارد اشاره می‌شود:

جایگاه دنیوی و پاداش اخروی

«وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ فِی اللّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الآخْرة اکبر لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ»[۹۸]«آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (ومقام) خوبی به آنها می‌دهیم و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر می‌دانستند!».

تشکیل جامعه صالح اسلامی که واژۀ «حسنة» بر آن منطبق است همان پاداش دنیوی است.[۹۹]

امنیت گسترده

قرآن در این‏باره می‌فرماید: «ومَنْ یُهاجِرْ فی سَبیلِ اللّه‏ِ یَجِدْ فِی الاَْرْضِ مُراغَما کَثیرا وَسَعَةً وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرا اِلَی اللّه‏ِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّه‏ِ وَکانَ اللّه‏ُ غَفُورا رَحیما»[۱۰۰]؛ «و کسی که در راه خدا هجرت کند، نقاط امن فراوان و گسترده‏ای در زمین می‌یابد. کسی که از خانه‌اش به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد، پاداش او بر خدا است و خداوند آمرزنده و مهربان است.

در آیه ۱۱۰ سوره نحل می‌خوانیم: «اِنَّ رَبَّکَ لِلذینَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَصَبَرُوا اِنَّ رَبّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحیمٌ».[۱۰۱]

بهشت جاودان و بخشش گناهان

«فَالَّذینَ هاجَرُوا وَاُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَاُوذُوا فی سَبیلی وَقاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاَُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَلاَُدْخِلَنَّهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ ثَوابا مِنْ عِنْدِ اللّه‏ِ وَاللّه‏ُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ»[۱۰۲]؛ ««آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه‏‌های خویش بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، به یقین گناهانشان را می‌بخشم و آنها را در باغهای بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد می‌کنم. این پاداشی است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.»

روزی شایسته

«وَالَّذینَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّه‏ِ وَالَّذینَ آوَوْا وَنَصَرُوا اُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَریمٌ»[۱۰۳]؛ «و آنها که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و آنها که (مهاجران را) پناه دادند و یاری نمودند، آنان مؤمنانی حقیقی‏اند. برای آنها آمرزش و روزی شایسته‌‏ای است.»

«وَالَّذینَ َهاجَرُوا فی سَبیلِ اللّه‏ِ ثُمَّ قُتِلُوا اَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللّه‏ُ رِزْقا حَسَنا وَاِنَّ اللّه‏َ لَهُوَ خَیْرُ الرّازِقینَ، لَیُدْخِلَنَّهُمْ مُدْ خَلاً یرضَوْنَهُ واِنَّ اللّه‏َ لَعَلیمٌ حَلیمٌ»[۱۰۴]؛ «و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، خداوند به آنها روزی نیکویی می‌دهد، و خداوند بهترین روزی دهندگان است. خداوند، آنان را در محلّی وارد می‌کند که از آن خشنود خواهند بود و خداوند دانا و بردبار است.»

بالاترین درجه نزد خداوند و رستگاری ابدی

«اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّه‏ِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّه‏ِ وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنه وَرِضْوانٍ وَجَنّاتٍ لَهُمْ فیها نَعیمٌ مُقیمٌ خالِدینَ فیها اَبَدا اِنَّ اللّه‏َ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظیمٌ»[۱۰۵]؛ «آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با اموال و جانهایشان جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها رستگارند، پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیه خود، و رضایت (خویش) و باغهایی (از بهشت)بشارت می‌دهد که در آن نعمت‌های جاودانه دارند و همواره تا ابد در این باغها خواهند بود، زیرا پاداش عظیم نزد خداوند است.»

به راستی عظیم‏ترین و برترین پاداشها را خداوند برای مهاجران مؤمن و مجاهد در نظر گرفته است.

پاداش مرگ در موقع هجرت

«...وَ مَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَ سَعَةً وَ مَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلی اللّهِ وَ کَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»[۱۰۶]«...و هر کس به عنوان مهاجرت به سوی خدا و پیامبر او، از خانه خود بیرون رود، سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خداست و خداوند، آمرزنده و مهربان است».

مهاجرت به سوی خدا و رسول کنایه از مهاجرت به سرزمین اسلام است سرزمینی که انسانها می‌توانند با کتاب خدا، سنّت رسول خدا آشنا شده و سپس به آن دو عمل کنند.[۱۰۷]

و چنین شخصی اگر در این سفر بمیرد پاداش او با خداوند آمرزنده و مهربان است.

خدای متعال در آیه دیگری به مهاجرینی که در راه خدا به مقام شهادت می‌رسند و یا حتّی به مرگ طبیعی از دنیا می‌روند وعدۀ «رزق حَسَن» داده است: «...لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا...»[۱۰۸]«...خداوند به آنها روزی نیکوئی می‌دهد».

«رِزْق حَسَن» همان نعمت‌های بهشتی است چون بعد از مرگ، جز آخرت جایی نیست که آدمی در آن از «رزق حسن» بهره‌مند بشود.[۱۰۹][۱۱۰]

پی‌آمد ترک هجرت

«إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِکَةُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِیمَ کُنتُمْ قَالُواْ کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِیهَا فَأُوْلَـئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِیرًا»[۱۱۱]«کسانی که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند به آنها گفتند: شما در چه حالی بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جای داشتید؟!) گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها (فرشتگان) گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟ آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدی است.»

با توجه به سیاق آیات مراد از "ظلم " در این آیه، ظلم به خویشتن است و ظلم به خویشتن در اثر روی گردانی از دین خدا و ترک برپاداریِ شعائر الهی، حاصل می‌شود و آن نیز در اثر زندگی در سرزمین کفر و شرک پدید می‌آید، انسان با زندگی در چنین محیطی عملاً راهی برای آموزش و عمل به معارف دین پیدا نمی‌کند.

پس استضعاف آنان بطور مطلق نبوده بلکه استضعافی بوده که خودشان خود را با سهل انگاری به آن دچار کردند و می‌توانستند با مهاجرت از سرزمین شرک به سرزمین ایمان، خود را از آن برهانند.[۱۱۲]

منابع

سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «هجرت».

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات راغب؛ «هجر»، ج۱، ص۵۳۶.
  2. نساء/سوره۴، آیه۳۴.
  3. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۰.
  4. راغب اصفهانی، مفردات راغب؛ «هجر»، ج۱، ص۵۳۶.
  5. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۰.
  6. بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.
  7. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱۹، ص۴۰۲.
  8. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.
  9. انفال/سوره۸، آیه۷۲.
  10. انفال/سوره۸، آیه۷۴.
  11. انفال/سوره۸، آیه۷۵.
  12. توبه/سوره۹، آیه۲۰.
  13. نحل/سوره۱۶، آیه۴۱.
  14. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۰.
  15. نساء/سوره۴، آیه۹۷.
  16. توبه/سوره۹، آیه۲۰.
  17. نساء/سوره۴، آیه۱۰۰
  18. ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، مرکز انتشارات علمی، ۱۳۶۲، ترجمه دکتر ابراهیم آیتی، ج۲، ص۲۹.
  19. ابن جریر طبری؛ تاریخ طبری، بیروت، دارالکتب العلمیّه، چاپ سوم۱۴۰۸، ج۲، ص۳.
  20. ابن جریر طبری؛ تاریخ طبری، بیروت، دارالکتب العلمیّه، چاپ سوم۱۴۰۸، ج۲، ص۵۱۶.
  21. توبه/سوره۹، آیه۲۰.
  22. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
  23. طباطبائی، محمد حسین؛ المیزان، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱۶، ص۱۸۰.
  24. جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم مرکز نشر اسراء، قم، ۱۳۸۵ ش، چاپ اوّل، ج۱۱، ص۴۱.
  25. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، لبنان، مؤسسة الوفاء بیروت، ۱۴۰۴ ه. ق، ج۹۷، ص۹۹.
  26. مدثر/سوره۷۴، آیه۵.
  27. توبه/سوره۹، آیه۱۲۲.
  28. حرّعاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۱۴.
  29. بحارالانوار، ج۱، ص۱۷۷.
  30. بحارالانوار، ج۱، ص۱۸۰.
  31. بحارالانوار، ج۲، ص۳۲.
  32. بحارالانوار، ج۱۰۵، ص۱۵.
  33. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، ج۱، ص۱۷۰.
  34. بحار الانوار، ج۶۶، ص۳۸۲.
  35. بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۲۱.
  36. مجموعه ورّام، ج۱، ص۳۶.
  37. بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳، ج۱۹، ص۳۱.
  38. نحل/سوره۱۶، آیه۴۱.
  39. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، مکتبة السنائی، مادّه هجر.
  40. تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۲۳۹.
  41. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
  42. نساء/سوره۴، آیه۱۰۰.
  43. تفسیر نمونه، ج۴، ص۹۰.
  44. بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.
  45. تسنیم، ج۱۱، ص۴۱.
  46. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰.
  47. بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.
  48. نساء/سوره۴، آیه۱۰۰.
  49. انفال/سوره۸، آیه۷۲.
  50. انفال/سوره۸، آیه۷۴.
  51. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، دار الکتب الاسلامیه، ج۱۹، ص۳۹-۳۸.
  52. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
  53. صافات/سوره۳۷، آیه۹۹.
  54. کافی، ج۸، ص۱۴۸، حدیث ۱۲۶.
  55. حشر/سوره۵۹، آیه۸.
  56. کهف/سوره۱۸، آیه۱۳.
  57. کهف/سوره۱۸، آیه۱۴.
  58. مدّثر/سوره۷۴، آیه۵.
  59. محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۲، ص۵۲۱.
  60. محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، ص۵۲۱، روایت ۶۳۳۸.
  61. میزان الحکمه، ج۱۳، ص۶۶۰۲.
  62. منتخب میزان الحکمة، ص۵۲۱.
  63. منتخب میزان الحکمة، ص۵۲۱.
  64. غرر الحکم، حدیث ۲۵۰۵.
  65. محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین علیه‏ السلام، ص۹۲.
  66. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۹، حدیث ۱.
  67. محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۵۱.
  68. نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه ۱۸۹، ص۳۷۲.
  69. نهج البلاغه، حکمت ۴۴۲.
  70. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.
  71. نحل/سوره۱۶، آیه۴۲.
  72. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۰.
  73. مزمّل/سوره۷۳، آیه۱۰.
  74. ابوعلی طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۷۹.
  75. بقره/سوره۲، آیه۲۱۸.
  76. قصص/سوره۲۸، آیه۲۲-۲۰.
  77. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.
  78. محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، تهران، مکتبة الصدوق، ج۱، ص۱۳۵.
  79. تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۵۲.
  80. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۶.
  81. صافات/سوره۳۷، آیه۹۹.
  82. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۱.
  83. میزان الحکمه، ج۱۳، ص۶۶۰۲.
  84. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۷-۲۶.
  85. قصص/سوره۲۸، آیه۱۷-۱۴.
  86. قصص/سوره۲۸، آیه۲۲-۲۰.
  87. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۴.
  88. طه/سوره۲۰، آیه۳۶-۲۴.
  89. انفال/سوره۸، آیه۳۰.
  90. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۴۶.
  91. ابن هشام، سیره ابن هشام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ ششم، ۱۴۱۸ ه. ، ج۱، ص۳۴۹.
  92. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۴۶.
  93. قصص/سوره۲۸، آیه۵۴-۵۲.
  94. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۹۳.
  95. توبه/سوره۹، آیه۱۰۰.
  96. نحل/سوره۱۶، آیه۴۱.
  97. تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۶۲.
  98. نحل/سوره۱۶، آیه۴۱.
  99. ترجمه المیزان، ج۱۲، ص۳۷۱.
  100. نساء/سوره۴، آیه۱۰۰.
  101. نحل/سوره، آیه۱۱۰.
  102. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.
  103. انفال/سوره۸، آیه۷۴.
  104. حج/سوره۲۲، آیه۵۹-۵۸.
  105. توبه/سوره۹، آیه۲۲-۲۰.
  106. نساء/سوره۴، آیه۱۰۰.
  107. المیزان ذیل آیه ۱۰۰ سوره نساء.
  108. حج/سوره۲۲، آیه۵۸.
  109. المیزان، ج۱۴، ص۵۶۵.
  110. طبرسی، مجمع البیان، تهران، انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ش، ج۷، ص۱۴۸.
  111. نساء/سوره۴، آیه۹۷.
  112. مجمع البیان، ج۵، ص۷۶.