امام مهدی (عج) در دیدگاه دانشمندان شافعی مذهب

از ویکی‌وحدت

امام مهدی (عج) در دیدگاه دانشمندان شافعی مذهب عنوان مقاله‌ای است که پیرامون حجت بن حسن (مهدی) (عج) دوازدهمین فرزند از نوادگان رسول خدا (ص) و امام دوازدهم شیعیان جهان که به عقیده ایشان از نظرها تا روز موعود الهی در غیبت به سر می‌برد، اختصاص یافته است. در این مقاله نگاه شوافع به این مساله مورد بررسی قرار گرفته است.

دانشمندان شافعی مذهب و امام مهدی (عج)

شوافع نگاه ویژه ای به موضوع مهدویت داشته‌اند و گاهی با ذکر روایات و احادیث مربوط، گاهی با بیان ویژگی‌ها و اوصاف حضرت و دیگر گاه با رد اشکالات و شبهاتی که در این حوزه وارد شده است.

آراء برخی از اندیشمندان شافعی مذهب پیرامون امام زمان (عج)

برخی از دانشمندان شافعی مذهب در مورد خصوصیات و ویژگی‌های امام ‌علیه‌السلام با شیعه هم عقیده هستند. اینک برخی از نوشته‌ها و نظرات تعدادی از نویسندگان شافعی مذهب ذکر می‌شود:

کمال الدین محمد بن طلحة الشافعی (م قرن هفتم ه. ق)

وی در باب آخر کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» که درباره امامان معصوم علیهم‌السلام است نظرات خود را درباره آن حضرت بیان داشته است. وی به مانند شیعه معتقد است که ایشان فرزند امام عسکری ‌علیه‌السلام می‌باشد و اکنون نیز در قید حیات است. ایشان برای اثبات ظهور امام ‌علیه‌السلام، احادیث متعددی را از منابع اهل سنت ذکر کرده و نیز به بررسی و ارزیابی برخی اشکالات درباره امام مهدی ‌علیه‌السلام پرداخته و به تفصیل آنها را پاسخ داده است.

گنجی شافعی (م قرن هفتم ه. ق)

کنجی شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان احادیث و مباحث مربوط به امام مهدی ‌علیه‌السلام را با ترتیبی خاص و با ابواب و موضوعاتی منسجم ذکر کرده است و از ذکر هر روایتی که از طریق شیعه وارد شده، اجتناب نموده است. وی در ابتدای باب ۲۵ می‌نویسد:«هیچ امتناعی در بقاء مهدی وجود ندارد؛ به دلیل اینکه عیسی و الیاس و خضر علیهم‌السلام که از اولیای خداوند می‌باشند، زنده‌اند و دجال و ابلیس که از دشمنان خداوند هستند نیز زنده‌اند و زنده بودن اینها به وسیله قرآن و سنت اثبات شده. آنگاه که بر این موضوع اتفاق کرده‌اند، زنده بودن مهدی را انکار کرده‌اند. پس بعد از این به سخن هیچ عاقلی توجه نمی‌شود، اگر بخواهد باقی بودن مهدی را انکار نماید. وی در آخرین باب کتاب ـ بر خلاف نظر بیشتر اهل سنت ـ امام مهدی ‌علیه‌السلام را متولد شده می‌داند و معتقد است که وی دارای حیات است.

اسماعیل بن کثیر(م ۷۷۴ ه. ق)

وی در کتاب «النهایة فی الفتن و الملاحم» فصل ویژه ای برای امام مهدی ‌علیه‌السلام با عنوان «فصل فی ذکر المهدی الذی یکون فی آخر الزمان» گشوده و ضمن توضیحاتی درباره ایشان، احادیث و روایات زیادی را نقل کرده و در پاره‌ای از موارد به توضیح آنها نیز پرداخته است. وی در ابتدای این فصل این چنین آغاز می‌کند:

«مهدی ‌علیه‌السلام یکی از خلفای راشدین و از امامان هدایتگر می‌باشد که روایات منقول از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او نقل شده و گویای این است که حضرت در آخر الزمان خواهد آمد و به گمانم ظهورش پیش از آمدن عیسی ‌علیه‌السلام باشد. وی تصریح می‌کند که مهدی موعود ‌علیه‌السلام از ذریه رسول خدا صلی الله علیه و آله و از فرزندان فاطمه علیهاالسلام می‌باشد.

سعدالدین تفتازانی (م ۷۹۳ ه. ق)

وی در مبحث امامت کتاب «شرح المقاصد»، موضوع ظهور امام مهدی ‌علیه‌السلام را مورد توجه قرار داده، می‌نویسد:

«روایات صحیحه ای در مورد ظهور پیشوایی از نسل فاطمه علیهاالسلام آمده و چنین دلالت دارد که آن حضرت، دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، پس از پر شدنش از ظلم و ستم...» وی در ادامه، ظهور امام ‌علیه‌السلام را از جمله نشانه‌های قیامت بر شمرده و مجددا بر صحت اخبار مهدویت تأکید ورزیده؛ هر چند آنها را احادیث آحاد دانسته است، البته ایشان با استناد به استبعاد حیات حضرت، نگاهی نقادانه به نگرش شیعه به مهدویت دارد و زنده بودن امام مهدی ‌علیه‌السلام را امری بعید می‌داند.

جلال‌الدین سیوطی (م ۹۱۱ ه. ق)

وی که از نخبگان و نویسندگان برجسته اهل سنت است، تألیف مستقلی درباره امام مهدی ‌علیه‌السلام دارد با نام «العرف الوری فی اخبار المهدی» و در آن صدها حدیث را از منابع متعدد و مختلف اهل سنت جمع‌آوری کرده است و در پایان، فصلی را گشوده و در آن چهار نکته مهم را یادآوری کرده که عبارت است از:

۱. مهدی ‌علیه‌السلام یکی از خلفای دوازده گانه ای است که در حدیث جابری ذکر شده؛

۲. مهدی ‌علیه‌السلام نمی‌تواند از فرزندان عباس بن عبدالمطلب باشد؛

۳. سند حدیث «لَا مَهْدِی اِلَّا عِیْسَی بْنُ مَرْیَمَ» ضعیف است؛ چون با نقل متواتری که گویای ظهور مهدی ‌علیه‌السلام است، و اینکه وی از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌باشد و عیسی پشت سر او نماز خواهد خواند، متعارض است؛

۴. آنچه نقل شده که مهدی ‌علیه‌السلام از مغرب ظهور خواهد کرد، هیچ پایه و دلیلی ندارد.

وی در برخی دیگر از آثارش، همانند: «الجامع الصغیر» احادیثی را درباره امام مهدی ‌علیه‌السلام ذکر کرده است.

ابن حجر هیتمی (م ۹۷۴ ه. ق)

وی کتابی مستقل درباره امام مهدی ‌علیه‌السلام به رشته تحریردر‌آورده با نام «القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر» که این نوشته در سه باب و یک خاتمه خلاصه شده و باب اول به بیان نشانه‌ها و خصوصیاتی که برای امام مهدی ‌علیه‌السلام در روایات آمده، اختصاص یافته است و در این قسمت، با استناد به احادیث، ۶۳ عنوان را یادآور شده است. در باب دوم روایات و احادیثی را که از صحابه ذکر شده، نقل کرده و در آن ۳۹ حدیث را آورده است. در باب سوم آنچه که از تابعین درباره امام ‌علیه‌السلام نقل شده، آورده که جمع آنها ۵۶ حدیث است و در خاتمه کتاب، مباحث مختلفی از قبیل خروج امام ‌علیه‌السلام پیش از آمدن عیسی ‌علیه‌السلام، علامات نزول عیسی ‌علیه‌السلام، خروج یأجوج و مأجوج، و نیز خروج دابة الارض را با تکیه بر احادیث و گفته‌های علما ذکر کرده است.

وی در کتاب «الصواعق المحرقه» نیز که در فضایل اهل بیت علیهم‌السلام است، روایات مربوط به امام مهدی ‌علیه‌السلام را با تفصیل زیادی از منابع متعدد اهل سنت آورده است. و در ادامه می‌نویسد:

«قول بهتر این است که خروج امام مهدی ‌علیه‌السلام پیش از ظهور عیسی ‌علیه‌السلام می‌باشد. ابوالحسن آبری می‌گوید: روایات ظهور مهدی ‌علیه‌السلام که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و متواتر و مستفیض هستند، دلالت دارند که وی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله است و زمین را پر از داد می‌کند و به همراه عیسی ‌علیه‌السلام خروج می‌نماید و او را در کشتن دجال در درب «لدّ» در سرزمین فلسطین یاری می‌رساند و او امام این امت خواهد شد و عیسی ‌علیه‌السلام پشت سر او به نماز می‌ایستد.»

وی در شرح حال امام مهدی می‌گوید:

«سن وی هنگام وفات پدر، پنج سال بوده که خداوند در این سن به وی حکمت عطا کرد.» با اینکه سخن وی صراحت در تولد پسر امام عسکری ‌علیه‌السلام دارد، اما در ادامه و نیز در جایی دیگر، شدیدا بر شیعیان تاخته است که چرا آنان مهدی موعود ‌علیه‌السلام را همان فرزند امام عسکری ‌علیه‌السلام دانسته‌اند.

هیتمی در پاسخ به پرسشی در مورد حکم منکران امام مهدی ‌علیه‌السلام چنین نوشته است:

«انکار مهدی ‌علیه‌السلام اگر به خاطر انکار سنت باشد، حکم کفر و ارتداد آنان باید صادر شود و کشته شوند و اگر این انکار، نه به خاطر انکار سنت، بلکه صرف دشمنی با بزرگان اسلامی‌باشد، پس تعزیر آنان لازم است.»

افزون بر این چند مورد علمای دیگر شافعی مذهب هم کتبی در این موضوع دارند از جمله: ۱. مناوی (م ۱۰۳ ه. ق) در کتاب «فیض القدیر»؛ ۲. محمد رسول برزنجی (م ۱۱۰۳ ه. ق) در کتاب «الاساعة لا شراط الساعة»؛ ۳. محمد الصبان (م ۱۳۰۷ ه. ق) در کتاب «اسعاف الراغبین و ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون.» [۱]