بحث کاربر:Roodbari

از ویکی‌وحدت
(تغییرمسیر از بحث کاربر:Hoseiny)

بسمه تعالی

سیره امام علی علیه السلام در وحدت اسلامی

كلید واژه :‌ امام علی ، وحدت ، اختلاف ، خلفا ، سیره ، سكوت ، صبر

چكیده :‌

از فرازهای اساسی حیات سیاسی امام علی علیه السلام سیره رفتاری ان حضرت در حفظ وحدت جامعه اسلامی است . ان حضرت برغم بی مهری های فراوانی كه نسبت به او و خاندان مكرمش صورت گرفت تمام سعیش را در وحدت اسلامی بكار گرفت . او در عصر خلفا با همه آنان معاشرت داشته و مشاوره های لازم را به آنان در مسیر هدایت صحیح جامعه ارائه می‌نمود. ان حضرت در طول 25سال بعد از رحلت پیامبر ص به دلیل جایگاه عظیم وحدت در اسلام با اتخاذ سیاست صبر و سكوت از حقوق مسلم خویش عدول نمود و تنها زمانی به تبیین دلائل این سكوت طولانی پرداخت كه به حاكمیت رسید. این هم بدان جهت بود كه جامعه اسلامی را نسبت به انحرافاتی كه بعد از رسول اكرم ص واقع گردیده بود آگاهی داده و زمینه را برای اصلاح امور جامعه فراهم نماید . سیاست وحدت بخشی امام حتی در واپسین روزهای قبل از شهادت ان حضرت بخوبی هویدا بود . ان حضرت با توصیه‌های لازم در این مسیر خط مشی مسلمانان را بعد از مماتش ترسیم نمود و از آنان خواست كه همچنان در مسیر وحدت گام بردارند .

مقدمه

انقلاب تكاملی اسلام با رهبری بی‌نظیر رسول اكرم تحولات شگرفی را در جزیره العرب سبب گردید . وحدت و یكپارچگی كه ببركت اسلام در جامعه اسلامی ایجاد گردید امید دشمنان را در غلبه بر اسلام به یاس و نومیدی مبدل كرد :‌" الیوم یئس الذین كفروا من دینكم فلا تخشوهم و اخشونی " بسیاری از كسانی كه قصد نابودی اسلام و حكومت نوپای اسلامی را داشتند مترصد ان بودند كه با رحلت ان حضرت نقشه‌های شومشان را عملی سازند. آنان از هر ابزاری در نیل به اهدافشان بهره‌برداری می كردند كه از جمله آنها ایجاد تنش و اختلاف در بین مسلمانان بود . اقتدار معنوی و سیاسی و اجتماعی رسول اكرم ص در عصر رسالتش مانع بروز فتنه خناسان و تفرقه افكنان می‌گردید . امام علی بعنوان برترین رهبر الهی رسالتش را حفظ میراث رسول الله دانسته و تمامی همتش را استمرار حركت توحیدی ان حضرت مى‌دانست . در این قسمت به تبیین سیره وحدت بخش امام علی علیه السلام در سه مرحله بعد از رحلت رسول اكرم ص – دوران خلفا ، دوران حاكمیت و روزهای واپسین شهادت - می‌پردازیم :‌

الف – سیره وحدت بخش امام در دوران خلفا

1- بیعت با خلیفه وقت و اتخاذ سیاست صبر و سكوت

حوادث تلخی كه بعد از رحلت پیامبر ص واقع گردید بویژه تصمیم عجولانه اصحاب سقیفه مبنی بر كنار گذاشتن امام علی از خلافت و انتخاب ابی بكر بعنوان خلیفه و نیز حادثه دردناك هجوم به خانه فاطمه سلام الله علیها ، اهل بیت رسول خدا ص و پیروان آنان را در موقعیت سختی قرار داد . امام علی برغم انكه خود را شایسته ترین فرد در خلافت مى‌دانست با تصمیم سقیفه درانتخاب ابی بكر بعنوان خلیفه چندان مخالفتی ننمود و سیاست همكاری و تفاهم با آنان را شیوه خویش قرار داد .

‌در خطبه سوم نهج‌البلاغه كه بعد از بیعت مردم با ان حضرت ایراد شده است امام علیه السلام جهت روشنگری جامعه اسلامی به تبیین مواضع خویش در برابر دستگاه خلافت مبنی بر صبر ، سكوت 25ساله و عدم اعتراض به خلفا و نیز سیاست مشاركت و مدارا با آنان برغم دشوار بودن ان - اشاره نموده و می‌فرماید:‌ هان اى مردم ، سوگند به خدا ، آن شخص جامهء خلافت را به تن كرد و او خود قطعا مىدانست كه موقعیت من نسبت به خلافت ، موقعیت مركز آسیاب به آسیاب است كه به دور آن مىگردد .

سیل انبوه فضیلتهاى انسانى - الهى از قله‌هاى روح من به سوى انسان‌ها سرازیر مىشود . ارتفاعات سر به ملكوت كشیدهء امتیازات من بلندتر از آن است كه پرندگان دور پرواز بتوانند هواى پریدن روى آن ارتفاعات را در سر بپرورانند .

[ در آن هنگام كه خلافت در مسیر دیگرى افتاد ] ، پرده اى میان خود و زمامدارى آویخته روى از آن گردانیدم ، چون در انتخاب یكى از دو راه اندیشیدم ، یا مىبایست با دستى خالى به مخالفانم حمله كنم و یا شكیبائى در برابر حادثه اى ظلمانى و پر ابهام پیشه گیرم . [ چه حادثه اى ] حادثه اى بس كوبنده كه بزرگسال را فرتوت و كم سال را پیر و انسان با ایمان را تا بدیدار پروردگارش در رنج و مشقت فرو مىبرد .

به حكم عقل سلیم بر آن شدم كه صبر و تحمل را بر حمله با دست خالى ترجیح بدهم . من راه بردبارى را پیش گرفتم ، چونان بردبارى چشمى كه خس و خاشاك در آن فرو رود و گلویى كه استخوانى مجرایش را بگیرد . [ چرا اضطراب سر تا پایم را نگیرد و اقیانوس درونم را نشوراند ] . مىدیدم حقى كه به من رسیده و از آن من است به یغما مىرود و از مجراى حقیقىاش منحرف مىگردد امام علیه السلام در بخشی از نامه شان به اهالی مصر به شرائط سخت دوران بعد از ارتحال پیامیر ص اشاره نموده و ضمن اظهار شگفتی از برخورد نامناسب مسلمانان عرب با اهل بیت پیامبر، در تحلیلی دلیل بیعت خویش با خلیفه وقت و كناره گیری از خلافت را اینچنین بیان می‌كند  :

...من‌ دست‌ خود را از بیعت‌ با ابوبکر نگه‌ داشتم‌ تا اینکه‌ مشاهده‌ کردم‌ مردمی‌ را که‌ از اسلام‌ برگشتند و به‌ نابودی‌ دین‌ محمد دعوت‌ می‌کنند، پس‌ ترسیدم‌ اگر اسلام‌ و اهلش‌ را یاری‌ نکنم، رخنه‌ و یا خرابی‌ در بنای‌ اسلام‌ ببینم‌ که‌ مصیبت‌ آن‌ برای‌ من‌ عظیم‌تر است‌ از اینکه‌ حکومت‌ و ولایت‌ شما را از دست‌ بدهم، پس‌ در آن‌ حوادث‌ ناگوار قیام‌ کردم‌ تا اینکه‌ باطل، از میان‌ رفت‌ و دین‌ اسلام‌ ثبات‌ و قوام‌ یافت..

امام علیه السلام در گفتاری دیگر كه قبل از واقعه جمل ایراد گردید به حوادث دردناك بعد از رحلت پیامبر اشاره نموده و علت سكوت خویش را در برابر مخالفین ، بیم بروز تفرقه در بین مسلمین و بازگشت مردم به كفر و تباهی می‌داند :‌ پس از وفات رسول خدا ما خاندان باور نمى‏كردیم كه امت در حق ما طمع كند، اما آنچه انتظار نمى‏رفت واقع شد؛ حق ما را غصب كردند و ما در ردیف توده بازارى قرار گرفتیم، چشمهایى از ما گریست و ناراحتیها به وجود آمد . به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت كفر و تباهى دین نبود، رفتار ما با آنان‏طور دیگر بود.

در کلامی دیگر ان حضرت از قریش و حامیانشان در پیشگاه الهی اظهار تظلم و شكایت نموده و می‌فرماید :‌ پروردگارا، من از تو برای مقابله با قبیله قریش و از کسانی که مردم قریشی را یاری کردند، یاری می‌جویم، زیرا آنان پیوند خویشاوندی را با من قطع کردند و درباره نزاع و خصومت برای گرفتن حقی که من بر آن از دیگران شایسته تر بودم اتفاق نمودند. و گفتند: آگاه باش، تو می‌توانی (یا می‌توانستی) حق را به دست بیاروی و اگر کسی دیگر این حق را به دست بیاورد تو باید از آن ممنوع گردی. یا با تحمل اندوه، شکیبایی پیشه کن و یا با تاسف در حسرت بمیر! پس درباره وضع خویشان نگریستم. برای من نه یاری بود و نه دفاع کننده ای و نه یاوری. مگر دودمان خودم. پس آنان را از مرگ نگهداری کردم. پس چشمم را در حالی که خار در آن فرو رفته بود، روی هم گذاشتم و آب دهانم را در حال گرفتگی گلو از غصه فرو دادم. و صبر کردم در خوردن غضب، صبری که برای ذائقه تلخ تر از حنظل بود و برای قلب دردآورتر از لبه شمشیر.

ابن ابی الحدید نیز درروایتی ازكلبى نقل مى‏كند: «على قبل از آنكه به سوى بصره برود، در یك خطبه فرمود: قریش پس از رسول خدا حق ما را از ما گرفت و به خود اختصاص داد دیدم صبر از تفرق كلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است؛ مردم تازه مسلمان‏اند و دین مانند مشكى كه تكان داده مى‏شود كوچكترین سستى آن را تباه مى‏كند و كوچكترین فردى آن را وارونه مى‏نماید.

گفتار شهید مطهری در تبیین موضع سكوت امام بعد از رحلت پیامبرص

ایشان درتبیین علت سكوت امام واهتمام انحضرت به وحدت مسلمین بعد از ارتحال پیامبر ص می‌فرماید :‌ طبعاً‌ هرکس‌ می‌خواهد بداند آنچه‌ علی(ع) دربارة‌ آن‌ می‌اندیشید، آنچه‌ علی(ع) نمی‌خواست‌ آسیب‌ ببیند، آنچه‌ علی(ع) آن‌ اندازه‌ برایش‌ اهمیت‌ قائل‌ بود که‌ چنان‌ رنج‌ جانکاه‌ را تحمل‌ کرد چه‌ بود؟ حدساً‌ باید گفت: آن‌ چیز وحدت‌ صفوف‌ مسلمین‌ و راه‌ نیافتن‌ تفرقه‌ در آن‌ است. مسلمین، قوت‌ و قدرت‌ خود را که‌ تازه‌ داشتند به‌ جهانیان‌ نشان‌ می‌دادند مدیون‌ وحدت‌ صفوف‌ و اتفاق‌ کلمه‌ خود بودند، موفقیت‌های‌ محیرالعقول‌ خود را در سال‌های‌ بعد نیز از برکت‌ همین‌ وحدت‌ کلمه‌ کسب‌ کردند، علی‌القاعده‌ علی(ع) به‌خاطر همین‌ مصلحت، سکوت‌ و مدارا کرد.. » ایشان در بخشی دیگر به حوادث دردناك بعد ا زپیامبر كه نسبت به همسر گرامی‌اش زهرا سلام الله علیها اتفاق افتاد اشاره كرده و صبر و تحمل ان حضرت را جهت حفظ وحدت اسلامی اینچنین تبیین می‌كند :‌ سكوت و مدارا در برخى شرایط بیش از قیامهاى خونین نیرو و قدرت تملك نفس مى‏خواهد. مردى را در نظر بگیرید كه مجسمه شجاعت و شهامت و غیرت است، هرگز به دشمن پشت نكرده و پشت دلاوران از بیمش مى‏لرزد؛ اوضاع و احوالى پیش می‌آید كه مردمى سیاست پیشه از موقع حساس استفاده می‌كنند و كار را بر او تنگ مى‏گیرند تا آنجا كه همسر بسیار عزیزش مورد اهانت قرار مى‏گیرد و او خشمگین وارد خانه مى‏شود و با جمله‏هایى كه كوه را از جا مى‏كند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار مى‏دهد و مى‏گوید: «پسر ابوطالب! چرا به گوشه خانه خزیده‏اى؟ تو همانى كه شجاعان از بیم تو خواب نداشتند؛ اكنون در برابر مردمى ضعیف سستى نشان مى‏دهى؟ اى كاش مرده بودم و چنین روزى را نمى‏دیدم.». على خشمگین از ماجراها از طرف همسرى كه بى‏نهایت او را عزیز مى‏دارد اینچنین تهییج مى‏شود. این چه قدرتى است كه على را از جا نمى‏كند؟! پس از استماع سخنان زهرا، با نرمى او را آرام مى‏كند كه: نه، من فرقى نكرده‏ام، من همانم كه بودم، مصلحت چیز دیگر است. تا آنجا كه زهرا را قانع مى‏كند و از زبان زهرا مى‏شنود: «حَسْبِىَ اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیل». ابن ابى الحدید در ذیل کلام 211 امام علی این داستان معروف را نقل مى‏كند: «روزى فاطمه سلام اللَّه علیها على علیه السلام را دعوت به قیام مى‏كرد. در همین حال فریاد مؤذن بلند شد كه‏ «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّه». على علیه السلام به زهرا فرمود: آیا دوست دارى این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست.».

2-موضع‌گیری امام علیه السلام در برابر فتنه گران – ابوسفیان و ... –

بعد از رحلت رسول اكرم ص عباس عموی پیامبر و ابوسفیان به نزد حضرت امده و او را در جریان بیعت در سقیفه قرار دادند و از ان حضرت خواستند كه نسبت به انتخاب خلیفه وقت اعتراض نماید اما امام علیه السلام در پاسخ آنها ضمن هشدار به مردم نسبت به لزوم هشیاری در برابر فتنه گران خطاب به آنان فرمود :‌ ‌ اى مردم ، امواج طوفانى فتنه‌ها را كه حیات شما دریانوردان اقیانوس هستى را به تلاطم انداخته است ، با كشتىهاى نجات بشكافید و پیش بروید . از راه عداوت و نفرت از یكدیگر برگردیدو طریق مهر و محبت پیش بگیرید . تاجهاى فریباى مباهات و افتخار بیكدیگر را از تارك خود برداشته بر زمین نهید . آن كس به مقصود خویشتن نائل گشت كه پر و بالى داشت و بپرواز در آمد ، یا فاقد قدرت بود ، از هجوم به مخاطرات خوددارى كرد و آسوده گشت . این گونه زمامدارى مانند آبى كثیف است كه با مشقت بیاشامند و چونان لقمهء ناگوار است كه با خوردنش به غصّه و اندوه گرفتار آیند . كسى كه دست به چیدن میوه نارس ببرد ، چونان كشاورزیست كه در غیر زمین خود بكارد . «ابن میثم» شارح معروف نهج‌البلاغه در آغاز این خطبه مى‌گوید: سبب این کلام «امیر مؤمنان على» (ع) آن است كه چون در «سقیفه بنى ساعده» براى «ابو بكر»بیعت گرفته شد، «ابو سفیان» براى ایجاد فتنه و آشوب و درگیرى در میان مسلمانان به سراغ «عبّاس» عموى پیامبر رفت و به او گفت: این گروه، خلافت را از «بنى هاشم» بیرون بردند و در قبیله «بنى تیم» قرار دادند (ابو بكر از این قبیله بود) و مسلّم است كه فردا این مرد خشن كه از طایفه «بنى عدى» است (اشاره به عمر است) در میان ما حكومت خواهد كرد. برخیز، نزد «على» (ع) برویم و با او به عنوان خلافت بیعت كنیم. تو عموى پیامبرى و سخن من هم در میان قریش مقبول است اگر آنها با ما به مقابله برخیزند با آنها پیكار مى‌كنیم و آنان را در هم مى‌كوبیم. و به دنبال این سخن هر دو نزد «امیر مؤمنان على» (ع) آمدند. «ابو سفیان» عرض كرد: اى «ابوالحسن» از مسأله خلافت غافل مشو. كى ما پیرو قبیله بى سر و پاى «تیم» بودیم! (و مى‌خواست به این ترتیب امام (ع) را تحریك براى قیام و درگیرى كند) این در حالى بود كه حضرت مى‌دانست او به خاطر دین، این سخنان را نمى‌گوید بلكه مى‌خواهد فساد بر پا كند به همین جهت خطبه بالا را ایراد فرمود. شهید مطهری در شرح خطبه مذكور- پنجم- می فرماید :‌ -امام علیه السلام- خیلى چند جانبه و جامع سخن گفت. فرمود فتنه كه پیدا مى‏شود آدمهاى فتنه‏جو مى‏خواهند آتش فتنه را بالا ببرند و بیشتر كنند ولى اشخاص صالح مى‏خواهند كشتى پیدا كنند كه چگونه‌این دریاى فتنه را سالم طى كنند. تو – ابوسفیان - از طریق منافره و اختلاف و تنافر و ایجاد نفرت میان مسلمین وارد شدى و از طریق تفاخر كه او تیم است و تو هاشم هستى. اسلام این تفاخرات را از بین برده، صحبت افتخار به تیم و هاشم نیست. ولى بعد براى اینكه اصل حقیقت مطلب را هم گفته باشد فرمود: اما مطلب در جاى خودش درست است، خلافت حق من است ولى نه به دلیل اینكه من از هاشمم و بنى‏هاشم باید ارث ببرد، او تیم است و تیم حق ندارد؛ حقانیت تابع این نیست. در عین حال من اگر بال و كمك مى‏داشتم (یعنى تو بال و كمك من نیستى) قیام مى‏كردم (یعنى تو برو دنبال كارت، من هرگز از تو استمداد نمى‏كنم). افْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ‏ رستگار شد كسى كه بالى دارد و با بال خودش پرواز مى‏كند (یعنى تو كه بال من نیستى، تو برو دنبال كارت).

3- سیره وحدت بخش امام علیه السلام باحضور در شورای شش نفره جهت انتخاب خلیفه

امام علیه السلام در زمینه برتری خویش بر دیگران در امر خلافت در شورای شش نفره می‌فرماید :‌ قطعاً‌ شما خود می‌دانید که‌ من‌ از دیگران‌ شایسته‌تر و احق‌ به‌ خلافت‌ هستم، ولی‌ به‌ خدا سوگند من‌ تسلیم‌ هستم‌ و مخالفتی‌ ندارم، مادامی‌ که‌ امور مسلمانان‌ روبراه‌ باشد و تنها به‌ من‌ ستم‌ شود. و در این‌ کار أجر و فضل‌ خدا و هم‌ پرهیز از آنچه‌ از زر و زیور دنیا در آن‌ اختلاف‌ دارید را مسئلت‌ دارم. ابن ابى الحدید می‌گوید : «در داستان شورا چون عباس مى‏دانست كه نتیجه چیست، از على خواست كه در جلسه شركت نكند اما على با اینكه نظر عباس را از لحاظ نتیجه تأیید مى‏كرد، پیشنهاد را نپذیرفت و عذرش این بود: «انّى اكْرَهُ‏ الْخِلافَ» من اختلاف را دوست نمى‏دارم. عباس گفت: «اذاً تَرى‏ ما تَكْرَهُ» یعنى بنابراین با آنچه دوست ندارى مواجه خواهى شد.». ایشان ذیل خطبه 65 نقل مى‏كند: «یكى از فرزندان ابولهب اشعارى مبتنى بر فضیلت و ذى حق بودن على و بر ذمّ مخالفانش سرود. على او را از سرودن این گونه اشعار كه در واقع نوعى تحریك و شعار بود نهى كرد و فرمود: «سَلامَةُ الدّینِ احَبُّ الَیْنا مِنْ غَیْرِهِ» براى ما سلامت اسلام و اینكه اساس اسلام باقى بماند از هر چیز دیگر محبوبتر و باارجتر است.» .

4– سیره وحدت بخش امام درمشاوره به ابوبكر جهت نبرد با رومیان :

‌ بعد از مشاوره ابوبكر با جمعی از صحابه در زمینه نبرد با رومیان و تردید او در این تصمیم ، از امام یاری خواست . امام علیه السلام او را تشویق نموده و بدو فرمود  : ان فعلت ظفرت:‌ اگر نبرد کنى پیروز خواهى شد. خلیفه از تشویق امام، خوشحال شد و گفت: بشرت بخیر:‌ فال نیکى زدى و به خیر بشارت دادى

5- سیره وحدت بخش امام در مشاوره نظامی به عمر در حمله به ایران

انگاه كه عمر با جمعی از صحابه در حمله به ایران مشاوره نمود بعد از استماع دیدگاه آنان كه بیشتر به جنبه های مادی و كثرت سپاه دشمن و كمی سپاه اسلام تكیه داشتنند امام علیه السلام دیدگاهشان را اینچنین بیان فرمودند :‌ پیروزى و شکست این امر (اسلام) بستگى به فزونى نیرو و کمى جمعیت نداشته است، این دین خدا است که آن را پیروز ساخت و سپاه اوست که خود آن را آماده و یارى کرد تا آنکه به آنجا که باید برسند رسید و به هر جا که باید طلوع بکند طلوع کرد، از ناحیه خداوند به ما وعده پیروزى داده شده است، و مى دانیم که خداوند به وعده خود جامه عمل پوشانیده و سپاه خویش را یارى خواهد کرد.

امام در ادامه ، عمر را كه تصمیم بر حضور مستقیم در جنگ داشت اینچنین مورد خطاب قرار داد : موقعیت زمامدار، همچون رشته مهره‌ها است که آنها را گرد آورده به هم پیوند مى دهد. اگر رشته از هم بگسلد، مهره‌ها پراکنده مى شوند و سپس هرگز نمى توان آنها را جمع آورى کرده و از نو نظام بخشید. امروز، اگر‌چه عرب از نظر تعداد کم است، اما نیروى اسلام فراوان و در پرتو اجتماع و اتحاد و هماهنگى، عزیز و نیرومند است. بنابراین تو (خلیفه) همچون محور سنگ آسیاب، جامعه را به وسیله مسلمانان به گردش در آور و با همکارى آنان در نبرد، آتش جنگ را براى دشمنان شعله‌ور ساز، زیرا اگر شخصا از این سرزمین خارج شوى، عرب از اطراف و اکناف سر از زیر بار فرمانت بیرون خواهد برد و آنگاه آنچه پشت سرگذاشته اى مهمتر از آن خواهد بود که در پیش رو دارى.اگر فردا چشم عجمها بر تو افتد، خواهند گفت: این اساس و ریشه (رهبر) عرب است، اگر ریشه این درخت را قطع کنید، راحت مى شوید، و این فکر، آنان را در مبارزه با تو و طمع در نابودى تو حریص تر و سرسخت تر خواهد ساخت.

امام خطاب به عمر كه نگران فزونی سپاه دشمن و شكست در جنگ بود فرمود :‌ اما اینکه گفتى آنان براى جنگ با مسلمانان آماده مى شوند و از این موضوع نگرانى، بدان که خداوند بیش از تو این کار را ناخوش دارد، و او بر تغییر آنچه نمى پسندد، تواناتر است . واما اینکه به فزونى تعداد سربازان دشمن اشاره کردى، (بدان که) ما، در گذشته، در نبردها، روى تعداد افراد تکیه نمى کردیم، بلکه بر یارى و کمک خداوندى حساب مى کردیم (و پیروز هم مى شدیم).

6-سیره وحدت بخش امام در دفاع از عثمان و مانع شدن از بروز فتنه جدید :‌

یكی از مظاهر اساسی و شگفت اور در سیره سیاسی امام علیه السلام تلاش ان حضرت در پیشگیری از فتنه جدیدی بود كه بعد از قتل عمر بیم وقوع ان می‌رفت . اعتراض شدید و عمومی مردم مدینه و شهرهای گوناگون به سیاست‌های تبعیض امیز خلیفه عثمان بحدی بود كه قدرت مقابله را از دستگاه خلافت سلب كرده بود. امام علی با دعوت معترضین به ارامش و نصایح خیر خواهانه به عثمان در موافقت با خواسته‌های مشروع مردمی تلاش می‌نمود تا مشكلات پیش امده بین مردم و حاكمیت بشكل مسالمت امیز پایان یابد . در این راستا امام تمام تلاشش را در دفاع از عثمان بكار گرفت حتی فرزندانش را به دفاع از عثمان فراخواند . شدت اهتمام ان حضرت در محافظت از عثمان از این سخن حضرت كه :"‌ و الله لقد دفعت‌ عنه‌ حتی‌ خشیت‌ أن‌ أکون‌ آثما؛  :‌ ‌ بخدا قسم‌ تا آن‌ حد، از عثمان‌ دفاع‌ کردم‌ که‌ خوف‌ آن‌ را دارم‌ که‌ مرتکب‌ گناه‌ شده‌ باشم" بخوبی استفاده می‌شود . شیخ عبدالمتعال الصعیدی از اندیشمندان دانشگاه الازهر اهل سنت در تبیین این فراز از تاریخ اسلام و سیره امام علی علیه السلام می‌نویسد :‌ هنگامی‌ که‌ در پایان‌ خلافت‌ عثمان، شورشیان‌ و طاغیان، بر او شوریدند، علی(ع) از این‌ فرصت‌ به‌ سود خود استفاده‌ نکرد ، بلکه‌ می‌خواست‌ آن‌ فتنه‌ را بخواباند. و همین‌ که‌ آشوب‌ به‌ جائی‌ رسید که‌ بر جان‌ عثمان‌ خائف‌ گردید، دو فرزندش‌ حسن‌ و حسین‌ را فرستاد تا از عثمان‌ دفاع‌ کنند، با اینکه‌ خواباندن‌ آشوب، خلاف‌ حق‌ او بود که‌ اقتضا می‌کرد خلیفه‌ را با آشوب‌گران‌ رها کند. ولی‌ او تصمیم‌ گرفت‌ تا پایان ، به‌ سنت‌ و روشی‌ که‌ به‌عنوان‌ مثل‌ اعلا و کار نمونه‌ در مورد اختلاف‌ رأی، اتخاذ کرده‌ بود ادامه‌ دهد. ایشان در ادامه می‌نویسد :‌ هنگامی‌ که‌ مردم‌ پس‌ از عثمان‌ می‌خواستند با او بیعت‌ کنند در قبول‌ بیعت‌ عجله‌ نکرد و آن‌ را فرصتی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آرمان‌ و عقیده‌اش‌ مغتنم‌ نشمرد، زیرا علی(ع) خلافت‌ را نه‌ برای‌ مصلحت‌ شخصی، بلکه‌ برای‌ مصلحت‌ مسلمانان‌ می‌خواست، لهذا از بیعت‌ امتناع‌ کرد و به‌ طالبان‌ بیعت‌ پاسخ‌ موافق‌ نداد، مگر پس‌ از اصرار آنان‌ که‌ ملاحظه‌ کرد ناچار از اجابت‌ آنها است‌ تا تفرقه‌ پیش‌ آمده‌ بین‌ مسلمین‌ بر اثر قتل‌ عثمان‌ را، برطرف‌ نماید. و لهذا زبیر و طلحه‌ را دعوت‌ کرد و گفت: اگر میل‌ دارید با من‌ بیعت‌ کنید و اگر نه‌ با شما بیعت‌ شود. آنان‌ گفتند ما با تو بیعت‌ می‌کنیم‌ ... علی(ع) مایل‌ نبود خلافت‌ خود را بر کسی‌ تحمیل‌ نماید، بلکه‌ می‌خواست‌ مردم‌ به‌ اختیار خود با او بیعت‌ کنند و هرکس‌ از بیعت‌ با او ابا می‌کرد او را آزاد می‌گذارد

ب- سیره وحدت بخش امام در دوران خلافت

1- سیره وحدت بخش امام در برخورد با خوارج و جذب و هدایت آنان  :‌

خوارج برغم مواضع افراطی شان در برابر امام علیه السلام بخصوص تكفیر ان حضرت همچنان مورد عنایت امام بوده و نهایت تلاش در هدایت و جذب آنان توسط امام صورت می‌گرفت . برخورد قاطع امام با اینان زمانی بود كه اقدام به ایجاد ناامنی در جامعه نموده و نبرد مسلحانه علیه نظام اسلامی را اغاز كردند. شیخ عبدالمتعال الصعیدی از اعلام اهل سنت در این زمینه‌ می‌نویسد :‌ معاویه‌ از فرمان‌ علی(ع) هنگام‌ عزل‌ او از استانداری‌ شام ، سرپیچی‌ کرد، و این‌ یکی‌ از حقوق‌ خلیفه‌ است‌ دربارة‌ معاویه‌ و دیگران‌ که‌ از او اطاعت‌ کنند، و اگر اطاعت‌ نکردند این‌ امر از عنوان‌ اختلاف‌ رأی، به‌ عصیان‌ و طغیان‌ تبدیل‌ می‌شود، عصیان‌ حکمی‌ دارد غیر از حکم‌ اختلاف‌ در رأی، زیرا عصیان‌ و نافرمانی، موجب‌ تفرقه‌ بین‌ مسلمین‌ است، و لازم‌ است‌ با آن‌ رفتاری‌ اتخاذ شود که‌ باعث‌ جمع‌ کلمة‌ مسلمین‌ گردد هر چند به‌ خشونت‌ منتهی‌ شود. همین‌ بود رفتار علی(ع) با کسانی‌ که‌ در قضیة‌ تحکیم‌ میان‌ او و معاویه‌ با او مخالف‌ شدند و از او عزلت‌ گزیده‌ به‌ لحاظ‌ قبول‌ تحکیم‌ او را محکوم‌ نمودند. با اینکه‌ از لحاظ‌ دینی‌ ایرادی‌ نداشت، اما آنان‌ عده‌ای‌ تندرو و افراطیان‌ مذهبی‌ بودند ولی‌ علی(ع) به‌ آن‌گونه‌ که‌ آنان‌ نسبت‌ به‌ علی(ع) حکم‌ کردند که‌ او را کافر دانستند بر آنها حکم‌ نکرد، بلکه‌ به‌ آنان‌ گفت: مادامی‌ که‌ با ما مصاحبت‌ و همراهی‌ دارید، سه‌ چیز را از شما دریغ‌ نمی‌داریم: از حضور در مساجد خدا منع‌ نمی‌کنیم، مادامی‌ که‌ با ما همراه‌ هستید شما را از سهم‌ بیت‌المال‌ محروم‌ نمی‌کنیم، و با شما نمی‌جنگیم‌ مگر شما پیش‌ قدم‌ در جنگ‌ با ما شوید.» ایشان در ادامه می‌نویسد :‌ دیگر بالاتر از این‌ روش‌ تسامح‌ و گذشت‌ در مورد اختلاف‌ رأی، متصور نیست.

2- سیره امام در برابر قاسطین

امام در برابر این جبهه كه عنود ترین دشمنانش می‌باشند ضمن آگاهی بخشیدن به جامعه اسلامی به بیان مشتركات بین جبهه یاران خویش و جبهه شامیان در نبرد صفین می‌پردازد . ‌ در نامه 58 امام علیه السلام ضمن تحلیلی جامع از تقابل دو جبهه نبرد صفین تنها نقطه افتراق این دو جبهه را دیدگاه متفاوت هر یك درقتل عثمان دانسته و می‌فرماید :‌ در اغاز كه با جمعی از شامیان ملاقات كردیم بین ما و آنان جز مساله عثمان اختلافی نبود بدیهی‌ است‌ که‌ پروردگار ما یکی‌ است‌ و پیغمبر ما یکی‌ است‌ و دعوت‌ ما در اسلام‌ یکی‌ است.ما چیزی‌ بیش‌ از شامیان‌ دربارة‌ ایمان‌ به‌ خدا و تصدیق‌ رسولش‌ نداریم، آنها نیز در این‌ خصوص‌ فزونی‌ بر ما ندارند. ما و آنها در همة‌ امور شریک‌ و متحد هستیم، مگر در مورد قتل‌ عثمان‌ که‌ ما از آن‌ بری‌ هستیم، و آنان‌ در حمایت‌ از عثمان‌ کوتاهی‌ کردند. این سخنان وحدت بخش حضرت نسبت به كسانی است كه به رهبری معاویه و باند اموی بیشترین درگیری را با امام داشته و تبلیغات گسترده‌ای علیه ان حضرت راه انداخته اند اما امام بجهت اهمیت وحدت و یكپارچگی جامعه اسلامی حتی با اینان نیز چنین روشی را اتخاذ نموده و به ذكر مشتركات دو جبهه می‌پردازد .

3- سیره وحدت بخش امام در برابر جبهه ناكثین

حركت نفاق افكنانه اصحاب جمل ان هم بعد از بیعتشان با امام علی علیه السلام یكی از فرازهای مهم و عبرت اموز تاریخ اسلام است .

مرحوم‌ علامة‌ شهید مطهری‌ تحت  عنوان‌ «اتحاد اسلام» در مقایسه ای بین مواضع وحدت بخش امام علی علیه السلام  بعد از رحلت پیامبرص  ان هم  برغم غصب حق شان و مواضع تفرقه افكنانه طلحه و زبیردر دوران خلافت بحق امام علی  می‌گوید:‌

... – امام علیه السلام - مخصوصا در دوران‌ خلافت‌ خودش‌ آنگاه‌ که‌ طلحه‌ و زبیر نقض‌ بیعت‌ کردند و فتنة‌ داخلی‌ ایجاد نمودند، علی(ع) مکرراً‌ وضع‌ خود را بعد از پیغمبر با این‌ها مقایسه‌ می‌کند و می‌گوید: من‌ به‌خاطر پرهیز از تفرق‌ کلمة‌ مسلمین، از حق‌ مسلم‌ خودم‌ چشم‌ پوشیدم‌ و اینان‌ با اینکه‌ به‌ طوع‌ و رغبت‌ بیعت‌ کردند، بیعت‌ خویش‌ را نقض‌ کردند. و پروای‌ ایجاد اختلاف‌ در میان‌ مسلمین‌ را نداشتند. امام در موضع دیگر قبل از حركت بسوی بصره جهت مقابله با ناكثین می‌فرماید : ...چه مى‏شود طلحه و زبیر را؟ خوب بود سالى و لااقل چند ماهى صبر مى‏كردند و حكومت مرا مى‏دیدند، آنگاه تصمیم مى‏گرفتند. اما آنان طاقت نیاوردند و علیه من شوریدند و در امرى كه خداوند حقى براى آنها قرار نداده با من به كشمكش پرداختند.».

ج –سیره وحدت بخش امام در برابر تفرقه افكنان

. در روایتی امده است :‌ كه فردی از یهودیان به ان حضرت از روی شماتت و سرزنش عرضه داشت : ‌ هنوز پیغمبرتان‌ را به‌ خاک‌ نسپرده‌ بودید (و به‌ اصطلاح‌ هنوز آب‌ غسلش‌ خشک‌ نشده‌ بود) که‌ دربارة‌ او اختلاف‌ کردید!!

 امام علیه السلام در پاسخ فرمود :
ما تنها در آنچه‌ از او شنیده‌ایم‌ اختلاف‌ کردیم، نه‌ دربارة‌ خود او. اما شما هنوز پاهاتان‌ از آب‌ دریا (که‌ از آن‌ عبور کردید) خشک‌ نشده‌ بود که‌ به‌ پیغمبرتان‌ گفتید: خدائی‌ برای‌ ما قرار بده، همانطور این‌ بت‌پرستان‌ خدایانی‌ دارند. آنگاه‌ فرمود شما مردمی‌ نادان‌ هستید.

د – سیره وحدت بخش امام در فاصله ضربت خوردن تا شهادت

یكی از فرازهای برجسته در سیره امام علی علیه السلام توصیه به وحدت و اجتناب از تفرق در فاصله ضربت خوردن تا شهادت است . ساعاتی كه امام آخرینلحظات عمرشریقش را سپری نموده و طبعا در چنین زمان حساس انسان‌ها مهمترین توصیه‌ها و دغدغه های خویش را بیان می كنند . دقت در این بخش ا ز سیره نظری و عملی امام بیانگر افق متعالی نگاه ان بزرگوار نسبت به اهمیت وحدت اسلامی‌خواهد بود .

  دراین قسمت  بخشی از این توصیه‌ها را كه بهنگام شهادت بیان فرمود ه است را  بیان می كنیم :‌

اما وصیت من به شما ان است كه از هر نوع شرك به خدا اجتناب نموده و سنت محمد صلى الله علیه و آله را ضایع نكنید و این دو ستون را همواره برپاى دارید و این دو چراغ را همواره افروخته نگه دارید. بدانید تا زمانى كه متحد بوده و پراكنده نشده اید، كسى شما را نكوهش نخواهد كرد. هر كس از شما باید به قدر طاقتش بكوشد و بر نادانان آسان گیردپروردگارى است بخشاینده و دینى است استوار و درست و پیشوایى است دانا در وصیتی دیگر ان حضرت خطاب به امام حسن و امام حسین و همه كسانی پیام حضرت را دریافت می كنند می‌فرماید :‌ هرگز تقواى الهى را از یاد نبرید، كوشش كنید تا دم مرگ بر دین خدا باقى بمانید.

 همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید و بر اساس ایمان به خدا متحد باشید و از هم جدا نشوید، همانا از پیغمبر خدا شنیدم كه مى ‌فرمود: اصلاحِ میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزى كه دین را محو و نابود مى ‌كند فساد و اختلاف است، ولاحَولَ ولاقُوَّة إلّابِاللَّهِ العلیّ العظیم....بر شما باد كه بر روابط دوستانه میان خود بیافزایید، به یكدیگر نیكى كنید از كناره‌ گیرى از یكدیگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید. كارهاى خیر را به مدد یكدیگر و اجتماعاً انجام دهید و از همكارى در مورد گناهان و چیزهایى كه موجب كدورت و دشمنى مى ‌شود بپرهیزید 

. ‌

خاتمه : گفتار امام علیه السلام در زمینه لزوم وحدت در جامعه

در بخش پایانی مقاله حاضر برخی از گفتار امام علیه السلام در زمینه لزوم وحدت در جامعه اسلامی و اجتناب از تفرقه مرور می كنیم :‌

   1- الخلاف‌ یهدم‌ الر‌أی‌ ؛  اختلاف، رأی‌ صحیح‌ را ویران‌ می‌سازد 

انسان‌ در حالت‌ آرامش‌ می‌تواند نظر درست‌ اختیار نماید، اما در جو‌ی‌ پر از برخورد، از جادة‌ صواب، منحرف‌ می‌گردد. 2- ما اختلف‌ دعوتان‌ الا‌ کانت‌ احداهما ضلالة؛ هیچگاه‌ دو دعوت‌ و دو نظریه‌ در قبال‌ هم‌ قرار نمی‌گیرند مگر اینکه‌ یکی‌ از آن‌ دو ضلالت‌ و باطل‌ است. این‌ جمله‌ حکیمانه‌ اشاره‌ به‌ این‌ است‌ که‌ حق‌ و باطل‌ با هم‌ جمع‌ نمی‌شوند و همواره‌ حق‌ در برابر باطل‌ است‌ و تبلیغات، دعوت‌ها و احزاب‌ هم‌ همین‌طور هستند از بین‌ آنها، یکی‌ حق‌ و بقیه‌ باطل‌ و ضلالت‌اند.

3- و علیکم‌ بالتواصل‌ و التباذل‌ و ایاکم‌ و التدابر و التقاطع. بر شما باد به‌ وصل‌ کردن‌ و همبستگی‌ با هم‌ و بذل‌ و بخشش‌ به‌ هم‌ و بپرهیزید از پشت‌ کردن‌ به‌ هم‌ و قطع‌ رابطه‌ با یکدیگر. 4- و أیاکم‌ و التلون‌ فی‌ دین‌ الله، فأن‌ جماعة‌ فیما تکرهون‌ من‌ الحق، خیرٌ‌ من‌ فُرقةٌ‌ فیما تحبون‌ من‌ الباطل... مبادا در دین‌ خدا تردید و تلون‌ و اختلاف‌ از خود نشان‌ دهید، که‌ همانا اجتماع‌ و همبستگی‌ در آنچه‌ از حق‌ مورد کراهت‌ شما است، از تفرقه‌ در آنچه‌ از باطل‌ مورد محبت‌ شما است‌ بهتر است. 5- واجعلوا اللسان‌ واحداً... : سخنانتان‌ را یکی‌ قرار دهید و وحدت‌ کلمه‌ داشته‌ باشید . 6-والزمواالسواد الأعظم ، فإن ید الله مع الجماعة ، وإیاكم والفرقة ! فإن الشاذ من الناس للشیطان ،كما أن الشاذ من الغنم للذئب ، ألا من دعا إلى مثل هذا الشعار فاقتلوه ولو كان تحت عمامتی همواره‌ با سیاهی‌ و انبوه‌ مردم‌ مسلمان‌ ملازم‌ باشید که‌ همانا دست‌ خدا با جماعت‌ است، و از تفرقه‌ بپرهیزید..

نتیجه :‌

سیره وحدت بخش امام علی علیه السلام  در عصری كه امواج فتنه‌ها كیان  جامعه نوپای اسلامی را تهدید می‌نمود  برغم سختی‌های فراوانی كه بر ان حضرت  و اهل بیتش هجوم اورد بیانگر جایگاه عظیم  این اصل - وحدت و یكپارچگی – در اسلام می‌باشد . صبر و سكوت 25ساله ان در عصر خلفا و تبیین دلائل ان در عصر خلافت  بزرگترین درسی است كه امام علیه السلام  با سیره اش به مسلمانان اموخت. او به مسلمانان فهماند كه تنها در پرتو وحدت و انسجام اسلامی است كه می‌توان  از شریعت محافظت نموده و زمینه اجرای احكام الهی را فراهم نمود .  والسلام   
 

فهرست منابع :

‌قرآن

نهج‌البلاغه صبحی الصالح

ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه – محمد تقی جعفری شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید مجموعه آثار شهید مطهری بحار الانوار الجمل شیخ مفید شرح نهج‌البلاغه ابن میثم ج1ص276 – ترجمه از :‌ پیام امیر المومنین تالیف آیة‌الله مكارم تاریخ الیعقوبى مجله رسالة‌الاسلام‌ ط‌ مجمع‌ جهانی‌ تقریب‌ ج‌ 3 عیون الحكم و المواعظ